شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

دوم خرداد آزادترین دوره مطبوعات


دوم خرداد آزادترین دوره مطبوعات
دوستانش او را محمود می خوانند؛ محمود شمس. اما در شناسنامه اش نام ماشاءالله شمس الواعظین را دارد که به دلیل قانون مطبوعات باید از نام شناسنامه ای اش به عنوان امضای مطالبش در روزنامه ها استفاده کند. شمس زمانی انقلابی بود و آغاز کار مطبوعاتی اش نیز همراه با انقلاب ۱۳۵۷ شد و در روزنامه کیهان. اما نام او با دوم خرداد ۱۳۷۶ بر سر زبان ها افتاد. او متولد خرداد ۱۳۳۶ از لواسانات تهران است و حتی تاریخ تولدش هم با خردادماه گره خورده است و شهرتش نیز با دوم خرداد. شمس معروف ترین روزنامه های دوم خردادی را سردبیری می کرد؛ جامعه، توس، نشاط، عصرآزادگان و اخبار اقتصادی. او خود درس خوانده رشته علوم سیاسی است و روزنامه هایش نیز تاثیرگذارترین رسانه ها در عرصه سیاست. اما وقتی روزنامه هایش یک به یک توقیف موقت شدند او هم به انتظار پایان این موقت ماند. انتظاری که تابه حال سر نیامده و او نیز به هیچ روزنامه دیگری نرفت. شمس سال هاست که در انجمن صنفی روزنامه نگاران فعال است و پیگیر وضعیت روزنامه نگاران.
● دو دوره آزاد روزنامه نگاری در ایران
شمس روزنامه نگاری آزاد در ایران را به دو دوره تقسیم می کند؛ من روزنامه نگاری آزاد و دموکراتیک بعد از انقلاب را به دو دوره تقسیم می کنم. یکی از نیمه دوم سال ۵۶ شروع می شود و تا اوایل دهه ۶۰ تداوم پیدا می کند که روزنامه نگاری حرفه ای و روزنامه نگاری حزبی تقویت می شوند. این دوران فعال ترین دوران روزنامه نگاری حزبی در ایران است. چون هر حزبی یک ارگان دارد و عناوین نشریات هم بسیار زیاد است. یکی هم دوران دوم خرداد به بعد است. ما تا به الان دوران سومی نداریم. دوران دوم خرداد که دو سال بیشتر به طول نینجامید از دوران های خوب آزادی مطبوعات در ایران است. دوره دوم خرداد بسیار شبیه دوره اول آزادی مطبوعات بود با این تفاوت که در دوره اول تمام احزاب ارگان های خودشان را داشتند اما در دوره دوم احزاب بدون مجوز و حتی با مجوز ارگان نداشتند و به همین دلیل روزنامه ها کارکرد حزبی پیدا کردند و این اشکال روزنامه نگاری نبود بلکه اشکال عرصه سیاسی بود که مسوولیت مضاعفی را روی دوش روزنامه نگاری سیاسی کشور گذاشت. این از اشتباهات احزاب سیاسی بود. آنها می بایست ارگان های خودشان را می داشتند و موجودیتشان را باید مستقل از رسانه ها تعریف می کردند نه اینکه به رسانه ها ماهیت حزبی ببخشند. این اتفاق باعث شد که مطبوعات بسیار آسیب پذیر شدند. در هر صورت اما وجوه اشتراک این دوره با دوره اول بسیار زیادتر است.
● دوره اول؛ ۵۸-۶۰
او که کار مطبوعاتی اش را از سال ۵۸ شروع کرده درباره این دوران می گوید؛ از ۵۸ تا ۶۰ دوران نسیم آزادی و دموکراسی مطبوعات بود که به صورت خیلی گسترده ما از این فضا استفاده می کردیم. من قبلش نویسنده ادبیات کودکان بودم و تحولات انقلاب مرا به عنوان یک نویسنده هدایت کرد به سمت کار روزنامه نگاری و من هم به دلیل علاقه وافری که به کار نویسندگی داشتم این حرفه را خیلی پسندیدم و عاشق این حرفه شدم. اول انقلاب پدیده ای به نام امتیازدهی حذف شد و روزنامه نگاری وارد عرصه علمی و چالش برانگیزی شد و به دلیل تحولاتی که در عرصه سیاسی رخ می داد روزنامه نگاری تبدیل به حرفه پرکاری شده بود. نه تنها برای روزنامه نگاری ایران که برای ژورنالیسم بین الملل، انقلاب به خاطر جاذبه های خبری جذاب بود. ما هم از این فضا استفاده می کردیم تا اینکه دهه ۶۰ آغاز شد و به دنبال تحرکات سیاسی برخی از گروه ها فضای سیاسی بسته شد و در نتیجه مانند هر جامعه ای که وقتی فضای سیاسی بسته می شود اولین پیامدش محدود شدن کار روزنامه نگاری است، به این حرفه در ایران نیز آسیب جدی ای وارد شد. تعداد روزنامه ها و نشریات اول انقلاب به یک هزار عنوان رسیده بود که عدد بی نظیری بود اما بعد از سال ۶۰ تعطیلی مطبوعات هم شروع شد.
▪ یعنی حاکمیت در آن سال های ابتدایی کنترلی بر روی مطبوعات نداشت؟
نمی توانست داشته باشد. نظام امتیازدهی از بین رفته بود و این نظام از سال ۶۵ به بعد با تصویب قانون مطبوعات در دولت دوباره شکل گرفت. حکومت در دوران اولیه ثبات خودش بود و داشت کارهای دیگری می کرد مثل تصویب قانون اساسی، برگزاری انتخابات، تشکیل نهادها و نیروهای مسلح. اینها اولویتش بود. هرگاه قدرت ها در جهان سوم پایه های خودشان را مستحکم می کنند مزاحمانشان را از سر راه برمی دارند و از آنجا که در این کشورها مطبوعات مزاحمین درجه اول محسوب می شوند، اولین نشانه محدودیت ها را می توان در برخورد با مطبوعات دید. به نظر من به دو دلیل در این سال ها با مطبوعات برخورد نشد. یکی به خاطر عدم تثبیت نظام بود و دیگری هم این بود که برخی از گروه ها به خصوص گروه های تجزیه طلب در ایران وحشت زیادی در دل حکومت نوپا ایجاد کردند. آن موقع گروه هایی در کردستان، بلوچستان و خوزستان شعارهای تجزیه طلبانه می دادند و رسماً علاقه مند به جدایی از ایران بودند. به همین دلیل حکومت بسته تر عمل کرد. من معتقدم ۵۰درصد گروه های تجزیه طلب و ۵۰ درصد هم دولت در بسته شدن مطبوعات مقصر بوده.
از او می پرسم؛ «در این دوران برای بسیاری از روزنامه نگاران فضا تنگ شده بود و نمی توانستند کار کنند. شما چطور در این فضا کار کردید؟» که جواب می دهد؛ آن روزنامه نگارانی که عرصه را تنگ می دانستند روزنامه نگاران شاغل نبودند. روزنامه نگارانی بودند که یا بازنشسته شده بودند یا بر اثر ارتباطات سیاسی با رژیم پیشین امکان کار نداشتند. همه روزنامه نگاران در سراسر جهان تایید می کردند که ایران از سال ۵۸ تا آغاز سال ۶۱ دوران دموکراتیک مطبوعات بوده است.
شمس همچنین از توقیف مطبوعات می گوید و بهانه این تعطیلی ها را «امنیت ملی» عنوان می کند؛ در جهان سوم امنیت ملی اولویت اول بهانه ها است. وی سپس از مصادیق امنیت ملی می گوید؛ ما تعریف خاصی از امنیت ملی نداریم. در جهان سوم امنیت ملی آن چیزی است که حکومت ها آن را اعلام می کنند. همیشه گفتم که کار در مطبوعات در ایران عین راه رفتن در میدان مین است. با این تفاوت که ما نقشه میدان مین را هم نداریم. تفاوت آزادی مطبوعات در ایران با آزادی مطبوعات در غرب در این نیست که خطوط قرمز در اینجا وجود دارد ولی در آنجا وجود ندارد. در غرب هم خطوط قرمزی هست اما تفاوت در این است که برای میدان مین آنجا نقشه ای وجود دارد که در سر افکار عمومی است. در ایران نقشه میدان مین در اختیار مین گذاران است نه ماها و او هرگاه احساس می کند که امنیت ملی دارد به خطر می افتد عمل قضایی می کند.
وی سپس گریزی می زند به روزنامه کیهان؛ اولین روزنامه ای که شمس در آنجا مشغول به کار شد؛ من فکر می کنم روزنامه کیهان از دوره ۵۹ تا ۶۸ یک روزنامه نسبتاً ملی، تقریباً دموکراتیک و مورد علاقه اقشار جامعه بود. زمانی که ما روزنامه را تحویل گرفتیم تا زمانی که علیه ما کودتا شد در کیهان ۴۶۰هزارتا تیراژ داشتیم.
وی در عین حال از تغییر تحریریه کیهان در اوایل انقلاب می گوید؛ همان تغییری که او را جایگزین روزنامه نگاران چپ کرد؛ ما شاهد دو اعتصاب روزنامه نگاران بودیم؛ یکی قبل و یکی بعد از انقلاب. بعد از انقلاب نیروهای چپ در کیهان در اعتراض به تحولاتی که رخ داده بود اعتصاب کردند و آن اعتصاب منجر به کاهش نیروی تحریریه روزنامه ها شد که حاکمیت برای پر کردن این خلأ نیروهایی را وارد کیهان کرد که من از آن جمله نیروها بودم.
● دوره دوم؛ ۷۹-۷۶
وقتی به دوره دوم آزادی مطبوعات می رسیم از روزنامه جامعه می پرسم و او از چگونگی انتشار روزنامه هایش می گوید؛ قبل از دوم خرداد ایده جنبش اصلاح طلبی در ایران فقط در طیف خاصی وجود داشت و رواجش در یک حلقه خاص روشنفکری صورت می گرفت. وقتی بدنه اجتماعی به این ایده خاص پاسخ داد این ایده خاص به یک ایده عام تبدیل شد. انتشار روزنامه جامعه نیازی بود برای تبدیل آن ایده خاص به ایده عام و استقبال مردم از روزنامه جامعه به مثابه استقبال و پذیرش آن ایده اصلاح طلبانه ای بود که دیگر به یک ایده فراگیر تبدیل شده بود. از رویکرد حاکمیت در دوم خرداد می پرسم و او اینگونه جواب می دهد؛ دوم خرداد جزء نیازهای زمانه بود. دوم خرداد در واقع یک انفجار سیاسی آرام بود که پیامش را به حاکمیت داد. شک ناشی از دوم خرداد منجر به گشایش اجتماعی و سیاسی و آزادی مطبوعات شد. من معتقدم یکی از دوران های مهم آزادی مطبوعات دوران بعد از دوم خرداد است. در ضمن نهادهای تصمیم گیرنده برای محدودسازی فعالیت رسانه ها دادگاه هایی مبتنی بر رای مردم باید باشند ولی وقتی نهادهای انتصابی مثل قوه قضائیه وارد عمل می شوند کسی پاسخگو نیست.
▪ فکر نمی کنید عملکرد مطبوعات در دوم خرداد هم باعث شد که این محدودیت ها تشدید شود؟
همیشه حکومت زود اقدام می کند و علاقه مند است اینگونه القا کند که من یک طرف قضیه هستم و در طرف دیگر خود روزنامه نگاران هستند که باعث این برخورد می شوند. اما واقعا روزنامه ها در دوم خرداد چه کار کردند؟ تازه اگر نسبت به توقعات افکار عمومی اندازه گیری کنید معتقدم دورتر از ظرفیت های اجتماعی هم عمل کردند. اگر در ارزیابی تان شاخص را ظرفیت سیاسی حکومت قرار دهید بله، روزنامه ها فراتر از این ظرفیت عمل کردند. اما باید یک موازنه ای برقرار می شد بین ظرفیت سیاسی موجود کشور و ظرفیت های اجتماعی.
▪ اگر با توجه به ظرفیت سیاسی عمل می کردند آیا دیگر به این سرنوشت دچار نمی شدند؟
آسیب نمی دیدند. چنانچه روزنامه رسالت در یک برهه ای مطابق آن ظرفیت ها عمل کرد و آسیب ندید. یعنی باید خطوط قرمز تعریف شده توسط حکومت ها رعایت می شد. اما خطوط قرمز بعضی اوقات به جایی می رسد که شما از ادبیات سمبلیک هم دیگر نمی توانید استفاده کنید. خط قرمز همیشه اینقدر وسیع است.
▪ یعنی مطبوعات نمی توانستند با حاکمیت به تعامل برسند؟
من فکر می کنم دوره دوم خرداد آزاد ترین و دموکرات ترین دوران مطبوعات بود. چون مطبوعات از طرفی علاقمند نبودند که دگرگونی های ماهوی ایجاد کنند و از طرف دیگر هم برخاسته از خود انقلاب و فرزندان همین کشور بودند. از طرف دیگر توقعات افکار عمومی را نیز منعکس می کردند. اتفاقاً مطبوعات خیلی مراعات می کردند. هر کس یک مثال بیاورد که بعد از دوم خرداد بحران ها و چالش های اجتماعی با مذاکره و گفت وگو حل شده باشد من به او جایزه می دهم. جز یک مورد که این اتفاق افتاد که البته ناچار بودند این کار را بکنند. آن مورد هم مناسبات با آقای خاتمی در عرصه قدرت بود که با سازش و مذاکره انجام می شد اما بیرون از دایره آقای خاتمی این رویه حتی در خصوص معاونان و وزرایش هم اتخاذ نمی شد. مثل عبدالله نوری که به زندان رفت. مطبوعات بسته شد. به تجمعات و احزاب سیاسی حمله شد.
▪ بعضی ها معتقدند که مطبوعات دوم خردادی بیش از اندازه سیاسی بودند و به مسائل فرهنگی کمتر توجه داشتند؟
هرگاه در عرصه های اجتماعی تحولی ایجاد شود و گرایش مردم به عرصه های سیاسی بیشتر شود مطبوعات هم در آن دوره به سمت عرصه های سیاسی کشیده می شوند. مثلاً الان اگر من یک روزنامه سیاسی دربیاورم کسی نمی خرد چون گرایش و علاقه مردم به حوزه سیاست کاهش یافته است.
▪ با تمام این ها اگر به مسائل فرهنگی و مشکلات اجتماعی توجه بیشتری می کردند موفق تر نمی شدند؟
اگر با آمار حرف بزنیم، مثلاً بگوییم فلان درصد از صفحات روزنامه ها غیراجتماعی و غیرفرهنگی بود و صرفاً سیاسی بود من این حرف را نمی پذیرم. واقعاً این جوری نبود. روزنامه جامعه روزانه ۹۶ هزار کلمه تولید می کرد که ۷۵ هزار کلمه اش غیرسیاسی بود. اینها قابل مطالعه است. بقیه روزنامه های من هم اینگونه بودند. ۷۰ درصد روزنامه نشاط به بحث های اجتماعی و فرهنگی تعلق داشت. چون اصلاً شناسنامه این روزنامه به ما اجازه نمی داد بیشتر از ۱۵-۱۰ درصد مطالب سیاسی داشته باشیم. لذا من معتقدم حکومت باید حسرت دوران بعد از دوم خرداد در عرصه مطبوعات را در دل نگه دارد. می دانید چرا؟ چون مطبوعات به نظام سیاسی کشور وفادار بودند.
● روزنامه سلام
به اینجای مصاحبه که می رسیم از نقش روزنامه سلام در شکل گیری دوم خرداد می پرسم. شمس می گوید؛ نقش اش بد نبود ولی ما دو نقش را باید از هم تفکیک کنیم. روزنامه سلام یک روزنامه جناحی بود اما حادثه دوم خرداد یک حادثه ملی بود. جناحی که در دوم خرداد پیروز شد آمادگی اش را از قبل نداشت. به همین دلیل این جناح فاقد برنامه بود. بنابراین نمی شود گفت که روزنامه سلام در ایجاد دوم خرداد برنامه ای داشت. چه سلام بود و چه نبود این اتفاق می افتاد. چون تحولات اجتماعی به صورت پنهان و به دور از نظارت دولت در جریان بود و کسی حتی احتمال ظهور دوم خرداد را هم نمی داد. اما ما کانون هایی داشتیم مثل حلقه کیان. من متاسفم که به عنوان کسی که آنجا سردبیرش بودم این حرف را می زنم اما شما تردید نکنید در ایجاد جنبش اصلاحی ایران نقش حلقه کیان و جریان نوگرایی دینی را نمی توان نادیده گرفت. این جریان در ایجاد گفتمانی مدرن در عرصه سیاسی و فکری ایران نقش زیادی داشته و الان هم در تحولات ایران تبدیل به یک مرجع شده است.
وقتی از او می پرسم «آیا این نحله همچنان هم تاثیرگذاری خودش را دارد؟» می گوید؛ من فکر می کنم الان دوران وداع و خداحافظی بدنه اجتماعی با بدنه سیاسی کشور آغاز شده است. این جامعه قهرمانان خودش را پیدا خواهد کرد. من فکر می کنم جامعه ایران دوران جدیدی را دارد آغاز می کند. به همین دلیل گروه های روشنفکری دینی کمتر می توانند نقش آفرینی کنند. اما ما به آنها تا اطلاع ثانوی و تا زمانی که نمایندگان قدرت در صحنه هستند نیاز خواهیم داشت. نقششان الان شاید محدود باشد اما نیاز به وجود نقششان احساس می شود.
وی همچنین درباره وظایف روزنامه نگار می گوید؛ روزنامه نگار کار ایدئولوژیک نباید بکند. چون تجربه نشان داده که روزنامه هایی که تبلیغ ایدئولوژیک می کردند مثل روزنامه رسالت کمترین اقبال را بین مردم داشتند. هرچند بعضی از مفاهیم این زمانه مثل حقوق بشر و دموکراسی و مساوات جنسیتی و جهانی شدن می تواند تبدیل به آرمان روزنامه نگاری مدرن در ایران شود. من معتقدم روزنامه های بعداز دوم خرداد بهترین شیوه کاری را انتخاب کردند که همانا دموکراسی و حقوق بشر و پیشرفت ایران در سطح جهانی با پذیرش لوازم دموکراتیک بود. الان روزنامه نگاری نوین خیلی از قید و بندهای گذشته را ندارد. مثلاً در گذشته قضاوت روزنامه نگار در گزارش مجاز نبوده اما الان کم و بیش می بینید در گزارش ها روزنامه نگار قضاوت شخصی اش را هم می آورد. یا مثلاً در خبرها می نویسند پلیس ضدشورش سبوعانه به تظاهرکنندگان حمله کرد. اینجا معرفتی وجود دارد که افکار عمومی هم در مورد کار پلیس با خبرنگار همسو است و خبرنگار می تواند از این واژه ها برای توصیف یک عمل استفاده کند. لذا می خواهم بگویم خبرنگار می تواند حامل آرمان باشد ولی این را باید به شکل کاملاً منصفانه و با رعایت حداکثر اصول حرفه ای مطرح کند.
● آینده روزنامه نگاری
سوال پایانی مصاحبه هم درباره آینده روزنامه نگاری در ایران است و پاسخ شمس هم اینچنین؛ معرفت و قدرت رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند. معرفت در رسانه های گروهی وجود دارد و قدرت نیز متعلق به نظام سیاسی است. این ارتباط، ارتباط چالش برانگیزی است.
بابک مهدیزاده
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید