جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


جایی میان مردم


جایی میان مردم
هستند کسانی که موسیقی سنتی دوست ندارند اما به دو تصنیف «یاوران مسم» یا «مطرب مهتاب» رو دل داده اند، هستند کسانی که کلام کردی نمی دانند اما با صدای شهرام ناظری در این سه تجربه با گروه شمس همراه شده اند.
در تاریخ موسیقی ایران بی تردید سه اثر صدای سخن عشق، مطرب مهتاب رو و حیرانی از جمله آثار ماندگار و مردمی هستند، یعنی جدا از موسیقی سنتی هم اگر به این آثار نگاه کنیم می توانیم آنها را در قالب موسیقی پاپیولار و مردمی قرار دهیم. بسیاری که حتی با موسیقی سنتی میانه خوبی ندارند از شنوندگان این سه تجربه محسوب می شوند.
موسیقی مردمی بحثی جدا از سازبندی و اصول ارکستراسیون دارد و بیشتر برمی گردد به مسائل جامعه شناسی و همان طور که از نام آن پیداست یعنی اثری که قشر اکثریت مردم با آن ارتباط برقرار می کنند و از شنیدنش لذت می برند.
به این سه اثر شهرام ناظری می توان از دریچه های مختلفی نگاه کرد و اگر در آنها دقیق تر شویم راز ماندگاریشان را می توانیم دریابیم.
سه مجموعه صدای سخن عشق، مطرب مهتاب رو و حیرانی را در دو بخش مورد بررسی قرار می دهیم، یکی نوع موسیقی از لحاظ فرم، ملودی و ریتم و دوم صدای خواننده نوع موسیقی. هر سه این آثار حاصل همکاری شهرام ناظری با گروه تنبور شمس به رهبری کیخسرو پورناظری است. آهنگسازی تصنیف ها را هر دویشان انجام داده اند و شهرام ناظری خوانندگی آنها را نیز برعهده دارد. ساز اصلی در قطعات ضبط شده تنبور است که صدایش گاه به صورت تکنوازی و گاه در قالب گروه نوازی به همراه دف و چند ساز دیگر شنیده می شود.
موسیقی این آثار از لحاظ تماتیک و ساختار ملودی و ریتم برگرفته از موسیقی مقامی موطن ناظری ها کرمانشاه است. موسیقی ایرانی از لحاظ فرم موسیقایی و فواصل و نوع پرده بندی دارای دو بخش کاملاً مجزا است؛ موسیقی دستگاهی و موسیقی مقامی. موسیقی دستگاهی شامل قطعات ضربی و آوازی است که از ردیف موسیقی سنتی استخراج شده و با ترتیبی خاص اجرا می شود. اما موسیقی مقامی یا مدال بر پایه مدها به وجود آمده که الگویی برای پرده بندی هستند. یعنی فواصل بین پرده ها با الگویی خاص و از پیش تعیین شده چیده می شوند.
در موسیقی غربی از همین مدها برای ساختن دو گام اصلی ماژور (بزرگ) و مینور (کوچک) استفاده شد.
چگونگی پیدایش این مقام ها یا الگو های پرده بندی برمی گردد به نام آن یعنی مقام، به زبان ساده تر هر کدام از این الگو ها در مقام و شأنی خاص خلق شده اند. در ایران و در نواحی مختلف جغرافیایی موسیقی مقامی از خیلی پیشترها در مراسم و آیین های مذهبی به صورت کلام و همراهی ساز وجود داشته و در رسم های مذهبی در مقام ستایش خداوند، شکرگزاری، دعاهایی برای نیایش، نزول باران و همچنین داستان هایی در مورد معراج پیامبر و غیره به کار می رفته و می رود. یکی از غنی ترین منابع موسیقی در ایران کرمانشاه است. کردها ملودی های مقامی که در کلام کردی جاری شده را با ساز تنبور همراهی می کنند. ساز تنبور از خانواده سازهای زهی زخمه یی است که ساختار پرده بندی اش چیزی شبیه به گیتار و سازهای غربی است، یعنی اساساً فاقد ربع پرده است، سه سیم دارد که دو سیم زیرش همصدا کوک می شوند و سیم بمش بسته به مقامی که اجرا می شود در دو فاصله پنجم و هفتم نسبت به سیم های زیر کوک می شود و در اصطلاح به آن کوک پنج و کوک هفت می گویند. برگردیم به سه اثر یادشده شهرام ناظری. بی شک هر سه این آثار از مهم ترین موسیقی های زمان خود بودند چرا که موسیقی مقامی کرمانشاه و همچنین ساز تنبور را از فضایی مهجور و گوشه گیر بیرون آورده و به غیر از اهالی موسیقی هم شناسانده و تازه پا را از اینها فراتر گذاشته و این نوع موسیقی را در گروه آثار مردمی قرار داده است.
آنچه را که مردم کوچه و بازار با خود زمزمه می کنند و در خاطرشان می ماند، موسیقی مردمی گویند و اساساً مردم موسیقی را راحت زمزمه می کنند که بر پایه کلام استوار است و با ریتم و ملودی همراهی می شود، این همان تعریف تصنیف است. همان طور که در موسیقی دستگاهی آهنگساز یا شاعر می تواند بنا بر فواصل و پرده بندی های ردیف موسیقی سنتی دست به تصنیف سرایی بزند و شعری را آهنگین کند، در موسیقی مقامی هم همین حالت وجود دارد یعنی بنا بر الگوهای پرده بندی در یک مقام می توان کلامی را آهنگین کرد. کیخسرو پورناظری به همراه گروه تنبور شمس و شهرام ناظری در هر سه این آثار به خوبی از عهده آهنگسازی روی اشعار برآمده و بی شک یکی از مهم ترین علل محبوبیت این آثار همین است.
اما راز ماندگاری این تصنیف ها فقط محدود به فرم موسیقی آنها نیست، چرا که در طول این مدت گروه تنبور شمس با خوانندگان دیگری هم همکاری کرده و حتی بعضی از همین قطعات همچون تصنیف مطرب مهتاب رو را خوانندگان دیگری هم اجرا کرده اند.
صدای شهرام ناظری از موثرترین نشانه های ماندگاری و مردمی شدن این قطعات است؛ صدا و لحنی که جدا از آواز سنتی گاهی کنایه به دیگر سبک های موسیقی می زند. ناظری جدا از شناخت و تسلطش بر ردیف موسیقی ایرانی و موسیقی مقامی از جنس و لحنی خاص در صدا و تکنیکی کاملاً شخصی در نوع آوازخوانی بهره مند است. صدای شهرام ناظری پا در عرصه یی دیگر گذاشته و در قالبی قرار گرفته که بیشتر مشخصه های آوازخوانان در دیگر سبک ها را در خود جای می دهد. در این نوع از آوازخوانی بیش از آنکه صدای شفاف و قدرتمند خواننده مطرح باشد تکنیک شخصی او مطرح است. گاهی وقت ها صدایی خش دار و گرفته بسیار دلنشین تر است از صدایی شفاف و صاف. ناظری با تحریر های خاص خودش و بالا و پایین بردن های ناگهانی صدا در انتقال حس به شنونده بسیار موفق است و این، احساس نزدیکی بین شنونده و خالق اثر را در پی دارد. به نظر می رسد ناظری در هنگام خواندن بیش از آنکه سعی بر رعایت اصول آوازخوانی در موسیقی سنتی داشته باشد به حس و حال خود و شعر توجه دارد.
او همواره اشعاری را انتخاب می کند که از شور و وجد عرفانی برخوردارند و شاید علت اصلی اینکه شهرام ناظری را بیشتر در کنار اشعار مولوی می بینیم همین باشد.
صادق تسبیحی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید