یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تفاوت جامعه روستائی و جامعه شهری از لحاظ روابط اجتماعی (۲)


بديهى است اختلاف شکل سکونت ده و شهر بيشتر ناشى از تفاوت‌هائى است که ميان نوع فعاليت و ساختارهاى شغلى و نحوه معيشت شهرنشين و روستائى وجود دارد. در زمينه مساکن روستائى در سال‌هاى اخير تغييراتى پديد آمده است که شناخت آن بررسى‌هاى جديدى را در جامعه روستائى ضرورى مى‌سازد.
زندگى در يک روستاى سنتى ساده و بى‌پيرايه است، خواست‌ها و نيازهاى مردم محدود مى‌باشد و چون از لحاظ زندگى خانواده‌ها تقريباً وضع مشابهى دارند، اختلاف زيادى ميان افراد از حيث سطح زندگى وجود ندارد. در شهر هر چند درآمد سرانه از روستا بيشتر است اما از نظر سطح زندگى تفاوت‌هاى زيادى ميان مردم وجود دارد. به همين جهت شهرنشينان در مقايسه خود با ديگران احساس فقر و کمبود مى‌کنند و شدت اين احساس در مواردى سبب بروز جرايم و کج‌رفتارى‌ها در شهر مى‌شود.
ابن‌خلدون جوامع شهرى و روستائى را از لحاظ آسيب‌شناسى اجتماعى مورد مطالعه و مقايسه قرار مى‌دهد و معتقد است که شهريان آسيب‌پذير هستند، شهرنشينان از اين‌رو که پيوسته در انواع لذت‌ها و عادت‌هاى تجمل‌پرستى و ناز و نعمت غوطه‌ور هستند به دنيا روى مى‌آورند و شهوت دنيوى را پيشه مى‌گيرند، نهاد آنان به بسيارى از خوى‌هاى نکوهيده و بدى‌ها آلوده شده است و به همان اندازه که خوى‌هاى ناپسند و عادت‌هاى زشت در نهاد آنان رسوخ يافته است، از شيوه‌ها و رفتارهاى نيک و نيکوئى دور شده‌اند، به حدى که از ميان آنان شيوه شرمندگى و وقار هم رخت بربسته است و مى‌بينيم که بسيارى از ايشان در مجالس و محافل و در ميان بزرگ‌تران و محارم خود سخنان زشت و دشنام‌ها و کلمات رکيک بر زبان مى‌آورند... باديه‌نشينان به فطرت نخستين نزديک‌تر هستند و از... بدى‌ها که در نتيجه فزونى عادات ناپسند و زشت در نفس نقش مى‌بندند دورتر مى‌باشند و بنابراين به‌طور وضوح معلوم است که چاره‌جوئى و درمان آنان نسبت به شهرنشينان آسان‌تر است... شهرنشينى پايان اجتماع و عمران بشر است و سرانجام آن فساد، صفت‌هاى بد و دورى از نيکى است. در ميان باديه‌نشينان فساد کمتر از شهرنشينان است و خداوند پرهيزگاران را دوست دارد (مقدمه ابن‌خلدون صفحهٔ ۲۳۱ و ۲۳۲).
قانونى که بر اجتماعات روستائى حاکم است، معمولاً همان قوانين شفاهى، عرفى و محلى است که به مرور زمان به‌وجود آمده و تغييرناپذير و مقدس است، قوانينى است که پدران بدان عمل کرده‌اند و فرزندان نيز بايد راه و رسم آنان در پيش گيرند. روستائى همچنان که نسل اندر نسل با زمين بستگى دارد با سنت‌هاى کهن اجتماع خود پيوند دارد و در تسلسل يکنواخت زندگى‌هائى با آغاز و انجام همانند، هر پدر الگوئى براى پسر است. نزديکى‌ آن با زمين و کار بر روى آن جدا از روستائى ديگر خصيصه فردگرائى را در او تقويت مى‌کند و به او ويژگى ذهنى معين و جهان‌بينى استوارى مى‌دهد که او را از يک کارگر شهرى که در کنار کارگر ديگر در کارخانه کار مى‌کند متمايز مى‌سازد.
در شهر قوانين رسمى و مدون آئين دادرسى و حقوقى وجود دارد که به اقتضاء خواست‌ها و نيازهاى متغير شهريان پيوسته در حال دگرگونى است. زن و مرد روستائى هر دو وابسته به زمين هستند و در کنار هم و با کمک يکديگر از مزرعه مراقبت و بهره‌بردارى مى‌کنند. در شهر زن و مرد اغلب ممکن است داراى مشاغل متفاوتى باشند و در مکان‌هائى مجزا از هم کار کنند. مردم ده تقريباً قسمت زيادى از نيازهاى خود را در درون محيط مسکونى و يا در حوالى آن تأمين مى‌کنند، دامنه فعاليت و کار آنها محدود به همان فضائى است که هر فرد روستائى روزانه چند بار در آن رفت و آمد دارد. به مزرعه مى‌رود، در آن کار مى‌کند و پس از پايان کار به خانه‌ خود باز مى‌گردد. در واقع خانواده روستائى با توليد مختصرى از هر چيز نيازمندى‌هاى اساسى زندگى خود را تأمين مى‌کنند و به حيات خود ادامه مى‌دهند (۱). ضرب‌المثل معروف خانواده روستائى چون دکان عطارى است اين نظر را تأئيد مى‌کند.
(۱) . مندراس، هانرى. جامعه‌شناسى محيط روستائى 'طرح مسائل جامعه‌شناسى امروز' . ترجمه عبدالحسين نيک‌گهر، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۷، صفحهٔ ۱۷۶.
شهر جامعه‌اى است که بقاى آن براساس داد و ستد و مبادله محصولات و مصنوعات و تشکيل سازمان‌هاى بزرگ تجارى براى توزيع آذوغه و ساير کالاها است (۲). و اصولاً موجوديت آن به همين داد و ستد وابسته است (۳).
(۲) . لينتون، رالف. سير تمدن. ترجمه پرويز مرزبان، تهران دانش، ۱۳۳۷، صفحهٔ ۱۱۴-۱۲۴.
(۳) . مبادلات و داد و ستدها مى‌تواند، پيدايش و تکوين بسيارى از شهرها را توجيه نمايد.
مطالعه تاريخچه برخى از شهرهاى ايران اين امر را تأئيد مى‌کند، 'بابل' که امروز يکى از شهرهاى بزرگ مازندران است، ابتدا دهکده‌اى بود به‌نام 'مامطير' . از وقتى که به‌صورت مرکز مبادلات و خريد و فروش کالا درآمد، نام 'بار فروش ده' به خود گرفت. اين نام بعدها به 'بار فروش' و پس از آن به 'بابل' يعنى نام رودخانه‌اى که در کنار آن جريان دارد تغيير کرده است. در فرهنگ آنندراج آمدها است. بار فروش ده در قديم ديهى بوده است و بارهائى که از حاجى ترخان به بندر مشهد سر بابلسر مى‌آوردند به آن ديه حمل نموده و مى‌فروختند، از آن جهت به بار فروش ده تغيير نام داده و به‌تدريج جماعتى تاجر در آن ساکن شدند و آباد شد. امروز نيز بسيارى از مردم اين شهر داراى روحيه اقتصادى و تجارى هستند و به مبادله و خريد و فروش رغبت دارند. همچنين دهکده قرچک ورامين در نزديکى تهران و 'ماسوله' در گيلان که امروز به‌صورت شهرک درآمده و در حال گسترش هستند، نتيجه تمرکز و کارکرد مبادله، داد و ستد و تأمين نيازهاى مردم روستائى در يک مرکز اصلى است که فعاليت‌هاى آن در قلمرو وسيعى گروه‌هاى انسانى را به ارتباط مى‌دهد.
اجتماع روستائى وضعى به نسبت ثابت دارد و تغييرات درآن به کندى صورت مى‌گيرد، دلبستگى روستائى به فرهنگ ديرين و سنت‌هاى کهن مانع نوجوئى او مى‌شود. روستائى نسبت به پديدارهاى نو و چيزهاى تازه با احتياط مى‌نگرد و در قبول آن همواره مردد است. بيم دارد که با پذيرش چيزهاى تازه وضع موجود را که سال‌هاى زيادى با آن انس گرفته و عادت کرده است، از دست بدهد و زندگى او از آنچه هست بدتر شود، سوءظن دارد و بسيار محتاط است. پذيرش يک پديده تازه در روستا به کندى و دشوارى صورت مى‌گيرد و اغلب آنقدر طول مى‌کشد که آن چيز تازه بودن خود را از دست مى‌دهد و آنگاه از طرف اجتماع روستائى پذيرفته مى‌شود (۴).
(۴) . مندراس، هانرى، مبانى جامعه‌شناسى. ترجمه باقر پرهام، تهران، اميرکبير، صفحهٔ ۲۱۸.


همچنین مشاهده کنید