چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بیا بیا که تو از نادرات ایامی


بیا بیا که تو از نادرات ایامی    برادری پدری مادری دلارامی
به نام خوب تو مرده ز گور برخیزد    گزاف نیست برادر چنین نکونامی
تو فضل و رحمت حقی که هر که در تو گریخت    قبول می کنیش با کژی و با خامی
همی‌زیم به ستیزه و این هم از گولیست    که تا مرا نکشی ای هوس نیارامی
به هیچ نقش نگنجی ولیک تقدیرا    اگر به نقش درآیی عجب گل اندامی
گهی فراق نمایی و چاره آموزی    گهی رسول فرستی و جان پیغامی
درون روزن دل چون فتاد شعله شمع    بداند این دل شب رو که بر سر بامی
مرادم آنک شود سایه و آفتاب یکی    که تا ز عشق نمایم تمام خوش کامی
محال جوی و محالم بدین گناه مرا    قبول می‌نکند هیچ عالم و عامی
تو هم محال ننوشی و معتقد نشوی    برو برو که مرید عقول و احلامی
اگر ز خسرو جان‌ها حلاوتی یابی    محال هر دو جهان را چو من درآشامی
ور از طبیب طبیبان گوارشی یابی    مکاشفی تو بخوان خدا نه اوهامی
برآ ز مشرق تبریز شمس دین بخرام    که بر ممالک هر دو جهان چو بهرامی


همچنین مشاهده کنید