سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

سمت و سوی تحولات در خاورمیانه و دیپلماسی «قالب- غالب»


سمت و سوی تحولات در خاورمیانه و دیپلماسی «قالب- غالب»
رژیم صهیونیستی و بازیگران فرا منطقه ای قدرت، پهنه خاورمیانه را صحنه بازی و رقابت های خود قرارداده اند. دراین بازی و به زعم بازیگران، کشورهای خاورمیانه دریک صفحه شطرنج و در چینش مهره های سیاه و رژیم صهیونیستی در چینش مهره های سفید و در ورای یک بازیگر، به نقش آفرینی می پردازند. قدرت طلبان باج خواه، همواره درتلاشند تا در بازی قدرت درخاورمیانه، نقش آفندی و کنشی را به خود اختصاص دهند و پدافند و واکنش را به دیگران؛البته از برخی کشورهای این منطقه، بروز و ظهور پدافند و واکنش، یک آرزو شده است چرا که بوده اند دولتهایی که حتی نقش پدافندی و واکنشی خود را به رژیم صهیونیستی یا ایالات متحده آمریکا سپرده اند.
این مقدمه برای ورود به بحثی است که درآن، سعی دریافتن سمت و سوی تحولات اخیر در لبنان، غزه، عراق، سوریه و منطقه خلیج فارس شده است.
درمیان کشورهای عرب درمنطقه خاورمیانه، قطر و مصر نزدیک ترین روابط را با رژیم صهیونیستی دارند. پس از ماهها تنش و بلاتکلیفی معنادار، قطر میزبان اجلاسی می شود که در آن بسرعت برق و باد، بحران ظاهری لبنان درعدم امکان تشکیل دولت مرتفع می شود.
بدنبال آن و بیکباره، چالش امضاء توافقنامه امنیتی عراق ازسوی ایالات متحده مطرح می شود. چالشی که دولتمردان نفتی در آمریکا، برنده ظاهری آن را خود می دانند زیرا اگر این توافقنامه به محتوای مورد نظر آمریکا به امضاء دولت عراق می رسید، رویای شیرین آمریکا درمسأله عراق تعبیر می شد و اگر هم به امضاء نمی رسید که تاکنون نیز چنین شده است، طرف مقابل را به مرگ گرفته اند تا شاید به تب راضی شود. حداقل نتیجه این آفند آمریکا، درمحاق قرارگرفتن عراق، در تحولات قریب الوقوع دراین منطقه خواهد بود.
در ادامه و با فاصله ای اندک از این وقایع، مصر پرچم دار ایجاد آتش بس میان حماس و رژیم صهیونیستی و پایان اشغال نوار غزه می شود. کاهش رنج و الم فلسطینیان مورد ستم دراین منطقه از شیرین ترین و گواراترین تحولات در این سال محسوب می شود اما براستی و علاوه بر احساس ضعف مفرط در برابر مقاومت مردم فلسطین با چه هدفی رژیم صهیونیستی این چنین تن به پذیرش توافقنامه آتش بس و پایان دادن به محاصره غزه داده و حتی درحرکت اخیر خود و در تنش زدایی با سوریه، لایحه خروج از بلندیهای اشغال شده جولان را در دستور کار خود قرارداده است و دریک اشتیاق مرموزانه، در این مقطع زمانی با چه منظور و چه هدفی سعی درحل موضوع تبادل اسراء دارد.
اگر نیم نگاهی به سیر تحولات دو سال گذشته در منطقه بیافکنیم در می یابیم که رژیم صهیونیستی، نابودی اراده مردم را در فلسطین اشغالی درحمایت از حماس، مضمحل کردن حماس درغزه، نابودی تشکل حزب الله در لبنان و اشغال جاودان بلندیهای جولان را در سرلوحه برنامه های
سیاسی - نظامی خود قرارداده بود. حال، آیا پذیرفتنی است که بگوییم رژیم صهیونیستی دست از راهبرد خود در منطقه خاورمیانه برداشته یا آنکه صحیح تر آن است که بگوییم اسراییل بدنبال اجرای تاکتیکهای جدید می باشند. به نظر می رسد این رژیم، با اطمینان ازدست نیافتنی بودن این اهداف شوم دراین دوره زمانی و با طمع دست اندازی به اهداف مهمتر که به روشنی گرفتار آمدن در مکر الهی است، سریعا به مدیریت و کنترل بحران و تنشهای پیرامونی پرداخته است.
نباید فراموش کرد که ایالات متحده، همچنان و البته بصورت کمرنگ، بدنبال تحقق خاورمیانه به تعبیر آنان بزرگ، دراین بخش از جغرافیای جهان است. بزرگترین چالش از نگاه اینان، وجود ایران اسلامی مستقل و قدرتمند است که اگر نمی توان به او ضربه نهایی یا کاری را وارد ساخت اما حداقل میتوان به کنترل یا مهار این جریان عظیم قدرت پرداخت. کنترل، با تمام توان و به هر وسیله از جمله ورود به چالش های نظامی، در خاورمیانه ای که با اجرای اهداف تاکتیکی جدید اسرائیل و نقشه جابجایی موقت رزم ناوهای آمریکایی درحوزه خلیج فارس و دریای عمان، به یک آرامش ظاهری و تحمیلی رسیده باشد.
درهمین راستا، رزمایش موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پاسخی بسیار هوشمندانه، صریح، معنادار و به موقع در بی اثر یا کم اثر کردن هوچیگریهای امریکا و رژیم صهیونیستی دراین مقطع زمانی بود.
به نظر می رسد در تحلیل نهایی، سیر تحولات در این منطقه از برآیند سه مؤلفه به شدت تأثیر خواهد پذیرفت: ۱-تشدید تلاش جناح حامی شروع آفند نظامی علیه ایران در اسرائیل با طمع استفاده از آخرین فرصت باقی مانده از دوران سیاه ریاست جمهوری دولت بوش. ۲-شروع یک سناریوی جدید که در آن با فرسایشی کردن تهدیدات نظامی- امنیتی علاوه بر تقویت فشارها بر ضد ایران، فرصت طلبان در کمین ایجاد یک سری برخوردهای کوچک نظامی در حوزه آبهای دریای عمان و خلیج فارس باشند که به یک تنش نظامی بزرگ تبدیل شده، در آن به زعم خود ایران را آغازگر برخوردهای نظامی معرفی کنند. ۳-تشدید تنگناهای سیاسی- اقتصادی بر علیه ایران و استفاده حداکثری از توان و ابزار دیپلماسی که در آن، جمهوری اسلامی ایران را با ایجاد چالشی جدید با عنوان «بهانه جویی و دیگر هیچ» درگیر کنند. نقطه آغازین این تاکتیک را باید در سخنان اخیر سخنگوی دستگاه دیپلماسی آمریکا جستجو کرد، آنچنانکه مک کورمک سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد: «نمایندگان کشورهای گروه ۱+۵ آماده انجام مذاکره با ایران بدون پیش شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم هستند». این سخنان با آنکه در لیست پیروزیهای تاکتیکی ایران در منظومه دفاع از حق مسلم و مشروع هسته ای خود ثبت شد، اما نباید از این مهم غفلت کرد که در ادبیات دیپلماتیک آمریکا، یک اصل مسلم مدنظر قرار می گیرد که در هر شکست تاکتیکی، پتانسیلی برای بازنده بوجود می آید که شاید با بهره گیری به موقع از آن، بتوان تاکتیک جدیدی را در راستای نیل به راهبرد به اجراء درآورد.
تا اینجا، آنچه تقریر شد بیانی بسیار موجز و فشرده از تحلیل سمت و سوی تحولات اخیر در خاورمیانه بود. حال چه باید کرد! آیا در این صفحه شطرنج، می بایست وارد شد و باقی ماند و بسان یک بازیگر زیرک، قدرتمند و غالب، دشمن را «مات» کرد یا اصولا می بایست، اصل بازی را بر هم زد و دیپلماسی «قالب- غالب» را در پیش گرفت. آن دیپلماسی که بازیگر، در طرحی که قالب آن را خود نقش زده است غالب بلامنازع خواهد بود.
پاسخ به این سؤال، صحنه تحولات منطقه را در فصل تابستان رقم خواهد زد اما همواره آنچه نباید از نظر دور بماند ترسیم کلیه خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران بر مبنای سه اصل حکمت، عزت، مصلحت و در سایه بالاترین و پررنگ ترین خط قرمز آن یعنی حفظ اصل نظام است آنچنانکه امام خمینی(ره) آن را برای همیشه تاریخ ترسیم کرد. در عین حال دشمنان این مرز و بوم که به زعم خود، در حال رصد دورترین افقها نیز می باشند از رصد به سخره گرفته شدن بازی آمریکاییان و رژیم صهیونیستی توسط مردم همیشه سرافراز و مؤمن ایران اسلامی، غفلت نکنند.
اگر دشمنان از اندک خردی برخوردار باشند، حدیث مفصل از این مجمل خواهند خواند. حدیثی که در آن، بیان حال مردم بیان فال حافظ شیرازی است که می گوید:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
بهروز بن سینا
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید