یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا


چین؛ ابرقدرت فقیر دنیا


چین؛ ابرقدرت فقیر دنیا
کشور چین آنقدر وسیع، پرجمعیت و پیچیده است که تقریباً هر فرضی درمورد آن می تواند درست از آب دربیاید. چین، نوگرا است و هم سنتی، کمونیست است و سرمایه دار. ثروتمند است و فقیر. هم کشوری درحال اصلاح است و در عین حال در برابر تغییر مقاومت می کند. یکدست است و متنوع، سرکوب گرا و آزادی گرا است، محافظه کار است و تجدیدنظرطلب، مثبت است و منفی، قوی است و ضعیف. فهم واقعیات جاری در چین همچنین به این خاطر دشوار است که این کشور در حال تغییر سریع است.
بنابراین هر کشوری که می خواهد در برابر چین، به منافع خود دست یابد باید حقایق ضروری مربوط به این کشور و جهت گیری تغییرات جاری درآن را دریابد و یکی ازمهم ترین نقاط شروع برای شناسایی چین و تحولات آن، کسب شناخت پیرامون رشد اقتصادی این کشور است.
● توسعه پایدار و فقرزدایی در چین
چین در میانه تحولات مثبت اقتصادی سریعی است که حجم آن غیرقابل پیش بینی است و به طور مستقیم زندگی یک پنجم مردم کره زمین یعنی جمعیت چین را متأثر می سازد. از دهه ۱۹۸۰ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی این کشور به طور متوسط ۸‎/۵ درصد بوده است. در سال ۲۰۰۶ این تولید ۲‎/۵ تریلیون دلار بوده است که پس از آمریکا، ژاپن و آلمان چهارمین رتبه را در میان کشورهای دارنده بیشترین میزان تولید ناخالص داخلی از آن خود کرده است.
این مقام چین خود بازگوکننده میزان نفوذ این کشور در اقتصاد جهان است. اگرچه تولید سرانه در چین در رده ۱۰۹ از ۲۲۶ کشور جهان قرار دارد ولی این میزان از تولید سرانه ۱۰ برابر تولید سرانه این کشور در اواسط دهه ۱۹۸۰ است، شاخص های اقتصادی چین در مقایسه با کشورهایی که در مراحل مشابه توسعه چین قرار دارند نشانگر پیشرفت عمده اقتصاد چین است.
رشد اقتصادی چین مزایای زیادی در پی داشته است. این مزایا در سراسر کشور وسیع چین گسترش یافته اند و اگر چه این گسترش به نحوی نابرابر صورت گرفته ولی همه جوانب زندگی چینی ها را متأثر ساخته است برای طبقه متوسط چین رشد اقتصادی به معنای تقویت کیفیت زندگی است. در طول دوران رشد اقتصادی این کشور، ۴۰۰ میلیون نفر از فقر مطلق رها شده اند. امید به زندگی به ۷۲ سال رسیده و آمار مرگ و میر کودکان زیر ۵ سال از ۱۲۰ کودک از هر ۱۰۰ هزار نفر در ۱۹۷۰ به ۳۱ کودک در سال ۲۰۰۴ رسید و تعداد چینی هایی که از تلفن همراه استفاده می کنند در سال ۲۰۰۶ به ۴۰۰ میلیون نفر رسید و طبق پیش بینی مقامات چینی تا ۵ سال آینده ۲۵۰ میلیون نفر به کاربران تلفن همراه در این کشور افزوده خواهدشد.
موتور محرکه رشد چین بخش خصوصی آن است. بخش دولتی که برای ایجاد رشد و رونق اقتصادی در چین ناکافی است. اگرچه هنوز در اقتصاد چین نقش بازی می کند ولی درحال کوچک شدن است و شرکت های دولتی چینی که یک دهه پیش تعداد آنها به ۳۰۰ هزار واحد می رسید هم اکنون حدود ۱۵۰ هزار شرکت هستند. این کار به معنای کاهش ۴۰درصدی تعداد کارکنان بخش دولتی است.
بخش خصوصی چین تحت تأثیر پس اندازهای داخلی و روند اصلاح و آزادسازی صورت گرفته در زمان ونگ شائوپینگ در اواخر ۱۹۷۰ پیوسته در حال رشد است.
گشایش اقتصادی موجب تشویق رقابت و افزایش سرمایه گذاری مستقیم خارجی گردیده است. به طوری که چین هم اکنون مقام اول یا پس از آمریکا مقام دوم جذب سرمایه گذاری خارجی را در جهان دارا است.
همچنین این کشور از زمان ورود به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱ از عوارض گمرکی خود کاسته و بیشتر محدودیت ها برسر راه تجارت خود را از بین برده است. این امر موجب شده تا شرکت های داخلی چین مجبور شوند کارآمدتر باشند و کارایی تولیدی خود را افزایش دهند.
چین همچنین برروی کارهای تحقیقاتی و تحصیلات عالیه سرمایه گذاری کرده تا نوآوری را تقویت کند و پارا از عرصه تولید کالاهای نیازمند نیروی کار فراوان و فناوری اندک فراتر گذارد.
در همین راستا دسترسی به تحصیلات عالیه در چین رشد سریعی داشته است. نیروی کار ماهر و تکنولوژیک چین هم اکنون شامل ۲ میلیون و ۲۵۰ هزار دانشمند و مهندس است و ۲۳ هزار و ۵۰۰ مدرک دکترای اعطایی توسط دانشگاه های چینی در سال ،۲۰۰۴ یعنی ۷۰ درصد کل میزان مدارک دکترا در این کشور در رشته های علمی بوده اند. بیشتر شرکت های چندملیتی درحال انتقال مشاغل نیازمند فناوری های سطح بالا به چین هستند و دیگر تنها در چین به مونتاژ نمی پردازند و با این کار خود موجب می شوند اقتصاد چین هرچه بیشتر به سمت صنعتی شدن پیش برود.
با این حال چین کمتر از یک دهم بودجه تحقیقاتی آمریکا صرف تحقیقات علمی می کند و تنها ۱۰ درصد فارغ التحصیلان رشته های علمی آن در سطح بین المللی توانایی رقابت دارند و اگرچه سیستم دانشگاهی این کشور طی ۳۰ سال اخیر رشد یافته است ولی هیچ کدام از دانشگاه های چینی جزو ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا نیستند، کیفیت برخی دانشگاه ها هم آنقدر پائین است که بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاه های چینی قادر به یافتن شغل نیستند و برخی دیگر هم نمی توانند شغل متناسب با رشته خود پیدا کنند.
بنابراین روی هم رفته اصلاحات اقتصادی که مبتنی بر بازار آزاد است اگر فوایدی واقعی برای مردم چین دارد و این کشور با نرخی خیره کننده در حال رشد است. ولی چین در آینده نزدیک نمی تواند از بعد نوآوری تکنولوژیک به رقابت با آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی بپردازد.
● تداوم چالش های متعدد
به رغم همه کامیابی های اخیر چین، این کشور با چالش هایی متعدد روبه رو است. تقریباً یک سوم کالاهای چینی به وسیله شرکت های دولتی ناکارآمد تولید می شوند. تکمیل اصلاحات در بخش دولتی کار آسانی نیست چرا که بیشتر شرکت های دولتی وبا قابلیت تولیدی ومدیریت مناسب قبلاً خصوصی شده اند. ولی در این میان بزرگترین چالش فراروی این کشور تداوم فقر است که صدها میلیون چینی را متأثر می سازد. چین که چهارمین اقتصاد بزرگ جهان است، تولید سرانه آن رتبه صدم را در میان کشورهای دنیا دارد. بنابراین چین نخستین ابرقدرت جهانی فقیر در طول تاریخ است. حدود ۴۰۰ میلیون چینی هنوز با درآمدی کمتر از ۲ دلار در روز زندگی می کنند و محروم از نیازهای ضروری مثل آب سالم و مسکن مناسب هستند. جمعیت فقیران چینی با مجموع کل جمعیت آمریکا و ژاپن برابری می کند و برعکس ظاهر پرزرق و برق خیابان های شانگهای بیشتر چین هنوز در فقر به سر می برد. علاوه بر لزوم پرداختن به مسأله فقر، رهبران چین می دانند که با چالش های جدید باید روبه رو شوند که بسیاری از آنها نتیجه رشد اقتصادی این کشور است.
مسائل زیست محیطی، جمعیتی، بهداشت عمومی، گسترش فاصله درآمدها، رشد طبقه متوسطی که خواستار وجود دولتی پاسخگو و مسئول است، پراکندگی های قومی و مذهبی و فساد مالی فراگیر همگی سلامت اقتصادی و ثبات سیاسی چین را تهدید می کنند. رهبران چین همچنین از این حقیقت آگاه هستند که مشروعیت آنها هم روز به روز بیشتر به تداوم و ثبات رشد اقتصادی کشورشان وابسته است.
● وخامت اوضاع زیست محیطی؛ تهدیدی برای توسعه پایدار
اوضاع زیست محیطی چین روز به روز در حال وخامت است و بر اقتصاد و زندگی مردم چین تأثیر می گذارد. این کشور در تلاش سریع برای دستیابی به رشد اقتصادی، توسعه اقتصادی کوتاه مدت را بر حفظ محیط زیست اولویت داده و در نتیجه کیفیت آب و هوا در این کشور کاهش یافته است. وجود محصولات چینی ارزان در بازارهای کشورهای دیگر به ویژه کالاهای تولید شده از محصولات کشاورزی مثل پنبه به معنای تبدیل شدن اراضی وسیع کشاورزی چین به بیابان است. در چین سالانه هزار و ۷۰۰ مایل مربع از اراضی حاصلخیز کشاورزی به بیابان تبدیل می شود.
مقام های زیست محیطی چین اعلام کرده اند هزینه آسیب های زیست محیطی به اندازه ۸ الی ۱۳ درصد تولید ناخالص ملی چین است.
کاهش منابع آب نیز طبق پیش بینی دولت چین سالانه موجب کم شدن تولیدات کشاورزی و صنعتی چین به ارزش ۴۲ میلیارد دلار می گردد.
کیفیت هوای چین بویژه در مناطق شهری پائین است و در حال بدتر شدن نیز می باشد. ۱۶ شهر از ۲۰ شهر آلوده جهان در چین قرار دارند. چرا که این کشور برای تولید برق از نیروگاه های ذغال سوز استفاده می کند .
چین تا سال ۲۰۰۹ از لحاظ وارد ساختن دی اکسیدکربن به جو زمین از آمریکا پیشی خواهد گرفت. چین هم اکنون به خاطر استفاده وسیع از زغال سنگ تولیدکننده اصلی اسید سولفوریک در دنیا است که این امر موجب ریزش باران های اسیدی در کره و ژاپن گردیده است. نتیجه روند مذکور این خواهد بود که اگر چین در اجرای تمهیدات زیست محیطی پایدار و تقویت حفاظت از محیط زیست اقدام جدی به عمل نیاورد، این کشور با دست خود آینده اقتصادی خود را به خطر می اندازد.
ترجمه: محسن خزائی
منبع: www.cfr.org
منبع : روزنامه ایران