پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سفر طلائی سندباد - The Golden Voyage Of Sinbad


سفر طلائی سندباد - The Golden Voyage Of Sinbad
سال تولید : ۱۹۷۳
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : چارلز ه_. شنیر
کارگردان : گوردون هسلر
فیلمنامه‌نویس : برایان کلمنز، برمبنای داستانی نوشته ری هاری‌هاوزن و کلمنز.
فیلمبردار : تد مور
آهنگساز(موسیقی متن) : میکلوش روشا.
هنرپیشگان : جان فیلیپ لا، کارولین، مونرو، تام بیکر، داگلاس ویلمر، مارتین شا، گره‌گوار اصلان، کورت کریستیان و تاکیس امانوئل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۵ دقیقه.


وقتی پرنده‌ای مرموز هدف تیر یکی از همراهان «سندباد» (لا) قرار می‌گیرد، شیء فلزی به دقت حاکی شده‌ای را روی عرشه کشتی می‌اندازد. سندباد، شیء را به گردنش می‌آویزد و شب هنگام رویای دختری را می‌بیند که به دست جادوگری سیاه‌پوش اسیر شده است. روز بعد، کشتی آنان به «مارابیا» می‌رسد و «سندباد» مردی را می‌بیند که شیء همانند گردن‌آویز او دارد. آنان در می‌یابند که این اشیاء در واقع دوسوم یک نشان هستند. قطعات سایه‌ای می‌اندازند که نقشه رسیدن به سرزمین گم شده «لموریا» است. در آنجا، در کنار چشمه تقدیر، هویت حکمران آینده «مارابیا» تعیین خواهد شد. «سندباد» که عازم حرکت است، تنها وقتی درخواست تاجری محلی مبنی بر همراه بردن پسر بی‌کاره‌اش را می‌پذیرد که در می‌یابد کنیز او، «مرجانه» (مونرو) در واقع همان دختر رویایش است. کشتی سندباد از سوی «کورا» (بیکر)، جادوگری که مصمم است خود را پیش از آنان به چشمه برساند و به تاج و تخت «مارابیا» دست یابد، تعقیب می‌شود. آنان حمله‌های مخلوقات «کورا» را، که بعضی از آنها با قطرات خون او حیات یافته‌اند، دفع می‌کنند و خود را پیش از او به «لموریا» می‌رسانند. حالا جادوگر می‌کوشد با کمک مخلوقاتش، مثل یک مجسمه غول‌آسای شش‌دست از الهه «کالی»، مانع آنان شود؛ اما در پایان، «سندباد» بر «کورا» که خود را نامرئی ساخته، پیروز می‌شود.
* سفر طلائی سندباد حاصل کار کلمنزِ فیلم‌نامه‌نویس و هاری‌هاوزنِ طراح جلوه‌های ویژه است. مسلماً فانتزی موجود در فیلم‌نامه، اقتباس از افسانه‌های هزار و یک شب، در حد بهترین کارهای کلمنز (مثل مجموعه تلویزیونی انتقام جویان) نیست اما به نوبه خود در صحنه‌هائی مثل درگیری‌های «لموریا»، بهره‌مند از تخیل لازم، در زمینه‌سازی، هم از لحاظ تخیل نهفته در آنها و هم به جهت ظرافت اجرای‌شان، جزو بهترین کارهای هاری‌هاوزن هستند و حتی صحنه نبرد «سندباد» و الهه «کالی» را می‌توان «اوج» کار او به شمار آورد. هرچند درخشش این تک صحنه به کل فیلم تعمیم نمی‌یابد و سفر طلائی سندباد را در نهایت از رسیدن به «کمال» فانتزی موجز و جمع و جوری مثل هفتمین سفر سندباد (نیتان جوران، 1959) باز می‌دارد (همچنان که موسیقی «شرقی» روشا در اینجا با کار سحرانگیز برنارد هرمان برای آن فیلم فاصله‌ای بعید دارد)، اما در این همه فیلم از آثار قابل قبول این مجموعه است. دنباله: سندباد و چشم ببر (سام وانامیکر، 1977).


همچنین مشاهده کنید