سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


از راه شب رادیویی تا راه شب تلویزیونی


از راه شب رادیویی تا راه شب تلویزیونی
سریال راه شب به كارگردانی داریوش فرهنگ و نویسندگی جابر قاسمعلی به نیمه راه رسیده است. داستان حول برنامه راه شب می گردد و هر بار داستانی با این برنامه رادیویی گره می خورد. نفس اینكه تلویزیون منصفانه به تشویق رسانه های دیگر مانند رادیو یا مطبوعات بپردازد، امری مطلوب است. ما بیش از حد تلویزیون زده شده ایم، فقط كافی است در ذهن مروری بكنیم تا ببینیم تلویزیون به جای دید و بازدید عید و شب های رمضان نشسته است. حتی ارتباطات شفاهی را هم كم كرده است.
اصرار تلویزیون به جذب مشتری بیشتر، معلوم نیست نتایج خوبی هم در درازمدت داشته باشد. كاركرد اجتماعی تلویزیون در درازمدت زیان بارتر از رادیو یا مطبوعات است. یكی از دوستان بنده كه سال ها است در پاریس زندگی می كند می گفت در فرانسه تلویزیون نگاه كردن میان اساتید دانشگاه و نخبگان نوعی سطحی نگری و عوام گرایی به حساب می آید و تلویزیون به عنوان وسیله ای برای تلذذخواهی و سرگرمی تعریف شده است. در جامعه ما نیز وزن تلویزیون به نفع رسانه های دیگر از جمله رادیو و مطبوعات و خطابه كاهش می یابد. عكس وضعیتی كه اكنون حكمفرماست و مطبوعات و رادیو به نفع تلویزیون كنار رفته اند و یا رادیو كه مشخصاً از سبد خانوار حذف شده است.
این صحیح است كه رادیو پا به پای تلویزیون پیش نیامده و ما هویت رادیویی نداریم و رادیو در كشور ما مرعوب تلویزیون است، اما مسئولین ما هم رویكرد صحیحی به رادیو نداشته اند. در آمریكا هنوز بر مبنای سنت بحث های كنار آتش روزولت، رئیس جمهور نطق هفتگی رادیویی دارد. آیا تا به حال شده نطق یكی از مسئولین ابتدا در رادیو خوانده شود و سپس به صورت آرشیوی از تلویزیون پخش شود؟
با توجه به این مقدمه رویكرد مجموعه راه شب به رادیو فارغ از نتیجه اش تلاشی مقدس است. آینده رسانه به چندرسانه ای منتهی می شود و این بده بستان ها امر مطلوبی است. اما این رویكرد صحیح به دلیل شناخت ناقص از ویژگی های رسانه رادیو به یك پارادوكس تبدیل شده است.
اصلی ترین ویژگی رادیو «عدم تصویری بودن» است. نبود تصویر در رادیو نه نقطه ضعف كه نقطه قوت به حساب می آید. نبود تصویر به رادیو خاصیت رازآلودگی و ابهام آمیزی می دهد و مخاطب با تخیل گسترده اش با برنامه زندگی می كند. در قسمت سرباز مجموعه راه شب قهرمان داستان «سرباز» رادیو را كنار گوش اش می گذارد و می خوابد.
این ویژگی مختص رادیو است كه می توان با آن خوابید، نه تلویزیون. مخاطب رادیو برای صدای مجری مطابق سلیقه و پس زمینه فرهنگی و اجتماعی خود تصویر می سازد و با آن زندگی می كند و دقیقاً پاشنه آشیل راه شب در این است كه ما مجری برنامه رادیو را می بینیم و دقیقاً در این مجموعه هر وقت مجری برنامه می آید، برنامه از اوج می افتد. نسلی كه خاطره راه شب را دارد، نیمی از لذت اش را مدیون ندیدن مجری بوده و ما این ذهنیت را خراب كرده ایم و به عصمت ذهنی فرد تجاوز كرده ایم.
با این كار جلوی تخیل بیننده را گرفته ایم و تشخص رادیو را كه به ابهام آمیز بودنش است، زیر سئوال برده ایم و از رازآلودگی رادیو افسون زدایی كرده ایم. به قول گافمن «جلوی صحنه» رادیو همین ندیدن است و پشت صحنه آن پژمان مجری راه شب است كه چهره اش به صدای گرم اش نمی آید و این نشان دادن پشت صحنه ایجاد تعارض می كند. در راه شب رادیو محور قرار گرفته، اما بزرگترین ویژگی اش فراموش شده است. به همین دلیل رادیو از محور داستان به بهانه روایت داستان تقلیل یافته است. حتی اگر داستان در نسبت به رادیو تعریف نمی شد، لطمه ای به طرح و پیرنگ داستان نمی خورد. یعنی داستان ها در عدم حضور رادیو هم قوام داشت و می شد موضوع دیگری نخ تسبیح پیوستن این اپیزودها به هم باشد.
اما در حالت ایده آل بهانه روایت باید تاثیر مستقیم در طراحی قصه ها داشته باشد، مثلاً در داستان های شرلوك هولمز اگر نخ تسبیح داستان ها - كارآگاه - حذف شود، هیچ قصه ای شكل نمی گیرد. در حالی كه اینجا قصه ها شكل گرفته اند و پیش می روند و فقط در نسبت با راه شب گره گشایی صورت می گیرد. همین ویژگی كه راه شب در پیرنگ نقش محوری ندارد، باعث شده وقتی قهرمان ها به برنامه زنگ می زنند، بحث های شعاری آغاز شود و كاراكترها مكنونات و انگیزه های درونی خود را به ساده ترین وجهی برملا سازند.
با این اوصاف نمی توان از ایده ها و طرح ها و موضوعات متفاوت و جذاب راه شب بی تفاوت عبور كرد. ایده ها و طرح هایی كه از آنها بوی تازگی و نویی به مشام می رسد، بالاخص اینكه مخاطب با این سوژه ها احساس نزدیكی می كند و برای آنها در ذهن ما به ازای بیرونی می یابد. تلفیق این دو مولفه به همراه كارگردانی خوش آب و رنگ فرهنگ توانسته به جذب مخاطب كمك كند. اما انتخاب نامناسب بازیگران و ناهمخوانی آنها به نقش ها و دقت نكردن به جزئیات در فیلمنامه نتوانسته آن را به سطح آرمانی برساند. بالاخص انتظار مخاطب از فرهنگ به عنوان یك ملودرام ساز خانوادگی با این مجموعه به چالش كشیده می شود. در اینجا ما با چهره دیگری از فرهنگ آشنا می شویم. فرهنگ با دغدغه های كاملاً اجتماعی.
اما چه باید كرد. در فیلم های اجتماعی تلخی ها و كجی هایی هست كه حتی وقتی می خواهیم آنها را امیدوارانه هم ببینیم با كارگردانی خوش آب و رنگ فرهنگ نمی خواند. با همه اینها راه شب، به نظر من، بهترین كار فرهنگ است، چون توانسته از خودش عبور كند و فارغ از نتیجه این جسارت ها ستودنی است.
عباس نعمتی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید