یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

الا ای نقش روحانی چرا از ما گریزانی


الا ای نقش روحانی چرا از ما گریزانی    تو خود از خانه آخر ز حال بنده می دانی
به حق اشک گرم من به حق روی زرد من    به پیوندی که با تستم ورای طور انسانی
اگر عالم بود خندان مرا بی‌تو بود زندان    بس است آخر بکن رحمی بر این محروم زندانی
اگر با جمله خویشانم چو تو دوری پریشانم    مبادا ای خدا کس را بدین غایت پریشانی
بر آن پای گریزانت چه بربندم که نگریزی    به جان بی‌وفا مانی چو یار ما گریزانی
ور از نه چرخ برتازی بسوزی هفت دریا را    بدرم چرخ و دریا را به عشق و صبر و پیشانی
وگر چو آفتابی هم روی بر طارم چارم    چو سایه در رکاب تو همی‌آیم به پنهانی


همچنین مشاهده کنید