دوشنبه, ۲۱ آبان, ۱۴۰۳ / 11 November, 2024
مجله ویستا

سوءتغذیه کودکان


سوءتغذیه کودکان
در برخورد با مادران اولین سئوالی که با آنان روبه‌رو می‌شویم این است که ”چرا کودک من غذا نمی‌خورد“ یا اینکه می‌گوید کودکم بدغذا است. چیزی نمی‌خورد و از این حرف‌های تکراری. در این بخش ابتدا باید یک‌سری اطلاعات اولیه در این مورد داشته باشیم تا بتوانیم موضوع را بررسی کنیم.
متولیان سلامت در جهان برای اینکه رویکردی مناسب از شرایط رشد داشته باشند با انجام آزمون‌ها و تست‌های استاندارد به این مهم دست یافته‌اند. به‌طور مثال با بررسی قد و وزن کودک در هر شرایط سنی از تناسب رشد قدی و وزنی کودک اطمینان حاصل می‌کنند. حال اگر کودک با آن شرایط منطبق نبود توصیه‌های تغذیه‌ای را پیش می‌گیرند.
همه مادران با نمودارهای رشد کودک آشنائی دارند که در مراکز بهداشتی و همچنین توسط پزشک کودک در هر بار مراجعه به مرکز، این نمودار نقطه‌گذاری می‌گردد. حال اگر نقاط ثبت شده شرایط کودک را مثبت ارزیابی کند، به مادر اطمینان می‌دهند که رشد کودک او منطبق با شرایط فعلی اوست یا اینکه به پروزنی یا کم‌وزنی کودک پی می‌برند که البته در شرایط کم‌وزنی احتمال کاهش رشد قد یا توقف رشد قد نیز مشخص می‌شود.
در رابطه با نمودار رشد باید بگویم که براساس نقاط ترسیمی برای هر کودک بهتر است که ما با کمک گرفتن از یک نفر کارشناس به تحلیل شرایط فعلی کودک خود و آن هم بر اساس شرایط خودش بپردازیم. چرا که نمی‌توان انتظار داشت که یک کودک همانند دیگر کودکان اطراف ما رشد کند و لیکن کودک ما باید براساس شرایط فعلی خود در محدوده جاده سلامتی به رشد خود ادامه دهد که در این رابطه باید به مسائلی مثل شرایط فیزیک پدر و مادر، عمو و عمه‌ها نیز نگاه کرد. چرا که ژن نیز در این مرحله تا حدودی نقش ایفا می‌کند و نمی‌توان از کودکی که والدین کوتاه‌قدر دارد انتظار رشدی مناسب با یک کودک هم‌سن او با پدر و مادر بلندقد داشته باشیم.
کودکان در خوردن غذا متفاوت عمل می‌کنند. بعضی خودشان هنگام گرسنگی به سراغ غذا می‌آیند یا اینکه با دادن غذا توسط والدین جبهه‌گیری نمی‌کنند و در پرسش از والدین به این موضوع اشاره می‌شود که این کودکان در خانواده‌ای رشد می‌کنند که والدین خیلی به خوردن یا نخوردن غذا توسط کودک حساس نمی‌شوند و کودک روزانه در حد مطلوب از حضور والدین برخوردار است.
این کودکان برای خودشان مستقل هستند و خیلی به آنها توجه آن‌چنانی نمی‌شود. کودک ما برای به‌دست آوردن محبت بیشتر به‌دنبال چاره است و بهترین راه را در تمارض با والدین می‌یابد، چرا که هر چه او بیشتر تمارض کند، والدین به او بیشتر توجه می‌کنند و کودک نیز با اشتیاق به‌کار خود ادامه می‌دهد تا جائی‌که باعث تحمل گرسنگی او می‌شود.
حال اگر برای چند ساعت این کودک را دور از والدین و در کنار دیگر کودکان نگهداری کنیم، می‌بینیم که به‌خوبی غذایش را می‌خورد و با روش قبلی برخورد نمی‌کند. دیده شده که کودکان هنگامی‌که نزد اقوام هستند خیلی کمتر با تمارض نخوردن، نقش ایفا می‌کنند. اما به علت عادات ایجاد شده و سماجت والدین ممکن است کودک که در پیش اقوام نیز به‌کار خود ولیکن نه به‌صورت قبل ادامه دهد. هنگامی‌که از والدین کودک خواسته می‌شود که در هنگام جبهه‌گیری کودک آنها با خونسردی برخورد کنند آنها می‌گویند، اگر ما به کودک به زور غذا نخورانیم کودک ما می‌میرد و از این حرف‌ها.
دانشمندان بارها آزمایش کرده‌اند که یک کودک بسیار سخت نسبت به این مقوله در تنهائی و گرسنگی خودش به طرف غذا می‌رود و نیازش را برطرف می‌کند. کودک شما محبت می‌خواهد اما دادن غذا با زور، محبت نیست. این عمل جبهه‌گیری است، مبارزه منفی است، برخورد متقابل با اعمال کودک جز نتیجه منفی چیزی به‌همراه ندارد. به قول معروف پیروز این نبرد کودک است که نتیجه آن افزایش مشکلات کودک است.
در مسیری که ما با کمک کودکان ترسیم کرده‌ایم به علت کاهش انرژی دریافتی و به طبع آن کاهش دریافت ریزمغذی‌ها کودک وارد یک سیکل منفی می‌شود چرا که در شرایطی که فرد دچار کمبود ریزمغذی‌ها می‌شود اشتهای طبیعی خود را از دست می‌دهد و این امر باعث افزایش مشکل ما می‌شود. پیامد دیگر این راه عصبی شدن، تندخو شدن و حساس شدن کودک ما است. پس بیابیم راه درست را انتخاب کنیم و با یادگیری روش‌های خوب دیگران و تجارب دیگران به حل این مشکل بپردازیم. دانشمندان علم تغذیه به این مطلب پی برده‌اند که بعضی اوقات داشتن یک وزن نسبتاً کم اما در محدوده وزن طبیعی بهتر است از اینکه با روان کودک مبارزه کنیم. چرا که در یک دوره، کودک به جبران شرایط پیش آمده می‌پردازد و با کنار آمدن پدر و مادر، کودک روز به‌روز با شرایط هماهنگ شده و از تمارض او کاسته می‌شود.
منبع : ماهنامه کودک