جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

چیزی برای باختن نیست - NOTHING TO LOSE


سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مارتین برگمن، دان جینکس و مایکل برگمن
کارگردان : استیو اودکرک
فیلمنامه‌نویس : استیو اودکرک
فیلمبردار : دانلد تورین
آهنگساز(موسیقی متن) : رابرت فولک
هنرپیشگان : تیم رابینز، مارتین لارنس، جان مک‌گینلی، جانکارلو اسپوزیتو، مایکل مکین، سوزان بارنز، ربکا گی‌هارت، کلی پرستن و اودکرک
نوع فیلم : رنگی، ۹۸ دقیقه


̎نیک بیم̎ (رابینز)، مجری طرح‌های تبلیغاتی، یک‌روز وقتی به خانه برمی‌گردد و کشف می‌کند همسرش، ̎آن̎ (پرستن) با مردی رابطه برقرار کرده، بسیار ناراحت می‌شود. اما وقتی می‌فهمد که آن مرد کسی جزء رئیس خودش، ̎فیلیپ بارو̎ (مکین) نیست، احساس می‌کند به او توهین شده است. او که عمیقاً غمگین است، سوار اتومبیلش می‌شود و بی‌هدف به‌راه می‌افتد. تا اینکه در راه یک دزد اتومبیل، ̎ت. پل̎ (لارنس) با تهدید اسلحه در صندلی عقب اتومبیل او جای می‌گیرد. ̎نیک̎ که دیگر دلیلی برای ادامهٔ زندگی ندارد، به ̎ت. پل̎ پیشنهاد می‌کند با هم کار کنند. اوضاع وقتی پیچیده‌تر می‌شود که دو نفر تبه‌کار به نام‌های ̎ریگ̎ (مک‌گینلی) و ̎چارلی̎ (اسپوزیتو) آنان را تعقیب می‌کنند..
● تماشای این کمدی مفرح و به‌همین دلیل کم‌یاب که حاکی از استعدادهای اودکرک تازه‌وارد است، کاملاً توصیه می‌شود. رابینز در نقش مردی که نومید و سرخورده، از روال عادی زندگی‌اش خارج شده و یک رشته بدبیاری‌ها را تجربه می‌کند تا سرانجام با عزم انتقام به پای‌گاه اجتماعی‌اش برگردد، نشان می‌دهد که این بازیگر بلندبالای کودک‌سان چه قابلیتی برای نقش‌های کمدی دارد. مشاهدهٔ او که عملاً مجبور است از مغازه‌ها دزدی کند، زخم‌زبان‌های هم‌راه سیاه‌پوستش را تحمل کند و جلوی دو تن از گردن‌کشان محلی بایستد، در حالی‌که آشکارا برای این نوع زندگی ساخته نشده، بسیار خنده‌آور است و لارنس هم یک کمدین متخصص مزه‌پرانی و عکس‌العمل‌های سرضرب است که بیشتر جاها از ادی مورفی هم بهتر عمل می‌کند. وقتی این‌دو هم‌راه اجباری پس از تمام مشقات و مخاطرات به خانهٔ لارنس می‌رسند و تازه آنجا باید از مادر بداخلاق لارنس سیلی هم نوش‌جان کنند، معلوم می‌شود که با یک شوخی‌ساز فوق‌العاده سر و کار داریم. ضمن آنکه فصل دست‌برد شبانه به دفتر مافوق اداری رابینز ـ با آن قضیه شکلک و ادا جلوی دوربین ویدئویی، مجسمه‌ای که رابینز معیوبش می‌کند و پلیسی که یکباره نصفه شب به هوس رقصیدن می‌افتد ـ هم معرکه است. البته کشف این که گمان رابینز به بی‌وفائی همسرش حاصل یک سوءتفاهم بوده، همهٔ مهره‌های جابه‌جا شده را سر جای خود قرار می‌دهد و باعث تسکین اخلاقی تماشاگر می‌شود، ولی به هر حال توانسته‌ایم شاهد این باشیم که یک آدم معقول وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشد، چه راه‌ها که نخواهد رفت و چه شخصیت جذابی که نخواهد شد.


همچنین مشاهده کنید