سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

بخت‌النصر قرن بیستم


بخت‌النصر قرن بیستم
اگر هولوكاست حقیقت داشته باشد، مقصر اصلی آن هیتلر است و اگر روایت مشهور حامیان هولوكاست از عملكرد آلمان نازی را بپذیریم، هیتلر و حامیان او باید یهودستیزانی قهار بوده باشند. از این‌رو هر تحقیقی در مورد هولوكاست، چه از سوی حامیان و چه از سوی منتقدان آن، باید همراه با بررسی زندگی و شیوه رفتار و بازخوانی تفكر آدولف هیتلر در مورد یهودیان باشد؛ چرا كه هیتلر،‌شخصیتی ضدیهودی می‌داشت و نظام رایش سوم را برمبنای نابودسازی یهودیان استوار ساخته بود، لاجرم باید آن را شاهدی بر هولوكاست دانست. اما اگر تحقیقات موثق تاریخی نشان‌دهنده چهره متفاوتی از هیتلر و رفتارش با یهودیان باشد،آن‌گاه می‌توان در بخش زیادی از ادعاهای صورت گرفته درباره نظام هیتلری بویژه هولوكاست تردید نمود. به بیان دیگر اگر به تحقیق دریابیم هیتلر نه تنها دشمن یهودیان نبود،‌بلكه همكاری سخت‌كوش در تحقق آرمان‌های كلان این قوم بوده است آن‌گاه باید روایت فعلی هولوكاست را افسانه دانست.
مقاله بخت‌النصر قرن بیستم (۱) می‌كوشد از پس حجم انبوه گزافه‌گویی و دروغ‌پردازی‌های صورت گرفته در مورد شخص هیتلر، سابقه فردی و اجتماعی او و نظامی كه بنا نهاد، به چهره حقیقی هیتلر و رایش سوم پی برد. در این نوشتار احساسات ضد یهودی و هرگونه تمایلی به نازیسم و نظام هیتلری مشوق نویسنده در این تحقیق تاریخی نبوده و نیست. از نگاه محققان مسلمان، ضدیت با یك نژاد و یا تمایل به یك مكتب انحرافی همچون نازیسم، «ارزش» شمرده نمی‌شود و به اعتقاد نگارنده،‌نظام نازی و دیكتاتور‌های جنایتكاری چون هیتلر همان‌قدر بر باطل هستند كه نظامهای لیبرال غربی و جنایتكارانی چون روزولت و چرچیل و نظامهای كمونیستی شرقی و دیكتاتورهایی چون استالین. از این رو نویسنده در پی توجیه یا تبرئه هیتلر و نازیسم نبوده، صرفا می‌كوشد تا چهره حقیقی هیتلر را از ورای خیل دروغ‌پردازیهای صورت گرفته آشكار سازد؛ با این هدف كه مدخلی برای بررسی صحت و سقم هولوكاست گشوده باشد.
● چهره حقیقی هیتلر
حجم وسیع تبلیغات رسانه‌های صهیونیستی برای مخوف جلوه دادن نظام نازی باعث شده است كه چهره هیتلر، این شخصیت تاریخی و نظام منقرض شده او در پس هاله‌ای از ابهامات و اتهامات قرار گیرد؛ تا حدی كه چهره‌ آشنای هیتلر در اذهان عمومی جهانیان، نه چهره واقعی او بلكه تصور مطلوب رسانه‌های صهیونیستی است.
علاوه بر رسانه‌های عمومی و تبلیغاتی، در تاریخ نگاشته‌های پس از جنگ جهانی دوم نیز چنین چهره‌ای از هیتلر ترسیم شده است. این در حالی است كه حتی اگر هیتلر دیكتاتوری جنایتكار بوده است – كه به نظر می‌رسد چنین بوده است- هرگز نباید در مورد او و اعمالش دروغ‌پردازی كرد.
از آنجا كه تاریخ اغلب توسط فاتحان نوشته شده است، تعجب‌آور نیست كه چهره جنایتكاران جنگی بزرگی چون ترومن و روزولت امریكایی تطهیر شود و چهره دیكتاتوری چون هیتلر سیاه‌تر نمایش داده شود. اما باید اذعان كرد كه بنا به عللی، كریه‌سازی چهره هیتلر توسط رسانه‌‌های صهیونیستی را باید مثل اعلای تخریب یك چهره و یا دروغ‌پردازی در مورد او دانست.
به عنوان مثال هیتلر كه در آلمان با انتخاب عمومی و از طریق قانونی به قدرت رسیده بود، در نظر افكار عمومی دنیا او را رهبری تصویر كرده‌اند كه بدون حمایت عمومی و با سركوب بر كشور خود حكومت می‌كرده است. (۲)
محققانی چون مارك وبر خاطر نشان می‌سازند كه در حال حاضر در ایالات متحده امریكا دروغهای فراوانی در مورد افكار و اهداف هیتلر به طور همگانی پذیرفته شده است و هیچ‌كس در مورد آنها تردیدی به خود راه نمی‌دهد كه از جمله آنها می‌توان به هدف فتح جهان از سوی هیتلر اشاره كرد. از نظر محققانی چون وبر، تحقیقات تاریخی به وضوح نشان می‌دهد كه هیتلر هرگز در پی فتح كل جهان و سلطه بر آن نبوده است؛ اما فاتحان جنگ جهانی دوم،‌تلاش او را برای تسلط بر اروپا در انظار جهانیان به عنوان تلاش برای فتح دنیا جلوه داده‌اند و چنان تأكید و تبلیغ نموده‌اند كه اكنون همگان می‌پندارند تا تازیسم در پی فتح كل دنیا بوده است.‌(۳)
از جمله دروغهای دیگر اینكه هیتلر در پی جنگ با تمام دنیا بوده است اما با اندك تحقیقی در تاریخ جنگ جهانی دوم مشخص می‌شود كه هیتلر نه تنها كوشیده بود اهداف خود را بدون جنگ با انگلستان به دست آورد بلكه تا آخرین مراحل می‌كوشید تا از ورود ایالات متحده امریكا به جنگ جلوگیری كند. در حالی كه رهبران امریكایی از جمله روزولت، اشتیاق فراوانی برای شروع جنگ با‌ آلمان داشتند. به عنوان مثال روزولت در تاریخ ۲۷ اكتبر ۱۹۴۱ در مصاحبه‌ای رادیویی خطاب به ملت امریكا مدعی شد هیتلر، امریكای بی‌طرف را تهدید به جنگ نموده، قصد تصرف كل امریكای جنوبی را دارد . او همچنین مدعی شد كه هیتلر خواهان از میان بردن تمامی ادیان دینا از جمله مسیحیت است و می‌خواهد «كلیسای بین‌المللی نازی» را جانشین سازد.(۴) روز ولت مدعی شد كه این مطالب را از «طرح سرّی» هیتلر نقل می‌كند كه منابع كاملا مطمئن در اختیار او قرار داده‌اند. درحالی كه هیچ‌یك از این ادعاها در مورد هیتلر و آلمان نازی صحت نداشته است. سالها پس از جنگ آشكار شد كه «طرح سرّی هیتلر» ساخته و پرداخته همكاری مشترك دستگاه جاسوسی انگلستان و سازمان سیا بوده است و روز ولت برای برانگیختن احساسات آمریكاییها و زمینه‌سازی برای ورود ایالات متحده به جنگ دست به این دروغ‌سازیها زده است.(۵)
از جمله دیگر روشهای تاریخ‌سازی می‌توان به كتب و نوشته‌های به ظاهر تاریخی اما كاملا غیر مستند اشاره كرد. به عنوان مثال بسیاری از حامیان هولوكاست برای مستند جلوه دادن ادعاهای خود در مورد اهداف و نیات درونی هیتلر به كتاب خاطرات هرمن‌راوشنینگ (۶) با نام صدای انهدام (۷) استناد می‌كنند. درحالی كه راوشنینگ در سال ۱۹۳۵ از حرب نازی خارج شده است و به هنگام حضور در حزب نیز هرگز از نزدیكان هیتلر نبوده است.(۸) با این حال در كتابهای به ظاهر مستندی مانند كتاب مشهور ظهور و سقوط رایش سوم (۹) اثر ویلیام شایرر (۱۰) نیز به كرات از كتاب راوشنینگ استفاده شده، ادعاهای غیرقابل پذیرش او به عنوان حقایق انكارناپذیر تاریخی پذیرفته شده است. شدت بی‌اعتباری كتاب صدای انهدام به عنوان سندی راوشنینگ هرگز، حتی یك دیدار خصوصی هم با شخص هیتلر نداشته است.(۱۱)
یكی از موارد قابل توجه چنین دروغ‌پردازهایی، متن مذاكرات خصوصی هیتلر از قوریه تا آوریل ۱۹۴۵ است. دیوید ایروینگ،‌از تاریخ پژوهان مطرح جنگ جهانی دوم، در آثار خود بیان می‌دارد كه فرانسواژنو (۱۲)، حقوق‌دان در گذشته سوئیسی، شخصا به او اطلاع داده بود كه خود این اسناد را جعل كرده است.(۱۳)
شدت جوسازی تبلیغاتی و تلاش هدفمند برای مخدوش كردن چهره واقعی هیتلر به حدی است كه محققان بی‌طرف نیز از وارد شدن به این حیطه منع می‌گردند. گروههای یهودی حتی با محققانی كه در كنار حملات شدید خود به هیتلر، اندك تعریفی از او كرده باشند، به بدترین شیوه برخورد می‌نمایند. به عنوان مثال پاتریك بوكنن (۱۴) از محققان حیطه جنگ جهانی دوم كه در مقالات خود شدیدترین انتقادات و حملات را متوجه هیتلر كرده بود صرفا از آن جهت كه در كنار انتقادات خود، هیتلر را سربازی شجاع در جنگ جهانی اول و سخن‌رانی قوی و برنامه‌ریز سیاسی معرفی كرده بود، مورد حمله گروههای صهیونیستی قرار گفت. گروههای صهیونیستی به این بهانه واهی او را متهم به دفاع و حمایت از هیتلر كردند حال آنكه اقدام بوكنن حداقلی از بیان واقعیات تاریخی محسوب می‌شود كه هر مورخی موظف است بدون توجه به علایق و سلایق خود به ‌آن مبادرت ورزد.
این فضا چنان بر دوش محققان سنگینی می‌كند كه مارك وبر می‌نویسد:«در جامعه ما حتی راست گفتن و بیان حقایق قطعی در مورد هیتلر با شدیدترین سركوبها وتهمتها همراه خواهد بود.»(۱۵)
هرچند معمولا فاتحان، تاریخ را می‌نویسند اما شدت تبلیغات ضد هیتلری به حدی است كه چنین توجیهی برای بیان علت این همه تبلیغات كافی به نظر نمی‌رسد. در چنین شرایطی محققان باید از خود بپرسند كه چرا با گذشت چندین دهه از سقوط هیتلر و رایش سوم هنوز هم جو تبلیغاتی علیه آنان تا به این حد سنگین است؟ بررسی علت این امر می‌تواند وجهه همت تحقیقاتی مفصل قرار گیرد.
از دیگر مسائلی كه تحقیق در این زمینه را با مشكل مواجه می‌سازد از میان بردن عامدانه اسناد اصلی در مورد هیتلر است. ایروینگ در این باره معتقد است كه حجم وسیعی از اسناد به دست آمده از جنگ جهانی دوم به دست محققان یهودی چون دبورالیپشتاب (۱۶) افتاد كه یا از میان رفته یا اساسا تخریب شده‌اند.
از این رو تحقیق از آن دست كه در این مقاله ارائه می‌شود از جهات مختلف با مشكل و محدودیت مواجه بوده است.
● آشنایی با شخصیت هیتلر
آدولف هیتلر فرزند آلویس هیتلر(۱۷) در ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در اتریش به دنیا آمد. او كودكی و نوجوانی خود را در وین و مونیخ گذراند. او در جنگ جهانی اول داوطلبانه به ارتش آلمان پیوست و به عنوان سربازی شجاع نشانهایی دریافت كرد. در آخرین ماههای جنگ مصدوم شد و تا مدتی پس از جنگ در بیمارستان بستری بود. هیتلر در دوران پرافت و خیز پس از جنگ و در زمانی كه آلمان گرفتار بحران‌های مالی و اجتماعی ناشی از جنگ بود به حزب ناسیونال سوسیالیسم كارگران آلمان(۱۸) پیوست و به سرعت مراتب ترقی را پیمود. او در سال ۱۹۳۳ به عنوان رهبر حزب به صدراعظمی آلمان رسید و در سال ۱۹۳۴ عنوان رهبر آلمان(۱۹) را كسب نمود. زندگی او در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ در برلین و در آخرین روز جنگ جهانی دوم در اروپا، پایان یافت.(۲۰)
● روند به قدرت رسیدن
پس از جنگ جهانی اول، آلمان شكست خورده از جنگ نه تنها بار سنگین هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی یك شكست بزرگ را به دوش می‌كشید بلكه مجبور به پذیرش مفاد خردكننده موافقت‌نامه و قراردادهای پس از جنگ جهانی اول بود كه به اجبار بر این كشور تحمیل می‌شد. این امر نقشی در تسریع معضلات اجتماعی و اقتصادی آلمان داشت به گونه‌ای كه در سال ۱۹۳۲ تقریباً اقتصاد آلمان ورشكسته محسوب می‌شد.
افزایش شدید بی‌كاری، ورشكستگی اكثر شركتها، تراكم دیون خارجی و هزینه‌ها و غرامتهای جنگی كه آلمان باید می‌پرداخت، وضع اقتصادی این كشور را به كلی نابسامان كرده بود. به طوری كه بخش زیادی از جمعیت آلمان بی‌كار شدند و ۲۱ درصد از افراد شاغل نیز حقوقی بین ۱۰۰ تا ۲۵۰ مارك در ماه دریافت می‌كردند كه فاجعه‌ای اقتصادی محسوب می‌شد. مطابق برآوردهای آن دوره فقط صدهزار نفر از كل جمعیت قریب به ۶۰ میلیونی آلمان توان تأمین هزینه‌های روزمره زندگی خود را داشتند.(۲۱) در طول سه سال قبل از به قدرت رسیدن هیتلر، درآمد كل كشور ۵۰ درصد كاهش یافته بود. یعنی درآمد آلمان از ۲۳ میلیارد مارك در سال ۱۹۳۰ به ۱۱ میلیارد مارك در ۱۹۳۳ كاهش یافته بود.
اوضاع نابسامان اجتماعی و اقتصادی آلمان زمینه مساعدی برای برآمدن هیتلر ایجاد كرده بود. او كه در به هیجان آوردن و بسیج عمومی مردم موفق عمل می‌كرد، توانست با ارائه راهكارهایی افكار عمومی را در كوتاه‌مدت همراه خود گرداند. هنگامی كه او بر سر كار آمد ۹۰ درصد مردم آلمان از وضع زندگی خویش ناراضی بودند. به این ترتیب هرگونه تغییر، آن هم به صورت گسترده و با جدیت توسط هیتلر و یاران او، برای افكار عمومی جالب توجه بود.(۲۲)● حامیان هیتلر
یكی از راههای كسب آگاهی از خصومت میان هیتلر و حكومتش با یهودیان، تحقیق در میان حامیان و اطرافیان اوست. چرا كه وجود افراد ضد یهودی یا دشمنان شناخته شده یهودیان در میان اطرافیان وی نشان از گرایش ضد یهودی هیتلر خواهد داشت. در چنین صورتی نباید در میان یاران و حامیان او اثری از یهودیان پیدا كنیم. اما اگر به تحقیق دریابیم كه یهودیان زیادی از جمله بزرگان و رهبران این قوم در میان حامیان هیتلر بوده، با او همكاری كرده‌اند، آن گاه این فرضیه كه هیتلر و نازیستها خواهان كشتار یهودیان بوده‌اند، دچار اشكال اساسی می‌شود چرا كه در این صورت باید ابتدا از رهبران و بزرگان یهود شروع می‌كردند كه آنها خود در زمره حامیان هیتلر بوده‌اند. از سوی دیگر حمایت رهبران یهودی از هیتلر نشان می‌دهد كه از نظر این رهبران، هیتلر دشمن یهود محسوب نمی‌شده است، چرا كه در غیر این صورت باید این رهبران را نیز دشمن یهودیان دانست.
اما تاریخ در این زمینه مطالب تكان دهنده و قابل توجهی ارائه می‌كند. اسحاق شامیر(۲۳) نخست وزیر اسرائیل را باید یكی از مهم‌ترین رهبران یهودی دانست زیرا به یكی از بزرگ‌ترین مناصب حكومتی یهودیان و صهیونیستها دست یافت. اما سابقه زندگی او نشان می‌دهد كه این یهودی سرشناس نه تنها حامی هیتلر بوده، در زمان حكومت هیتلر بر آلمان از او حمایت كامل می‌كرده است، بلكه در زمان جنگ و در همان دوره‌ای كه حامیان هولوكاست مدعی كشتار برنامه‌ریزی شده یهودیان توسط رایش سوم بودند، او دوشادوش ارتش آلمان علیه متفقین می‌جنگید.(۲۴)
حضور شامبر در ارتش هیتلر نشانه‌ای آشكار بر حمایت و همكاری سطح بالای جامعه یهودیان و صهیونیستها با نازیهاست. اما همین فرد سالها بعد وقتی كه در اسرائیل به نخست‌وزیری رسید از دولت آلمان پس از جنگ برای كشتار یهودیان به دست ارتش آلمان غرامت می‌گرفت؛ درحالی كه خود در زمان جنگ در ارتش آلمان خدمت می‌كرد.
یهودی شناخته شده دیگر آوراهام اشترن(۲۵) معروف به اشترن گانگستر (رهبر جنبش آزادی اسرائیل) است كه در زمان جنگ دوم جهانی پیشنهاد رسمی حمایت از ارتش آلمان در برابر متفقین را مطرح ساخته بود. او نقش و جایگاه والایی نزد یهودیان داشت و اسحاق شامیر سالها جانشین او در جنبش مذكور(۲۶) بوده است.
حضور این دو رهبر یهودی در ارتش آلمان و حمایت آنها از نازیها در اوج جریانات فرضیه كشتار جمعی یهودیان توسط هیتلر و نظام هیتلری را دستخوش تردید جدی می‌كند. چرا كه در صورت پذیرش این فرض باید این رهبران مورد احترام صهیونیستها و یهودیان را خائنانی به یهود دانست كه رسماً از كشنده یهودیان اعلام حمایت كرده‌اند.
رهبران یهودی حامی هیتلر به این دو نفر منحصر نمی‌شود.امیل موریس،(۲۷) از دوستان نزدیك هیتلر، نیز از یهودیان سرشناس بود. موریس كه در دوره‌ای به همراه هیتلر در زندان به سر برده بود، بعدها در هنگام رهبری هیتلر در حزب نازی، نفر دوم اس‌اس (SS) شد.
او در میان اس‌اس‌ها پس از هیتلر قدرت‌مندترین شخص شناخته می‌شد. گرتروداشتاین(۲۸) نیز كه به خاطر دریافت جایزه نوبل ادبیات، از یهودیان مشهور و سرشناس محسوب می‌شود تا بدانجا در حمایت از نظام هیتلری و شخص پیشوا اصرار داشت كه در دوره‌ای هیتلر را به عنوان نامزد جایزه صلح نوبل معرفی كرده بود. حتی آدولف هیتلر كه از او چهره‌ای جنایتكار و خون‌خوار ساخته می‌شود زمانی از سوی همین جامعه یهودی و سرشناسان آن برای دریافت جایزه صلح نوبل معرفی شده بوده است. چنین تناقضات آشكاری نشان می‌دهد كه تصویرسازیهای فعلی از رایش سوم تا چه حد قابل تردید و خدشه‌پذیر است.
علاوه بر همه اینها، برخی از رهبران یهودی آلمان همچون هلموت اشمیت(۲۹) كه از ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۲ صدراعظمی آلمان را برعهده داشتند در زمان جنگ جهانی دوم در ارتش آلمان به فعالیت مشغول بوده‌اند. اشمیت در ارتش نازی افسر نیروی هوایی بود. این درحالی است كه حامیان هولوكاست مدعی‌اند در همان دوره كه امثال اشمیت یهودی در ارتش آلمان درجه افسری داشته‌اند، این ارتش مشغول كشتار جمعی یهودیان بوده است.(۳۰)
جرج كارسكی(۳۱) از رهبران مشهور یهودیان، كه كاملاً حامی سیاستهای نازیها و خواهان جداسازی كامل یهودیان از آلمانیها بود، به كرات از دولت آلمان نازی خواسته بود كه یهودیان آلمان را مجبور به قرار دادن ستاره داوود بر روی سینه خود نمایند. كارسكی معتقد بود كه از این طریق دولت آلمان به اهداف همیشگی یهودیان در مورد جدا بودن از جوامع پیرامونی خود جامه عمل خواهد پوشاند.(۳۲) در ادامه در این‌باره توضیحات بیشتری خواهیم آورد.
● اعلام جنگ یهودیان
از نكات قابل توجه در مورد رابطه نظام هیتلری با یهودیان آنكه علی‌رغم همه شواهدی كه نشان از ارتباط یهودیان و رهبران آنها با رژیم نازی دارد، در اولین سال صدراعظمی هیتلر، نوعی اعلام جنگ ظاهری از سوی یهودیان علیه هیتلر صادر شده بود. روزنامه دیلی اكسپرس در روز جمعه ۲۴ مارس ۱۹۳۳ با انتشار گزارش ویژه‌ای از جنگ جمعی یهودیان علیه هیتلر خبر داد. در این گزارش آمده است كه همه یهودیان علیه هیتلر خبر داد. در این گزارش آمده است كه همه یهودیان جهان برای مبارزه با نازیها در آلمان متحد خواهند شد. در این گزارش، یهودیان با اعلام خطر از اعتقادات نژادی هیتلر اعلام می‌كنند كه چهارده میلیون یهودی دنیا با اتحادی بی‌نظیر علیه آلمان هیتلری به جنگ برخواهند خواست و از ششصد هزار آلمانی یهودی كه در خطر تروریسم هیتلری زاید قرار دارند، حمایت خواهند كرد.
این اعلام جنگ از جهاتی كاملاً قابل توجه است. اعلام جنگ مذكور در اوایل صدرات آدولف هیتلر صادر می‌شود و در این بیانیه از جنگ همه یهودیان جهان علیه هیتلر سخن به میان می‌آید. درحالی كه رهبران یهودیان و صهیونیستها با هیتلر همكاری داشته حتی به صورت ظاهری نیز خبری از جنگ بین یهودیان و آلمان نیست. نكته مهم اینكه این بیانیه در ۲۴ مارس ۱۹۳۳ منتشر شده است و در آن تاریخ هیتلر كه تازه به صدراعظمی رسیده بود، هنوز فرصت كافی برای عملی كردن هیچ‌یك از سیاستهایش را به دست نیاورده بود تا چه رسد به اینكه سیاستهای مورد ادعای یهودیان در مورد یهودستیزی به حدی جدی شده باشد كه اعلام جنگ یهودیان را در پی‌داشته باشد. این بیانیه بعدها در هنگام جنگ جهانی دوم مورد سوءاستفاده تبلیغاتی یهودیان قرار گرفت. به طوری كه وقتی اسحاق شامیر، نخست‌وزیر سالها بعد اسرائیل، با هیتلر همكاری می‌كرد، حیم‌وایزمن(۳۳) مدیر آژانس بین‌المللی یهود و نیز رهبر سازمان صهیونیست جهانی كه بعدها اولین رئیس‌جمهور اسرائیل شد، در ششم سپتامبر ۱۹۳۹ خطاب به نویل‌چمبرلین(۳۴)، نخست‌وزیر وقت بریتانیا، بااشاره به همین بیانیه اعلام كرد كه یهودیان در جنگ با آلمان حامی بریتانیای كبیر خواهد بود. او در نامه خود متذكر شده است كه آژانس یهود حاضر است از نیروی انسانی، توانایی تكنیكی و منابع یهودیان برای حمایت از انگلستان بهره‌برداری نماید.(۳۵)
● نگاه واقعی نظام هیتلری به یهودیان
از جمله پرسشهای بی‌پاسخ این است كه آیا نظام هیتلری خواهان از میان بردن همه یهودیان بوده است یا خیر؟ در جواب به این سئوال باید گفت كه با توجه به همكاریهای وسیع رهبران یهودی با شخص هیتلر و ارتش رایش سوم، این فرض كه آلمان نازی در پی كشتار جمعی یهودیان بوده است، كاملاً نپذیرفتنی است. اما برای آنكه بتوان همكاری وسیع یهودیان با هیتلر را تفسیر نمود باید به دنبال هدف مشتركی میان آنان و هیتلر بود. به نظر می‌رسد كه سیاستهای هیتلر در آلمان وجه مشتركی با آرزوهای رهبران و سازمانهای یهودی برای جامعه یهود داشته است. این وجه مشترك شامل جداسازی یهودیان از جوامع پیرامونی و مجبور كردن یهودیان اروپا به مهاجرت می‌باشد. چنان كه در مورد عملكرد جرج‌كارسكی متذكر شدیم، این رهبر یهودی از حامیان جدی سیاستهای هیتلر در مورد یهودیان بود. درحالی كه در تبلیغات كنونی چنین وانمود می‌شود كه سیاست آلمان در مورد نشان‌دار شدن یهودیان، سیاستی تحقیرآمیز و غیر انسان‌دوستانه بوده است. اما در این تبلیغات هرگز اشاره نمی‌شود كه طراحی اصلی چنین سیاستی، یكی از رهبران یهودی آلمان بوده است؛ جرج كارسكی بارها و بارها از دولت آلمان نازی خواسته بود نصب علامت ستاره داوود را برای یهودیان اجباری نماید.
كارسكی معتقد بود نصب ستاره داوود باعث مشخص شدن یهودیان و عدم ادغام آنان در میان مسیحیان خواهد شد.
سرانجام در اكتبر ۱۹۳۹ این امر در دستور كار دولت آلمان قرار گرفت و در ۱۵ سپتامبر ۱۹۴۱ به صورت اجباری درآمد.(۳۶)
از این مسئله تاریخی می‌توان دریافت كه رهبران یهودی در این هدف با هیتلر و نازیها در جداسازی یهودیان از غیریهودیان مشترك بوده‌اند. حتی رهبران یهودی در سالهای منتهی به جنگ جهانی دوم به شدت خواهان مهاجرت یهودیان از اروپا به دو مقصد متفاوت بوده‌اند. مقصد اول امریكا بود كه یهودیان برای بسط سلطه خود در این كشور نیازمند مهاجرت هم‌مسلكان خویش و افزایش تعداد یهودیان در امریكا بودند.(۳۷)
مقصد دوم رهبران یهودی، فلسطین بود. كمبود جمعیت یهودیان در برابر مسلمانان باعث می‌شد كه رهبران یهود برای فراهم ساختن زمینه اشغال این سرزمین مقدس، یهودیان را به مهاجرت به فلسطین تشویق كنند. به نظر می‌رسد كه رهبران یهود در این دو سیاست كاملاً با اهداف هیتلر و آلمان نازی مشترك بوده‌اند. همین امر زمینه حمایت یهودیان از هیتلر و همكاری میان آنان را فراهم ساخته بود.● ارتش یهودی هیتلر
با پذیرش این ادعای حامیان هولوكاست كه آلمان هیتلری در طول سالهای جنگ، میلیونها یهودی را كشته و این كشتارهای برنامه‌ریزی شده با هدف از میان بردن كلیه یهودیان صورت گرفته است، در این صورت باید ارتش آلمان نازی را عامل اجرایی اصلی این جنایت معرفی كرد. حامیان هولوكاست نیز معتقدند كه افسران اس‌اس و نظامیان ارتش آلمان مجریان سیاست نابودی یهودیان بوده‌‌اند. با این فرض باید توقع داشت كه سیاست پاكسازی نژادی از خود ارتش آغاز شده باشد. به عبارت دیگر اگر قرار بود ارتش آلمان شش میلیون یهودی را بكشد، اولین گام آن بود كه در ارتش آلمان هیچ یهودی‌ای وجود نداشته باشد.
اگر به تحقیق دریابیم كه ارتش آلمان هیچ‌گاه از یهودیان پاكسازی نشده، حتی در دوران جنگ جهانی دوم نیز یهودیان در مناصب مختلف این ارتش و با درجات متفاوت درحال كار بوده‌اند، در این صورت فرض وجود هولوكاست كاملا غیرمنطقی است. نگاهی به اسناد ارتش آلمان در دوران جنگ جهانی دوم نشان می‌دهد كه هزاران یهودی در ارتش نازی خدمت می‌كرده‌اند و صدها نفر از كسانی كه به آنها اصطلاح «كاملاً یهودی» اطلاق می‌شود با آگاهی هیتلر و با تایید او در مناصب مختلف ارتش مشغول به كار بوده‌اند. بریان‌ریگ(۳۸) از محققان دانشگاه كمبریج، با بررسی ارتش هیتلر دست‌كم به یهودی بودن ۱۲۰۰ نفر از درجه‌داران عالی‌رتبه‌اش هیتلر پی برده است. او نشان داده است كه دو فیلدمارشال و پانزده ژنرال (دو ژنرال اصلی، هشت سروان ژنرال و پنج ژنرال كل) در ارتش هیتلر به طور قطع یهودی بوده‌اند . مطابق تقسیمات نظامی این افراد فرماندهی بیش از صدهزار نفر از سربازان ارتش را برعهده داشته‌اند.
علاوه بر این تحقیقات نشان می‌دهد كه از میان نظامیان آلمانی كه عالی‌ترین نشان ارتش آلمان یعنی صلیب شوالیه‌ها را دریافت داشته‌اند حداقل بیست‌نفر آنها به طور قطع یهودی بوده‌اند. بریان ریگ خاطر نشان می‌كند كه در زمان تحقیق او یك نفر از یهودیان دریافت‌كننده نشان، در ۸۲ سالگی هنوز ساكن شمال آلمان بوده است و خود اعتراف نموده است كه حتی در زمان جنگ و در ارتش آلمان مناسك دینی یهودی خود را به جا می‌آورده است.
از میان فیلدمارشالهای یهودی ارتش آلمان می‌توان به ارهارد میخ(۳۹) جانشین فرمانده نیروی هوایی(۴۰) و هرمن گورینگ(۴۱) اشاره كرد. حتی در دهه ۱۹۳۰ نیز یهودی بودن میخ به طور گسترده در ارتش آلمان مطرح بود.
تحقیقات ریگ نشان می‌دهد كه ورنر گولدبرگ(۴۲)، سرباز مشهور آلمانی كه در دوره جنگ تصویر او به عنوان سرباز ایده‌آل ارتش آلمان منتشر و تكثیر می‌شد، یك یهودی اصیل بوده است. علاوه بر او آرتورپیسك(۴۳) از رهبران نظامی مشهور آلمان، فرمانده نظامی پال‌آشر(۴۴) كه چندین نشان نظامی از شخص هیتلر دریافت كرده بود و نیز دكتر الكه شرویتز(۴۵) از رهبران اس‌اس كه اردوگاه مجتمع‌سازی یهودیان در لنتاكایسروالد(۴۶) تحت نظارت او بود، همگی یهودی بوده‌اند.
ویلیام مونتالبانو(۴۸) در مقاله‌ای با عنوان یهودیان در ارتش هیتلر، نشان می‌دهد كه وجود یهودیان بی‌شمار در ارتش آلمان حاكی از نادرستی ادعای تلاش هیتلر برای كشتار یهودیان است.(۴۹) براساس تحقیقات گسترده‌تر ریگ كه در كتابی با عنوان سربازان یهودی هیتلر(۵۰) منتشر شد، در ارتش چندین میلیونی هیتلر بیش از ۱۵۰ هزار یهودی شركت داشته‌اند كه در زمان جنگ نیز برای ارتش آلمان جنگیده‌اند. از میان رهبران ارتش آلمان افراد زیر یهودی بوده‌اند:
▪ ژنرال ژوهانس زوكرتورت(۵۱):
دریافت كننده نشان نظامی از شخص هیتلر.
▪ ژنرال هلموت ویلبرگ (۵۲):
دریافت كننده بالاترین نشان نظامی و دو نشان دیگر
▪ كلنل والتر هالیندر(۵۳):
دریافت كننده نشان از شخص هیتلر و پنج نشان نظامی دیگر.
▪ هورست گیتنر(۵۴):
دریافت كننده نشان شجاعت
▪ آدمیرال برنهارد روگ(۵۵):
دریافت كننده نشان ا ز شخص هیتلر و پنج نشان نظامی دیگر.
● مهاجرت یهودیان؛ اجبار یا اختیار
اكنون این فرض كه دولت آلمان در پی كشتار جمعی یهودیان بوده غیرمنطقی و غیرقابل پذیرش است اما می‌توان پذیرفت كه آلمان خواهان مهاجرت یهودیان در زمان حكومت هیتلر بوده است. اما سئوال این است كه آیا یهودیان خود موافق این مهاجرت بوده‌اند یا خیر؟ به عبارت بهتر آیا مهاجرت به خارج از اروپا امری اختیاری بوده است یا اجباری؟
در جواب باید گفت كه به طور قطع در میان عامه یهودیان، افراد و گروههایی را می‌توان یافت كه مخالف چنین مهاجرتی بوده، تداوم زندگی در كشورهای اروپایی را بر مهاجرت به هرنقطه دنیا ترجیح می‌داده‌اند. اما نكته مهم آنكه رهبران جامعه یهودی و نخبگان تصمیم گیرنده برای یهودیان اروپاخواهان مهاجرت بوده‌اند. از این رو هرچند مهاجرت مذكور از نگاه برخی از یهودیان اجباری و با فشار یهودیان بوده است، این مهاجرت را باید مهاجرتی اختیاری برای كل جامعه یهود دانست. چرا كه اقدامات دولت آلمان در مجتمع‌سازی و سپس اخراج یهودیان از اروپا به درخواست و با هماهنگی رهبران یهود صورت می‌گرفته است.
چنان كه ذكر شد رهبران یهودی خواهان مهاجرت یهودیان اروپا به امریكا و فلسطین بوده‌اند تا از این طریق زمینه اجتماعی و جمعیت لازم برای تأثیرگذاری بر سیاست امریكا را پیدا كنند و نیز با افزایش جمعیت یهودیان در فلسطین، زمینه اشغال این كشور را فراهم آورند.
در حال حاضر تبلیغات صهیونیستی و یهودی نه تنها منكر وجود چنین مهاجرت گسترده‌ای است كه حتی افكار عمومی جهان را نیز از آن منحرف می‌كند. از آنجا كه رایش سوم به سیاست جدیدی روی آورد كه می‌توانست قدرت آلمان را در جهان افزایش دهد و آن را به مراكز قدرت در جهان نزدیك‌تر سازد، از این رو شخصیت تاریخی هیتلر نزدیك به شخصیت تاریخی افسانه‌ای بخت‌النصر می‌باشد كه زمینه پراكنده شدن یهودیان در جهان را به نحو دلخواهی فراهم آورد.
برای درك بهتر سیاستهای هیتلر در قبال یهودیان، باید در وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آلمان در آن زمان دقت كرد. از این رو در ادامه به بررسی وضعیت یهودیان در آلمان خواهیم پرداخت.● تعداد یهودیان
محققان تاریخ معاصر اروپا، جمعیت یهودیان آلمان را در زمان به قدرت رسیدن هیتلر بین پانصد تا ششصدهزار نفر تخمین زده‌اند. برخی از محققان معتقدند هنگامی كه هیتلر در ژانویه ۱۹۳۳ به قدرت رسید، جمعیت یهودیان پانصدهزار نفر بوده است.
آخرین سرشماری عمومی در آلمان پیش از به قدرت رسیدن نازیها در سال ۱۹۲۵ صورت گرفته بود. جمعیت این كشور ۶۲/۵ میلیون نفر بود و تعداد یهودیان ۵۴۶هزار و ۳۷۹ نفر (كمتر از یك درصد كل جمعیت) بوده است. از آن تاریخ تا زمان به قدرت رسیدن هیتلر، مهاجرتهایی از سوی یهودیان در داخل و خارج از آلمان صورت گرفته بود. بررسی آماری مهاجرت یهودیان در آلمان نشان می‌دهد كه هدف اصلی جامعه یهودی، حضور هرچه بیشتر در برلین به عنوان پایتخت این كشور بوده است. به طوری‌ كه جمعیت یهودیان در برلین از ۳۶هزار نفر به ۹۰ هزار نفر و سپس به ۱۷۲ هزار و پانصد نفر بالغ می‌گردد. یعنی جامعه یهودیان آلمان به شدت به حضور در مركز قدرت توجه داشته‌اند به طوری كه نزدیك به ۴۰درصد از كل جمعیت یهودی كشور در پایتخت و مركز قدرت جمع شده بودند.(۵۶)
پس از سقوط دولت هیتلری، وضعیت یهودیان در برلین نه تنها ضعیف نگردید، بلكه به تعبیر رهبران یهودیان برلین، قدرت آنان بیشتر نیز شده بود. به طوری كه دكتر ماكس نوسبائوم(۵۷) رهبر سابق جامعه یهودیان در برلین و خاخام اعظم برلین در ۱۱ آوریل ۱۹۵۳ اعلام داشت كه وضعیت یهودیان در شرایط كنونی ده برابر قوی‌تر از بیست‌ سال پیش است.
● یهودیان در زندگی اقتصادی و اجتماعی
یهودیان آلمان در مشاغل اقتصادی خاصی به كار مشغول می‌شدند كه كمترین میزان وابستگی به زمین و كمترین نیاز به سكونت در یك مكان مشخص را داشت. مطابق آمارهای رسمی ۱۹۲۵ به عنوان مثال ۵۸ درصد از یهودیان استان پروس (۵۸) آلمان در تجارت، ۲۵درصد آنها در صنعت و فقط ۱/۷ درصد آنها در كشاورزی مشغول به كار بوده‌اند. در دیگر ایالتهای آلمان آمارها برای بخش تجارت بسیار بیش از این است.
نقش یهودیان در مراكز دانشگاهی نیز قابل توجه است. یهودیان آلمان، شركت فعالی در دانشكده‌های حقوق، پزشكی و فلسفه داشته‌اند. به طوری كه ۳۴ درصد از حقوق‌دانان پایتخت، ۴۳درصد از متخصصان پزشكی و ۳۱درصد از اعضای دانشكده‌های فلسفه در پایتخت را یهودیان تشكیل می‌دادند. بنابراین یهودیان در بخش قانون‌گذاری و در فعالیتهای بهداشتی آلمان تأثیر فراوانی داشته‌اند.(۵۹)
نقش یهودیان در اقتصاد آلمان به نحو تعجب‌برانگیزی بیش از درصد جمعیتی آنان بوده است. دكتر آلفرد ماركوس(۶۰)، از متخصصان اقتصاد، به بررسی نقش یهودیان در اقتصاد آلمان پرداخته است. نتایج تحقیقات او نشان می‌دهد كه در سال ۱۹۳۰ از ۶۰۳ كارخانه فعال آلمانی در بخش فلزات، ۳۴۶ مورد آن یعنی ۵۷/۳ درصد متعلق به یهودیان بوده است. علاوه بر این یهودیان مالك ۴۱ درصد از صنایع فلزی، ۲۲ درصد از كارخانجات كشاورزی و ۶۰ درصد از كارخانجات تولید پوشاك بوده‌اند. در بخش بانكداری نیز، یهودیان ریاست و مدیریت اكثر بانكهای معتبر وابسته به دولت آلمان را برعهده داشتند و همه بانكهای خصوصی آلمان متعلق به یهودیان بوده است. در بخش چاپ و نشر كه اثر فرهنگی بسیار مهمی دارد، همه انتشارات و چاپخانه‌های بزرگ متعلق به یهودیان بوده است. در اختیار داشتن سرمایه‌های كلان و قدرت بدون رقیب در بانكداری باعث شده بود كه همه عرصه‌های تجارت، صنعت و اقتصاد، متأثر از یهودیان باشد. درحالی كه جمعیت یهودیان كمتر از ۱ درصد از جمعیت كل كشور بود. در بازار سهام نیز یهودیان كاملاً بر این بازار مسلط بوده‌اند و اكثریت قریب به اتفاق مشاغل مهم و سرمایه‌های فراوانی را در این زمینه در دست داشتند. حتی در بانك مركزی آلمان با عنوان رایش بانك چهار نفر از شش نفر اعضای تصمیم گیرنده اصلی، یهودی بوده‌اند.
در حیطه كارگری نیز یهودیان نسبت به جمعیت اندك خود دارای بالاترین مشاغل بوده‌اند. به عنوان مثال درحالی كه در سال ۱۹۳۵، ۸/۹ میلیون كارگر در ایالت پروس آلمان وجود داشته است و از این میان فقط شانزده هزار نفر یهودی بوده‌اند. آمارها از حضور یهودیان در مشاغل سطح بالا ۳ برابر بیش از درصد جمعیتی آنها خبر می‌دهد. چنین آمارهایی حاكی از این است كه اقتصاد آلمان كاملاً متأثر از حضور پررنگ یهودیان و در اكثر بخشها تحت سلطه یهودیان قرار داشته است و از همین‌روست كه بسیاری از محققان معتقدند كه آدولف هیتلر برای به قدرت رسیدن و نیز برای اجرای طرحهای كلان اقتصادی و اجتماعی خویش كاملاً مدیون یهودیان و در همكاری تنگاتنگ با آنان بوده است.(۶۱)
● یهودیان و فساد اقتصادی
پیش از اشاره به نقش یهودیان در مفاسد اقتصادی كلان آلمان در دوره قبل از جنگ، تذكر دو نكته اساسی لازم است. اول اینكه به طور معمول ثروت اقتصادی كلان به همراه ضعف فرهنگی منجر به فسادهای اقتصادی گسترده می‌گردد. از این رو تعجب‌آور نخواهد بود كه با بررسی تاریخی به فسادهای كلان اقتصادی یهودیان در آلمان پی ببریم. نكته دوم آنكه آلمان پس از جنگ جهانی اول دستخوش معضلات اقتصادی فراوانی بود كه زمینه را برای فساد اقتصادی آماده می‌ساخت. از این رو شركتهای بزرگی مانند شركت فولاد نظامی ای‌جی(۶۲) كه دوازده نفر از چهارده نفر عضو هیئت رئیسه آن یهودی بوده‌اند، بزرگ‌ترین سوءاستفاده‌های اقتصادی زمان خود را رقم زدند. به این دلایل باید اوضاع بحرانی سالهای ۱۹۱۹ به بعد را در اقتصاد جهان اضافه كرد كه تورم بی‌سابقه آن سالها، اقتصاد همه كشورها را تحت تأثیر قرار داده بود. نقش یهودیان در فسادهای اقتصادی به حدی بود كه نامهای برادران اسكولارز(۶۳)، برادران بارمات(۶۴)، برادران كلارك(۶۵) و برادران روتر(۶۶)، از یهودیان سرشناس آلمان، به عنوان مفسدان بزرگ اقتصادی در آن دوره همه‌گیر شده بود. به عنوان مثال پنج برادر یهودی مشهور به برادران سكلارز، از طریق زد و بند با رهبران حزب سوسیال دمكرات، انحصار توزیع كالا برای نیروهای نظامی را به دست گرفتند و در مدت كوتاهی از طریق این زد و بند سیاسی- اقتصادی میلیونها مارك سوءاستفاده كردند. این برادران در سال ۱۹۲۶ به دادگاه كشیده شدند. اما پیچیدگی زد و بندهای سیاسی و مخفی‌كاریهای صورت گرفته باعث شد كه فقط یك نفر از آنان محكوم و زندانی شود.
برادران بارمات كه سه برادر یهودی بودند با رابطه نزدیكی كه با دولت پس از جنگ جهانی اول برقرار كرده بودند، توانستد در مدت كوتاهی ده بانك و تعداد بیشتری از صنایع اقتصادی را به خود اختصاص دهند و ۳۸ میلیون مارك اعتبار كسب كنند. هنگامی كه در نهایت این برادران به دادگاه كشیده شدند، بخشی از اتهام آنها سوء استفاده هفتاد میلیون ماركی و بدهی‌ای در همین حدود بود. جالب آنكه دادگاه این فساد اقتصادی بزرگ از طریق اعمال نفوذها حتی یك حاكم زندان هم صادر نكرد.
بررسی وضعیت اقتصادی آلمان پس از جنگ جهانی اول تا سال ۱۹۳۳ حاكی از موارد بی‌شماری از فسادهای اقتصادی كلان می‌باشد كه در اكثر این پرونده‌ها یهودیانی سرشناس وجود داشته‌اند و در اكثر موارد نیز از عدالت و قانون فرار كردند.
● نقش یهودیان در جرائم
جمعیت كمتر از ۱درصدی یهودیان در آلمان پیش از هیتلر، نقشی اساسی در جرایم اقتصادی داشته است. بررسی آماری جرایم صورت گرفته در آن دوره حاكی از آن است كه یهودیان ۱۴ برابر بیش از درصد جمعیتی خود نسبت به دیگر مردم آلمان مرتكب سوءاستفاده‌های اقتصادی شخصی شده بودند. علاوه بر حضور یهودیان در پرونده‌های مجرمانه رباخواری، تعداد یهودیان در میان كسانی كه به علت دزدی دستگیر شده‌اند ۱۱ برابر درصد جمعیتی آنها بوده است. در جرایم كلاه‌برداری از طریق اعلام ورشكستگی یهودیان ۹ برابر درصد جمعیتی خود مشاركت داشته‌اند و نیز از پرونده‌های تشكیل شده در مورد خرید كالاهای به سرقت رفته، سهم یهودیان ۵ برابر درصد جمعیتی‌شان بوده است. نتیجه آنكه یهودیان ساكن در آلمان آن زمان، فعالیتی جدی در مفاسد اقتصادی و جرایم اقتصادی داشته‌اند.
علاوه بر این یهودیان مشاركتی جدی در دیگر جرایم بزرگ از قبیل قاچاق، قمار و جرایم جنسی داشته‌اند. به عنوان مثال آمارهای سال ۱۹۳۱ حاكی از آن است كه از ۲۷۲ مورد قاچاق بزرگ مواد مخدر در سطح بین‌المللی در آلمان كه از طریق مركز مبارزه با مواد مخدر این كشور به دستگیری انجامیده است، ۶۹ مورد آن توسط یهودیان بوده است. به عبارت بهتر ۲۵ درصد از كل موارد قاچاق بین‌المللی مواد مخدر در آلمان توسط یهودیان صورت گرفته است. در سال ۱۹۳۳ نقش یهودیان در قاچاق بین‌المللی مواد مخدر با ۵درصد افزایش به ۳۰درصد رسیده بود.
یهودیان نقشی جدید در قمار و عملیات گانگستری بین‌المللی داشته‌اند. در سال ۱۹۳۳ از ۹۴ مورد قماربازی مجرمانه، ۵۷ مورد آن به یهودیان اختصاص داشته است و از ۱۶۳ گانگستر بین‌المللی دستگیر شده در آلمان ۸۳ درصد آنها (۱۶۳ نفر) یهودی بوده‌اند.(۶۷)
● نقش یهودیان در فرهنگ و مطبوعات آلمان
یهودیان همواره در رسانه‌های جدید و روزنامه‌نگاری نقشی پررنگ داشته‌اند تا حدی كه گاه برخی از متفكران یهودی مدعی استعداد خدادادی یهودیان در روزنامه‌نگاری شده‌اند. فارغ از این گزافه‌گویی باید اذعان داشت كه جامعه یهودی پیش و بیش از دیگر جوامع به تأثیرگذاری و اهمیت این رسانه‌ها پی برده، تلاش فراوانی برای تسلط بر آن انجام داده‌اند. در آلمان پیش از هیتلر، یهودیان قدرت فائقه صحنه رسانه‌ها محسوب می‌شدند. دو روزنامه اصلی آلمانی آن زمان كه در واقع مجموعه‌ای از انتشارات بوده‌اند با عناوین اولشتاین(۶۸) و موس (۶۹) كاملاً در دست یهودیان قرار داشته‌اند.
مجموعه انتشاراتی اولشتین چهار روزنامه، چندین هفته‌نامه و مجلات و ماهنانه‌های فراوانی منتشر می‌كرد و دارای چاپخانه بزرگ كتاب نیز بود. سهام شركت اولشتین به طور كامل به پنج برادر تعلق داشت و در هیئت مدیره آن، این پنج یهودی به همراه سه یهودی دیگر و دو غیریهودی حضور داشتند. روزنامه‌های اولشتین روزانه بیش از چهارمیلیون نسخه منتشر می‌شد كه روزنامه برلینر مورگن پست(۷۰) مشهورترین آنها بود كه دسردبیر و ده نفر از اعضای هیئت تحریر به آن یهودی بودند.
در حیطه فرهنگ، یهودیان سلطه بلامنازعی بر بخش چاپ و انتشارات و ادبیات داشته‌اند. به عنوان مثال تیراژ كتابهای انتشارات كوهن(۷۱) یا امیل لودویك(۷۲) به بیش از دو میلیون نسخه می‌رسید و رمانهای آن به ۲۵ زبان ترجمه می‌شد. این مؤسسه یهودی سالها به عنوان تنها نماینده ادبیات معاصر آلمان شناخته می‌شد. این انتشارات در محتوای كتب خود نیز كاملاً یهودی عمل می‌نمود و حتی در كتابی درباره عیسی مسیح، اعتقادات مسیحیان در مورد این پیامبر را زیر سئوال برده بود.(۷۳)
یهودیان علاوه بر عرصه كتاب در زمینه تئاتر و فیلم نیز فعالیتی جدی داشتند. آرنولدزویگ(۷۴) از نویسندگان آلمانی در سال ۱۹۲۸ كتابی در مورد حضور یهودیان در صحنه‌های هنری آلمان نوشت كه در آن از یهودیان با عنوان تأمین كنندگان مالی، كارگردانان، عوامل فنی، صحنه گردانان، بازیگران، منتقدان، شعرا و نمایش‌نامه‌نویسان عرصه هنر آلمان نام می‌برد كه با ثروت فراوان وارد عرصه هنر شده‌اند، و صحنه هنر آلمان را در خود اختصاص داده‌اند.
قدرت یهودیان در عرصه فیلم كامل‌تر و بلامنازع‌تر از عرصه تئاتر بوده است. علت این امر نیز وابستگی بیشتر عرصه فیلم و هنرمندان آن به كمكهای مالی بوده است. در سال ۱۹۳۱ از ۶۷ كمپانی تولید فیلم آلمان ۴۱ كمپانی آن متعلق به یهودیان بوده است و از ۱۴۴ فیلم نامه‌های‌ای كه در آن سال مقابل دوربین رفت، ۱۱۹ مورد توسط یهودیان نوشته شده بود. در میان شركتهای تولیدكننده و توزیع كننده فیلم برترین شركتها به یهودیان اختصاص داشت.(۷۵)
● نقش یهودیان در سیاست آلمان پیش از جنگ
حضور یهودیان در سیاست آلمان به انقلاب ۱۹۱۸ این كشور باز می‌گردد. از شش فرد اصلی تشكیل‌دهنده اولین دولت پس از جنگ جهانی اول، دو نفر آنها یهودی بوده‌اند. نویسندگانی یهودی از قبیل رادولف‌شای(۷۶) دركتاب خود را با نام یهودیان در سیاست آلمان كه در سال ۱۹۲۹ منتشر شده است معتقدند كه تغییر شیوه حكومتی آلمان از پادشاهی به شیوه جمهوری دمكراتیك از جمله اهداف یهودیان بوده است، چرا كه در دوران امپراتوری آلمان نقش یهودیان در سیاست آلمان ناچیز بود اما تغییر نظام حكومتی و بر سر كارآمدن سیستم جمهوری دمكراتیك زمینه را برای حضور بیشتر یهودیان در عرصه سیاست آماده ساخت.
از جمله گرایشهای پررنگ یهودیان آلمان در سیاست، گرایش سوسیالیستی و تلاش برای گسترش ماركسیسم در آلمان بود. به طوری كه چه در دوران پیش از جنگ جهانی دوم و چه در دوران جنگ، اتحادی قوی میان یهودیان و كمونیستها وجود داشته است.
نقش یهودیان در سیاست آلمان در میان دو جنگ به حدی پررنگ شد كه برخی از رهبران احزاب مجلس آلمان را یهودیان تشكیل می‌دادند. ۲۲ درصد از اعضای حزب سوسیال دمكرات آلمان در پارلمان را یهودیان به خود اختصاص داده بودند؛ و ۱۵ درصد از فراكسیون كمونیستی مجلس آلمان نیز در اختیار یهودیان بود. در طول دوره بین دو جنگ، یهودیان ترویج‌كنندگان اعتقادات افراطی سوسیالیستی و كمونیستی بودند و در عین حال در دیگر احزاب آلمانی نیز شخصیتهای كلیدی داشتند تا حدی كه در حزب ناسیونال سوسیالیست كارگران آلمان مشهور به حزب نازی، یهودیان فراوانی وجود داشتند. اما امروزه در تبلیغات، حزب نازی، حزبی ضد یهودی جلوه داده می‌شود. حال آنكه در حقیقت برخی از مناصب كلیدی این حزب نیز در اختیار یهودیان بوده است.(۷۷)● صهیونیستها و رایش‌سوم
علی‌رغم تبلیغات فراوان در مورد ضدیت نظام هیتلری با یهودیان و صهیونیستها، شواهد تاریخی حاكی از همكاری گسترده صهیونیستها و شخص هیتلر دارد. به عنوان نمونه می‌توان از همكاری آلمان هیتلری با جنبش صهیونیسم برای انتقال یهودیان از آلمان و سرزمینهای تحت تصرف آن به فلسطین اشاره كرد. از جمله كشتی مسافربری تل‌آویو، كه امروزه پایتخت اسرائیل به همین نام نامیده شده است، در سال ۱۹۳۵ یهودیان آلمان را با همكاری آلمان هیتلری و تحت نظارت جنبش صهیونیسم از بندر برمرهاون(۷۸) در آلمان به بندر حیفاء در فلسطین منتقل می‌كرد.
● اهداف مشترك
«مسئله یهودیان» از جمله بزرگ‌ترین مسائل جوامع یهودی در طول چند قرن گذشته بوده است. اما معلوم نیست مشكل ناهم‌خوانی یهودیان با دیگر جوامعی كه در آن زندگی می‌كنند و معضلاتی كه برای این جوامع ایجاد می‌كنند چگونه قابل حل است؟ البته برای رهبران جامعه یهودی این سئوال به صورت دیگری مطرح بوده است. مهم‌ترین هدف این رهبران حفظ هویت یهودی و جلوگیری از ادغام اقلیتهای در جوامع محل سكونتشان و در عین حال حفظ بسط قدرت یهودیان در سلطه بر جهان بوده است.
در دوران حكومت هیتلر بر آلمان، رهبران یهودی و سردمداران رژیم نازی به اشتراك نظری در مورد چگونگی حل مسئله یهودیان رسیدند. پیش از آن تئودور هرتصل(۷۹)، بنیان‌گذار صهیونیسم مدرن، راه‌حل مسئله یهودیان را خارج شدن یهودیان از همه كشورها (از جمله اروپا) و اجتماع آنها در یك نقطه و تشكیل دولت یهودی می‌دانست. او كشورهای مختلفی از جمله آرژانتین، اوگاندا و فلسطین را برای چنین هدفی مطرح كرده بود.(۸۰)
شش ماه پس از به قدرت رسیدن هیتلر، فدراسیون صهیونیستهای آلمان كه بزرگ‌ترین گروه یهودی این كشور محسوب می‌شد، موافقت‌نامه مفصل و با جزئیاتی فراوان را با دولت آلمان منعقد ساخت كه طی آن رابطه یهودیان و دولت آلمان تنظیم می‌گردید. در اولین گام این موافقت‌نامه، یهودیان ملتی جدای از ملت آلمان در نظر گرفته شده بود(۸۱) و زمینه برای عملی كردن اهداف رهبران صهیونیسم در مورد یهودیان از سوی دولت آلمان فراهم می‌آمد. در این زمینه اهداف نازیهای آلمان با صهیونیستهای یهودی كاملاً مشترك بوده است؛ چرا كه نازیهای آلمانی نیز خواهان خروج یهودیان از مناطق تحت قلمرو آلمان بوده‌اند. (در این خصوص بیشتر توضیح خواهیم داد).
دیگر نقطه اشتراك یهودیان صهیونیست‌ با آلمان نازی، عقاید نژادپرستانه آنان بود. این عقاید نژادپرستانه هر دو گروه را به جداسازی نژادی دعوت می‌كرد. از این رو همكاری جدی میان هیتلر و صهیونیستها برای مهاجرت دادن یهودیان به فلسطین در سالهای حكومت هیتلر بر آلمان صورت گرفت.(۸۲)
سازمان اس‌اس كه اكنون از آن به عنوان ضد یهودی‌ترین سازمان آلمانی یاد می‌شود، در واقع سیاستهایی در حمایت از صهیونیستم داشته است. حتی برخی از رهبران این سازمان یهودی بودند و نیز در یكی از دستورالعملهای داخلی این سازمان به سال ۱۹۳۴ بر حمایت گسترده و فعال این سازمان از تلاش صهیونیستها برای انتقال یهودیان به فلسطین تاكید شده است.(۸۳)
همكاری اس‌اس با صهیونیستها به حدی بود كه در همان دوران یكی از افسران اس‌اس با نام لئوپولدفون میلدن اشتاین(۸۴) به همراه مقامات صهیونیستی در سفری شش ماهه به فلسطین زمینه‌های توسعه صهیونیسم در فلسطین را بررسی كردند. میلدن اشتاین پس از این سفر طی دوازده مقاله در روزنامه مشهور آلمانی در آنگریف(۸۵) ضرورتهای حمایت صهیونیستها از فلسطین را مطرح كرد. این مقالات در سال ۱۹۳۴ با عنوان «سفر یك نازی به فلسطین» چاپ گردید. میلدن اشتاین در این مقالات از شهرك‌نشینان یهودی تازه مهاجرت كرده به فلسطین و اقدامات آنان در این سرزمین ابراز خشنودی نموده، خواهان حمایت بیشتر نازیها از صهیونیسم می‌گردد. شایان ذكر است كه میلدن اشتاین چند ماه پس از این سفر و انتشارات مقالاتش به ریاست امور یهودیان در بخش سرویس امنیتی‌ اس‌اس منصوب شد تا بتواند حمایت بیشتری از سیاستهای مهاجرت موردنظر صهیونیستها به عمل آورد. (۸۶)
حمایت رسمی اس‌اس از صهیونیستها هرگز قابل انكار نیست هرچند كه شدت تبلیغات صهیونیستی برای ضدیهودی جلوه دادن آلمان هیتلری باعث شده است كه اذهان عمومی جهانیان از این حقایق بی‌اطلاع باشد. به عنوان مثال روزنامه رسمی اس‌اس با عنوان داس‌شووارز كورپز(۸۷) در می ۱۹۳۵ در سرمقاله صفحه اول خود در حمایت از صهیونیست‌ها نوشت: «دیری نخواهید پایید كه فلسطین یك بار دیگر پس از بیش از هزار سال فرزندان از دست داده خود را در آغوش خواهد كشید. ما نیز برای آنان آرزوی موفقیت می‌كنیم و با آنان همراهی می‌نماییم.»(۸۸)
چنین مقالاتی در روزنامه‌های نازیها كم نبود و روزنامه‌ اس‌اس در ۲۶ سپتامبر ۱۹۳۵ نیز مقاله‌ای با همین مضمون منتشر كرده بود.(۸۹)
جداسازی جامعه یهودیان از دیگر مردم آلمان نیز براساس توافق صهیونیستها و نازیها صورت می‌گرفت كه هر دو به برتری نژادی و خونی هم نژادان خود معتقد بودند و از این رو برای جداسازی نژادی تلاش می‌كردند. دولت آلمان با اعتقادات نژادی صهیونیستها احساس هماهنگی كامل می‌كرد و از این رو حمایت كاملی از اقدامات صهیونیستها صورت می‌داد. یك مورد از این حمایتها، برقراری خط انتقال دریایی مسافران به طور مستقیم از هامبورگ در آلمان به حیفاء در فلسطین بود كه در اكتبر ۱۹۳۳ برقرار شد.(۹۰) میزان حمایت آلمان هیتلری از سیاست مهاجرت یهودیان به حدی بود كه در این خط دریایی غذای مخصوص یهودیان (كوشر)(۹۱) تحت نظارت خاخامهای هامبورگ و با حمایت دولت آلمان تهیه می‌شد.(۹۲)
از جمله شواهد همكاری و هماهنگی صهیونیستها با نازیها، اظهارات دكتر هانس فریدنتال(۹۳) رهبر سابق فدراسیون صهیونیستهای آلمان است كه پس از جنگ گفته بود: «گشتاپو در آن روزها برای ترویج مهاجرت خصوصاً به فلسطین هركاری كه لازم بود می‌كرد. ما اغلب در موقع لزوم از آنها كمك دریافت می‌كردیم و هرچیز لازم را برای مهاجرت از مقامات رسمی آلمان هیتلری می‌خواستیم.»(۹۴) فرانسیس نیكوزیا(۹۵) از مورخان امریكایی در تحقیقی به سال ۱۹۸۵(۹۶) به این نتیجه رسید كه «رایش سوم نهایت همكاری را با صهیونیستها انجام داده به حدی كه صهیونیستها با پخش فیلم، جمع‌آوری پول و دیگر آموزشها، یهودیان آلمان را برای مهاجرت به فلسطین آماده می‌ساختند.»(۹۷)
● قواعد محدودكننده یا دلخواه
در سپتامبر ۱۹۳۵ كنگره حزب نازی، قوانین مشهور به «قوانین نورمبرگ»(۹۸) را تصویب كرد. مطابق این قوانین هرگونه ازدواج میان یهودیان و آلمانیها ممنوع گردید. امروزه در تبلیغات صهیونیستها و محافل یهودی، از این قوانین به عنوان نشانه‌ای آشكار از نژادپرستی نازیها و ظلم و ستم آنها بر یهودیان نام برده می‌شود. این در حالی است كه در همان زمان برخی از نخبگان یهودی- صهیونیست و بسیاری از نشریات یهودیان آلمان، نه تنها این قوانین را ظالمانه ندانستند، بلكه با نوشتن سرمقاله‌هایی از این سنخ قوانین استقبال كردند. دو هفته‌نامه یهودی یودیش راندشاو(۹۹) در سرمقاله خود ضمن تقدیر از این قوانین نوشت: «آلمان در پاسخ به درخواستهای كنگره جهانی یهود، با (تصویب) این قوانین نشان داد كه یهودیان را یك ملت جداگانه محسوب می‌كند كه از این طریق می‌توان زمینه‌های تشكیل ملت مستقل یهود را فراهم آورد. این قوانین جدید به اقلیت یهودیان موجود در آلمان فرهنگ مستقل و ملیت مستقل می‌دهد. بنابران در آینده ما مدارس مخصوص خود، سالنهای تئاتر مخصوص خود و … را خواهم داشت.»(۱۰۰)جرج‌كارسكی، كه در آن زمان، رئیس انجمن فرهنگی یهودیان و رهبر جامعه یهودیان برلین بود، مصاحبه‌ای با روزنامه یهودی در آنگریف اعلام كرد:« سالها بود كه من به دنبال جداسازی كامل امور فرهنگی یهودیان از آلمانیها بوده‌ام … در مورد این قوانین من مدتهاست كه پیگیر چنین جدسازی هستم. قوانین نورمبرگ از نظر من به معنی تأكید كامل بر جداسازی این دو ملت و مبتنی بر احترام متقابل است. من از نگاه فرهنگ یهودی كاملاً از این قوانین استقبال می‌كنم.»(۱۰۱)
حمایت از این قوانین صرفاً به رهبران یهودی آلمان منحصر نمی‌شد. خاخام استفن وایز(۱۰۲)، رئیس كنگره یهودیان امریكا و رئیس كنگره جهانی یهود در ژوئن ۱۹۳۸ در مصاحبه با نیویورك رالی (۱۰۳) اعلام داشت: «من یك شهروند امریكایی با اعتقادات یهودی نیستم. من (منحصراً) یك یهودی هستم… هیتلر در این زمینه كاملاً درست می‌گوید. او معتقد است كه ما یهودیان مردماین با یك نژاد خاص هستیم و (این سخن صحیح است چرا كه) ما واقعاً یك نژاد هستیم.»۱۰۴
یهودیان مشهور دیگری چون دكتر برناردلوسنر(۱۰۵) مسئول امور داخلی یهودیان نیز از این قوانین حمایت نمودند.(۱۰۶)
● همكاریهای امنیتی
همكاریهای امنیتی را می‌توان یكی از بالاترین سطوح همكاری میان دو سازمان یا دو كشور دانست. اگر سطح همگرایی و تشابه در اهداف میان دو سازمان به میزان كافی نباشد، امكان برقراری همكاری امنیتی میان آنان ناممكن است. به عبارت بهتر، همكاری امنیتی برخلاف همكاری اقتصادی، نیازمند هماهنگی و همانندی بسیار زیادی ا ست. از این رو اگر شواهدی دال بر همكاری امنیتی میان سازمانهای یهودی- صهیونیستی و دستگاههای مختلف ارتش آلمان در زمان صدارت هیتلر وجود داشته باشد،ا ین امر می‌تواند به معنای سطح بالای همگرایی این دو تفسیر شود.
درحالی كه تبلیغات كنونی صهیونیستها، یكی از اهداف اصلی دستگاه امنیتی رایش سوم را مبارزه جدی برای قلع و قمع یهودیان معرفی می‌كند، شواهد تاریخی چهره دیگری را آشكار می‌سازد. سازمانهای امنیتی آلمان هیتلری (شامل اس‌اس و گشتاپو) كه توسط شخص هیملر(۱۰۷) اداره می‌شد، نه تنها هدف اصلی خود را «كشتار سیستماتیك یهودیان» قرار نداده بود، بلكه شواهدی از همكاری آنان با سازمانهای مخفی یهودیان در دست است. مطابق این شواهد سازمان اس‌اس با سازمان مخفی نظامی هاگانا(۱۰۸) همكاری نزدیكی داشته ضمن دریافت گزارشهایی از هاگانا در مورد وضعیت یهودیان در فلسطین، راهنمایی و كمكهای لازم را برای بهبود وضعیت مهاجرت یهودیان آلمان به فلسطین ارائه می‌داده است. علاوه بر این، سازمان اس‌اس اطلاعات كاملی از برنامه‌های آتی دولت آلمان در اختیار هاگانا قرار می‌داده است.(۱۰۹)
همچنین براساس شواهد موجود سطح همكاری هاگانا با اس‌اس چنان گسترده و وسیع بوده است كه در دوره‌هایی هاگانا اسلحه لازم برای شهرك نشینان یهودی مهاجر در جهت مبارزه با مسلمانان فلسطینی را از طریق اس‌اس دریافت و میان یهودیان توزیع می‌نموده است.(۱۱۰)
براساس برخی اسناد دیگر هنگامی كه هاگانا در نوامبر ۱۹۳۸ ضربه سختی را متحمل شد، بازسازی و راه‌اندازی دوباره آن تحت نظارت اس‌اس و در آلمان صورت گرفت؛(۱۱۱) چرا كه شخص هیتلر از حامیان جدی مهاجرت یهودیان آلمان به فلسطین بود و علی‌رغم برخی بدبینها، بر سیاست مهاجرت هرچه بیشتر یهودیان به فلسطین تأكید داشت.(۱۱۲)
به عنوان آخرین نمونه از همكاری آلمان هیتلری و صهیونیستها باید به موافقت‌نامه‌ «انتقال»(۱۱۳) بپردازیم كه به عبری «هاوارا»(۱۱۴) نامیده می‌شود. این موافقت‌نامه در آگوست ۱۹۳۳ میان مقامات آلمانی و نمایندگان آژانس یهود از جمله حیم آرلوسوروف، (۱۱۵) دبیر سیاسی آژانس یهود امضا گردید.(۱۱۶)
بر مبنای این موافقت‌نامه، آلمان نازی زمینه و امكانات لازم را برای انتقال یهودیان آلمان به همراه داراییها و وسایل زندگی‌شان به فلسطین، فراهم می‌نمود. این موافقت‌نامه‌ كه سالها به مورد اجرا گذاشته شد، به صورت نوبه‌ای مورد ارزیابی وزارت داخله آلمان قرار می‌گرفت. به عنوان مثال در دسامبر ۱۹۳۷ وزارت داخله ضمن ارزیابی آثار موافقت‌نامه انتقال مدعی شد «بدون شك موافقت‌نامه‌ هاوارا اثری قابل توجه در توسعه فلسطین از سال ۱۹۳۳ به این سو داشته است.»
جالب آنكه مطابق توافق صورت گرفته، یهودیان مهاجر آلمانی تمامی دارایی و مایملك قابل حمل خود را به فلسطین منتقل می‌نمودند. از این رو جامعه یهودیان آلمانی مهاجر در فلسطین در جمله گروههای ثروتمند مهاجر محسوب می‌شدند.(۱۱۷) بنابر تخمینها، یهودیان آلمانی سرمایه هنگفتی را بالغ بر ۲۰۹ میلیون مارك به فلسطین منتقل كردند.(۱۱۸)
بدین ترتیب در فاصله زمانی سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۱ بیش از شصت‌هزار نفر از یهودیان آلمان (یعنی بیش از ۱۰درصد كل یهودیان این كشور) با استفاده از موافقت‌نامه انتقال به فلسطین منتقل شدند. درخصوص میزان مهاجرت یهودیان آلمان و سرزمینهای تحت تصرف آن (مانند لهستان و …) به فلسطین پس از ۱۹۴۱ آمار دقیقی در دست نیست. اما اكثر محققین اعتقاد دارند كه برنامه انتقال در این سالها همچنان ادامه داشته، حتی بر سرعت آن نیز افزوده شده بود.
● نتیجه‌گیری
با توجه به آنچه در این مقاله بیان شد به نظر می‌رسد كه ادعاهای یهودیان و حامیان هولوكاست در مورد سیاستهای رایش سوم برای سركوب یهودیان و كشتارجمعی آنها به هیچ‌وجه قابل پذیرش نیست، چرا كه هیتلر در سیاستها و اعتقادات خود و نیز آلمان هیتلری در جهت‌گیریهای خود اصولاً به دنبال كشتار یهودیان نبوده‌اند. علاوه بر این مشخص شد كه سازمانها و رهبران مهم یهودیان و صهیونیستها در دوران فعالیت سیاسی هیتلر، در به قدرت رسیدن و اجرای سیاستهایش با وی همكاری و هماهنگی فراوانی داشته‌اند تا حدی كه می‌توان سیاست هیتلر در مورد یهودیان را كاملاً هماهنگ با خواسته‌های رهبران یهودی و صهیونیست دانست.
این تحقیق نشان داد كه حضور رهبران و شخصیتهای مهم یهودی در رایش سوم تا حدی پررنگ و مؤثر بوده است كه به هیچ‌وجه نمی‌توان فرضیه كشتار یهودیان به دست ارتش هیتلر را فرضیه‌ای معقول دانست. حضور رهبران و نظامیان بلندپایه یهودی در ارتش آلمان هیتلری دلیل دیگری بر این امر است.
در نهایت باید پذیرفت كه سیاست هیتلر در قبال یهودیان، اخراج آنها از اروپا و قلمرو حكومتی آلمان و مهاجرت‌ دادن جمعیتهای یهودی به آمریكا و فلسطین بوده است. در این زمینه نیز به همكاری سازمانهای نظامی و اطلاعاتی هیتلری با سازمانهای یهودی- صهیونیست اشاره كردیم.
از این رو به نظر می‌رسد هیتلر را می‌توان بخت‌النصر قرن بیستم دانست كه در طول حكومت چندین‌ساله خود در آلمان زمینه را برای مهاجرت مجدد یهودیان فراهم ساخت تا سازمانهای یهودی و صهیونیستی بتوانند یهودیان را به مهاجرت به امریكا و فلسطین مجبور كنند و زمینه را برای سلطه آنها در این دو نقطه حساس از جهان در حال شكل‌گیری نیمه قرن بیستم، آماده سازند.
نویسنده: غلامرضا - رفعت‌نژاد
پانوشت‌ها:
۱- در مورد بخت‌النصر دو نظریه مختلف تاریخی وجود دارد كه بنا بر نظر صحیح‌تر، بخت‌النصر بهانه لازم را برای پراكنده شدن یهود در سراسر دنیا فراهم آورد كه به اعتقاد محققان این امر خود از اهداف برنامه‌ریزی شده یهود برای بسط سلطه خود بر جهان از طریق مهاجرت اختیاری بود. از آنجا كه هیتلر نیز بهانه خوبی برای فتح امریكا و سرازیر كردن سیل یهودیان مهاجر از اروپا به سرزمینهای اشغالی فلسطین فراهم نمود، این عنوان را استعاره مناسبی برای اشاره به زندگی و عملكرد وی دانستم- نویسنده.
۲- Weber, Mark, “Irving, Weber Speak on Hitlers Place In history” , http://www .inr.org/news/۰۵۰۴۲۷ meeting shtml.
۳- Ibid.
۴- Weber, Mark, “Roosevelts Secret Map Speech”, The Journal for Historical Review, Spring,۱۹۸۶ Vol ۶ No, ۲,P. ۱۲۵, htpp/www.ihr.org/ jhr/v ۰۶p۱۲۵- Weber.html.
۵- شایان ذكر است كه براساس تحقیقات اخیر، روز ولت برای زمینه‌سازی برای ورود آمریكا به جنگ جهانی دوم و رویارویی با ژاپن در جبهه شرق دور در ایجاد واقعه‌ پرل‌هاربر مؤثر بوده است. مطابق این تحقیقات مقامات امریكایی به طور عامدانه تجهیزات دفاعی این منطقه را تضعیف نمودند تا حمله ژاپنیها به پول هاربر با تلفات زیاد برای طرف امریكایی همراه باشد و زمینه نقض دكترین مونروئه و اقناع افكار عمومی داخلی برای ورود به جنگ آماده شود.
۶- Hermann Rauschning
۷- The Voice of Destruction.
۸- Weber, Mark, “Rauschning Phoy Conversations With Hitle: An Update”, The Journal for Historical Review, Winter ۱۹۸۵- ۶, Vol ۶ No. ۴,p. ۴۹۹. http://www.ihr.org/jhr/v۰۶/vo۶p۴۹۹- Weber. Html.
۹- The Rise and Fall of the Third Reich
این كتاب به فارسی نیز ترجمه و به كرات منتشر شده است و متأسفانه در میان محققان فارس زبان به عنوان یكی از معتبرترین كتب تاریخی در خصوص جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود. حال آنكه نویسنده در این كتاب به شدت بر ضد هیتلر عمل كرده است و شدت كینه وعدم بی‌طرفی او در جای كتاب آشكار است.
۱۰- William L.Shirer
۱۱- از جمله چنین كتب جعلی می‌توان به خاطرت گرهارد انگل (آجودان نظامی هیتلر)، فلیكس كرستن (ماساژور هیملر)، خاطرات وزیر امور خارجه موسولینی و موارد بسیار زیاد دیگری اشاره كرد.
۱۲- Francois Genoud
۱۳- Iring, David, “The Faaking of Hitlers” Last Testament” , http://www.fpp.co.uk/Hitler/doos /by Genoud.html.
۱۴- Patrick Buchanan
۱۵- http://www.ihr.org/news/۰۵۰۴۲۷- meeting.shtml
۱۶- Deborah Lipstadt.
۱۷- Alois Hitler (۱۸۳۷- ۱۹۰۳)
۱۸- National Socialist German Workers Party
۱۹- Fuhrer (Leader).
۲۰- http://en. Wikipedia. Org/wiki/Adolf- Hitler
انتخاب این سایت برای معرفی هیتلر هدفمند بوده است. دایره المعارف آنلاین ویكی پدیا منبع دست اول علمی محسوب نمی‌شود. اما از منابع اصطلاح (طرفدار هیتلر) نیز نیست. از نظر نگارنده، این سایت و دیگر منابع اقماری آنلاین متصل به آن را باید در چارچوب پروژه جنگ روانی پیچیده محافل یهودی – صهیونیستی برای جهت‌دهی افكار عمومی نخبگان «غیرغربی» جهان بررسی كرد. تفصیل این مطلبق نیازمند مقاله‌ای مفصل است.
۲۱- Degrelle, Leon, “How Hitler Consolidated Power in Germany and Launched A Social Revolution: The First Yeears of the Third Reich, “ The Journal of Historical Review, Fall ۱۹۹۲ Vol ۱۹۹۲ Vol. ۱۲, No ۳,pp. ۲۹۹- ۳۷۰http:// www. Ihr.org/jhr/ v۱۲/v۱۲p۲۹۹- Degrelle.html.
۲۲- Ibid.
۲۳- Yitzhak Shamir
۲۴- http://www. Adolfthegreat.com/ Trails- Trivia/Jews ForHitler. Html.
۲۵- Avraham Stern (۱۹۰۷- ۱۹۴۲).
۲۶- Israeli Freedom Movement
۲۷- Emile Maurice
۲۸- Gertrude Stein (۱۸۷۴- ۱۹۴۶).
۲۹- Helmut schmidt (۱۹۱۸- …).
۳۰- Ibid.
۳۱- Georg kareski (۱۸۷۸- ۱۹۴۷)
۳۲- درخواست كارسكی نهایتاً در اكتبر ۱۹۳۹ مورد قبول واقع شد و دریاسالار كاناریس، فرمان آن را صادر كرد. پس از آن دستور برای مكانهای دولتی اجباری شد و در ۱۵ سپتابر ۱۹۴۱ در كل آلمان اعمال شد.
۳۳- Chaim weizmann
۳۴- Neville chamberlain
۳۵- www.wintersonnenede. com/ scriptorium/english/archives articles/ jdecwar.html.
۳۶- http://www.adolfthegreat. com/Trails- Trivia/trivia- Jews For Hitler. Html.
۳۷- http://shahbazi.org/Articles/Zionism. Pdfشهبازی، عبدالله، صهیونیسم و جنبش روشنگری یهود
۳۸- Bryan rigg.
۳۹- Erhard Mich.
۴۰- Lwft Waffe
۴۱- Hermann Goering
۴۲- Werner Goldberg
۴۳- Arthur Pisk
۴۴- Paul Ascher
۴۵- Dr Eleke (Fritz) Sherwitz
۴۶- Lenta- Kaiserwald
۴۷- http://www. Adolfthegreat. Com/ Trivia/trivia- JewsFor Hitler. Html.
۴۸- William .D.Montalbano.
۴۹- http://www.revisionisthistory. org/jewishnazi.html
۵۰- Hitlers Jewish Soldiers (ISBN: ۰۷۰۰۶۱۱۷۸۹).
۵۱- Johannes Zukertort
۵۲- Helmut Wilberg
۵۳- Walter Hallaender
۵۴- Horts Geitner
۵۵- Bernhard Rogge
۵۶- http://knud.eriksen.adr.dk/germany- jewish- qustion.htm
۵۷- Dr. Max Nussbaum.
۵۸- Preussia.
۵۹- Ibid
۶۰- Dr. Alfred Marcus.
۶۱- Ibid.
۶۲- War Metal A.G.
۶۳- Skolarz.
۶۴- Barmat.
۶۵- Sklarek.
۶۶- Rotter.
۶۷- Ibid.
۶۸- Ullstein.
۶۹- Mosse.
۷۰- Berliner Morgenpost.
۷۱- Cohn.
۷۲- Emil Ludwig.
۷۳- این كتاب با نام فرزند انسان (The Son Man) در سال ۱۹۲۸ در برلین منتشر شد.
۷۴- Arnold Zweig
۷۵- Ibid.
۷۶- Rudolf Schay.
۷۷- Ibid.
۷۸- Bernerhaven
۷۹- Theodore Hertzl (۱۸۶۰- ۱۹۰۹).
۸۰- Theodore Hertzl, “Der Kongress”, Welt, June ۴,۱۸۹۷.
۸۱- Francis R. Nicosia, The Third Reich and the Palestine Qustion) Austin: Univ. of Texas, ۱۹۸۵(, p.۴۲,)
۸۲- Berlin, Encyclopaedia Judaica (New York and Jerusalem) ۱۹۷۱, Vol. ۵,p.۶۴۸.
۸۳- Karl A. Schleunes , The Twisted Road to Auschwitz) Urbana:” Univ. of Illinois, ۱۹۷۰ , ۱۹۹۰(pp۱۷۸- ۱۸۱)
۸۴- Leopold Von Mildenstein.
۸۵- Der Angriff.
۸۶- Jacob Boas, “A Nazi Travels to Palestine” , History Today) London ( , January ۱۹۸۰, pp. ۳۳- ۳۸)
۸۷- Das Schwarze Korps.
۸۸- Das Schwarze Korps, sept. ۲۶, ۱۹۳۵. Quoted in: F. Nicosia, The Third Reich and the ۸۹- Palestione Question (۱۹۸۵), pp. ۵۶- ۵۷.
۸۹- Heinz Hohn, The Order of the Deaths Head (Ballantine, ۱۹۷۱,۱۹۸۴), p.۳۷۷.
۹۰- Lenni Brenner, Zionism in the Age of the Dictators (۱۹۸۳), P.۸۳
۹۱- Kosher.
۹۲- Ibid.
۹۳- Hans Friedenthal.
۹۴- F. Nicosia, The Third Rech and the Palestin Question ۱۹۸۵, p. ۵۷.
۹۵- Francis Nicosia
۹۶- F. Nicosia, “ The Yishuv and the Holocaust” , The Jornal of Modern History (Chicago), Vol, ۶۴, No, ۳, Sept. ۱۹۹۲, pp.۵۳۳- ۵۴۰
۹۷- همان، ص ۵۴۰
۹۸- Nuremberg Laws
۹۹- Judische Rundschau ارگان جنبش صهیونیستی آلمان
۱۰۰- Judische Rundschau, Sept. ۱۷, ۱۹۳۵. Quoted in: Yitzhak Arad, with Y.Gutman and A. Margaliot, eds., Documents on the Holocaust (Jerusalem: Yad Vashem, ۱۹۸۱), pp. ۸۲- ۸۳.
۱۰۱- Der Angriff, Des. ۲۳, ۱۹۳۵, in: E.Kern, ed., Verheimlichte Dokumente (Munich: ۱۹۸۸), P.۱۴۸; ۱۳۸.;A. Margaliot, “The Reaction …,” Yad Vashem Studies (Jerusalem), Vol. ۱۲, ۱۹۷۷. Pp. ۹۰- ۹۱.; on Kareskis remarkable career, see: H. Levine, “A Jewish Collaborator in Nazi Germany”. Central European History (Atlanta), sept. ۱۹۷۵, pp. ۲۵۱- ۲۸۱.
۱۰۲- Stephen S. Wise (۱۸۷۴- ۱۹۴۹)
۱۰۳- New York Rally.
۱۰۴- Dr. Wise Urges Jews to Declare Selves as such, “New York Herald Tribune, June ۱۳, ۱۹۳۸, p.۱۲
۱۰۵- Bernhard Losener.
۱۰۶- F. Nicosia, The Third Reich (۱۹۸۵), p.۵۳.
۱۰۷- Heinrich Himmler (۱۹۰۰- ۱۹۴۵)
۱۰۸- Haganah.
۱۰۹- Secret internal SS intelligence report about F.Polkes, June ۱۷, ۱۹۳۷, in, John Mendelsohn, ed, The Holocaust (NewYork: Garland , ۱۹۸۲), vol , ۵, pp. ۶۲ - ۶۴.
۱۱۰- F. Nicosia, Third Riech (۱۹۸۵), pp. ۶۳- ۶۴, ۲۱۹- ۲۲۰.
۱۱۱- Ibid., p.۱۶۰
۱۱۲- Ibid., pp. ۱۴۱- ۱۴۴.
۱۱۳- Transfer
۱۱۴- Haavara
۱۱۵- Chaim Arlosoroff.
۱۱۶- The Third Reich and the Transfer Agreement “ , Journal of Contemporary History (London), No.۲, ۱۹۷۱, pp.۱۲۹- ۱۴۸.
۱۱۷- E. Black, The Transfer Agreement (۱۹۸۴), p.۳۷۹.
۱۱۸- Haavara “, Encyclopaedia Judaica, (۱۹۷۱), Vol ۷, p. ۱۰۱۳.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید