جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


مادری یا حقوق برابر


مادری یا حقوق برابر
جنبش زنان در اروپا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، آنچه از آن غالبا با عنوان ‌«موج اول فمینیسم‌» یاد می‌شود، به کمبود شفافیت ایدئولوژیک متهم شده است. تاریخ‌نگاران متعددی به سردرگمی، آشفتگی یا تزلزل موجود در بحث‌ها اشاره کرده‌اند.
فمینیسم موج اول، یک سنت طویل‌ا‌لمدت فکری داشت، اما ایدئولوژی واحدی نداشت. تحلیل‌های فمینیستی به طور کامل توسط یک بنیانگذار خلق نمی‌شد، بلکه از موقعیت‌ها و بافت‌های گوناگون به دست می‌آ‌مد. نظریه‌پردازان تاثیرگذار مانند جان استوارت‌میل، آگوست ببل، شارلوت پرکینز گیلمن، اولیو شراینر یا کلارا زتکین فعال نیز بودند; آن‌ها سخنرانی می‌کردند، عریضه می‌نوشتند، پول جمع می‌کردند یا نشریه منتشر می‌کردند. بافت این فعالیت‌ها راهبردی بود نه آکادمیک. دو اثر از سایرین کامل‌تر و سیستماتیک‌تر بودند: فرودستی زنان از جان استوارت میل و زن و سوسیالیسم از آگوست ببل به خاطر اثرگذاری ایشان در جلب حمایت‌ها و بردن بحث‌ها به میان مردم، در یادها مانده بودند. ویژگی‌هایی که یک تاریخ‌نگار از فمینیست‌های اولیهء آمریکایی برشمرده است، در مورد دیگران نیز صادق بود: ‌«آن‌ها با یکدیگر مخالف بودند، بیش از آن‌که نظریه‌پرداز باشند، اخلالگر بودند و هیچ سخنگوی واحد یا متنی که اتحاد ایجاد کند، تولید نکردند.‌» با توجه به طرد سنتی زنان و مسایل آنان از فضاهای آکادمیک، تعجب‌آور نیست که تولید نظریهء سیستماتیک اولویت‌شان نبود.
با این حال، تاریخ‌نگاران دو جریان اصلی را در جنبش تشخیص داده‌اند که عموما با ‌«فمینیسم مادرانه‌» یا ‌«فمینیسم اجتماعی‌» و ‌«فمینیسم حقوق برابر‌» یا ‌«فمینیسم لیبرال‌» توصیف می‌شوند. فمینیست‌های مادرانه عقیده داشتند که زنان، به دلیل غرایز یا تجربه‌های مادری، قادر به ایفای نقش خاص و مهمی در جامعه هستند. آن‌ها از زاویهء تفاوت‌ها به جای شباهت‌ها میان دو جنس بحث‌ها را دنبال می‌کردند و معتقد بودند که ارزش‌های فرهنگ زنانه باید در مقابل جنبه‌های رقابتی ویرانگر نظم جامعهء صنعتی مردسالار قد علم کند. از سوی دیگر، فمینیست‌های لیبرال از ایدئولوژی لیبرالی حقوق برابر الهام می‌گرفتند که بر اساس پیش‌فرض شباهت ذاتی تمام موجودات به بشر استوار بود چنان که نویسندهء آلمانی هدویگ دوهم می‌گوید: ‌«حقوق بشر جنسیت نمی‌شناسد.»
الیزابت کدی استانتن آمریکایی ۱۹۰۲۲۱۸۱۵۵) غالبا در گروه فمینیست‌های لیبرال قرار داده می‌شود. استانتن از کسانی که ‌«نمی‌توانند هضم کنند که زنان و مردان مساوی‌اند‌» خشمگین و برافروخته می‌شد. او که از یک خانوادهء اصیل ثروتمند نیویورکی برخاسته بود، از سنت‌های جمهوری‌خواهانهء مستتر در ‌«اعلامیهء استقلال‌» به خوبی آگاه بود و خود در بازنوشتن آن در ‌«اعلامیهء احساسات‌» که در سال ۱۸۴۸ در کنوانسیون آبشار سنکا به وجود آمد، سهیم بود. استانتن، در یک سخنرانی در سال ۱۸۹۲ هنگامی که ۷۶ سال داشت، از تنهایی ذاتی هر فرد و لزوم تقویت توانمندی‌های فردی سخن گفت. به گفتهء او، روابط خانوادگی زن چیزی جز ‌«روابط جزیی و اتفاقی زندگی‌» نبود.
از سوی دیگر، فمینیست‌های مادرانه به شدت به تفاوت‌های جنسیتی ریشه‌دار در شرایط خانوادگی زنان معتقد بودند. آن‌ها به حساسیت اخلاقی منحصربه فرد زنانه و روح ایثارگری باور داشتند; چیزی که یک تاریخ‌نگار آن را ‌«قدرت عشق، به جای عشق به قدرت‌» نامیده است. هر چه اصلاحگران نسبت به مشکلات ناشی از صنعتی شدن، شهری شدن، مهاجرت گسترده و امپریالیسم آگاه‌تر می‌شدند، لزوم مداخلهء زنان به عنوان پاسخی در مقابل این مشکلات را بیش‌تر احساس می‌کردند. اصلاحگر آمریکایی _مریای. لیز نظر افراد بسیاری را به زبان آورد، هنگامی که گفت: ‌«خدا را شکر که ما زنان مقصر این آشفتگی سیاسی که شما مردان ما را به آن کشانیده‌اید، نیستیم.‌» آن سوی اقیانوس اطلس، فمینیست فرانسوی به نام ماریا دریمه اعتراض خود را نسبت به سیاست‌های مردسالار چنین بیان کرد: ‌«چه می‌گویید! زنان همه‌چیز را در سیاست خراب می‌کنند؟ هرگز! به نظر من در این مسیر زنان بسیار خوب عمل کرده و پیش رفته‌اند.‌»
زنان نمی‌توانستند در حاشیه بنشینند و فروپاشیدن تمدن را تماشا کنند در حالی که فمینیست‌های لیبرال سعی می‌کردند ‌اندیشه‌های لیبرال را به خانواده تعمیم دهند، فمینیست‌ها می‌خواستند ارزش‌های خانواده را به جامعه پیوند بزنند، آن‌ها زنان را بر حسب سرشت و تجربه‌هایشان دارای تعهدی اخلاقی می‌دانستند. چنان که شاعر و سخنران آمریکایی آفریقایی‌تبار، الن واتکینز‌هارپر به صراحت خاطرنشان ساخت: ‌«طی سالیان بیهوده و ملال‌آور، مردان، ویرانگری و تخریب و فروپاشی بسیار کرده‌اند، اما امروز در آستانهء عصر زن قرار داریم و نقش زن به طرز باشکوهی سازندگی است. او در دستان خود امکاناتی دارد که استفاده یا سوءاستفاده از آن‌ها می‌تواند سرنوشت حیات سیاسی ملت را تعیین کند و تاثیر خوب و بدشان را بر رد پای اعصاری که هنوز متولد نشده‌اند، بگذارند.»
نلی مک کلانگ، مدافع کانادایی حق رای، زنی کاریزماتیک، پرانرژی و هوشمند بود و نمونهء خوبی از فمینیست‌های مادرانه است که احساس می‌کرد زنان می‌توانند و بایسته است که آلودگی و فساد ایجاد شده به دست مردان را از چهرهء جامعه بزدایند. او در متنی تمثیلی نوشت: «شما چه فکر می‌کنید هنگامی که مردی به زن خود می‌گوید: ‌«خانه‌ای که تو را برای زندگی به آن آورده‌ام، کثیف و آلوده است اما -ای همسر عزیز من که به مراقبت از تو سوگند خورده‌ام- اجازه نمی‌دهم به آن دست بزنی. این خانه برای دست‌های کوچک سفید زیبای تو بیش از حد کثیف است! تو باید در طبقهء بالای خانه بمانی عزیزم. البته بوی بد از پایین به مشامت خواهد خورد اما از ملاحت خوشبوی خودت استفاده کن و به ناپاکی فکر نکن. من امیدوار نیستم که بتوانم هرگز این خانه را پاک کنم، اما شکی نیست که تو هم نباید برای آن تلاش کنی.»
آیا فکر می‌کنید که هیچ زنی می‌تواند این را تحمل کند؟ او خواهد گفت: ‌«جان، تو راست می‌گویی، اما گاهی ذهن تو در برخی موارد به خطا می‌رود. شاید بهتر باشد که تو امروز ناهار را در مرکز شهر صرف کنی. اما سر راهت لطفا به خواربارفروشی برو و برای من یک جارو و یک شویندهء هلندی و کلرید آهک بفرست و حالا برو، عجله کن.‌» زنان از آغاز پیدایش همه‌چیز را پاک کرده‌اند; و اگر زنان به سیاست وارد شوند، گوشه کنارها و لانه‌های کبوتر، یعنی جاهایی را که خاک سالیان در آن‌ها جمع شده، پاک خواهند کرد و صدای قالیشویی سیاسی در سرزمین ما شنیده خواهد شد.»
اکنون می‌دانیم که در تفاوت میان فمینیسم مادرانه و فمینیسم لیبرال اغراق شده است. در هیچ جنبش ملی تضاد مطلقی میان آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها یا میان اصلاح‌گران مادرانه‌گرا و رادیکال‌های فردگرا وجود نداشته است. طی نیمهء دوم قرن نوزدهم، فمینیست‌ها طبق معمول به سرشت زن و مرد به عنوان موجوداتی برابر و تکمیل‌کنندهء یکدیگر می‌نگریستند حتی الیزابت کدی استانتن با شور و هیجان از ‌«عنصر زنانه‌» و تحولاتی که در اثر آن ممکن بود رخ دهد، سخن گفت. شعر زیر که در سال ۱۸۸۵ سروده شده، در گرامیداشت اعتصاب زنان کارگر در فیلادلفیاست و نشان می‌دهد که به چه آسانی می‌شد هم به برابری معتقد بود و هم به تفاوت:
«ما از شما ترحم نمی‌خواهیم. صدقه نمی‌خواهیم
ما فقط حقمان را می‌خواهیم. حقی که با آن زاده شده‌ایم
ما عدالت و برابری را می‌جوییم و طلب می‌کنیم
زیرا پرچم آزادی بر فراز سرزمین‌مان به اهتزاز درآمده است
پس ای خواهران، عزیزان، برای کسب حقوق خود به پا خیزید
اما سپهر و قلمرو خویش را هرگز از یاد مبرید
شما می‌توانید بشریت را به آرمانش برسانید
و همان زن کاملی بشوید که پروردگار طلبیده است.»
با این حال، به نظر یکی از منتقدین، ‌«چیره شدن گفتمان فمینیسم مادرانه از دههء ۱۸۹۰ ثابت می‌کند که فمینیست‌ها به‌اندازهء کافی از خطراتی که حتی نزدیکی نسبی به رازگونگی مادرانه ایجاد می‌کرد، خبر نداشتند.‌» آن‌ها در مقابل ارزش‌های غالب فرهنگ خود تسلیم شدند و درک نکردند که خواسته‌های حقیقی آن‌ها با نقد تقسیم کار در خانواده و نه حفظ و تداوم بخشیدن به آن، به دست می‌آمد. بنابراین، موج دوم میراث‌دار برنامه‌های ناتمام موج اول فمینیسم شد.
ترجمه: پروانه عسگری
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید