جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

شهید علی صیاد شیرازی؛ بنده‌ برگزیده‌ خدا


شهید علی صیاد شیرازی؛ بنده‌ برگزیده‌ خدا
انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ به‌ رهبری‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌(ره)توانست‌ پرورش‌ دهنده‌ انسان‌هایی‌ باشد كه‌ برای‌ تحقق‌ آرمان‌های‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی‌(ص)حتی‌ از جان‌ خویش‌ نیز بگذرند و این‌ همانا مصداق‌ عینی‌ آیه‌ شریفه‌: «من‌ المومنین‌ رجال‌ صدقوا، عاهد والله‌ علیه‌ فمنهم‌ من‌ قضی‌ نحبه‌ و منهم‌ من‌ ینتظرو ما بدلوا تبدیلا» است‌.
یكی‌ از این‌ مردان‌ مرد، علی‌ صیاد شیرازی‌ است‌ كه‌ روایت‌ دلاوری‌هایش‌، حتی‌ پس‌ از شهادتش‌ نیز در تاریخ‌ پرافتخار انقلاب‌ اسلامی‌ و هشت‌ سال‌ دفاع‌ مقدس‌، باقی‌ و جاری‌ است‌.
اكنون‌ از صیاد نوشتن‌ ساده‌ نیست‌ كه‌ در هر لحظه‌ عمر پر بركت‌ این‌ بنده‌ برگزیده‌ خدا هزار حكایت‌ ایثار و اخلاص‌ و مردانگی‌ است‌.
بارها از دوستان‌ و اقوام‌ شنیده‌ بودم‌ كه‌ امیر دل‌ها، صیاد شیرازی‌ تنها با یك‌ نگاه‌ انسان‌ها را شیفته‌ اخلاق‌ خویش‌ می‌كند و حتی‌ یكی‌ از اقوام‌ كه‌ چند سالی‌ را در ارتش‌ با شهید صیادشیرازی‌ سپری‌ كرده‌ بود او را «صیاد دل‌ها» می‌نامید كه‌ حقیقتاً درست‌ می‌گفت‌: چشمانی‌ نافذ داشت‌ و همیشه‌ در ابتدای‌ سخن‌ خود دعای‌ فرج‌ می‌خواند و این‌ شاید یكی‌ از نشانه‌های‌ آن‌ صدای‌ پرطنین‌ و عاشق‌ بود.
شاید یكی‌ از تلخ‌ترین‌ روزهای‌ سال‌ ۷۸، بیست‌ویكمین‌ روز بهار بود كه‌ صیادشیرازی‌ به‌ شهادت‌ رسید و اكنون‌ تنها كاری‌ كه‌ می‌توان‌ در برابر آن‌ همه‌ اخلاص‌، مردانگی‌، شهامت‌ و شجاعت‌ انجام‌ دهم‌ یادآوری‌ آن‌ است‌ كه‌ صیاد همیشه‌ در یادها باقی‌ است‌ و نامش‌ یادآور این‌ جمله‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ مدظله‌ العالی‌ است‌ كه‌: «... خطر مرگ‌ كوچك‌تر از آن‌ است‌ كه‌ بندگان‌ صالح‌ خدا را از راه‌ او بازگرداند و عشق‌ به‌ منال‌ دنیوی‌ حقیرتر از آن‌ است‌ كه‌ در دل‌ نورانی‌ شایستگان‌ جایی‌ بیابد...»(۱)
«صیاد شیرازی‌ مانند دیگر مردان‌ حق‌ از روزی‌ كه‌ قدم‌ در راه‌ انقلاب‌ نهادند، همواره‌ سر و جان‌ خود را برای‌ نثار در راه‌ خدا بر روی‌ دست‌ داشتند.»(۲) وقتی‌ كه‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ مدظله‌ العالی‌ این‌گونه‌ از او یاد می‌كند پس‌ نوشتن‌ و گفتن‌ از سجایای‌ این‌ مرد دشوار است‌.امیر سپهبد شهید علی‌ صیاد شیرازی‌ در سال‌ ۱۳۲۳ در شهرستان‌ درگز استان‌ خراسان‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. او پس‌ از اتمام‌ تحصیلات‌ ابتدایی‌ و دبیرستان‌ موفق‌ به‌ ورود به‌ دانشكده‌ افسری‌ شد. پدرش‌، زیادخان‌ در سن‌ ۱۶ سالگی‌ برای‌ یافتن‌ كار راهی‌ مشهد می‌شود چراكه‌ از پدر خود صیادخان‌ كه‌ از مردان‌ خوش‌ نام‌ ایل‌ افشار از عشایر ترك‌ زبان‌ فارس‌ بود تنها یك‌ عنوان‌ خشك‌ و خالی‌ «خان‌» برایش‌ به‌ ارث‌ باقیمانده‌ بود. زیادخان‌ بخاطر خط‌ خوشی‌ كه‌ داشت‌ بخشنامه‌نویس‌ گروهان‌ شد و مدتی‌ بعد بخاطر لیاقتی‌ كه‌ داشت‌ رییس‌ یكی‌ از پاسگاه‌های‌ مرزی‌ ایران‌ و شوروی‌ سابق‌ شد. در سال‌ ۱۳۲۰ زمانی‌ كه‌ متفقین‌ وارد خاك‌ ایران‌ شدند و رضاخان‌ را از تخت‌ به‌ زیر كشیدند و زیاد خان‌ دید كه‌ مهترش‌ هم‌ لباس‌ نظامی‌ پوشیده‌ و به‌ زن‌ و فرزند مردم‌ حكم‌ می‌راند، لباس‌ نظامی‌ را در آورد، داخل‌ بقچه‌یی‌ گذاشت‌ و نامه‌یی‌ نوشت‌ به‌ این‌ مضمون‌ كه‌:
«این‌ لباس‌ حرمت‌ دارد. صاحب‌ این‌ لباس‌ باید حافظ‌ ناموس‌ و اموال‌ مردم‌ باشد، اما اكنون‌ حرمتش‌ شكسته‌ شده‌ و هر دزد گردنه‌گیری‌ این‌ را پوشیده‌ و به‌ جان‌ مردم‌ افتاده‌ است‌. تا وضع‌ بدین‌ نمط‌ است‌ این‌ بنده‌ هرگز نمی‌تواند لباس‌ نظام‌ به‌ تن‌ كند!»
و پس‌ از آنكه‌ لباس‌ نظام‌ را پس‌ فرستاد به‌ كشاورزی‌ مشغول‌ شد و مدتی‌ بعد با وساطت‌ برادر بزرگ‌ خود احمدخان‌، با دختر یكی‌ از هم‌ ولایتی‌ها ازدواج‌ كرد و دو سال‌ بعد اولین‌ فرزندش‌، علی‌ به‌ دنیا آمد، اما هنوز یك‌ ساله‌ نشده‌ بود كه‌ بنا به‌ تصمیم‌ پدر و مادر مقیم‌ شهر امام‌ هشتم‌ مشهد مقدس‌ شد، اما پدر علی‌ زمانی‌ كه‌ او ۵ ساله‌ بود باردیگر به‌ ارتش‌ پیوست‌ و به‌ شهر گرگان‌ رفت‌.
شغل‌ پدر ایجاب‌ می‌كرد تا به‌ شهرهای‌ مختلف‌ سفر كند و این‌ راهی‌ شد تا علی‌ با مردمان‌ و فرهنگ‌ و آداب‌ مختلف‌ آنان‌ آشنا شود و نوجوانی‌اش‌ را در شهرهای‌ مختلفی‌ چون‌ شاهرود، آمل‌ و گنبدكاووس‌ بگذراند و این‌ مهاجرت‌های‌ اجباری‌ سبب‌ آن‌ شد كه‌ او فردی‌ خونگرم‌ و زودجوش‌ بار آید و همه‌ جای‌ ایران‌ را سرای‌ خود بداند؛ دوره‌ متوسطه‌ را در دبیرستان‌ فخرالدین‌ اسعدی‌ گرگان‌ طی‌ كرد ولی‌ دیپلم‌ خود را در تهران‌ گرفت‌. اوضاع‌ شهر تهران‌ در اوایل‌ دهه‌ ۴۰ از لحاظ‌ فرهنگی‌ نابسامان‌ بود. محمدرضاشاه‌ در بیستمین‌ سال‌ حكومت‌ خود با انقلاب‌ به‌ اصطلاح‌ سفید، سیاهی‌ فساد لجام‌ گسیخته‌ امریكایی‌ را به‌ جوانان‌معصوم‌ ایرانی‌ هدیه‌ می‌داد و این‌ سبب‌ نگرانی‌ پدر و مادر علی‌ بود.
علی‌ و یكی‌ دیگر از همكلاسی‌هایش‌ راهی‌ تهران‌ شدند و دوست‌ علی‌ در همان‌ ماه‌های‌ نخست‌ گرفتار فساد شد و سه‌ ماه‌ پند و اندرز و تلاش‌ علی‌ بی‌ثمر ماند و وقتی‌ كه‌ كارنامه‌ ثلث‌ اول‌ را گرفتند وضع‌ هم‌ اتاقی‌ علی‌ سبب‌ شد تا او تصمیم‌ به‌ جدا كردن‌ خود افتاده‌ و در منزل‌ سیدی‌ در محله‌ آبسردار اتاقی‌ اجاره‌ كند و سپس‌ به‌ دبیرستان‌ امیركبیر رفت‌، خود در این‌ باره‌ چنین‌ می‌گوید: «با آن‌ دوست‌، دیگر به‌ دلیل‌ انحراف‌ اخلاقش‌ رابطه‌ام‌ قطع‌ شد. تا اوایل‌ بود ولی‌ اواخر سال‌ تحصیلی‌ منحرف‌ و آلوده‌ شد. من‌ به‌ لطف‌ خدا به‌ حالتی‌ مجهز بودم‌ و به‌ معنای‌ واقعی‌، نماز مرا از فحشا مبرا می‌كرد و خوب‌ تشخیص می‌دادم‌ كه‌ باید از او جدا بشوم‌ و او در همان‌ سال‌ آخر دبیرستان‌ با هفت‌، هشت‌ تا تجدید متوقف‌ شد و من‌ با نمره‌ خوبی‌ قبول‌ و فارغ‌التحصیل‌ شدم‌. منتها همین‌ دوستی‌ ضربه‌ را به‌ من‌ زد و در كنكور عقب‌ افتادم‌ ولی‌ در همان‌ ضربه‌ هم‌ باز خودم‌ را پیدا كردم‌. وقتی‌ آمدم‌ تهران‌ دیدم‌ با توجه‌ به‌ توانایی‌ درسی‌ام‌ در ریاضیات‌ بهتر است‌ كه‌ به‌ رشته‌ مهندسی‌ بروم‌. اما این‌ ضربه‌یی‌ كه‌ خوردم‌ باعث‌ شد كه‌ آمادگی‌ لازم‌ را برای‌ ورود به‌ دانشگاه‌ در آن‌ سال‌ پیدا نكنم‌. زبان‌ انگلیسی‌ و ادبیات‌ اولین‌ قسمت‌ امتحان‌ بود و ما برای‌ این‌ قسمت‌ آماده‌ نبودیم‌. من‌ ریاضیاتم‌ آماده‌ بود، اما خودم‌ را برای‌ انگلیسی‌ و ادبیات‌ آماده‌ نكرده‌ بودم‌...»
شغل‌ پدر و طبع‌ رزمجو و آزادیخواه‌ و آزاده‌گی‌ او سبب‌ می‌شود تا پا به‌ ارتش‌ گذارد و در همان‌ نخستین‌ روز خدمت‌، درسی‌ آموخت‌ كه‌ هرگز فراموشش‌ نكرد؛ در روز نوزدهم‌ مرداد ۱۳۴۳ بود كه‌ او برای‌ گذراندن‌ دوره‌ مقدماتی‌ به‌ اردوگاه‌ اقدسیه‌ می‌رود. علی‌ پس‌ از تقسیم‌ دانشجویان‌ در گروهان‌ دهم‌ جای‌ گرفت‌. فرمانده‌ گروهان‌ ۱۰ كه‌ سروان‌ سختگیر و منظمی‌ بوده‌ است‌ از افراد تحت‌ فرمان‌ خود می‌خواهد كه‌ برای‌ آموختن‌ نخستین‌ درس‌ آماده‌ شود. آن‌ سروان‌ چنین‌ می‌نویسد: «بنویسید، درس‌ اول‌. ما تابع‌ مقررات‌ هسیتم‌، نوكر شخصی‌ كسی‌ نیستیم‌. والسلام‌.»
شهید صیاد در این‌ خصوص‌ می‌گوید: «من‌ آن‌ موقع‌ نمی‌فهمیدم‌ این‌ یعنی‌ چه‌. بعد كه‌ جلو آمدیم‌ فهمیدیم‌. اصلا فرهنگ‌ تملق‌ و چاپلوسی‌ را كه‌ در جامعه‌ برقرار بود، در ارتش‌ هم‌ به‌ یك‌ ترتیبی‌ فراگیر كرده‌ بودند و اصلا تربیت‌ها به‌ این‌ مسائل‌ بود.»
گذراندن‌ دوره‌های‌ مختلف‌ برای‌ این‌ امیر دلاور باعث‌ شد تا او بتواند خویش‌ را مستحكم‌تر كند و هرچه‌ فساد را در رده‌های‌ بالای‌ ارتش‌ شاهنشاهی‌ می‌دید ایمانش‌ قوی‌تر می‌شد. خودش‌ می‌گوید: «مثل‌ اینكه‌ این‌ سه‌ سال‌ در حوزه‌ بودم‌. چرا؟ چون‌ فضا فضایی‌ بود كه‌ هر كس‌ زمینه‌ اعتقادی‌ داشت‌، می‌توانست‌ محكم‌ بماند. فقط‌ باید در این‌ فراز و نشیب‌ها، توكلش‌ به‌ خدا باشد و لنگرش‌ نماز باشد و به‌ این‌ ترتیب‌ خودش‌ را حفظ‌ بكند. این‌ هم‌ یكی‌ دیگر از مصادیق‌ بارز نقش‌ نماز. چون‌ ما فقط‌ نماز می‌خواندیم‌. به‌ این‌ ترتیب‌ این‌ نماز، این‌ جور جاها خودش‌ را نشان‌ می‌داد و امداد الهی‌ ظاهر می‌شد و ما را در مسیری‌ كه‌ در معرض‌ پرتگاه‌ بود، حفظ‌ می‌كرد.
نام‌ علی‌ صیاد شیرازی‌ در دوره‌ تكاوری‌ به‌عنوان‌ نفر اول‌ اعلام‌ شد و در آن‌ دوره‌ توانست‌ بر توانایی‌های‌ خود بیفزاید. پس‌ از گذراندن‌ این‌ دوره‌ راهی‌ اصفهان‌ می‌شود تا دوره‌ مقدماتی‌ توپخانه‌ را پشت‌ سر گذارد و پس‌ از یكسال‌ به‌ لشگر ۲ تبریز منتقل‌ می‌گردد و پس‌ از انحلال‌ آن‌ به‌ لشگر ۸۱ كرمانشاه‌ می‌رود. در سال‌ ۱۳۵۰ ازدواج‌ می‌كند و در دوره‌ آموزش‌ زبان‌ انگلیسی‌ نیز همانند همیشه‌ رتبه‌ نخست‌ را كسب‌ می‌نماید.
یكی‌ از افتخارات‌ این‌ دلاور به‌ دست‌ آوردن‌ رتبه‌ نخست‌ در رشته‌ «هواسنجی‌ بالستیكی‌» در امریكا است‌ كه‌ با معدل‌ ۹۴ از میان‌ دانشجویان‌ ۱۵ كشور جهان‌ برگزیده‌ گشته‌ و حتی‌ در حاشیه‌یی‌ این‌ سفر تلاش‌ می‌كند تا اسلام‌ ناب‌ محمدی‌(ص) را به‌ نظامیان‌ امریكایی‌ معرفی‌ كند.
باید پذیرفت‌ كه‌ تمامی‌ اعتقادات‌ شهید صیاد شیرازی‌ از نماز سرچشمه‌ می‌گیرد و او خود نماز را پشتوانه‌ عظیمی‌ در انجام‌ مبارزاتش‌ علیه‌ ظلم‌ و جور می‌داند.
شهید صیاد شیرازی‌ پیش‌ از پیروزی‌ شكوهمند انقلاب‌ اسلامی‌ بمدت‌ چند سال‌ در بخش‌های‌ مختلف‌ ارتش‌ و بویژه‌ در غرب‌ كشور به‌ پاسداری‌ از مرزهای‌ ایران‌ عزیزش‌ پرداخت‌ و در سازماندهی‌ و فعالیت‌ نیروهای‌ انقلابی‌ در ارتش‌ تلاشی‌ گسترده‌ داشت‌.
علی‌ صیاد شیرازی‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و با آغاز غایله‌ كردستان‌ به‌ واسطه‌ آشنایی‌ با منطقه‌ به‌ تهیه‌ طرح‌های‌ عملیاتی‌ می‌پردازد كه‌ این‌ طرح‌ها منجربه‌ شكستن‌ محاصره‌ شهرهای‌ سنندج‌، مریوان‌، بانه‌ و سقز می‌شود.
شهر سنندج‌ با تشكیل‌ ستاد عملیات‌ مشترك‌ ارتش‌ و سپاه‌ پاسداران‌ توانست‌ پس‌ از بیست‌ و یك‌ روز مقاومت‌ و دفاع‌ از سوی‌ مدافعان‌ خویش‌، كاملا از تصرف‌ و تسلط‌ ضدانقلاب‌ خارج‌ شود. پس‌ از تحقق‌ و اجرای‌ موفق‌ این‌ طرح‌ها، علی‌ صیاد شیرازی‌ با دو درجه‌ ارتقا، با درجه‌ سرهنگ‌ تمامی‌ به‌ فرماندهی‌ عملیات‌ غرب‌ كشور منصوب‌ شد.
وی‌ در آخرین‌ ماه‌های‌ ریاست‌جمهوری‌ بنی‌صدر، به‌ دلیل‌ برخورداری‌ از روحیه‌ انقلابی‌ و مقابله‌ با خیانت‌های‌ او، از سمت‌ مذكور عزل‌ گردید. پس‌ از آن‌ تا عزل‌ بنی‌صدر، به‌ دعوت‌ شهید كلاهدوز، در ستاد مركزی‌ سپاه‌ پاسداران‌ به‌ خدمت‌ پرداخت‌. ولی‌ با عزل‌ بنی‌صدر، تمام‌ تلاش‌ او صرف‌ آن‌ شد تا ناهماهنگی‌های‌ ارتش‌ و سپاه‌ را از میان‌ بردارد و سرانجام‌ در مهر سال‌ ۱۳۶۰ موفق‌ به‌ راه‌اندازی‌ قرارگاه‌ مشترك‌ عملیاتی‌ ارتش‌ و سپاه‌ شد و به‌ عنوان‌ فرمانده‌ نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ انتخاب‌ و در سال‌ ۱۳۶۵ با حكم‌ امام‌ راحل‌ به‌ عنوان‌ نماینده‌ ایشان‌ در شورای‌ عالی‌ دفاع‌ منصوب‌ گردید.
وی‌ از ابتدای‌ تشكیل‌ ستاد كل‌ نیروهای‌ مسلح‌، به‌ عنوان‌ معاون‌ بازرسی‌ آن‌ ستاد مشغول‌ خدمت‌ شد و در عید غدیر سال‌ ۱۳۷۸ از سوی‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ و فرماندهی‌ كل‌ قوا به‌ درجه‌ سرلشكری‌ نایل‌ شد.
امیردلاور صیاد شیرازی‌ از سال‌ ۱۳۶۰ تا هنگام‌ شهادت‌ مسئولیت‌های‌ ذیل‌ را عهده‌دار بود:
۱. فرمانده‌ عملیات‌ غرب‌ كشور
۲. فرمانده‌ ارتش‌ در قرارگاه‌ مشترك‌ عملیاتی‌ سپاه‌ و ارتش‌
۳. فرمانده‌ نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌
۴. نماینده‌ حضرت‌ امام‌ (ره) در شورای‌ عالی‌ دفاع‌
۵. معاون‌ بازرسی‌ ستاد كل‌ نیروهای‌ مسلح‌
۶. جانشین‌ ستاد كل‌ نیروهای‌ مسلح‌
اما دست‌ ناپاكان‌ و منافقان‌ كه‌ زخم‌ مرگباری‌ را از دستان‌ این‌ امیر دلاور خورده‌ بود، او را در صبح‌ روز ۲۱ فروردین‌ ۱۳۷۸ به‌ آرزوی‌ دیرینه‌اش‌ رساند و صیاد شیرازی‌ آسمانی‌ شد.

منابع‌:
۱. پیام‌ حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌یی‌ رهبر عظیم‌الشان‌ انقلاب‌ در شهادت‌ امیر سپهبد صیاد شیرازی‌
۲. «امیر دلاور» به‌ قلم‌ امیرحسین‌ انبارداران‌، نشر شاهد، ۱۳۸۲، ص‌ ۳
۳. كتاب‌ «در كمین‌ گل‌ سرخ‌» نوشته‌ محسن‌ مومنی‌، شركت‌ انتشارات‌ سوره‌ مهر، ۱۳۸۲ صا ۲۲ و ۲۳، ۵و۴. همان‌ ص‌ ۲۸
۶. برای‌ كسب‌ اطلاع‌ بیشتر مراجعه‌ شود به‌ كتاب‌ «در كمین‌ گل‌ سرخ‌» صا ۵۷ تا ۶۷

نوید صالحی‌رحیم‌ كیه‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید