شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

منشور از شاه عباس بزرگ (۲)


اگرچه به حسب ظاهر ديدهٔ منتظر از اکتحال بکحال‌الجواهر مشاهدهٔ جمال فرخنده فال بهره‌مند نگرديده و به جهت حجب مساعدت از استسعاد به سعادت مجاورت خدمت همايون محروم بوده اما صومعهٔ سامعه از استماع اخبار محامد و مناقب خزانهٔ جواهر و عيون و ابصار را از مطالعهٔ آثار مراحل و الطاف روشنى تمام ظاهر و باهر و چون خاطر عاطر پادشاهى عالم پناهى متوجه تفحص حالات ايران و استفسار انتظام احوال اين خاندان و قرارداد خاطر فاتر مخلصان است بدين جهت از روى محبت قديمى و يگانگى موروثى به شرح مجملى از حالات و اوضاع و قرارداد خاطر محبت قرين مصدع ملازمان رفيع مقام عالى شأن مى‌گردد.
بر ضمير انور و خطر دريا مقاطر فيض‌گستر ظاهر است که از بدو ظهور نيّر سلطنت معنوى و طلوع آفتاب خلافت صورى دودمان قدس نشان صفوى الى‌الآن صوفيان صافى نهاد طوايف قزلباش بنابر حسن اعتقاد تقرب به اين سلسله اعلا مدارج اختصاص و بذل جان در شاهراه متابعت اين خاندان ادنى مراتب اخلاص مى‌دانند.
بعد از سنوح واقعهٔ هاليهٔ حضرت اعلى خاقانى جنت‌مکانى (مراد از جنت‌مکانى 'شاه طهماسب اول' است) و انتقال آن حضرت به رياض رضوان‌ انارالله برهانه، اعيان هر فرقه و بزرگان هر طايفه به ارادهٔ بيشى و پيشى مدعيات متخالفه و ارادات متضاده پيش گرفته کار آن جمع وفا کيش و مهم آن جم خيرانديش از وفا و وفاق شفاق و نفاق مبدل گشته مخالفت و عناد و فتنه و فساد و آتش و آشوب و شين و مواد کدورت و معادات فى‌مابين اشتداد تمام يافته اين معنى مهيّج قوت طامعهٔ اغيار و باعث هرج و مرج اين ديار گرديد ـ اساطين سلاطين توران و روم که هميشه مطمع نظر ايشان ساحت فسيح‌المساحت اين مرز و بوم بود فرصت يافته ابواب خلاف گشودن.
ليکن تا برادر کامکار عالى مقدار به اتحاد والد بزرگوار در عراق و آذربايجان در مقابل لشگر پادشاه ذيشوکت عالى تبار روم بود و اين محبت نشان در بلدهٔ فاخرهٔ هرات و على‌قلى‌خان لله راتق و فاتق مهمات و امراءِ آن حدود در مقام متابعت للهٔ مشاراليه بودند سلطنت و شوکت پناه عبدالله‌خان مخالفت باطنى را ظاهر نمى‌ساخت تا آنکه فيمابين على‌قلى‌خان لله و مرشدقلى‌خان استاجلو حاکم مشهد مقدس و بعضى از محال خراسان به جهت للگى و وکالت نيران نزاع و کدورت اشتغال پذيرفته کار از مقال به قتال انجاميد و اکثر امراء خارسان به مرشد قلى‌خان متفق و ملحق گشته غالب آمد و على‌‌قلى‌خان به جانب هرات رفته، اين صداقت آئين را که بنابر حداثت سن در مهمات مملکت مدخل نبود به مشهد مقدس آوردند و مرشد قلى‌خان مذکور به امر وکالت و للگى مشغول گرديد و پادشاه عاليجاه روم تسخير ولايت آذربايجان و شيروان پيشنهاد همت ساخت، از غايت اختلاف و عدم ايتلاف، گروه بى‌تدبير قزلباش به يکديگر افتاده در دفع و رفع خصوم تهاون و تأخير مى‌نمودند،.
در اثناى اين شور و شر، به مقتضاى کريمهٔ: ان اجل الله اذا جاء لايؤخر، به قضاى مبرم قاضى محکمهٔ فضا و قدر به حکم محکم پادشاه اجل اکبر، برادر حميده سير فريدون فراز دنياى دنى رحلت فرموده به رياض جنان خراميد (۱) و والد بزرگوار از غايت همت ديده از زخارف اين جهان فانى دوخته (کنايه از نابينائى سلطان محمد پدر شاه عباس است) و دل بى‌غل و از فراق قرةالعين سوخته، به يکبارگى قطع نظر از مهام جهاندارى و لوازم سلطنت و کامگارى فرمودند، بدين جهت بعضى از ولايات آذربايجان و شيروان از تصرف اولياى دولت اين خاندان بيرون رفت و خبر توجه لشگر روم به جانب آذربايجان و گرفتارى لشگر عراق بدان و نزاع و کدورت على‌قلى‌خان و مرشدقلى‌خان و امراى خراسان و نبودن محب صداقت نشان در بلدهٔ هرات مسموع عبدالله‌خان گشت، انتهاز فرصت نموده به هوس تسخير هرات به خراسان آمد و بلدهٔ مذکور را محاصره نمود، مرشدقلى‌خان که وکيل و لله معروض داشت که در عراق و آذربايجان به جهت مخالفت امرا و لشگرى آتش فتنه بالا گرفته در خراسان نيز اين حادثه روى نمود، مخالفان اين دودمان از جوانب زور آمده‌اند اگر بعد از اين در خراسان توقف واقع شود مخالفان قوى‌دست، دست‌درازى نموده ملک موروثى از دست مى‌رود، صلاح دولت در آن است که عنان توجه به جانب عراق معطوف ساخته آن حدود را ضبط و نسق نموده باعموم سپاه عراق و آذربايجان متوجه گشت به اتفاق عساکر خراسان به دفع شر عبدالله‌خان قيام نمائيم.
(۱) . مراد 'حمزة ميرزا' است که به‌دست خاصه تراشش در جامعهٔ خواب کشته شده بود.
چون در نظر عقل دوربين مستحسن نمود به توفيقات غيبى و عون و عنايت لاريبى عنان عزيمت به جانب عراق منعطف ساخته به اندک فرصتى عرصهٔ اين ولايت مطرح اشعهٔ انوار ماهچهٔ رايت نصرت آيت گشته به تأئيد جنود آسمانى بر تخت موروثى متمکن گرديد، غمزدگان ديار ملال و پريشانى و غارت يافتگان بلاد بلا و بى‌سامانى به ظلال اعلام عدم ارتسام استظلال نموده به متاع لطف و مرحمت و سرمايهٔ بر و مکرمت شادمان گشتند و جمعى از طايفهٔ قزلباش که مادهٔ فتنه و فساد بودند و از طريق هدايت منحرف شده باديه ضلالت مى‌پيمودند و اقامت حجج و براهين بر انحراف ايشان از جادهٔ حق و صواب.... (يک کلمه لايقرأ است) و نصايح دلپسند و مواعظ سودمند در آن گروه مکروه به هيچ باب مفيد نمى‌ديد به‌جزاى اعمال ناصواب خود گرفتار گرديدند و باقى طوايف مذکوره را چون حکيم به مقتضاء حکمت قديم بناى جهاندارى را به استحکام مبانى مرحمت‌گزارى منوط و مربوط گردانيده غبار فتنه‌اى که از اقتضاء فلکى بر چهرهٔ احوال ايشان نشسته بود به زلال مرحمت شسته به حسن عواطف مندفع و مرتفع شد و عرصهٔ مملکت عراق و فارس و آذربايجان به نور عدالت روشن و خارستان ايران به گلبن نصفت و احسان گلشن گرديد و جميع طوايف قزلباش بيشتر از سوابق ازمان و سوالف آوان، يکدل و يکزبان در مقام اخلاص و اعتقاد بر جادهٔ اطاعت و انقياد مستقيم گرديدند.
بعد از قرار و نسق مهمات عراق با عساکر افزون از حد و حصر که به مجرد استماع ورود آيات ظفر به عراق، به اندک زمانى در پايهٔ سرير خلافت مصير مجتمع گشته بودند، ارادهٔ مراجعت به جانب خراسان نموديم که به توفيق‌الله تعالى و حسن تأئيداته محصوران هرات را از محاصره و شر مخالفان استخلاص داده به سنت سنيهٔ آباء عظام و اجداد کرام که مکرراً با سلاطين اوزبکيه در خراسان مقاتله و مقابله نموده‌اند عمل نمائيم.
مرشد قلى‌خان که وکيل و راتق مهمات بود بنابر معاداتى که ميانهٔ او و للهٔ مذکور واقع بود شيوهٔ نفاق پيش گرفته به معاذ بر مموّهه و اکاذيب مزوّره متمسک شده توقف و توقيف و تأخير و تسويف از حد اعتدال گذرانيد تا قحط و فقدان آذوقه در ميان محصوران هرات به مرتبه‌اى رسيد که اکثر ايشان به آتش جوع هلاک گرديدند و چون کار به جان رسيد از سر آن همه گذشته از حصار بيرون و در معرکه کارزار به تيغ انتقام مخالفان را به مقر سقر رسانيده خود نيز به درجهٔ شهادت رسيده به نعيم جنات عدن فايز گشتند و آن بلده به تصرف مخالفان درآمد.
و از استماع اين خبر و ظهور بى‌اخلاصى مرشد قلى‌خان در اثناى راه او را به‌جزاى کردار رساينده عزيمت بر آن مصمم نمود که ايلغار کرده خود را به مخالفان رساند و بعون‌الله و حسن توفيقانه داد مظلومان و محصوران از آن شداد پيشگان مغرور بستاند.


همچنین مشاهده کنید