جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بیاد مرحوم میرزاده عشقی


عشقی که درد عشق وطن بود درد او    او بود مرد عشق که کس نیست مرد او
چون دود شمع کشته که با وی دمیست گرم    بس شعله‌ها که بشکفد از آه سرد او
بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز    پروانه‌ی تخیل آفاق گرد او
او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت    از بزم خواجه سخت به جا بود طرد او
آن نردباز عشق، که جان در نبرد باخت    بردی نمی‌کنند حریفان نرد او
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»    عشقی نمرد و مرد حریف نبرد او
در عاشقی رسید بجائی که هرچه من    چون باد تاختم نرسیدم به گرد او
از جان گذشت عشقی و اجرت چه یافت مرگ    این کارمزد کشور و آن کارکرد او
آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه    با خون سرخ رنگ شود روی زرد او
درمان خود به دادن جان دید شهریار    عشقی که درد عشق وطن بود درد او


همچنین مشاهده کنید