شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
در محاربهٔ دریائی - جوامعالحکایات
'سواران مردافکن خصمشکن که جهانگشائى وعد و بندى پيشهٔ انسان بود در زير بيشهٔ رماح چون شيران گرسنه روان شدند ... پنجاه پاره کشتى به مرد و سلاح مشحون، در آن بحيره روان شدند، چنان که نجوم از هيئت ايشان حيرت آورد، و تابش آتش روح طبيعى از هيبت ايشان منطفى مىشد، کشتىها به روى آب مىرفتند گفتى که مگر مرغانند که به بال بيل مىپرند (۱) يا بادپايان تازيند که برخلاف عادت لگامشان برپاردم بستهاند، يا خود پيلانىاند که به تحريک پيلبانان باد، بر روى ميدان آب، خم خرطوم شاهبيل را چون خرطوم پر خم شاهفيل فرو گذاشتهاند (۲) و بىزحمت پاى گام برداشته، عطارد از آن سفينهها ابيات فتح شاه و مدح وزير خواندن گرفته، و زهره از ترکيب آن چندان چنگ بىآواز، و از تمثال آن چندان کمانچه مثال رودنواز که هر يک را چون کمانچه بر رود روان کرده بودند حيران مانده ... و نشانهاى ملون و طرازهاى منقش بر مثال بادبانان سر در هوا کرده، کشتىها را در حرکت مىآوردند ... در آن وقت به حيرهٔ پنجاب بهواسطهٔ حرارت هوا مدى گرفته بود، و چون انسانى که پيشانى استغنا بيند طغيان شگرف آغاز نهاده، و چون کيسهٔ احسان صاحب صاحبقران بند نمىپذيرفت. | |||
بند آن سرکش تند، در چهارميخ (والجبال اوتاداً) مىبايست تا رام شود، و آن گريزپاى سيمابشکل را محاصرهٔ (فاسکناه فىالارض) واجب بود تا آرام گير، حاصلالامر، آن لشکر چون درياى متلاطم بر لب آن خليج نزول کردند، دريا را جوئى حايل آمده خورشيد را مجره حاجز شده، آب را اگر چه پيوسته دست باد در سلسله مىکشيد اما چون مصروعان به سر مىرفت، حشم منصور را نصرهمالله، عقل اجازت نمىداد تا با ديوانگان مقاومت نمايد، افواجامواج که چون فقيهان کتابالطهارة بر سر زبان داشتند، چندان که آيت و صلوا ذات بينکم برمىخواند مؤثر نمىآمد، صوفيان صافى صفت ارزقپوش، آب شب و روز در سماع دهل و کاسه و سورنا و طبق در رقص آمده، حباب بادپاى ميانتهى به نظارهٔ پر دلان لشکر بر سر آب همه تن چشم شده، ماهيان دريا [را] به رسم خدمتي (۳) و نعل بها به صحرا آورده، همچنين بر ساحل پنجاب از هر دو طرف لشکرها در کوشش بودند، و دواب (کذا - ظاهراً 'در آب' ) چو دل اهل حصار در جوشش، و امرا و حشم اگرچه بسيار بر آن شط رنج ديدهاند اما شطرنجى باختهاند که به منصوبهٔ شهامت، خصم شهمات شد (۴) و بساط دولت چنان خصمى در نوشته شد، روز دوشنبه دوم جمادىالاولى سنهٔ خمس و عشرين و ستمائه ... کشتىها مرتب گردانيدند و رآيات را جامهٔ فيروزى در پوشانيدند و به طرف حصار راندند و در موقف جانسپارى و مرکز حقگزارى ثبات قدمى نمودند که کوه را از آن شکوه آمد و افلاک را آن جرئت در حيرت آورد، و آب را از هيبت زهره آب شد، و خيل آب چون سيل سيماب روى به هزيمت نهاد، و ساکنان آن منازل از صولت و سياست [آن بلاى نازل] متحير شدند (اين جمله تا آخر در نسخهها بسيار فاسد و پريشان است، به زحمت و قياس و قراين - اصلاحى بهعمل آمد)، ماهى جوشن در پوشيد، و صدف مغفر بر سر نهاد و نهنگ نيمچه (۵) بکشيد، گاو غژغاو (۶) ، بربست، بسيار سيسار (۷) دندان بگشاد، صلوا طربکمالارحام ولو بالسلم، بر نهنگ خواندن گرفت تا مگر حمايتش کند، همچنين ملاحان کشتىها را بر آن منوال تا بکنار ميدانى که بر در حصار بود بياوردند، و بر آب، مبارزان پاى در آب نهادند و دست به طعان و ضراب برگشادند، و در زمان از آب بر خشگى آمدند و چون مردمانى که به محافظت آن موضع مرتب بودند قرار با ايشان آرام نيافت، صلاح خود در فرار ديدند کَاَنهم حمرٌ مُستنفَرَه و فرتِ مِن قسورَهَ، و ملک ناصرالدين روى به هزيمت نهاد، و از حصار در قلعه رفت و حشم منصور هم در ساعت حصار را بگرفتند.' | |||
(۱) . در اصل و نسخ موجود جمله پريشان است در يک نسخه: به بال نيل مىپرند - نسخهٔ ديگر: به بال سيل مىپرند در نسخهاي: به بال مىپرند. و ما به قياس تصحيح کرديم و اينجا 'بيل' به باء ابجد به معنى پاروئى است که کشتى را حرکت مىداده و ميرانده است. | |||
منوچهرى در وصف جمازه گويد: | |||
| |||
(۲) . در اصل نسخه: خم مرطوم شاهبيل را چون خرطوم بز خم فيلشاه ... نسخهٔ ديگر، خم خرطوم شاهفيل فرو گذاشتهاند و به قياس تصحيح شد، يعنى کشتىهاى مذکور خم خرطوم شاهبيل (که شايد يکى از ابزارهاى کشتى بوده است) را چون خرطوم شاهفيل (به معنى فيل بزرگ) فروگذاشته (يعنى فرو آويخته)اند. | |||
(۳) . خدمت و خدمتى همان است که امروز تعارف و تقديمى مىگويند و از قرن ششم به بعد اين لغت پيدا شده است، و بعدها 'خدمتانه' نيز گفتند - نعل بها هم از همان زمان وارد کلام و به معنى تقديمى نسبت به سواران و سردار لشکر مىباشد. | |||
(۴) . اصل: که منصوبه به شهمات خصم شهمات شد، نسخهٔ ديگر مانند متن است يعنى اينکه: خصم منصوبهٔ شهامت و در نخستين دست بازى که بر سر شهامت ميباخت مات شد. و منصوبه: دست نخستين بازى است در نرد و شطرنج. | |||
(۵) . نيمچه - گويند نوعى اسلحه است که درست معين نشده و برهان گويد شمشير و تفنگ کوتاه و بعضى بالاپوش کوتاه گفتهاند. | |||
بيتى از محمدبنبديعالنسوى در دست است که 'نيمچه' را به معنى بالاپوش يا عبا آورده است و گويد: | |||
| |||
(۶) . غژغاو - نام گاو پرچم است يعنى 'گژگاو - گاو ابريشم' که از دم او پرچم مىساختهاند و بر گلوى نيزه و رايت مىبستهاند و گاهى پرچم را از الياف دهان ماهى بال مىساختند، اينجا مرادش گاو بحرى است که غژغاو يعنى 'پرچم' بسته است. | |||
(۷) . سيسار هم از حيوانات بحر است و بايد صحيح آن 'سيسمار' باشد که لهجهاى است از 'سوسمار' که بزمچهٔ بحرى و نهنگ هم او است و ظاهراً 'سيسمار دهان بگشاد' در اصل نسخهٔ عبارت چنين است: 'گاو و عژعاو پرست سبعاءِ گاو' نسخهٔ ديگر: 'غر گاو بربست سيسار' نسخهٔ ديگر: 'گاو عشرعا سيسار؟.' |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان سیستان و بلوچستان مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت سیزدهم حسن روحانی حجاب مجلس افغانستان
سیل ایران هواشناسی تهران شهرداری تهران سازمان هواشناسی باران آتش سوزی یسنا فضای مجازی هلال احمر قوه قضاییه
خودرو قیمت خودرو قیمت دلار مسکن بانک مرکزی دلار قیمت طلا تورم ارز بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی مهران غفوریان بی بی سی موسیقی تلویزیون صداوسیما ساواک سریال سینمای ایران تبلیغات
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین اسرائیل حماس روسیه آمریکا ترکیه اوکراین نوار غزه انگلیس ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان لیگ برتر جواد نکونام باشگاه استقلال علی خطیر رئال مادرید بازی باشگاه پرسپولیس تراکتور
هوش مصنوعی اینستاگرام آیفون دیابت اپل عکاسی ناسا موبایل گوگل تلفن همراه
استرس کبد چرب فشار خون گرما