سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

امشب و نبرد الجزایر و برزیل


امشب و نبرد الجزایر و برزیل
با همه امید و ادعایی كه خود پرتغالی ها و دوستداران فیگوی هدایتگر و كریستیانو رونالدوی بچه صورت در سراسر دنیا داشتند، كمتر كسی از اول بازی ها برای این تیم جایی در نیمه نهایی رزرو می كرد. از آن طرف، فرانسه هم تا پیش از جام مدعی خیلی خطرناكی به حساب نمی آمد و با شروع جام، حتی تا بعد از صعود زوركی به عنوان تیم دوم گروه آسانش، كاملاً از دایره تیم هایی كه روی موفقیت شان شرطی بسته می شد، بیرون آمد و این طبیعی بود. ولی جالب اینجا است كه هر دو آنها با سخت ترین حریفانی كه در مسیر قرعه شان ممكن بود، روبه رو شدند و باز به جمع چهار تیم رسیدند و امشب دومین فینالیست جام را مشخص می كنند.
پرتغال البته با مقادیر زیادی دست و پا زدن و خشونت توی زمین و كنار زمین (با جیغ و دادها و غرغرهای شمالی وار اسكولاری)، با زدن یك گل لحظه ای و نتیجه تصمیم فردی به هلند و بعد، برد با پنالتی و بدون برتری در برابر انگلیس، در این پیشروی توأم با مقاومت و مداومت طی مراحل حذفی، به گرد فرانسه هم نمی رسد. خروس ها كه بی خطری شان را در مرحله اول برای همه مسجل كرده بودند و چه بسا اسپانیا با كوته فكری همیشگی تیم مدعی اش، خرسند بود كه به جای سوئیس زهردار و نتیجه گیر، در یك هشتم با آنها روبه رو می شود، انگار یكهو مثل «آدم بد»های فیلمفارسی ها، به شكل غیرقابل باوری متحول شدند و انسجام و انگیزه و زمان بندی و تقسیم وظایف و تقسیم انرژی و حتی قدرت نتیجه گیری را یك جا به دست آوردند و با متانت و طمأنینه، از بچه غولی مثل اسپانیا و غول مریض و بدحالی مثل برزیل گذشتند.
آن هم در مجموع با چهار گل كاملاً سالم و با تحرك و طراوت كه همه اش نتیجه كار و برنامه تیمی بود و مثل تك گل پرتغال در دو بازی اخیرش یعنی گل مانیش به هلند، از زنده كردن آنی یك توپ مرده به دست نیامد.
ولی واقعاً به غیر از بازی های بد و بی شور و حال فرانسه در گروه هفتم مرحله اول، چه چیزی باعث شده بود كه دیگر هیچ احساس خطری از جانب این تیم نداشته باشیم؟ بازی ندادن ترزگه؟ «گل نزن» شدن آنری؟ (این اصطلاح درخشان و ارژینال عادل فردوسی پور را باید در دایره المعارف جهانی واژگان فوتبال امروزی، به نام خود او ثبت كنند!) كم جانی و خستگی آشكاری كه در دویدن و دریبل های زیدان دیده می شد؟ خب، البته همه اینها جزء دلایل ماجرا بود. اما به یك نكته فرعی هم توجه كنیم: قیافه ریموند دومنك (كه باور كنید تلفظ درست اسمش در زبان فرانسه، دومنش است؛ ولی ظاهراً دیگر در ایران به همان شكل تلفظ انگلیسی جا افتاده). حرف مسخره ای می زنم؟
قبول ندارید كه نوعی بلاهت همراه با بهت زدگی در چهره و نگاهش به هنگام جان كندن بی حاصل فرانسه در بازی با سوئیس و كره بود كه باعث می شد آدم حس كند این مربی اصلاً نمی داند چه بكند؟! نمی پذیرید كه به نظر می آمد اصلاً جاه طلب و بلندپرواز نیست و انگار همین كه روی نیمكت قهرمان هشت سال پیش بنشیند و كت و شلوار مرتبش را بپوشد (با این كه هیچ تاثیری در خوش ظاهر تر شدنش ندارد!) برایش كافی است؟
دیدید كه كلینزمن پرشور و سرشار از خواستن، موقع گل «مساوی» آلمان به آرژانتین چند بار و طوری به هوا پرید كه اگر هنوز توی زمین بود، می توانست بالای سر همه هد بزند؛ ولی دومنك حتی بعد از گل «پیروزی» تیمش به برزیل، با هیجانی به اندازه یك بیستم كلینزمن، فقط پا شد و كمی لبخند و دست زد؟! قیافه دومنك شبیه گروهی از هنرپیشه های فرانسوی است كه شهرت شان را در میانسالی و حتی دوران پا به سن گذاشتن به دست می آورند (مثل میشل پیكولی یا برنار شابا) و همه هم موهای فرفری جوگندمی بی قاعده و متمایل به سفید دارند، در حالی كه ابروان شان همچنان مشكی و البته بسیار پرپشت مانده!
خیلی بی ربط می گویم؟ اینها ربطی به فوتبال ندارد؟ معذرت می خواهم، ولی اشتباه می كنید. همه كارهای عالم به حس و حالتی كه از چهره و نگاه آدم ها برمی آید، ربط دارد. این را از زمان نوشتن مقالات و كتاب «ارزش و ژرفای نگاه در بازیگری» باور داشتم تا همین روزهای جام؛ كه در یكی دو تجربه مشترك و جمعی فوتبال دیدن با مسعود كیمیایی كلوزآپ شناس و كلوزآپ دوست، از این كه توی فوتبال هم چهره به طور مستقیم در شناخت اراده و توان آدم ها نقش دارد، مطمئن شدم. شرح این قصه را روزی می نویسم؛ ولی عجالتاً در وصف دومنك و شباهتش به آن بازیگران فرانسوی، این را داشته باشید كه درست همین تضاد بین آب و رنگ اجزای سر و صورت، باعث می شود كه اصلاً نتوانیم نشانی از هوش و هدفداری در صورتش ببینیم.
انگار گیج و مات است و دارد مدام به این فكر می كند كه این میدان جام جهانی دیگر چه جور جایی است؟! منهای آن دلایل فوتبالی، دلیل كلوزآپی ماجرای دل كندن همه از فرانسه، به همین برمی گشت. ما نمی توانستیم احتمال بدهیم كه آدمی با این ظاهر نامصمم و كم هوش، چه طور می تواند دوباره موتور زیدان را روشن كند و تیمش را این طور جان بدهد؟ ما گول قیافه غلط انداز او را خوردیم یا دقت نكردیم كه در خیلی از صورت های خنگ نما، نشانی از هوشی پنهان و نهفته هم به چشم می خورد كه از جان میلز و وودی آلن تا جیم كری و تیم راث، صدها بار در چهره و چشمان بازیگران دوره های مختلف سینما، نمونه داشته است.
ولی با تمام اینها، هنوز دومنك را آن طور بزرگ و باهوش نمی بینیم كه بگوییم امشب نبرد او را با اسكولاری هوچی و دسیسه گر و حرفه ای و چیره دست شاهد خواهیم بود. همچنان امیدمان به زیدان است كه نگذارد لاتینی های پرمدعا و توخالی امسال (از دو آمریكای لاتینی معروفی كه هواداران شان به تصاحب جام اطمینان داشتند تا اسپانیای جرقه ای و «بگیر نگیر» و حالا پرتغال كه عملاً یك برزیل اروپایی است و سر پربادی دارد) هیچ نماینده ای در فینال داشته باشند. آن برزیلی باهوش كه پرتغال را از بیرون زمین كارگردانی می كند و این الجزایری كه از فرط انرژی و آمادگی، مطرح كنندگان تئوری توطئه را به توهم دوپینگ خود دچار كرده، امشب با هم مچ می اندازند. هر كدام سرحال تر و سریع الانتقال تر باشد، همراهانش را یك قدم به فتح جام نزدیك می كند.
امیر پوریا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید