جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

کنکور خصوصی


کنکور خصوصی
این حکایت قدیمی و تکراری را درباره تفاوت دانشگاه های ایران و غرب یکبار دیگر بخوانید؛ دروازه ورود به دانشگاه مانند یک قیف است. ایرانیان از طرف باریک قیف وارد آن می شوند، اما پس از ورود، فارغ التحصیل شدن آنان قطعی است، اما در دانشگاه های غرب، دانشجو از سر گشاد قیف به راحتی وارد می شود، اما برای فارغ التحصیل شدن، می بایست رنج فراوان را به جان بخرد. زیرا اگر نتواند دروس را به درستی بیاموزد، ناچار خواهد شد در نیمه راه، جامه دانشجویی را از تن به در کند و راه دیگری در پیش گیرد.
این رابطه معکوس حتما علت های متعددی دارد که ایرانیان معمولا بر وجه فرهنگی آن بیشتر تاکید می کنند و آن را به تنبلی هم میهنان خود نسبت می دهند، اما وقتی از آنها پرسیده می شود، چرا ایرانیان پس از ورود به کشورهای غربی آدم هایی منسجم و کوشا می شوند برای این پرسش، جوابی ندارند و یا اینکه ناچار می شوند آسمان و ریسمان به هم ببافند که ثابت کنند کامیابی های ایرانیان مقیم خارج به رفتار و اراده خودشان ربطی ندارد.
علل دیگری مانند فقر اقتصادی، قدرناشناسی جامعه در برابر فرهیختگان و نبودن بازار کار برای دانش آموختگان هم گاهی برای توجیه ناکارآمدی نظام دانشگاهی کشور مطرح شده است، اما بنای این نوشتار بر این است که به یک علت مغفول مانده یا کمتر بازگو شده، تاکید کند. برای این کار باید به دو پرسش پاسخ داده شود.
اول اینکه چرا تقاضا برای ورود به دانشگاه در ایران به طور نسبی بیش از دیگر کشورهاست و دوم اینکه چرا برون داد دانشگاه های ایران مطلوب نیست؟ علت تقاضای فزآینده برای ورود به دانشگاه، به جز در مورد گروه اندک دوستداران دانش، کسب منزلت اجتماعی و برخورداری از مواهب اقتصادی آن است. (اینکه در ایران امروز به علت رکود اقتصادی و فقدان کارهای تخصصی، بازار دانش آموختگان کساد است، موضوعی فرعی است که با ایجاد رونق وضع تغییر خواهد کرد). علت دیگر که شاید به صورت ناخودآگاه، افراد را به سوی دانشگاه ها می کشاند، استفاده از حق آموزش رایگان است.
اینکه چرا برون داد دانشگاه های ایران نسبت به کشورهای صنعتی و حتی کشورهای هم تراز، ناچیز است موضوع اصلی و درخور تامل است. دولت های ایران در همه چهار دهه گذشته، خود را متولی آموزش و تربیت جامعه پنداشته و برای ایفای چنین وظیفه ای که برای خود تعریف کرده اند، دامنه موسسات آموزشی را گسترش داده اند. از آنجا که این کار با بودجه دولت یا همان اموال عمومی انجام شده، به صورت طبیعی، همه مردم انتظار دارند از مواهب دانشگاه بهره مند شود. هجوم همگانی به دانشگاه و سهمیه بندی های مساوات طلبانه ای که دولت وضع کرده، موجب شده است لزوما بهترین ها به دانشگاه نروند.
حال آنکه در دیگر کشورها (به استثنای انگلستان و تا حدودی کشورهای اسکاندیناوی) دانشگاه ها خصوصی اند و چنین تعهدی در برابر مردم ندارد. مدیران دانشگاه های خصوصی به دانشگاه خود به چشم بنگاهی نگاه می کنند که پیش از رسالت آموزش و تربیت می بایست در میدان رقابت با دیگران باقی بمانند و رشد کنند.
در این میدان رقابتی، دانشگاه چون بدهکار کسی نیست، اولا دانشجوی خود را براساس الگوهای متعارف علمی انتخاب می کند و ثانیا در صورتی به او مدرک قبولی می دهد که به اعتبار علمی بنگاه خود لطمه نزند. در چنین رقابتی، دانشگاه ناتوان به حاشیه رانده می شود و دانشگاه توانا غالب می شود. نتیجه کنکور خصوصی نیز خروج بهترین ها از دانشگاه است. در چنین نظام آموزشی، کسان زیادی برای ورود به دانشگاه دچار وسوسه نمی شوند و انگیزه های علمی بر انگیزه های دیگر رجحان می یابند.
فاطمه هاشمی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید