چهارشنبه, ۸ آذر, ۱۴۰۲ / 29 November, 2023
مجله ویستا
سقا - THE WATERBOY
سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رابرت سایمندز و جک جاراپوتو
کارگردان : فرانک کوراسی
فیلمنامهنویس : تیم هرلیهی و آدام سندلر
فیلمبردار : استیون برنستاین
آهنگساز(موسیقی متن) : کن تامپلین و آلن پاسکوا
هنرپیشگان : سندلر، کتی بیتس، فیروزه بالک، هنری وینکلر، جری رید، لاری گیلیارد جونیر، بلیک کلارک و پیتر دانته
نوع فیلم : سیاه و سفید و رنگی، ۹۰ دقیقه
̎بابی باوچر̎ (سندلر) پسری اهل لوئیزیاناست که به اتفاق مادر سلطهجو و تمساحخورش (بیتس) در منطقهای باتلاقی زندگی میکند. ̎بابی̎ که کارش رساندن آب به اعضاء یک تیم فوتبال آمریکائی است، چنان غرق در کارش است که جملات تمسخرآمیز بازیکنان و مربی را نمیشنوند. اما وقتی او را از کار اخراج میکنند، مجبور میشود کار آبرسانیاش را در زمین تیم رقیب ادامه دهد که یک مربی به آخر خط رسیده دارد و مدام میبازد. در همینجاست که مربی تیم (وینکلر) به ̎بابی̎ یاد میدهد عصبانیت خودش را جهت دهد و بدین ترتیب به نکتهٔ شگفتانگیزی پی میبرد: این سقا آنچنان بازیای میکند که هیچکس تا بهحال ندیده است. ̎بابی̎ که مجبور است استعداد خویش را در فوتبال آمریکائی از مادرش پنهان دارد، خیلی زود یاد میگیرد که زندگی فقط ̎تمساحخواری̎ نیست. او حتی دلباخته دختری (بالک) میشود که چیزهائی را دربارهٔ پرندهها و زنبورها یادش میدهد. در حالیکه ̎بابی̎ تیمش را به سمت پیروزی سوق میدهد، از طرف تیم سابقش دعوت میشود تا در مسابقهٔ سالانهٔ ̎بوربون بال̎ شرکت کند...
پس از بیلی مدیسن (تامرا دیویس، ۱۹۹۵)، هپی گیلمور (دنیس دوگان، ۱۹۹۶) و آوازخوان عروسی (کوراسی، ۱۹۹۸) دیگر بهنظر میرسد که سندلر در پرسونای خود (جوان سادهدلی که موقعیتهای کمدی ایجاد میکند؛ با ترکیبی از جریلوئیس، اندی کافمن و سه کلهپوک) جا افتاده و به قدری طرفدار پیدا کرده که فیلمهایش (چه خوب، چه بد) با استقبال روبهرو میشوند. اما واقعاً توضیح محبوبیت سندلر بسیار دشوار است (در حالیکه هم به اعتقاد خودش و هم تماشاگران، نه خوشچهره است و نه استعداد بازیگری دارد!). او یکی از ̎پدیده̎های نمایش زندهٔ شنبه شب بود که در اواسط دههٔ ۱۹۹۰، بهطور جدی، وارد سینما شد و خیلی زود به شهرت رسید. آیا صرفاً موفقیت شخصیتهای ضعیف فیلمهای او به مذاق مخاطبانی که خود را ̎قربانی̎ میپندارند، خوش میآید؟ شوخیهای فیلم نه قابل ذکر هستند، نه به یاد میمانند و نه میخندانند (با این یکی البته میلیونها نفر موافق نیستند!) سوزان لوید هیز، نوهٔ هارولد لوید، علیه تهیهکنندگان فیلم اعلام جرم و تقاضای پنجاه میلیون دلار خسارت کرد چرا که مدعی بود فیلم برداشتی از یک فیلم پدربزرگش، دانشجوی سال اول (سام تیلر و فرد نیومایر، ۱۹۲۵) است. او دعوا بر سر این پرونده را باخت.
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رابرت سایمندز و جک جاراپوتو
کارگردان : فرانک کوراسی
فیلمنامهنویس : تیم هرلیهی و آدام سندلر
فیلمبردار : استیون برنستاین
آهنگساز(موسیقی متن) : کن تامپلین و آلن پاسکوا
هنرپیشگان : سندلر، کتی بیتس، فیروزه بالک، هنری وینکلر، جری رید، لاری گیلیارد جونیر، بلیک کلارک و پیتر دانته
نوع فیلم : سیاه و سفید و رنگی، ۹۰ دقیقه
̎بابی باوچر̎ (سندلر) پسری اهل لوئیزیاناست که به اتفاق مادر سلطهجو و تمساحخورش (بیتس) در منطقهای باتلاقی زندگی میکند. ̎بابی̎ که کارش رساندن آب به اعضاء یک تیم فوتبال آمریکائی است، چنان غرق در کارش است که جملات تمسخرآمیز بازیکنان و مربی را نمیشنوند. اما وقتی او را از کار اخراج میکنند، مجبور میشود کار آبرسانیاش را در زمین تیم رقیب ادامه دهد که یک مربی به آخر خط رسیده دارد و مدام میبازد. در همینجاست که مربی تیم (وینکلر) به ̎بابی̎ یاد میدهد عصبانیت خودش را جهت دهد و بدین ترتیب به نکتهٔ شگفتانگیزی پی میبرد: این سقا آنچنان بازیای میکند که هیچکس تا بهحال ندیده است. ̎بابی̎ که مجبور است استعداد خویش را در فوتبال آمریکائی از مادرش پنهان دارد، خیلی زود یاد میگیرد که زندگی فقط ̎تمساحخواری̎ نیست. او حتی دلباخته دختری (بالک) میشود که چیزهائی را دربارهٔ پرندهها و زنبورها یادش میدهد. در حالیکه ̎بابی̎ تیمش را به سمت پیروزی سوق میدهد، از طرف تیم سابقش دعوت میشود تا در مسابقهٔ سالانهٔ ̎بوربون بال̎ شرکت کند...
پس از بیلی مدیسن (تامرا دیویس، ۱۹۹۵)، هپی گیلمور (دنیس دوگان، ۱۹۹۶) و آوازخوان عروسی (کوراسی، ۱۹۹۸) دیگر بهنظر میرسد که سندلر در پرسونای خود (جوان سادهدلی که موقعیتهای کمدی ایجاد میکند؛ با ترکیبی از جریلوئیس، اندی کافمن و سه کلهپوک) جا افتاده و به قدری طرفدار پیدا کرده که فیلمهایش (چه خوب، چه بد) با استقبال روبهرو میشوند. اما واقعاً توضیح محبوبیت سندلر بسیار دشوار است (در حالیکه هم به اعتقاد خودش و هم تماشاگران، نه خوشچهره است و نه استعداد بازیگری دارد!). او یکی از ̎پدیده̎های نمایش زندهٔ شنبه شب بود که در اواسط دههٔ ۱۹۹۰، بهطور جدی، وارد سینما شد و خیلی زود به شهرت رسید. آیا صرفاً موفقیت شخصیتهای ضعیف فیلمهای او به مذاق مخاطبانی که خود را ̎قربانی̎ میپندارند، خوش میآید؟ شوخیهای فیلم نه قابل ذکر هستند، نه به یاد میمانند و نه میخندانند (با این یکی البته میلیونها نفر موافق نیستند!) سوزان لوید هیز، نوهٔ هارولد لوید، علیه تهیهکنندگان فیلم اعلام جرم و تقاضای پنجاه میلیون دلار خسارت کرد چرا که مدعی بود فیلم برداشتی از یک فیلم پدربزرگش، دانشجوی سال اول (سام تیلر و فرد نیومایر، ۱۹۲۵) است. او دعوا بر سر این پرونده را باخت.
همچنین مشاهده کنید