شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

غم عشق تو از غمها نجاتست


غم عشق تو از غمها نجاتست    مرا خاک درت آب حیاتست
نمی‌جویم نجات از بند عشقت    چه بندست آنکه خوشتر از نجاتست
مرا گویند راه عشق مسپر    من و سودای عشق این ترهاتست
ز لعب دو رخت بر نطع خوبی    مه اندر چارخانه شاه ماتست
دل و دین می‌بری و عهد و قولت    چو حال و کار دنیا بی‌ثباتست
عنایت بر سر هجرم به آیین    هم از جور قدیم و حادثاتست
چنان ترسد دل از هجر تو گویی    شب هجران تو روز وفاتست
به جان و دل ز دیوان جمالت    امیر عشق را بر من براتست
براتی گر شود راجع چه باشد    نه خط مجد دین شمس الکفاتست


همچنین مشاهده کنید