شنبه, ۱۴ مهر, ۱۴۰۳ / 5 October, 2024
مجله ویستا
داستان آدمهای ناتمام
<این فقط یکی از عکسهایی بود که نمیدانم کدام عکاس خوشبختی شاید دو سال پیش شاید همین دو هفته پیش از بنفشهخانم گرفته بود. وقتی که به دقت به این عکس خیره میماندی و توی بحر جزئیات این صورت فرو میرفتی، خیال میکردی که دارد از توی قاب خودش بیرون میآید تا یقهات را بگیرد. عکاس کجا میتوانست موضوعی از این واقعیتر و زندهتر پیدا کند؟ این موضوع نه ماه و سال حالیش بود نه جا و مکان. این موضوع عجیب نه هیچ نسبتی با کسی داشت و نه هیچ اسم و رسمی داشت. هم بنفشهخانم بود هم هماخانم و هم هیچکدام...( >ص ۸۹)
چند سطر فوق که از صفحات میانی رمان <بیژن و منیژه> نوشته جعفر مدرسصادقی نقل شد و از نظر گذشت، بهزعم نگارنده، بخشی از فصلهای درخشان رمان است که در آن داستان به لحاظ کشش و جذابیت، شخصیتپردازی، گرهافکنی، لحن روایت و توصیفات در اوج قرار دارد. با وجودی که رجعت به آثار پیشین و موفق نویسنده و قیاس این با آن هیچ کمکی به منتقد، نویسنده و مخاطب این نوشته نخواهد کرد، اما گفتن اینکه کاش <بیژن و منیژه> میتوانست دستاوردهای روایی رمان <گاوخونی( >از آثار پیشین مدرسصادقی) را حتی تکرار کند و نه اینکه گامی به پیش ببرد، آنقدر وسوسهانگیز است که سطوری را به خود اختصاص دهد و اندکی از حس <حسرت> مخاطب شیفته و مغروق گاوخونی را به نویسندهاش منتقل کند.
بیژن و منیژه رمانی شخصیتمحور و رمان آدمهایی است که بودنشان در کنار یکدیگر است که آنها را آدم داستان میکند و تنها به صورت دو به دو، ۳ به ۳ (مثلثی) و حتی یک به دو است که برون و درونشان عینیت مییابد. رمان از منظر سعید - پسر خانوادهای متعلق به طبقه بالای شهری - و از زمانی آغاز میشود که اردلان پس از حدود ۳ دهه به ایران بازگشته و بازگشت او به معنی تجدید خاطرات، ورق خوردن صفحههای گذشته و افشای پارهای روابط و نهانکاریها و ناگفتهها است. بیژن و منیژه البته گرفتار نوستالژی محوری و سمبولیسم و خاطرهگویی نمیشود و داستان خود را میگوید اما به نظر میرسد کمی کمتر از آنچه داستان اقتضا میکند گفته شده است. در فصلهای ابتدایی تمام آدمهای تاثیرگذار قصه که پشت در پشت و زنجیروار به هم متصلاند معرفی میشوند. آدمهای این رمان چنان روابط درهم تنیده و ریشهداری دارند که حتی مهاجرت به خارج، حاشیهنشینی و دوری گزیدن از خانواده، سالها غایب بودن و... هم باعث نمیشود تا آنها بر سرنوشت و حال یکدیگر اثر نگذارند و میراثدار یکدیگر نباشند. <وراثت> در روابط چندگانه و مثلثیشکل این آدمها تنها از راههای فیزیولوژیکی منتقل نمیشود بلکه از نحوه زیست گذشته، پسماندهای ذهنی و درونی و دغدغهها و پرسشهای برجا مانده آنان هم سرچشمه میگیرد.
نویسنده در این رمان روایتگر آدمهایی است که ترجیح میدهند بخشهایی از گذشته خود را گم یا کتمان کنند و خود را به فراموشی بزنند؛ برعکس راوی که ذهنش در رفت و آمد است و گذشته را میجوید و سعی دارد خانهها و محلهاش را در ذهن از نو بنا کند و درها را دوباره بگشاید و واقعیت آدمها را خوب بتکاند و همه را پیش رو بیاورد. راوی (سعید) نه اینکه در جستوجوی هویت باشد که به دنبال ترمیم هویت از هم گسیخته، چالههای عمیق و تاریکیهای شخصیتی، هستیهای نیست شده و همه توهماتی است که از دیروز تا حال همراه او بوده و حالا با آمدن اردلان (بعد از ۲۷ سال) بهانهای برای نبش آنها پیدا کرده و با او در شرح وقایع دچار مشکل شده است. او قصد دارد حفرههای بهظاهر بیاهمیتی را که میتواند آغازگر یک فراموشی و کتمان تاریخی و شاید حذف بخشی از حافظه فردی باشد، پر کند و نقطه سرنوشتساز و حلقه مفقودهاش را بیابد؛ اگر نقطه سرنوشتساز و حلقه مفقودهای واقعا وجود داشته باشد.
سعید مورد علاقه پدر نیست، پدری که دکتری باسابقه است و رفتاری اشرافی و خودمحورانه دارد و از عادی بودن پسرش همواره در رنج بوده و سعید هم به نیکی میداند که همیشه کابوسی برای پدر بوده است. این قسم ارتباط پدر و فرزندی که نمونه کاملش را در <گاوخونی> خوانده بودیم، در بیژن و منیژه به خوبی ساخته نشده و درنیامده و تنها در تکگویی راوی و برخی دیالوگها به صراحت گفته میشود. در شرایطی که نویسنده در ترسیم مناسبات اردلان و پدرش، سعید و اردلان و بنفشه، بنفشه و جهانگیرخان و... خوب عمل کرده و جزئیات روابط و نحوه تنیدگی آنان را بر یکدیگر به تصویر درآورده، ولی نقش راوی را در پیوند زدن تمام گرههای تاریخی آدمها و نمایش ابهام و رازوارگی آنها واگذاشته است. آن وجه از رمان که به استیلای پدرانگی و سر و سودای پدران و حبابوارگی و فربگی آنان پرداخته و جاهطلبیها و هوسهای ناتمام مردانه و حق باختگی زنان و بچهها را روایت میکند، جزو درونمایههای موفق کار است ولی آنچه باعث میشود بر این تاکید کنیم که رمان کمتر از حد لازم به گرهگشایی و پایانبندی و در یک کلام <فرود> قصه توجه کرده، این است که تغییرات و دگرگونیهای فصلهای منتهی به پایان - آن هم پایانی قطعیتگریز - کمی عجولانه و متناقضنما به نظر میرسد. میتوان گفت رمان بعد از جایی که سعید در فضایی وهمآلود به بالای تپه و لب رودخانه میرود به یکباره دچار افت میشود.
درست بعد از این موقعیت است که دیالوگها صرفا بار اطلاعرسانی وقایع را پیدا میکنند و با عجله و به سادهترین شکل ممکن داستان را به پیش میبرند. تناقضهایی که از اینجا در رفتار شخصیتها مشاهده میشود، فضای داستان را دگرگون کرده، صورتی معمایی به آن میدهد و قدرت دید راوی را کاهش میدهد و گویی افسار روایت را از نظرگاه فردی سعید میستاند. نویسنده از این فصل، روایت باحوصله و پرجزئیات قبلی را رها میکند و در روندی سریع و تا حدی متکی به تصادف گره در گره میآورد تا جایی که سعید در گفتاری حقیقت را با بنفشه - و راوی - رودررو میکند. سعید همراه با او یادهایش را امتداد میدهد تا فصل آخر که با پرشی زمانی در فضایی محتمل که نه چیزی در آن حادث شده و قطعیت دارد و نه میتوان گفت چیزی رخ نداده است، سرنوشت آدمها را به ذهن خود پیوند میزند. ذهن او هر روایتی را که خود بپذیرد از آنان باز میگوید و بنابراین هیچ پایان قطعی برای روابط آنها متصور نمیشود. این فضاسازی اگرچه از ذهن سیال سعید آب میخورد که پابند گذشته، پدران، محله و خانه سابق و در یک کلام وراثت است ولی از جهت زبانی و نیز با توجه به نحوه پیشبرد قصه دچار پرش و انقطاعی میشود که با کلیت روایت سازگار نیست و خواننده را چون شخصیتهایش سرگردان میگذارد.
جواد ماهزاده
منبع : روزنامه اعتماد ملی
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست