سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

دغل‌بازی - The Sting


دغل‌بازی - The Sting
سال تولید : ۱۹۷۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : تونی، مایکل فیلیپس و جولیا فیلیپس
کارگردان : جرج روی هیل
فیلمنامه‌نویس : دیوید وارد.
فیلمبردار : رابرت سورتیس.
آهنگساز(موسیقی متن) : ماروین هملیش (اقتباسی)
هنرپیشگان : پل نیومن، رابرت ردفورد، رابرت شا، چارلز دورنینگ، ری والستن، آیلین برنان، رابرت ارل جونز، هارولد گولد، جان هفرنان و دیمیترا آرلیس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه.


«لوتر کولمن» (ارل جونز) با جلب اعتماد «دویل لونگن» (شا) مبلغ کلانی کلاهبرداری می‌کند، اما به دست افراد او کشته می‌شود. «جانی هوکر» (ردفورد)، شریک «لوتر»، به‌سراغ رفیق سابق او در شیکاگو، «هنری گوندورف» (نیومن) می‌رود تا هم رسم و راه کارهای بزرگ‌تر را بیاموزد و هم سهمی در انتقام گرفتن «هنری» از «دویل» داشته باشد.«هنری» که می‌داند «دویل» عاشق اسب و پوکر است، برای «سرکیسه کردن» او، یک کلوب شرط‌بندی ساختگی در شیکاگو برپا می‌کند. «هنری» در قطاری که از نیویورک به شیکاگو می‌رود، با «دویل» پوکر بازی می‌کند و با تقلب مبلغ کلانی از او می‌برد. «دویل» برای اعاده و جبران باخت خود، با ترغیب «جانی» - که وانمود می‌کند از «هنری» بریده و قصد همکاری با «دویل» را دارد - و گرفتن اطلاعات به اصطلاح مخفی، تمام پولش را در کلوب «هنری» شرط‌بندی می‌کند. لحظه بزرگ فرا می‌رسد و همه چیز ظاهراً روال عادی دارد، اما ناگهان سرو کله «ستوان اسنایدر» (دورنینگ) و افرادش از FBI پیدا می‌شود. «جانی» قصد دارد فرار کند که «هنری» با شلیک گلوله‌ای او را نقش بر زمین می‌کند؛ «اسنایدر» هم به «هنری» شلیک می‌کند و «دویل»، که مات و متحیر مانده توسط افراد او از کلوب بیرون برده می‌شود. اما همه این‌ها حقه‌ای بیش نیست...
* پس از موقعیت بوچ کسیدی و ساندانس کیدِ هیل (1969)، نیومن و ردفورد دوباره در فیلم‌نامه‌ای بسیار دقیق و حساب شده از دنیای خلافکاران کنار هم قرار می‌گیرند، دنیائی که در آن «یک روده راست توی شکم» هیچ کس نیست، اما همه «عاشق هیجانش» هستند. شاید جذاب‌ترین نکته فیلم این باشد که انگیزه قهرمانان داستان، انگیزه‌های مادی نیست و انگار که کل ماجرا بهانه‌ای است برای دور هم جمع شدن و با هم بودن (مثل صحنه‌ای که یکی از اعضای گروه - که کارمند بانک است - با دیدن علامت «گوندورف»، باجه‌اش را تعطیل می‌کند، استعفایش را روی میز رئیسش می‌گذارد و بی‌هیچ سؤالی به‌دنبال او می‌رود). آنان حتی ما را هم از «دغل‌بازی» خود بی‌نصیب نمی‌گذارند، و شاید تماشاگر حس کند که مغبون شده است، اما اینجا- برخلاف بوچ کسیدی و... پایان خوش مناسب‌تر خوش مناسب‌تر به‌نظر می‌رسد، و شیرنی این موفقیت بیشتر از آن است که تلخی آن «دغل‌بازی» در خاطر بماند.


همچنین مشاهده کنید