چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

بازی کبوترهای بدون بال با تهران


بازی کبوترهای بدون بال با تهران
زمانی که تیم دونفره “کری-ادواردز”در انتخابات سال ۲۰۰۴ میلادی درایالات مختلف حضوریافته و در برابرطرفداران دو آتشه حزب دموکرات به نقد دولت بوش می پرداختند آشفتگی در میان کبوترها به نقطه اوج خود رسیده بود.!در آن دوران کوچکترین وجه اشتراک رفتاری میان “هوارد دین”،”ژنرال وسلی کلارک”و دیگرنامزدهای حزب دموکرات در مرحله مقدماتی انتخابات وجود نداشت.همین سردرگمی و ناتوانی دموکراتها در راستای اتحاد علیه جمهوریخواهان سبب شد تا بوش و چنی پیروزی بی دردسری را نصیب خودنمایند.در مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۸ نیز سه نامزد دموکرات حاضر در مرحله مقدماتی،یعنی اوباما،هیلاری کلینتون و جان ادواردز به جای نقد سیاستهای دولت بوش ترجیح دادند به نقد مخرب یکدیگر روی آورند وبایداذعان داشت که هیلاری کلینتون در این خصوص بیشتر از ادواردز و اوباما افراط نمود.در هر صورت مصدرپیروزی غایی اوباما بر مک کین “اتحاد دموکراتها”نبود،بلکه این “آشفتگی بازها واشتیاق مردم آمریکا نسبت به تغییر وضعیت آشفته کشورشان بود که سناتورسابق ایالت ایلنویز را با اختلافی معادل ۲۰۰ کارت الکترال وارد کاخ سفیدنمود.
هم اکنون قدرت در دست دموکراتهایی افتاده است که هیچ گاه مشق “انسجام درون حزبی”را به درستی رونویسی نکرده اند.این عدم انسجام خود را در موارد متعددی نمایان ساخته است.سخنرانی اخیر جوزف بایدن در کنفرانس مونیخ در خصوص ایران حامل همان پارادوکسی است که دموکراتها در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون،طی سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۰با آن دست و پنجه نرم کرده اند.بایدن در کنفرانس امنیتی مونیخ جملات متناقضی را بر زبان رانده است:
“ واشنگتن می خواهد با همه دنیا گفتگو کند....خواهان گفتگو باایران هستیم...ایالات متحده آمریکا باید تغییرکند.... ما طرح دفاع ضدموشکی خود در خاک اروپا را متوقف نخواهم کرد.... طرح ضد موشکی واشنگتن جهت مقابله با تهدیدات بالقوه ایران لازم است...”
واقعیت امراین است که ایالات متحده آمریکا ناچار است در راستای “ثبات حداقلی خود”به تغییری حداکثری روی آورد.اما فعلا دموکراتهای چندتکه نمی توانند این تغییررا تعریف و راهبری نمایند.نبایدفراموش کرد که واشنگتن هم اکنون با فقدان راهبردهای میان مدت دست و پنجه نرم می کند . معمای امروز آمریکا حول رئیس جمهور جوان و کاخ سفید بحران زده ای می چرخد که با انگاره های روبه رشد “جهان چند قطبی”دست و پنجه نرم می کند.باید اذعان نمود که اوبامای جوان و مشاوران او اساسا سیکل و چرخه ای در سیاست خارجی واشنگتن تعریف نکرده اند.از این حیث نگاه خطی و موردی دموکراتها که برای نخستین بار دسترسی به قدرت را پس از ۸ سال انزوا تجربه می کنند عینیتی نامنظم یافته است.
سخنرانی دو پهلوی جوزف بایدن در کنفرانس امنیتی مونیخ در خصوص مسائل مربوط به جمهوری اسلامی ایران این فرضیه را بیش از پیش تقویت می کند که “اوباما یک معمار سیاسی نبوده و تنها مسئول تخریب خانه ای است که بوش و چنی آن را بنا نهاده اند”.حضور همزمان بایدن،سوزان راس،هیلاری کلینتون و زبگنیو برژینسکی در تیم سیاست خارجی آمریکا موید همین نگاه خطی ،غیر قابل پیش بینی و نامنظم دموکراتها نسبت به مسائل پیچیده ای مانند “رابطه با ایران”،”تعریف دوباره کاخ کرملین”،”حل بحرانهای خاورمیانه”و”نحوه بازی در آمریکای لاتین”است.
اوباما و همراهانش فاقد نگاهی سیستمی در سیاست خارجی آمریکا بوده و سعی دارند نسبت به هر مسئله پکیجی جداگانه ترسیم نمایند.عدم رعایت اصل پیوستگی حوادث و بازیگران در نظام بین الملل که خود را در نگاه خطی به مسائل نمود می دهد نگاه “جزء گرایانه”را جایگزین نگاه “جامع”و کل گرایانه می نماید.
اوباما هم اکنون سعی دارد سیگنالهای مثبت و منفی به ظاهر متفاوتی را به صوی تهران مخابره نماید.
سخنرانی اخیر اوباما در خصوص تهران مصداقی بارز از حاکمیت نگاه خطی و مقطعی آمریکا نسبت به روابط با تهران است.رئیس جمهور آمریکا در این خصوص می گوید:
“انتظار دارم که در چند ماه آینده بدنبال فراهم ساختن امکاناتی باشیم تا پشت یک میز با پیشنهاداتی دیپلماتیک رو در رو شویم و سیاست ما در راستای جدید پیشرفت کند زیرا به اعتقاد من بین آمریکا و ایران “امکان روابط و احترام متقابل و پیشرفت” وجود دارد. در حین اینکه ما یک چنین دیپلماسی مستقیمی را دنبال می کنیم، مهم این است که کاملا آشکارا برخی نگرانی هایی خود را اعلام کنیم تا ایران متوجه باشد که ما حمایت از برخی گروه ها را غیر قابل پذیرش می دانیم!”
اوباما نمی تواند در رویکرد خطی خود نسبت به تهران کوچکترین چرخشی انجام دهد،زیرا “چرخش”در یک “دایره”رخ می دهد و نه یک “خط ممتد”.اگر دموکراتها به دنبال اصلاح روابط با تهران هستند ناچارند “بازی در خط مستقیم”را متوقف نمایند.اما آیا تکثرگرایی دموکراتها چنین فرصتی را به اوباما خواهد داد؟پاسخ این سوال فعلا منفی است اما واشنگتن با رعایت دو پیش زمینه می تواند این پازل نامنظم را به حالتی طبیعی در آورد:
-۱ترسیم چرخه ای منظم و سیکل مانند در خصوص کلیه مسائل بین المللی با کپی برداری محتاطانه ازدکترین مونروئه.دکترین مونروئهMonroe Doctorine یک دکترین سیاسی آمریکایی بود که در دسامبر ۱۸۲۳ توسط مونروئه، رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام شد. بر پایه این دکترین،، دولت ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت که از دخالت در جنگ های بین قدرت های اروپایی و مستعمرات آنها خودداری و از سوی دیگر وقوع جنگ در قاره آمریکا را به عنوان حرکتی خصمانه تلقی کند.دکترین مونروئه تا حدود یک قرن جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی آمریکا داشت،تا اینکه “ویلسون “با وارد کردن آمریکا به جنگ جهانی اول خط بطلانی بر این دکترین کشید.البته نباید فراموش کرد که جهان امروز با جهان سال ۱۸۲۳ بسیار متفاوت است.امروزه آمریکا در مقامی قرار ندارد که بخواهد میان “کنش خود”و”واکنش دیگران”نوعی توازن ایجاد نموده و این توازن را مبنای نگاه و عمل خود در نظام بین الملل قرار دهد.بااینکه دکترین مونروئه در “آمریکای محدود شده”نمودی ندارد، “انزواگرایی خودخواسته”تنها راه پیش روی کبوترهای سردرگم محسوب می شود.”گفتگو باتهران”نیزجبرا باید در ذیل همین دکترین کپی برداری شده تعریف و گنجانده شود.
-۲اوباما ناچاراست در راستای عملی ساختن وعده های انتخاباتی خود وازهمه مهمتر،عینیت بخشی به گفتگوباتهران درتیم سیاست خارجی خود نوعی تصفیه قاطعانه صورت دهد.البته این مهم را فراموش نکنیم که دامنه حزب دموکرات گسترده بوده و این گستردگی آسیب پذیری دموکراتها را درساختار سیاسی آمریکا بیشتر ساخته است.حزب دموکرات در فاصله میان”جیمی کارتر”تا “جوزف لیبرمن”تعریف می شود و این برای اوباما یک فاجعه محسوب می شود. نگارنده معتقد است که گفتگوباتهران”پروژه ای نیست که بتوان آن رابا استنادبه پارادوکسها وسیگنالهای متضاد پیش برد.در این خصوص اوبامامی تواند هدایت این پروژه رابه عقل گرایان حزب دموکرات یعنی “جیمی کارتر” و”زبگنیوبرژینسکی” بسپارد. این دو یک بار تجربه شکست در برابر انقلاب ایران راپس از وقایع سال ۱۹۸۰میلادی حس کرده اندو طی ۸ سال اخیر نیز ازمنظری واقع بینانه تر “قدرت ایران”را موردتجزیه و تحلیل قرار داده اند.
حال آنکه “هیلاری کلینتون”وزیر امورخارجه دولت آمریکا هنوز در میان ایده های “رئالیستی”و”ایده آلیستی”در خصوص تهران دست و پا می زند.
درنهایت اینکه بازی کبوترهای بدون بال دربرابرتهران،با استناد به خط مشی فعلی نتیجه بخش نخواهد بودواوباما جهت “گریزازوضع موجود”و”گذار به وضع خنثی”(هنوزبسیار زوداست که از وضعیت مطلوب در آمریکا سخن بگوییم)،ناچار است سیاست خارجی خود را در بسته ای کاملا متفاوت با زمان حال ترسیم نماید.
حنیف غفاری
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید