پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ایمان‌ اخلاقگرای‌ یک‌ شاعر


ایمان‌ اخلاقگرای‌ یک‌ شاعر
بازآفرینی‌ زندگی‌ پاسترناك‌ كاری‌ بس‌ دشوار است‌ هر تلاشی‌ در این‌ راه‌ گویی‌ در افتادن‌ با احساسات‌ شاعری‌ است‌ كه‌ از یك‌ سو «خود را در گمنامی‌ غرقه‌ می‌كند و نشان‌ پایش‌ را در آن‌ پوشیده‌ می‌دارد» و از سوی‌ دیگر سیمایی‌ آشنا دارد؛ زیرا هرآنچه‌ را كه‌ می‌بایست‌ درباره‌ زندگی‌ خود گفته‌ است‌. باریس‌ لئایندوویچ‌ پاتسرناك‌، نخستین‌ فرزند روزایزید وروونا كاوفمان‌، نوازنده‌ پیانو و لئانیدا وسیپوویچ‌ پاسترناك‌، نقاش‌، در ۱۰ فوریه‌ ۱۸۹۰ در مسكو زاده‌ شد. خانواده‌ پاسترناك‌ هرچند تبار و و منش‌ روسی‌ داشتند اما مردمی‌ فرهیخته‌ و جهان‌ وطن‌ بودند كه‌ پیوند با سرچشمه‌های‌ فرهنگ‌ اروپای‌ غربی‌ برایشان‌ ضروری‌ بود.
جایگاه‌ لئانیدا وسیپوویچ‌ در مدرسه‌ نقاشی‌، مجسمه‌سازی‌ و معماری‌ مسكو و نیز موقعیت‌ نمایان‌ او در مقام‌ یكی‌ از سرشناس‌ترین‌ چهره‌پردازان‌ شهر، سبب‌ شده‌ بود كه‌ خانواده‌اش‌ با برخی‌ از زبده‌ترین‌ محافل‌ هنری‌ آن‌ روزگار آشنایی‌ به‌ هم‌ رساند. پاسترناك‌ كه‌ فرزند خانواده‌یی‌ یهودی‌، اما رنگ‌ جماعت‌ پذیرفته‌ بود احتمالاص با تلاش‌ دایه‌ پیرش‌ آكولیا گاوریلوونا، به‌ مسیحیت‌ گروید. این‌ دایه‌ او را پیوسته‌ به‌ كلیسای‌ ارتوددكس‌ می‌برد و برایش‌ از خدا سخن‌ می‌گفت‌. سرودهای‌ پرشور و حال‌ مذهبی‌، خاصه‌ با سرایش‌ گوش‌نواز همسرایان‌، بخورسوزی‌ها و سایر آیین‌های‌ كلیسا، تاثیری‌ ژرف‌ برجوان‌ پراحساس‌ نهاد. آن‌ خودآگاهی‌ مذهبی‌ كه‌ پدر و مادرش‌، با منشی‌ عقلانی‌تر، در او پرورده‌ بودند با ایمان‌ اخلاقگرا و بری‌ از تعصب‌ مذهبی‌ تعدیل‌ می‌شد. تاثیرماندگار دیگر ازآن‌ سیرك‌ مسكو بود كه‌ در آن‌ به‌ تماشای‌ نمایش‌ زنان‌ سواركار می‌نشست‌. «من‌ زودتر از آنچه‌ می‌بایست‌، برده‌ صورت‌ (فرم) شدم‌. زیرا در این‌ زنان‌، به‌ گونه‌یی‌ پیشرس‌ صورت‌ بردگان‌ می‌دیدم‌.» این‌ شاید آغاز تاثیر نازدودنی‌ زنان‌ بر شاعر آینده‌ بود.
او بعدها زنان‌ را موجوداتی‌ شكننده‌ و آسیب‌پذیر می‌دید كه‌ سزاوار همدردی‌اند. این‌ نگاهی‌ است‌ كه‌ از قصه‌ (۱۹۳۴، عنوان‌ ترجمه‌ انگلیسی‌ آخرین‌ تابستان) تا دكتر ژیواگو و نیز تا شعر زنان‌ كودكی‌ من‌ (۱۹۵۸) نمایان‌ است‌. در ۱۹۰۰ پاسترناك‌ با نویسنده‌ جوان‌ اتریشی‌، واینر ماریا ریكله‌ آشنا شد. برای‌ پاسترناك‌ این‌ آشنایی‌ آغاز گفت‌وگویی‌ روحانی‌ بود كه‌ برزندگی‌ خلاقش‌ تاثیری‌ قاطع‌ داشت‌. شعرهای‌ ریكله‌ بیش‌ از آثار هركس‌ دیگر مایه‌ جنب‌ و جوش‌ پاسترناك‌ در طول‌ زندگی‌اش‌ شد. او به‌ یاد می‌آورد كه‌ چگونه‌ مسحور گریزناپذیری‌ درونمایه‌ شعرها و قاطعیت‌، متانت‌ و هدفمندی‌ صریح‌ زبان‌ آنها شده‌ بود.
● گروه‌ سرداردا
پاسترناك‌ بعد از اتمام‌ دبیرستان‌ با محافل‌ ادبی‌ روابطی‌ برقرار كرد. یكی‌ از این‌ محافل‌ گروه‌ سرداردا، مركب‌ از كم‌ و بیش‌ ده‌ شاعر، نقاش‌ و موسیقیدان‌ جوان‌ بود و پاسترناك‌ به‌ آن‌ پیوست‌، اعضای‌ این‌ گروه‌ در آغاز پاسترناك‌ را موسیقیدان‌ به‌ شمار می‌آوردند، نه‌ ادیب‌، اما در ۱۹۰۹ پاسترناك‌ با عزمی‌ راسخ‌ موسیقی‌ را كنار نهاد. هرچند همشاگردی‌ها و خانواده‌اش‌ در استعداد موسیقی‌اش‌ تردیدی‌ نداشتند و اگرچه‌ كامیابی‌های‌ نمایانی‌ در ساختن‌ آهنگ‌ به‌ كف‌ آورده‌ بود اما خود احساس‌ می‌كرد كه‌ از مهارت‌ فنی‌ لازم‌ بی‌بهره‌ است‌. در این‌ مرحله‌ بود كه‌ سرودن‌ شعر را آغاز كرد.
گرایش‌های‌ ادبی‌ پاسترناك‌ رفته‌ رفته‌ تنوع‌ و وحدت‌ بیشتری‌ یافت‌، هرچند بطور كلی‌ در همان‌ چارچوب‌ سمبولیسم‌ باقیمانده‌ در چشم‌ پاسترناك‌ شعر الكساندر بلوك‌ نمونه‌ «اصالت‌ آهنگ‌» بود؛ او شعر این‌ سمبولیست‌ سترك‌ را به‌ سبب‌ كیفیت‌ بی‌نظیر طبیعی‌ آن‌ و وفاداری‌ به‌ زندگی‌ ستایش‌ می‌كرد. چند دهه‌ بعد، میهمانی‌ كه‌ پاسترناك‌ را در خانه‌ ییلاقی‌اش‌ دیدار كرد دریافت‌ كه‌ پاسترناك‌ هنوز هم‌ خود را پیرو كیش‌ اصیل‌ بلوك‌ می‌داند. بیهوده‌ نیست‌ اگر هنری‌ كیفورد، منتقد امریكایی‌، پاسترناك‌ را «جانشین‌ راستین‌ بلوك‌ در شعر روس‌» می‌خواند.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید