شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


قرار را بر فرار ترجیح دهید


قرار را بر فرار ترجیح دهید
سال ها پیش درشرایطی بودم که اغلب انسان ها آرزویش را دارند؛ موفقیت در شغلم که ساخت و ساز برج های بلند بود، داشتن خانه ای بزرگ و لوکس، دو خودرو مدل جدید گرانقیمت و یک قایق تفریحی بسیار شیک.
با عشق ازدواج کرده بودم و زندگی عاطفی خوبی داشتم. ولی ناگهان بازار مسکن راکد شد وهیچ کس دیگر علاقه ای به خرید خانه ها و برج های من نداشت.
ماه ها مجبور شدم برای گذران زندگی از پس انداز استفاده کنم. کار به جایی رسید که دیگر دخل و خرجم با هم جور نبود؛ فکر می کردم دیگر بدتر از این نمی شود، ولی تقاضای طلاق همسرم شوک بیشتری به من وارد کرد.
به قدری بی انگیزه و ناامید بودم که حتی نمی توانستم در خانه بمانم. بدون هدف و مقصد قایق را برداشتم و به سمت سواحل فلوریدا حرکت کردم. در جایی خارج از نیوجرسی مسیر قایق را تغییر دادم و به سمت اقیانوس تاریک رفتم. فکر می کردم از زندگی راحت خواهم شد اگر این آب جانم را بگیرد. ناگهان قایقم میان دو سنگ بزرگ گیر کرد و تکان شدیدی خورد. تعادلم را از دست دادم و داخل آب افتادم. آب به قدری سرد بود که قدرت حرکت را از من سلب کرده بود. ناگهان فکر کردم «من نمی خواهم بمیرم، در آن لحظه با خود اندیشیدم که باید به مسائل و دنیا از زاویه ای دیگر بنگرم. زندگی گذشته من تمام شده بود و باید زندگی جدیدی را آغاز می کردم. درست است که شغل، همسر و زندگی راحت و لوکس خود را از دست داده بودم اما نباید اجازه می دادم که این مسائل مانعی بر سر راه امیدها و آرزوهای من ایجاد کند. آن لحظه فکر کردم تنها چیزی که حالا حائزاهمیت است، این است که نباید به خود اجازه دهم در این شرایط تنها بمانم.» اینها گفته های «پاتریک دل زوپو» روانپزشک متخصص و معروف نیویورکی است.
پاتریک در آن وقت با خود فکر کرده بود که می توان در مقاطع دشوار زندگی کارهایی انجام داد که شرایط سهل شود و البته هرکسی بهتر از همه کس و همه چیز می تواند به خود کمک کند.
● به خودتان اجازه دهید، غمگین و اندوهگین باشید
پزشکان و مشاوران معتقدند وجود دوره غم و اندوه ضروری است و از این که ناراحت و اندوهگین هستید، نباید شرمنده باشید. گریه و اشک تنها علامت احساس تأسف نیست، بلکه تأکید بر ناراحتی و نشان دهنده غم و اندوه است که از درون شما راهی برای خروج پیدا کرده است. اصلاً اهمیتی ندارد که گریه و ناراحتی کمی طولانی شود.
«دونا کلب» ۲ پسر ۱۵ و ۱۶ ساله داشت. هردوی آنها در یک روز و در اثر برق گرفتگی کشته شدند. او چنان شوکه شده بود که حتی نمی توانست در مراسم عزاداری فرزندانش گریه کند. پس از گذشت چند روز وقتی سر کار برگشت، در اتاق خود دچار سرگیجه شد. بلافاصله به خانه برگشت، در اتاق خود را بست و تا توانست جیغ کشید و گریه کرد. در واقع گذر زمان به کمک او آمد تا احساس غم و اندوه خود را بیرون بریزد. خودش می گوید بعد از گذشت ۳ ساعت احساس کردم بارسنگینی از روی شانه هایم برداشته شده است.
● خشم خود را درک کنید
خشم بسیار طبیعی است. «زوپو» می گوید: خشم و عصبانیت می تواند از راه های مختلفی بروز کند. اگر خشم خود را بفهمید، بهتر می توانید بهبود پیدا کنید.
«کنراک برکن» ۲۵ ساله بتازگی صاحب فرزند شده بود. او شغل جدیدی در سرویس خطوط هواپیمایی به دست آورده بود که مسئولیت های سنگینی را متوجه اش می کرد. یک روز به طور ناخودآگاه دچار خونریزی شد و دکتر پس ازمعاینه به او گفت که به سرطان خون مبتلا شده و بیماری بسیار پیشرفت کرده است و ۲ هفته بیشتر برای زندگی وقت ندارد.
بعد از این اتفاق «برکن» دچار شوک شدیدی شده بود، دائم در خلوت با خدا راز و نیاز می کرد و با گریه می گفت: «این حق آدمی مانند من نیست. » احساس خشم و عصبانیت شدیدی داشت و این خشم او را از پا انداخته بود. خودش را باخته بود و زمان مرگ خود را روزشماری می کرد. یک روز که نزد پزشک رفته بود، دکتر به او گوشزد کرد که باید فردی را برای مراقبت از دختر کوچولویش استخدام کند.
«برکن» با عصبانیت سر دکتر فریاد زد: چطور جرأت می کنی به من بگویی دخترم را باید شخص دیگری بزرگ کند؟ در همین لحظه فهمید هنوز علت های قوی ای برای زندگی و مبارزه با مرگ دارد. این جرقه خشم به او کمک کرد تا شرایط سخت را پشت سر بگذارد و درنهایت با پیوند مغز استخوان، از مرگ نجات پیدا کند. او با خیال راحت در کنار دخترش به زندگی ادامه داد.
● با اتفاقات بد و ناخوشایند روبه رو شوید
دکتر آرانوف روانپزشک آمریکایی می گوید: یکی از موانع ناخوشایندی که سرراه سلامت انسان ها قرار دارد، فرار است. اکثر افراد در شرایط بد، وقتی احساس خوشایندی ندارند و حس پوچی بر آنها غلبه می کند، سعی می کنند فرار را انتخاب کنند.
«جان جانکوسکی» مدیرعامل یک شرکت بزرگ تجاری در نیویورک بود. او همیشه قدرت انتخاب داشت و پول زیادی به دست می آورد. اما ناگهان بازار سهام و بورس سقوط کرد و او دچار مشکلات شدید مالی شد. به طوری که از دست طلبکاران شب ها کابوس می دید و نمی توانست بخوابد. او حتی خواسته های همسر و فرزندانش را نمی توانست برآورده کند. یک روز صبح از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت فرار کند. ۲ ساعت دوید و از خانه دور شد. اما در همان حالت دویدن ناگهان به خود آمد و با خود گفت: چرا باید فرار کنم؟ تنها چیزی که منطقی است این است که باید بایستم و با مشکلاتم مواجه شوم و مبارزه کنم. حتی اگر لازم باشد باید شکست خود را به عنوان بدترین قسمت زندگی ام بپذیرم.
● دست به کار شوید
چند هفته پس ازمواجهه با مشکلات، حالت روحی افراد بهتر می شود و به مشکلات خود عادت می کنند و به زندگی عادی خود بازمی گردند. بنابراین باید به جای فکر به مشکلات و ناکامی های گذشته، روی مواردی تمرکز کنید که می تواند در بهبود شرایط به شما کمک کند. برای این منظور، می توان این کارها را انجام داد:
۱) با یک مشاور صحبت کنید. برای خالی شدن از احساسات بد، باید با یک نفر صحبت کنید.
۲) کتاب بخوانید، بویژه کتاب هایی که در مورد خودشناسی و کمک به خود است.
۳) مجلات مختلف را در منزل نگهداری کنید و مشکلات مربوط به زندگی افراد مختلف را که در آنها نوشته شده است مطالعه کنید. این نوعی خوددرمانی است.
۴) برای خود برنامه ریزی کنید. اهدافی را درپیش بگیرید و برای رسیدن به آن اهداف در آینده تلاش کنید.
۵) مهارت های جدید یاد بگیرید. در کلاس های جدید شرکت کنید. ورزش یا هنر جدیدی یاد بگیرید. به خاطر بسپارید که تصمیم دارید زندگی جدیدی را آغاز کنید. پس باید مهارت جدیدی را نیز فرا بگیرید.
۶- ورزش کنید. فعالیت بدنی خاصیت درمانی دارد؛ ورزش کمک می کند تا فکر از مشکلات رها شود.
● صبور باشید
اغلب افراد از خود سؤال می کنند: «کی درد ناشی از این مشکل تمام می شود؟» پزشکان معتقدند دست کم ۶ ماه زمان لازم است تا انسان شرایط بحرانی و دشوار را فراموش کند. این امر گاهی اوقات حتی یک یا ۲ سال طول می کشد. البته این موضوع بستگی به مشکل و نوع موقعیت فرد دارد. اگر انسان خود برای بهبود خویش تلاش کند، می تواند این زمان را کاهش دهد. باید صبور بود و درک کرد که برای بهبودی زمان لازم است. هر مرحله ای ازغم و اندوه را که پشت سر می گذارید به خود تبریک بگویید.
سفر «پاتریک زوپو» به فلوریدا ۵ هفته طول کشید. این زمان زیادی بود تا او بتواند به همه چیز فکر کند و دنبال راه چاره باشد. در حین سفر با خود تصمیم گرفت مستحکم و قوی باشد و به جای فرار به مقابله با مشکلات بپردازد. وقتی به خانه برگشت، درباره سفر با پدرش صحبت کرد. پدرش از او پرسید: نتایجی را که به دست آورده نمی نویسد؟ پدر پاتریک درست می گفت. پاتریک نوشتن را آغاز کرد. امروزه نوشته های او احساس خوب بازگشت به زندگی را به خوانندگانش القا می کند.
ترجمه: هلیا خرم‎/ منبع: ریدرز دایجست
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید