پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


مازوشیسم ، تنبیه بدنی و حقوق زنان


مازوشیسم ، تنبیه بدنی و حقوق زنان
شاید بپرسید چه انگیزه ای صاحب این خامه را واداشته تا نسبت به مسئله حقوق زنان قلم فرسایی کند و مسئله تازه ای را در دنیای مجازی به بحث نشیند ، باید بگویم اگر در مورد سوژه ای حجتی چندگانه برایم نمود پیدا نکند و در از بین بردن شبهه ای دینی و تاثیر این قلم در زدودن آن شبهه لزومی حتمی نبینم هرگز به انعکاس رسانه ای آن موضوع که ممکن است در عده ای ناآگاه شبهه آفرینی نماید اقدامی نمی کنم و در مواردی که در سازنده بودن آثار آتی نوشته به شک و تردید افتم به استخاره روی آورده و آن را حجت نهایی خویش در پردازش یک نوشته و کنکاش در حول محور آن قرار می دهم و اما در مورد انگیزه نگارش و تدوین نوشته فوق ، اخیرا خانم مهرانگیز کار، حقوقدان و ازفعالان حقوق بشر و حقوق زنان در مصاحبه اخیرشان با رادیو فردا به بررسی یکی از استفتائات جدید حضرت آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی (مدظله) در مورد " تأدیب زنان در بستر خواب به هنگام نافرمانی " پرداخته و با عدم لحاظ منابع فقهی و قرآنی و شکل و نوع تأدیب مورد نظر قرآن ، فتوای فوق را بهانه ای برای حمله به اسلام و فقه دینی قرار داده و تلاش داشت تا جمهوری اسلامی را به تضییع حقوق زنان متهم سازد لذا با لحاظ آن و به مناسبت هفته زن و نیز در پاسخ سؤالی دوستی که در یکی از مسافرتهای اخیرم در مورد فهم ناصحیحش از تفسیر آیه ۳۴ سوره نساء از بنده داشت خود را مکلف به پاسخ دادن به آن دیده و در ادامه سعی خواهم کرد با فهم شخصی خویش از تفاسیر مختلف از این آیه بدان بپردازم گرچه این قلم خود را در مقام و حد و اندازه پاسخگویی به این سؤال ندانسته و بر محققین حوزه های علمی فرض است که با نگارش مقالات جامعی چنین شبهاتی را از افکار عمومی بزدایند.
در آیه ۳۴ سوره نساء پس از شمردن ولایت مردان بر زنان به این جمله می رسیم:
"...وَالَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُن َّفَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ اءَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاًإِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیّاً کَبِیراً"
"و(امّا) زنانی که از سرپیچی آنان بیم دارید، پس (نخست ) آنان را موعظه کنید و(اگر مؤثّر نشد) در خوابگاه از آنان دوری کنید و(اگر پند وقهر اثر نکرد،) آنان را بزنید (وتنبیه بدنی کنید)، پس اگر اطاعت شما را کردند، بهانه ای بر آنان (برای ستم وآزار) مجویید. همانا خداوند بزرگوار و بزرگ مرتبه است ."
باید بگویم که بعد از انعقاد عقد نکاح و گره خوردن دو شخصیت زن و مرد با یکدیگر و ساختن یک خانواده ، تعامل و رفتار متقابل زوجین با یکدیگر نقش منحصری در بقا و تکامل و تعالی خانواده ایفا می‌کند که در این وادی جهت حفظ نظام زناشویی و تثبیت و استحکام خانواده ، زن و شوهر نسبت به همدیگر حقوقی پیدا می کنند ، حقوقی بر زن نسبت به شوهرش و متقابلا حقوقی بر مرد نسبت به همسرش وضع گردیده که شکل اعمال این حق بین طرفین در موقعیت های مکانی و زمانی ممکن است تغییر کنند.
در کتاب تحف العقول از امام سجاد (ع) درباره حقوق زن و مرد نسبت به هم حدیث جامعی روایت شده آنجا که می فرمایند:" اما حق کسی که به جهت ازدواج همسر تـو حساب می شـود؛ بر تو آنست که بدانی؛ خداوند متعال قرار داده است اورا تسکین دهنده و آرامش بخشنده و نگهدارنده و انیس برای تو؛ پس بر هردو نفر شما واجب است که قدر این مصاحبت را بدانید و از خداوند متعال به خاطر این نعمت تشکر نمائید ؛ زیرا که ایـن نعمت از ناحیـه اوست و واجب است که با نعمت خداوند به دیده تکریم و احترام نگاه شـود و با مهربانی و لطف و خوشروئی با آن برخورد نمائید .
گرچه که شوهر را بر زن حق بزرگی است و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتی در آن معصیت خداوند نباشد ؛ اما زن نیز بر شوهر حقوقی دارد که باید رعایت نمایـد پس بر شوهر است که با همسر خویش مهربان بوده و با او انیس و همدم باشد . زیرا به خاطر لذتی که از زندگی با زن خویش می برد بر او واجب است که حق این لذت ادا کند و این حق حق بزرگی می باشد و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال ."
حق زن بر شوهر که مسئله اصلی این فراز از فرمایشات امام سجـاد علیه السلام می باشد ؛ در درجه اول عبارت است از اینکه شوهر قدر زن را بداند و متوجه باشد که تنها انیس و همدم او در زندگی همسر او می باشد و بس.حق زن بر شوهر در نظر شارع مقدس از اهمیت زیادی بر خوردار است؛ ومهمترین حق شوهر بر زن آنست که از شوهر خود اطاعت کند و مخالفـت اورا ننمـاید البته تا وقتی که اطاعت از شوهر منافاتی با اطاعت از خداوند متعال نداشته باشد .
دین مقدس اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی که برای راهنمائی انسانها و نجات آنان از جهالت و زورگوئی نازل شده است ، در همان روزهای اول نزول حق زن بر شوهر را به عنوان مهم ترین حق معرفی نموده و مردان را متوجه اهمیت آن نموده است چنانکه نوع رفتار رسول گرامی اسلام با همسرانش در زندگی زناشویی و نحوه رویارویی آن ابرمرد تاریخ بشریت با دختر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا(س) و عظمت و اعتباری که حضرتش به جایگاه زنان بخشیدند به الگویی بی بدیل در تاریخ بدل گشت و چنین حسن رفتار و تعاملی آنسان انجام می پذیرفت که کتب تحریف شده تورات و انجیل ، زن را موجودی طفیلی معرفی می کرد که هدف از خلقت او فقط آسایش مردان و ارضای غرایز جنسی آنان بود ؛ اسلام زن را موجودی بـزرگ و با ارزش معرفی نمود که نه تنها به طفیل وجود مرد بـه دنیا نیامـده است بلکه خود از همان روز اول خلقت مرد ، مستقل آفریده شده است ، تا فرقی بین زن و مرد نباشد و همانطور که حضرت آدم مورد آزمایش الهی قرار گرفت حوا نیز این آزمایش را تجربه کرد و هردو طبق نص قرآن کریم از نزدیک شدن به درخت ممنوع و خوردن میوه آن نهی شدند نه آدم موجب شد که حوا سقوط نماید و نه حوا سبب ناکامی آدم در آن امتحان گردید بلکه هردو یکسان و به یک سویه امتحان را پشت سرگذاشتند و خداوند هردو نفر آنها را به خاطر قبول نشدن در آن امتحان بسوی زمین فرستاد .
در جعل تکالیف و ثواب و عقاب نیز فرقی بین زن ومرد در اسلام وجود ندارد . پس در اسلام نه مرد سالاری وجود دارد و نه زن سالاری بلکه اسلام دین حق سالاری ، عدالت سالاری و بالاخره شایسته سالاری است .
"نشوز" از ریشه"نشز" به معنای زمین بلند و در اصطلاحات عربی به ناسازگاری ،سرکشی و بلندپروازی تعبیر شده و در این آیه آن دسته از مردانی را مورد خطاب قرارمی دهد که دردل آنها نسبت به سرپیچی همسرانشان در برابر آن وظائف زناشوئی هراس و دلهره وجود دارد. و استفاده از نشوز و مصرف آن برای انسان به معنای سرپیچی و ناهمراهی است که در مورد یک زوج، به عدم تفاهم و نارضایتی در جریان زندگی و در رابطه جنسی به ناهمراهی در امر آمیزش اطلاق می شود. در کلمه " فعظوهن " فای تفریع آمده، و موعظه را نتیجه ترس از نشوز قرار داده، نه از خود نشوز. ترس از نشوز این واقعیت را نیز باز می گوید که قرن خشونت طلبی زن را سرشت او نمی داند و هرگاه زنی در روابط زناشوئی خشونت طلب باشد، او را گرفتار عارضه می شناسد. پس مبنای رهنمود آیه ، خوف از سست شدن اساس خانواده است. درحقیقت، این آیه در مورد مردی است که درپی اظهار بی مسئولیتی یا عدم دلبستگی در روابط خانوادگی و یا بی میلی همسرش درروابط جنسی، برای ادامه زندگی مشترک دچار هراس و ترس می شود. مسلم است که بهترین سرنوشت اینگونه رابطه زناشوئی، ازطرفی ناسازگاری زن و ازسوی دیگر، ترس شوهر، جدائی خواهد بود. برای بهبود بخشیدن به این رابطه ناسالم و رفع ترس ایجاد شده، از شوهر می خواهد ابتدا با همسرش دراین مورد به گفتگو بنشیند. بدیهی است که در جریان گفتگو درباره این روابط ناسالم، حقایقی برای طرفین روشن می شود.
چنانچه کمبودهائی از نظر روانی یا جسمی و یا مادی درکار باشد، در جریان گفتگو، یا رفع می شوند یا تصمیماتی برای مرتفع کردن آنها گرفته می شود. دراین گفتگوها مشخص می گردد، زن همواره علاقه به ادامه زندگی با همسرش دارد یا ندارد. اگر علاقه به ادامه زندگی نبود، بدیهی است متارکه می کنند، این آیه برای پیشگیری ازهمین متارکه نازل شده است. اما اگر زن اظهار علاقه و تمایل به شوهر و خانواده نشان داد و در نگهداری کانون خانواده اصرار ورزید، اما همچنان در روابط زناشوئی بی میلی نشان داد، وجود بیماری محرز می شود. با توجه به اینکه دراین آیه نافرمانی زن (نشوز) مورد سرزنش و تقبیح مستقیم قرارنگرفته و مجازاتی الهی برای آن درنظر گرفته نشده است، خود دلیلی بر پیش بینی وجود بیماری می باشد. اما اول آیه به شوهر هشدار داده است و او را به عنوان مرد، موظف گردانده به انجام مسئولیتش در قبال زن(قوامون علی النساء). پس ترک همسر بیمارازسوی مرد را مجاز نمی داند. بدین قرار قرآن مرحله دیگری راپیشنهاد می کند وآن دادن ابتکار عمل بدست شوهر، بااجتناب از هم خوابگی با همسرش است. تا ازطرفی با ایجاد اعتماد به نفس در خود بتواند بر عارضه ترس مسلط شود و ازسوی دیگر ممکن است در اثر این جدائی نسبی و موقتی، همسرش میل به ادامه زندگی و یا روابط جنسی را بازیابد . درصورتیکه این مرحله هم جواب نداد و بالاخره اینکه وقتی راههای مسالمت آمیز سودی نبخشید، یا باید دست از انجام وظیفه کشید، یا باید در صورت تأثیر نداشتن موعظه و قهر ، راه حل سوم را تجویز می کند( وَ اضرِبُوهُنَّ).
متاسفانه برخی ازافراد جامعه با شنیدن این آیات ، در مرحله اول احساسی برخورد می‌کنند و می‌گویند، یعنی شرع به مردان اجازه داده تا همسرانشان را بزنند؟ و فکر می کنند که اسلام با این آیات تنبیه بدنی زنان را تجویز و تشریع نموده و بدون اینکه در بطن آن غور نمایند به اظهارنظر عجولانه پرداخته اند.
باید اذعان نمود که آنقدر در قرآن و روایات و در سیره عملی معصومین(ع) به احترام و ارزش زنان سفارش شده که در هیچ دینی این قدر اهمیت داده نشده است. اما همین اجازه تنبیه مختصر بدنی در شرایط خاص بیماری،‌ خدمت و رحمت به زن تلقی شده است، نه اذیت و آزار و انتقام‌جوئی، که تشخیص این بیماری با آقایان نیست. متأسفانه بعضی از آقایان دچار سوء تفاهم شده‌ و بر سر کوچکترین مسائل و برای ارضای غرور و خودخواهی خویش، برخوردهای ناشایستی با همسرشان دارند که این عین ظلم بوده و باید پاسخگوی رفتار زشتشان باشند.
بر طبق آیه فوق علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد و پیش از آنکه زن ناشزه شود، چاره ای اندیشید.با نگاهی جامع الاطراف به این حکم در می یابیم که این حکم فقط در اسلام نبوده بلکه در تمام قوانین دنیا هنگامی که طرق مصلحت آمیز برای وادار کردن افراد به انجام وظیفه ( و اموراتی که فرد چه زن و چه مرد قبلا متعهد شده بود که انجام دهد ) کار ساز نبود متوسل به خشونت میشوند نه تنها ضرب ، بلکه گاهی بیشتر و تا آنجائی که اعدام را در برخی موارد جائز شمردند !!! . در اسلام نیز هر یک از زن و مرد موقع عقد ازدواج متعهد به اموراتی می شوند که موظف به انجام آن در مقابل همسر هستند که سر پیچی آنها احکام جزائی را در پی دارد که این آیه شریفه یک نمونه از احکام جزائی برای خانم هائی است که از وظیفه شان سر پیچی کردند . پس تخلف کردن از تعهدات ، در تمام قوانین دنیا دارای احکام جزائی است نه فقط اسلام .
همچنین بر طبق نظر روانشناسان و صاحبنظران علوم روانپزشکی ،جمعی از زنان دارای حالتی به نام مازوخیسم یا مازوشیسم یعنی آزارطلبی یا آزار دهندگی هستند و گاه این حالت در آنان تشدید می شود که تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است و تنبیه مختصر بدنی ، برایشان همچون مرهم می باشد ، اساس مازوشیسم "لذت بردن از رنج کشیدن است". این بیماری در سطح جوامع بسیار گسترده است. مخصوصا در جوامعی که زندگی را همراه بارنج و سختی می گذرانند بصورت پدیده ای مقدس خود را نشان می دهد. حتی زجرکشیدن و سختی به خود دادن را جزء عبادت می دانند و آن را از راههای رسیدن به بهشت تلقی می کنند. بعضی از روانکاوان، تحمل مادران در بارداری و بزرگ کردن کودک همراه با لذت را از مصادیق مازوشیسم(مثبت) می دانند. آنچه که در جوامع در مورد مازوشیسم متداول است، مازوشیسم جنسی است که بیشتر بین زنان شیوع دارد. به این ترتیب که برای ارضاء شدن، احتیاج به یک عامل تحریک کننده اغلب جسمی دارند که به دلائل مختلف با خشونت همراه می شود و عوارضی جانبی را به همراه می آورد.
جالب است بدانیم اولا آیه شریفه درمورد زنانی است که از اموراتی که حق شوهر است سر پیچی کرده و آنها را مورد اذیت قرار می دهند و ثانیا در ذیل تفسیر آیه ۳۴ سوره نساء هم روایاتی وارد شده که تنبیه بدنی خانمها باید مختصر ، ملایم و خفیف باشد و طوری باشد که دیه در بر نگیرد و سفارش کرده که نباید به مرحله ی کبودی جسم یا زخمی شدن بدن برسد. به علاوه ، مرد متخلّف هم متقابلا گاهی توسط قاضی تنبیه بدنی می شود و اگرشوهر نیز از انجام حقوق زناشویی سر باز زند و راهی برای وارد ساختن او به انجام این حقوق جز تنبیه بدنی نباشد ، حکومت اسلامی حق دارد او را تنبیه بدنی نماید. و در مورد این امر می توان به داستان مردی که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هیچ قیمت حاضر به تسلیم در برابر حق نبود و امیرمؤمنان علی (ع) او را با شدت عمل و حتی با تهدید شمشیر وادار به تسلیم کردند اشاره نمود.
در جلد پنجم ( ص ۶۸ )تفسیر طبری از رسول اکرم(ص) نقل شده که می فرمایند:" کتک شما نباید به نحوی باشد که اثر آن در جسم زن نمودی داشته باشد، یا کتک نشانه خودنمایی و اظهار قدرت مرد باشد که زهره چشمی بگیرد. ((ضرباً غیر مبرّج ))." وهمچنین در جلد سوم(ص ۵۲۱ ) کتاب " من لایحضره الفقیه" از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که در تبیین مفهوم نشوز فرمودند:" نشوز زن آن است که در فراش ‍ (همبستر شدن ) از شوهر تبعیت نکند و مقصود از اضربوهنّ ، زدن با چوب مسواک و شبیه آن است ، زدنی که از روی رفق و دوستی باشد" و در جلد سوم تفسیر مجمع البیان از امام باقر(ع) در این زمینه روایت گردیده که می فرمایند: "با چوب مسواک باید زد" (چوب مسواک چوبی باریک بوده که در قدیم برای مسواک استفاده می کردند) و در جلد نخست تفسیر صافی آمده است: "زدنی که شدید نباشد ، گوشت خراش ندهد و استخوان را نشکند. " وبالاخره اینکه نظرات مراجع عظام نیز در این باره صریح می باشد ، حضرت آیهٔ الله العظمی صانعی در مورد این آیه می فرمایند:" ظاهراً ضرب یک ضرب خاصی است که متضمن اذیت و آزار نباشد چون در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که مراد از ضرب در آیه ضرب با مسواک می باشد و معلوم است زدن با آن هیچ ضرر و اذیتی برای طرف ندارد بلکه احتمال می رود که زدن با مسواک اشاره ای به جلب محبت و دوستی و مقدمه ای برای هم خوابگی باشد به هرحال از آیه نمی توان ضرب و زدنی اضافه بر آن چه در روایت آمده استفاده نمود."
همانگونه که گفته شد، این قسمت آیه به قشر محدودی از جامعه مربوط میشود:
الف) مربوط به زوجی است که مسئله دارند. یعنی تمام زنها و مردان را دربرنمی گیرد.
ب) مربوط به زوجی است که درآن زن خودرا با روند کانون خانواده هماهنگ نمی داند (اعتراض دارد). یعنی بازهم تمام زوجهائی که مسئله دارند را دربر نمی گیرد.
ج) پس این آیه مربوط می شود به مردی که زنی بیمار دارد و به دلیل آن بیماری درروابط زناشوئی ناسازگاری نشان میدهد.
قرآن به جز مسئله مازوشیسم که تعریفش در بالا آمد در این آیه و آیه های فراوان دیگری اعمال خشونت را بر علیه زنان نهی کرده است. در همین آیه می فرماید "تعدی" نکنید. زیرا تعدی که خود اعمال خشونت است را ظلم به خود تلقی میکند و آن را نهی می کند. مرد و زن بنا بر قاعده قرآن باید بر سر حق بایستند . پس رفتارشان باید بی ضرر باشد : نه زیان بینند و نه زیان برسانند . بلکه فایده رسانند و فایده برند . پس اگر قر&#۶۵۱۵۳;ن ، رهنمودی بدهد مغایر اصل راهنمای عمومی، تناقض ببار می &#۶۵۱۵۳;ورد . و باز چون، تکلیف جز عمل به حق نیست ، مرد را مکلف به تکلیفی نمی کند که حق نباشد و به او زیان رساند . بنا بر این ،به مرد اجازه تنبیه کردن زن را نمی دهد . اجازه تجاوز به حقوق زن را نمی دهد ، بلکه وظیفه او می داند رعایت حقوق زن و دفاع از این حقوق ( قوامون علی النساء ) را .
کلمه "ضرب" در قرآن به مناسبتهای گوناگونی نظیر "اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ" (خطاب به موسی ع : با عصایت به سنگ بزن) یا " ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ" ( جابجا شدن، مسافرت کردن) یا "ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ" (قدم زدن در راه خدا) یا "ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُٔ" (مهر ذلت برآنها زده شد) ویا " کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ" (مثال زدن) استعمال شده است. اما در دو یه بمعنای برانگیختن است : در سوره بقره،آیه ۷۲ ، پس از آنکه یادآور می شود قتل کسی را که می خواستند مخفی کنند ، می فرماید با استخوان گاو به مرده بزنند و چون چنین کردند، خداوند مرده را زنده کرد . در این آیه ، ضرب به معنای زدن در آیه ۵۰ سوره انفال نیست . بلکه عمل برانگیختن به قصد تجدید حیات است . همینطور است در آیه ۳۴ سوره نساء . بجاست یادآور شود که در قرآن، ضرب به ۱۴ معنی آمده است .
می بینیم که "ضرب" اقدام به عملی است برای رسیدن به هدفی مشخص. و در این هدف به میل آوردن واززندگی لذت بردن زن است همراه با محترم شمردن حقوق زن و حقوق شوهر(اصول قرآنی). اگر منظور از این کلمه، کتک زدن و تنبیه کردن زن باشد، هم حقوق مسلم زن مورد تجاوز قرارگرفته، هم حقوق مرد ، که با اصول قرآن در تضاد قرارمی گیرد. پس مقصود از " وَ اضرِبُوهُنَّ" تحرک بخشیدن زن به بازیابی میل به زندگی یا لذت بردن است . وقتی بنا بر این تحرک بخشیدن است، خشونت معنای معمول خود را از دست می دهد و به نوعی فن به شوق آوردن و به شوق آمدن بدل می شود وکامیابی در زندگی مشترک و التذاد جنسی را برای هر دو طرف کامل تر می کند .
سپس می فرماید "هنگامی دست دادند ، به آنها تعدی نکنید" . یعنی وقتی آثار "نشوز" (ناهمراهی) برطرف گردید، شوهر نباید مرحله تحرک را ادامه دهد، زیرا ازآن به بعد، از هدف اصلی خارج شده و به خشونت بدل میشود. به دلیل آنکه هدف خشونت تخفیف و تحقیر و تخریب است و این هدف مغایر حق زن و حق مرد است، آن را نهی می کند. پس خشونت در محیط خانواده و در بستر می باید با ابراز عشق و ابراز شوق همراه شود . اگر چنین شد، دو طرف التذاذ کامل می جویند ، بر حق استوار می مانند و زور محل عمل پیدا نمی کند و خشونت زدائی بمعنای صحیح کلمه انجام می گیرد .
بایستی افرادی که این آیات را مبنا و حجت خویش در تادیب و تنبیه بدنی همسرانشان قرار داده اند بدانند که برخورد شوهر با همسر در محیط خانواده بسیار اهمیت دارد تا آنجا که مبنای عذاب اول قبر بدرفتاری با اهل خانه است و هیچ کس، هر قدر که ایمان داشته باشد از این عذاب خلاصی ندارد و شاید داستان سعدبن معاذ رئیس قبیله اوس در مدینه و بدرفتاری وی با خانواده اش و نحوه برخورد پیامبراعظم(ص) با وی در موقع دفن وی مصداق بارزی از این حکم اسلامی باشد.
نشانه شایستگی زن اطاعت و تواضع او نسبت به شوهر است تواضع زن ، ضعف نیست ، ارزش است نشانه ی همسر شایسته ، رازداری ، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب اوست نشانه همسر شایسته ، حفظ خود در غیاب شوهر است اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وی ، مشروط به تاءمین زندگی او از سوی مرد است و مرد هیچ حقّی در آزار همسر مطیع خود ندارد و برخوردش با منکرات باید گام به گام و مرحله به مرحله باشد. موعظه ، قهر و تنبیه ملایم و سه مرحله موعظه ، ترک هم خوابی و تنبیه ، برای مطیع کردن زن است . پس اگر از راه دیگری زن مطیع می شود، مرد حقّ برخورد ندارد. جمله ی (فان اطعنکم ) نشانه آن است که هدف اطاعت است ، گرچه از طریق دیگری باشد. تا موعظه مؤ ثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدایی موقت اثر کند، تنبیه بدنی ممنوع است برخورد خشن و تنبیه ، تنها برای انجام وظیفه است ، نه انتقام و کینه و بهانه و بایستی واقف گردیم که این آیه قرآن را نیز مانند برخی آیات دیگر، نمی‌توان به تنهائی تفسیر کرد؛ بلکه باید آن را در کنار آیات دیگر قرار داد تا به فهم درستی رسید. در کنار این آیه باید آیه۱۹ سوره نساء«و عاشروهن بالمعروف»؛«با زنان به شایستگی رفتار کنید.» که اگر مردی به جهاتی از خانمش اکراه داشته باشد نباید با او برخورد ناشایستی داشته باشد، حتی اگر اخلاق خوشی ندارد خداوند به طریق دیگری به او عنایت خواهد کرد. و بعد آیه ۱۹۷ سوره بقره را بگذاریم که «هن لباس لکم و أنتم لباس لهن» که زن و مرد باید حامی و رازدار یکدیگر باشند و در کنار اینها باید آیه ۲۱ سوره روم را گذاشت که «...لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودهٔ و رحمهٔ...»
باید اذعان نمود که محیط انسان دائماً در تحول و دگرگونی است و محیط سیاسی، محیط اجتماعی، محیط زندگی، محیط طبیعی و جزئیاتی مانند پوشاک، خوراک، روابط زندگی و غیره نیز تابع این تغییر است. پس می توان چنین تصور کرد که ابعاد مختلف زندگی انسان مرتباً در حال تحول است. از طرح این مسئله می توان چنین استفاده نمود که بسیاری از حقوق انسان هم هست که چه بسا در گذشته های دور اصلاً موضوعیت نداشته و مطرح نبوده مانند کار کردن و اشتغال زن در کنار مردان در جامعه و مسائل مطرح شده در دوره هایی بوده که نیازی نبوده زنان خارج از خانه کار کنند، اما اینک شرایط اقتصادی، شرایط سیاسی، اجتماعی، طوری است که اقتضا می کند که زن هم در کنار مرد و درست پابه پای مرد فعالیت داشته باشد. ما برای اینکه حقوق انسان متحول را به دست بیاوریم، چاره ای نداریم جز اینکه به عقلای قوم در هر عصری مراجعه کنیم و اتفاقاً سیره عقلا از نظر فقه و مبانی دینی ما، همیشه حجت بوده و مورد احترام قرار گرفته است.
عقل و عقلانیت یکی از منابع تشخیص احکام دینی است. و بر طبق نظرات صریح قرآن شناسان و فقیهان عصرمان در عصر حاضر برای شناخت حقوق زنان عقلای بشر آنهایی که یک وفاق نسبی جمعی روی آنها هست بنشینند و حقوق بشر، به خصوص حقوق زنان و حقوق کودکان را، حقوق مردان، حقوق کارگران و غیره را تدوین و تبیین کنند، البته نگاهی هم به متون دینی داشته باشند. به هرحال متون دینی هم، بیانات و اشاره هایی به حقوق اصناف مختلف دارند ولی آنها کافی نیست و حرف نهایی را باید عقلای امروز بزنند.باید واقف باشیم که دنیای امروز، بزهکاری ها و نابسامانی ها و معضلات خاص خود را دارد، آن مشکلات به جای خودش محفوظ است. جای تاسف است که در متون دینی ما نکات ریز و جزیی در حقوق زنان و کودکان نیامده و کار شاقی جهت تبیین آن صورت نپذیرفته است و در مورد آزادی بیان، آزادی پوشش، آزادی قلم، تفکر، اندیشه، عقیده، کلیاتی در متون دینی داریم ولی به صورت بند بند و مشخص نداریم. اینجاست که باید مجتهدین و صاحب نظرانی که از متون دینی اطلاعاتی دارند، دیدگاه های جدید را مطالعه کنند. ولی اگر بخواهیم بگوییم همه چیز در متون دینی ما آمده، این اغراق است. جزئیات نیامده بلکه کلیات آمده است. در باب موضوعاتی مثل ارث، دیه زنان، اشتغال زنان، طبق مقدمه ای که در آغاز بحث عرض کردم، انسان موجود متحولی است.
یک دیدگاه این است که احکامی مانند تساوی ارث و تساوی دیه مطابق با آن عصر و زمان صدر اسلام بوده که مناسبات اجتماعی در آن دوره آن گونه اقتضا می کرده است، اما اینک وضعیت زن و حضور او در صحنه های مختلف اجتماعی دگرگون شده است و می توانیم با توجه به شرایط جدید و با توجه به حضور زنان، کما اینکه بعضی از فقها همچون حضرت آیت الله صانعی هم فتوا داده اند به تساوی ارث زن و مرد، تساوی دیه زن و مرد نیز تغییر می کند.و یا آیت الله مکارم شیرازی در مورد قربانی کردن حاجیان فتوا دادند که حاجی می تواند در مکه مشغول به جا آوردن آداب حج باشد ولی گوسفندش در ایران قربانی شود. این خلاف فتوای معروف بود، چطور ایشان به این نتیجه رسیدند، ایشان شرایط جدید را در نظر گرفتند، چنانکه در متون دینی اصلاً ما چنین فتوایی نداریم.در مورد شطرنج هم امام راحل فتوا دادند که عنوان تبدل پیدا کرده، یعنی شطرنج دیگر قمار نیست، بلکه شطرنج یک ورزش فکری تلقی می شود.
باید به این نکته اعتراف نمود که زنان در جهان امروز شرایط ویژه ای دارند. شرایط زیست انسان همیشه ثابت نبوده و با هزار و چهارصد سال قبل خیلی تفاوت پیدا کرده و لذا باید فتاوا، استنباط ها و اجتهادها متناسب با انسان عصر حاضر باشد.الان در بسیاری از کشورها زنان پا به پای مردان و یا حتی بیشتر از مردان کار می کنند و یا در شمال کشور خودمان، زنان در شالیزارها بیشتر از مردان کار می کنند و حال اگر کسی زنی را بکشد باید دیه او را کامل بپردازد.
صاحب نظران و مراجع ما با توجه به زن امروز، با توجه به شرایط اجتماعی و مقتضیات زمان و مکان باید فتوا دهند و مشکلات جامعه را حل کنند و پاسخ شبهات را بدهند. در حال حاضر سئوالات زیادی از جانب صاحب نظران و عقلای دنیا متوجه فتاوا و متوجه این احکام است.و متاسفانه روز به روز این شبهات بیشتر می شود و باید به آنها پاسخ داده شود.
وحید کاظم زاده قاضی جهانی
منبع : سایت اختصاصی هواداران


همچنین مشاهده کنید