پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مسافر مجانی بین راه - The Hitcher


مسافر مجانی بین راه - The Hitcher
سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دیوید بامبیک و کیپ اومن
کارگردان : رابرت هارمن.
فیلمنامه‌نویس : اریک رد.
فیلمبردار : جان سیل.
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک ایشم.
هنرپیشگان : روتگر هوئر، چ. توماس هاول، جنیفر جیسن لی، جفری دِمان، جان جکسن، بیلی گرین‌بوش، جک تیبو، آرمین شیمرمن و یوجین دیویس.
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه.


«جیم هالسی» (هاول) در راه شیکاگو به سن دیه، به بزرگ‌راه، تکزاس، یکی از مسافران مجانی در ببن راه، «جانرایدر» (هوئر) را سوار می‌کند. «رایدر» به او می‌گوید یک نفر را کشته و حالا باید نفر بعدی را هم بکشد. «هالسی» او را از اتوموبیل بیرون می‌اندازد کمی بعد اتوموبیل یک خانواده که «رایدر» هم در آن است - از کنارش رد می‌شود و «هالسی» بعدتر می‌فهمد که «رایدر» تمام اعضای آن خانواده را به قتل رسانده است. در یک پمپ بنزین او دوباره «رایدر» را می‌بیند که سوار اتوموبیل یک سیاه‌پوست می‌شود در پمپ بنزینی دیگر «رایدر» سعی می‌کند «هالسی» را از بین ببرد، اما فقط اتوموبیل «هالسی» داغان می‌شود. در اینجا زن جوانی به‌نام «نش» (جیسن‌لی) که در یک کافه کنار جاده کار می‌کند، کمکش می‌کند. اما پلیس که چاقوی خونی «رایدر» را نزد او یافته، در حالی که او هیچ اوراق هویتی هم ندارد، دستگیرش می‌کند. «هالسی» در زندان پلیس در حالی از خواب بیدار می‌شود که درهای زندان باز است. و پلیس‌هائی که او را دستگیر کرده‌اند نیز کشته شده‌اند او یک اسلحه بر می‌دارد و فرار می‌کند. بعدتر با یک اتوموبیل کشتی، از دو پلیس سرنشین آن می‌خواهد تا با ارشدشان «سروان سرواناستریج» (دمان) تماس بگیرند و موقعیت را برایش شرح دهند. اما «رایدر» سر می‌رسد و پلیس‌ها را می‌کشد در اینجا «رایسی» که راه نجاتی نمی‌بیند به فکر خودکشی می‌افتد. اما تصمیمش عوض می‌شود و به سمت کافه دیگر در جاده می‌رود. در آنجا دوباره سرکله «رایدر» پیدا می‌شود و به او می‌گوید که «هالسی» فرشته مرگش است. «هالسی» سوار بر اتوبوسی می‌شود و سراغ «نش» می‌رود اما وقتی پلیس اتوموبیل را متوقف می‌کند، «نش» با تهدید اسلحه آنان را فراری می‌دهد. حالا آن دو به کمک «رایدر» از چنگ پلیس که از زمین و هوا تعقیب‌شان می‌کنند فرار می‌کنند. در متلی پناه می‌گیرند اما «رایدر» «نش» را گروگان می‌گیرد در اینجا «سروان استریج»، «هالسی» به جائی می‌برد که «رایدر»، «نش» را بین اتاقک راننده و تریلر یک کامیون بزرگ بسته و خودش نیز در اتاقک راننده نشسته. حالا رایدر با طعمه قرار دادن «هالسی»، کلاج را آزاد می‌کند. پس از ماجراهائی رایدر دستگیر می‌شود. و فقط می‌گوید که از دیزنی‌لند آمده است. وقتی او را سوار اتوبوس زندان می‌کنند، «هایسی» با زدیدن اتوموبیل سوار استریج اتوبوس را تعقیب می‌کند. «رایدر» که نگه‌بانانش را کشته، از روی اتوبوس به درون اتوموبیل «هالسی» می‌پرد اما «هالسی» سرانجام آن را از پا در می‌آورد.
* برای این تلفی که تریلر / ترسناک، اسلافی چند می‌توان قائل شد فیلم جاده‌ائی موش و گربه‌بازی، دوئل (استیوناسپیلبرگ، 1971) و مجموعه‌ فیلم‌های با شخصیت مرکزی جانی روان‌پریش فراری، متعثر از هالووین (جان کارپنتر، 1978). به این دو می‌توان فیلم محجوربازی‌های جاده (ریچارد فرانک‌لی، 1981) را، که در آن استیرسیکیچ، راننده کامیون جیمیلیکورتیس، مسافر بین راه به تعقیب روانی می‌پرداختند و به نوبه خود توسط او تعقیب می‌شدند نیز افسود. اما در بین راه می‌بینیم که ارتباط مسافر مجانی... با این آثار از حد طرح کلی در نمی‌گذرد و در مقابل فیلم در بعضی جهات دارای تفاوت ماهوی با آنها به نظر می‌آید: هم در دوئل و هم در بازی‌های جاده بحث اعظم هیجان و تعلیق فیلم از نامعلوم بودم ماهیت خبیث ماجرا ناشی می‌شد، حال این که در اینجا هویت این شخصیت از همان آغاز مشخص است. از سوی دیگر کارگردان برخلاف قالب آثار با شخصیت مرکزی قاتل روانی فراری می‌کوشد تصور او را به عنوان شخصیتی واقعی کمرنگ سازد و در مقابل گونه‌ائی بعد ذهنی به او ببخشد. هارمن و فیلم‌نامه‌نویسش، رد، این مهم را با بهره‌ از تمهیداتی چند مثل نام مستعار گونه او، در دست نبودن هیچ مدرک شناسائی یا اثر انگلشتی از او و نامشخص بودن اینکه از کجا آمده به انجام می‌رساند. خود او سؤال اخیر را این گونه پاسخ می‌دهد: دیزنی‌لند هرچند بیشتر به نظر می‌رسد که او حاصل یک کابوس باشد تا کارخانه رویاسازی. صحنه معارفه ما با «هالسی» در حالی که بیش از ملاقات با «رایدر» پشت فرمان اتوموبیلش به خواب رفته خود مقیر این نظر است. رابطه «هالسی» و «رایدر» با وجود (به‌خاطر ؟) پرهیز کارگردان و فیلم‌نامه‌نویسش از ارائه پیام‌های نمادین یا تحلیل‌های روان‌شناختی، رابطه‌ائی چند لایه و پیچیده است که در ورای ظاهر ساده‌اش، گونه‌ائی ارتباط خود آزارانه / همجنس دوستانه را بازتاب می‌دهد در آغاز شاهد امتناع «هالسی» از پذیرش پیشنهاد «رایدر» مبنی بر پوشش او برای جلوگیری از قتل افراد دیگری هستیم، اما آرام‌آرام فشارهای روانی، تهدیدهای رایدر و نیز پوشش او برای انداختن گناهانش او را برای انجامی اعمالی سوی می‌دهد که در نهایت تصویر همسانی را برای او و خصمش رقم می‌زنند. «هالسی» در تلاش برای متوقف ساختن جنایات خود مثل قاتلی فراری رفتار می‌کند به‌زور اسلحه پلیس ایالتی را می‌رواید یا از دست آنان با یک اتوموبیل پلیس سرقتی ‌می‌گریزد. به دلیل وجود همین رابطه پیچیده است که باید بازداشت «رایدر» را انجامی نامناسب بر مجموعه این ماجراها دانست، چرا که در اینجا «هالسی» هم که یک بار دیگر قانون را زیر پا گذاشته به لحاظ اخلاقی در موقعیتی مثل او قرار گرفته است. در نحوه ترسیم رابطه این دو، شایان ذکر است که استفاده بجای کارگردان و فیلم‌بردارش، سیل، از چشم‌اندازهای خشک و خالی آمریکا و طرح داستانی ساده اثر، «هالسی» و «رایدر» و جدال آنان را بدل نسخه قهرمانان نقاشی متحرک چاکجونز مثل «خروس بیابانی و کایوتی» و تعقیب و گریز ابدی آن دو ساخته است. نقش آفرینی تأثیرگذار و بهره‌مند از طنز سیاه هوئر (که بی‌اغراق می‌توان آن را با حضور رابرت میچن در شب شکارچی چارلز لاتن، 1955 قیاس کرد) فیلم را به لحاظ شخصیت‌پردازی در سطحی بالاتر اغلب فیلم‌های تریلر / ترسناک 1980 با شخصیت مرکزی قاتل روانی قرار می‌دهد با این همه باید در این امیتاز اصلی را برای ردِ فیلم‌نامه‌نویس قاتل شد که نوع‌آوری‌هایش را در عرصه ژانر ترسناک یک سال بعد با فیلم‌نامه‌اش برای نیمه تاریک (کاترین‌بیگلو، 1987) تداوم می‌بخشد.


همچنین مشاهده کنید