یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مرد زان گفتن پیشمان شد چنان


مرد زان گفتن پیشمان شد چنان    کز عوانی ساعت مردن عوان
گفت خصم جان جان چون آمدم    بر سر جان من لگدها چون زدم
چون قضا آید فرو پوشد بصر    تا نداند عقل ما پا را ز سر
چون قضا بگذشت خود را می‌خورد    پرده بدریده گریبان می‌درد
مرد گفت ای زن پیشمان می‌شوم    گر بدم کافر مسلمان می‌شوم
من گنه‌کار توم رحمی بکن    بر مکن یکبارگیم از بیخ و بن
کافر پیر ار پشیمان می‌شود    چونک عذر آرد مسلمان می‌شود
حضرت پر رحمتست و پر کرم    عاشق او هم وجود و هم عدم
کفر و ایمان عاشق آن کبریا    مس و نقره بنده‌ی آن کیمیا


همچنین مشاهده کنید