چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


طیف گسترده احساسات


طیف گسترده احساسات
درست همانند فیلم قبلی (کیم کی‌دوک) «جزیره»، این فیلمش هم بر روی آب می‌گذرد. گرچه احتمالاً این تنها شباهت موجود میان آنهاست. ترکیب «بهار، تابستان، پائیز، زمستان و بهار» «جوسان پوند» در پارک ملی «جوانگ‌سن»، یک موفقیت بزرگ در لوکیشنهای طلیعه‌وار به حساب می‌آید. قهرمانان داستان، دو راهبند که در خانه‌ای صومعه‌ای زندگی می‌کنند که بر روی دریاچه‌ای قرار دارد که کوههای سرسبز احاطه‌اش کرده‌اند؛ یک بودای سنگی غول‌آسا بر دریاچه مشرف است. در جای دیگر دروازه‌ای قدیمی به بارانداز قایقی کوچکی در ساحلی آرام منتهی می‌‌شود. نماهای بسیاری از جریان فشرده بالا آمدن آب و یا پائین آمدن توده‌های مه از آسمان هم دیده می‌شود. فیلمهای اندکی آن‌گونه که این فیلم به تصویر می‌کشد این‌چنین به صفا و آرامش طبیعت می‌پردازند. در ادامهٔ عنوان آغازین، فیلم در بر گیرندهٔ داستان این دو راهب در پنج قسمت است که هرکدام در فصلی مخصوص قرار دارد. به‌طور کلی حدود ده الی دوازده سال هر بخش داستان را تفکیک می‌کند. فصل بهار، با راهب جوان (کیم جنگ هو) که در حدود پنج سال سن دارد و راهب پیر (اوه یانگ سو) که در اواسط چهل تا پنجاه سالگی به سر می‌برد آغاز می‌شود. (نام هیچ‌یک از شخصیتها به‌وضوح آورده نشده) پسرک در دور و اطراف منظرهٔ گسترده جست و خیز می‌کند تا بالاخره راهی برای سرگرمی خود پیدا می‌کند. او سنگی را به یک ماهی وصل می‌کند و سپس همین کار را با یک قورباغه و یک مار انجام می‌دهد و با شادی تمام به تلاش این جانوران می‌خندد، راهب قدیمی تمام این وقایع را مشاهده می‌کند و به‌عنوان یک درس، سنگی را به پشت پسربچه می‌بندد. این قسمت فیلم در بر دارندهٔ طرحی پایه‌ای از سادگی و بساطت بوده که بعدها آن را به یک امر پرمحتوا منتقل می‌کند.سنگدلی معصومانه به جای نیرو و قدرت جدا شده از مسئولیت‌پذیری قرار می‌گیرد و کیم کی دوک به واسطهٔ سوق دادن مخاطب به‌سوی دیدگاهی متفاوت به اثرگذاری درس می‌افزاید. به ناگاه جهان از خلال ارزشهای تفکر بودایی نگریسته می‌شود. در تابستان یک زن زیبای جوان (هائیو جین) جهت بهبودی از یک کسالت بی‌نام و نشان، به معبد آورده می‌شود. راهب قدیمی معتقد است که روح و روان او بدنش را ضعیف کرده است. آن دختر، هوس را به‌صورتی ابتدایی و ناخواسته، در راهب جوان بیدار می‌کند (سئوجی کیونگ) اکنون هفده ساله است و به شکلی آزاردهنده و ناشیانه شروع به جلب محبت دختر می‌کند. راهب قدیم تحت تأثیر این فعل و انفعال جنس واقع نشده است، اما هشدار می‌دهد که «شهوت میل به تصاحب [در انسان] را بیدار می‌کند» گرچه این روابط بیشتر به‌صورت رمانتیک اتفاق می‌افتد ولی کیم صحنه‌های روابط [آن دو جوان] را به‌صورتی صریح و واقعی ارائه می‌دهد. در بادی امر رفتار نامأنوس و نامناسب جوان راهب، باعث انزجار دختر می‌شود اما به‌تدریج بر نیروی دفاعی او غلبه می‌کند تا جایی که آن دو زیرچشمی نگاههایی را با هم رد و بدل می‌کنند. در پائیز، راهب جوان (کیم یونک مین) که در حال حاضر سی ساله است، پس از غیبتی طولانی به صومعه باز می‌گردد [در این هنگام] دنیای بیرون از او یک فرد خلافکار ساخته و با خشم و حسد خو گرفته است؛ راهب پیر راهب جوان را وا می‌دارد که ساترای بودایی را بر سردر خانه‌شان حکاکی کند. درحالی‌که دو بخش آغازین داستان با قدرت و اشتیاق سر و کار داشتند، به ترتیب این بخش به رضایت و پذیرش می‌پردازد. کیم شمه‌ای از جلال و شکوه واقعی را هنگامی طراحی می‌کند که حروف ساترای نقاشی شده را به‌وسیلهٔ رنگهای پلاستیکی به معرض نمایش می‌گذارد و سپس به درختان پائیزی مشابه از لحاظ رنگی قطع می‌کند. فصل زمستان مواجه می‌شود با دریاچه‌ای که [سطح] آن کاملاً یخ بسته. راهب جوان دیگر زیاد جوان نمی‌باشد؛ کیم کی دوک خودش در این نقش بازی می‌کند و با گذراندن بیشتر این بخش داستان در بیرون خانهٔ انباشته شده از برف زمستانی آن هم بدون پیراهن شجاعانه نقش را ایفا می‌کند. در قسمتی دیگر مادری می‌آید و بچه‌اش را بیرون معبد رها می‌کند و راهب به عقلانیت برتر که همراه با سن است پی می‌برد. درحالی‌که فیلمی در مورد دنیای راهبان ممکن بود خسته‌کننده به نظر برسد، کیم مقدار زیادی شوخ‌طبعی را درهم می‌آمیزد گو اینکه به واسطهٔ هزینه‌های فیزیکی صرف شده مربوط به حیوانات ـ پسرک راهب به‌طور اتفاقی یک مار را از زمین برداشته و آن را پرتاب می‌کند. راهب پیر قایقی را بدین شکل به سمت خود می‌راند که خروسی را به یک طناب می‌بندد و آن را پرتاب می‌کند و خروس هم پس پس می‌رود و راهب پیر در جایی دیگر به وسیلهٔ دم گربه‌ای زنده مشغول خطاطی است. در «بهار، تابستان، پائیز، زمستان، ... و بهار» کیم کی دوک به یک طیف گسترده از احساسات و به شگفتیهای جهان طبیعت می‌نگرد آن هم در یک اثر کمال یافته و اندیشمندانه‌ای که ریشه در فلسفهٔ بودائیسم دارد.

جرج وو
مترجم: سیدعبدالرسول نبوی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید