جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

آناتومی از دیدگاه فقه و پزشکی


آناتومی از دیدگاه فقه و پزشکی
«آناتومی (Anatomy) در اصل، کلمه‏ای است‏یونانی و همچون معادل لاتینش ,(desectio) به معنای «برش‏» ( Cutting up) بوده و اصولا به مطالعه وضعیت اجزای مختلف بدن اطلاق می‏گردد.» (۱) تکیه گاه اصلی در این تعریف، «کالبد شکافی برای کالبدشناسی‏» است. برای آناتومی تعاریف دیگری نیز ذکر شده است که صرفا شامل مفهوم «کالبدشناسی‏» است; از جمله: «کالبدشناسی یا آناتومی، عبارت است از مطالعه و شناخت‏ساختمان بدن انسان و اندامهای مختلف تشکیل دهنده آن و بالاخره روابط فیمابین اندامها.» (۲)
مباحث آناتومیک و کالبد شناختی، در راستای بازشناسی جایگاه واقعی دستگاهها، فیزیولوژی و تن کارکردشناسی انسان، سابقه‏ای چند هزار ساله دارد; از فلاسفه آناتومیست عهد باستان می‏توان «آلکمائیون کره تونایی‏» (۵۳۵ق‏م) را نام برد. و هر چند به عنوان پزشک کاری انجام نداده ولی بخصوص برای تحقیق در فرآیند بینایی به تشریح کاسه چشم پرداخته است.
در عصر شکوفایی علمی مسلمانان، تشریح، جایگاه رفیعی یافت. افزون بر «قانون‏» بوعلی و «حیات الحیوان‏» دمیری، نمونه‏های شگفت آوری از جراحی بی حسی (انسترنی)، سوراخ کردن نای برای برای رهایی از خفگی (تراکئوتومی) و تغذیه بیمار از طریق لوله، در کارنامه طب مسلمانان در قرن دوم و سوم هجری ثبت گردیده است. آناتومی، برای خردمندان دین‏گرا و اندیشمندان خدا باور نیز ره آوردی دلپذیر داشته، و بیش از هر دانش تجربی دیگر، نقاب از چهره ناسوتی آیات انفسی برگرفته و گوشه‏ای از اسرار «تبارک الله احسن الخالقین‏» را به نمایش گذارده، و برترین شواهد را در جهت استحکام پایه‏های برهان نظم و اتقان صنع، گرد آورده است. غزالی می‏گوید: «... و کمال معنی این آیه که "یا اییها الانسان ما غرک بربک الکریم. الذی خلقک فسویک فعدلک. فی ای صورة ما شاء رکبک"، نداند مگر کسی که علم تشریح آدمی از روی ظاهر و باطن بداند، و عدد وی و انواع وی و حکمتها و منافع وی در قرآن بداند. و این از علمهای پیشینیان و پسینیان است.» (۳)
آناتومی دوران پیش از رنسانس را می‏توان آناتومی کلاسیک (classical Anatomy) نامید، که با مشخصه اصلی «کاوش عقلانی - تجربی در پیکرشناسی انسان و حیوان‏» قابل معرفی است. از آن پس، آناتومی سه قرن اخیر را می‏توان «آناتومی تجربی‏» (Empiriacal Anatomy) نام نهاد; چه در آن; تاکید فراوان بر پیکرشناسی تجربی بویژه از طریق کالبد شکافی می‏رود. در دنیای نو، آناتومی در عرصه پزشکی، گستره‏ای بس فراتر از گذشته یافته و بویژه در چند دهه اخیر، مکاتب و رویکردهای گوناگونی در باب چگونگی و قلمرو آن، تولد یافته است; از جمله: مذاهب سنت گروی ,( Traditionlism) پویایی گروی ( (Progressive و محافظه گرایی .(conservatism) اینک در پایان قرن بیستم، دانش پزشکی به نقطه‏ای رسیده است که آناتومی، محور اصلی و پایه آن را تشکیل داده است; به گونه‏ای که رویگردانی از آن، به منزله از گردونه خارج ساختن دانش پزشکی است. در این دوره، پزشکی در درمان بیماران موفقتر خواهد بود که از آناتومی هر اندام همچون سایر علوم پایه و بالینی بخوبی آگاهی داشته باشد.
● کاربردهای آناتومی
در جهان کنونی، آناتومی در دو عرصه مهم کاربرد دارد:
الف) در عرصه پزشکی
در دانش پزشکی، سه نقش اساسی برای آناتومی ترسیم شده است که عبارتند از:
۱) آموزش; در آناتومی آموزشی، اجزای بدن، کارکرد و جایگاه هر یک در جغرافیای کلی پیکر و نیز مناسبات هر عضو با دیگر اجزا، به دقت‏بازشناسی می‏گردد. این فرایند، در قالب مباحث تئوریک از طریق کتاب، تصویر، مولاژ و کامپیوتر انجام می‏پذیرد; اما تقریبا همه متخصصان، برناکافی بودن این آموزشها و بر لزوم تماس عملی مستقیم دانشجو با جسد - از طریق کالبد شکافی - اتفاق نظر دارند. این دیدگاه، زمانی واقع بینی خود را نشان داد که کشورهای توسعه یافته صنعتی، راه تشریح بدن آدمی را برای محققان و دانشجویان باز نموده و به موفقیتهای چشمگیری در امر آموزش پزشکی، دست‏یافتند. در حال حاضر، دسترسی دانشجویان پزشکی به اجساد انسان و تشریح آنها در حد لزوم، ضرورتی انکارناپذیر در امر آموزش قلمداد می‏شود.
۲) کارورزی; در قرن بیستم، چاقوی تشریح و جراحی، به کمک مهندسی و تکنولوژی پزشکی، انقلابی شگرف در این دانش پدید آورد. ثمربخشی آموزشهای پزشکی در گرو کارورزی با اجساد انسانی است; زیرا بدین سان در مقام تشخیص، درمان و جراحی می‏توان کوتاهترین راه صحیح را برای سالم سازی بیمار پیمود. معمولا در مرحله کارورزی، دو هدف را مد نظر قرار می‏دهند:
الف ) طرز صحیح برخورد دانشجو با جسم انسان; مثلا ممکن است از دانشجو خواسته شود که یک رگ کرونر قلب را بدون باز کردن تمام سینه و رگها، نشان دهد; و این فقط هنگامی ممکن است که وی جغرافیای بدن را چنان دقیق بداند که مستقیما در همان محل، نسج را باز نماید و در مقام جراحی، کارکردی صحیح ارائه کند.
ب) فراگیری تفاوتهای نژادی و ژنتیکی ارگانیسم انسان; در ارگانهای بدن چه بسا تفاوتهای چشمگیری وجود داشته باشد. این دگرگونیها، در کشورها، قاره‏ها و نژادهای مختلف رخ می‏نماید. برای دانشجو، آشنایی با میزان این دگرگونیها لازم است، و کسب این آگاهی با تشریح یک جسد ممکن نیست; بلکه تشریح پیکرهای متعدد و مقایسه آنها با یکدیگر را می‏طلبد. در میان آناتومیستهای فرانسوی، معروف است که: «هر جسد، کتابی مستقل است.»
در مرحله کارآموزی، هیچ چیز - حتی کارورزی بالینی - نمی‏تواند جایگزین کالبد شکافی مستقیم، که نقش حیاتی در آماده سازی پزشک دارد، بشود. زیرا کارورزی تشریحی، بیشترین مهارت، خونسردی و آمادگی روحی لازم را برای پزشک جراح به دنبال می‏آورد.
امروزه در برخی از کشورهای جهان سوم، معمولا کارورزی پزشکان جراح، بدون شناخت آناتومی (به سبب نداشتن امکانات تشریح) و فقط با کارورزی بیماران زنده به دست می‏آید، که بدون آگاهی از آناتومی - حتی با وجود استفاده از امکانات کمک آموزشی همچون فیلم، کتاب، مولاژ و... - روشی بسیار ناقص و خطرناک است. در کشور ما نیز، گاهی عدم کارورزی صحیح بریخ از پزشکان در زمنیه کار عملی با جسم انسان، موجب شده است که در مواردی از جراحیهای فوری و ضروری، چاقوی جراحی به خطا رفته و مشکل آفرین است; بویژه در بعضی از سزارینهای اضطراری در مراکز آموزشی، بر روی صورت کودک تازه تولد یافته، آثار برش چاقو باقی مانده است، و گاه به ناقص العضو شدن کودک یا مادر انجامیده است.
۳ ) توسته دانش پزشکی و رسیدن به افقهای نو; با توجه با نقش محوری تشریح، رشد داشتن پزشکی بدون تکیه اساسی بر آناتومی، ممکن نیست. مشعل این علم اکنون در دست کشورهایی است که به طور جدی و با برنامه‏ای دقیق و سازمان یافته در زمینه تشریح و اتوپسی بیماران فوت شده توسط بیماریهای شناخته نشده، فعالیت دارند و پژوهشگران خود را در تحقیق بر روی اجساد انسانها و کشف تازه‏های پزشکی، یاری می‏دهند. به عکس، کشورهایی که فاقد برنامه تشریح کافی هستند از گردونه پیشتازان این دانش، کنار مانده و صرفا به استفاده کنندگان یافته‏های نوین کشورهای پیش رو، تبدیل شده‏اند. وجود چنین ضعفی، کارکرد مثبت پزشکی آنها را به شدت تقلیل داده و در بسیاری از موارد، ناچارند بیماران خود را برای درمان به کشورهای پیشرفته انتقال دهند.
ب) در عرصه حقوق
در رابطه با مسالئحقوقی، دو کاربرد اساسی برای تشریح وجود دارد:
۱) اتوپسی، که هدف از آن تعیین علت مرگ می‏باشد، برای تشخیص علمی جرم و مجرم به کار می‏آید. اتوپسی در همه موارد، وابسته به تشریح یکایک اعضا نیست، اما در عین حال، در موارد بسیاری نیز سخت‏بدان نیازمند است.
۲) تعیین میزان دیه; برای مثال، هرگاه کسی زن بارداری را با حملش به قتل رساند، در صورتی که جنین کامل گردیده و جنسیت‏یافته باشد، یکی از راههای تعیین دیه جنین، شکافتن بدن و بیرون آوردن حمل است.
آنچه بیان شد، صرفا کاربردهای علمی آناتومی، فارغ از هنجارهای دینی بود. از سوی دیگر، چنین فرایندی خالی از برخی محدودیتها نیست، محدودیتهای پزشکی، دینی و اخلاقی.
الف) محدودیت پزشکی; هنگامی که در دانش پزشکی سخن از تشریح به میان می‏آید، نباید چنین تصور کرد که پژوهشگران، در سالنهای تشریح به انتظار نشسته تا هر جسدی را که از راه می‏رسد، به چاقوی تشریح سپارند. بلکه مقررات پزشکی، تشریح را فقط در صورتی مجاز می‏دارد که اغراض صحیح و عقلایی یاد شده، جز از این طریق، حاصل نشود. برخی از این مقررات عبارتند از:
۱) تشریح جسد، موجب عواقب ناگوار برای اولیا و بازماندگان میت نشود; و حتی الامکان، رضایت‏خود شخص قبل از فوت و یا رضایت‏بازماندگان وی جلب شده باشد.
۲) جسد، سالم باشد و قبلا باز و متلاشی نشده باشد.
۳) جسد، قبل از تشریح طی فرایندی، ثابت (Fix) و ضد عفونی گردد.
۴) تشریح اجساد، فقط به میزان مورد نیاز باشد.
ب) محدودیت اخلاقی; فطرت آدمی پاره‏پاره ساختن پیکر انسان را - بدون دلیل - روا نمی‏دارد و همواره در طول حیات بشری، حفظ حرمت کالبد آدمی، مقبول همگانی بوده است.
البته در دنیای متجدد غرب، چندی است که ارزش اخلاقی، به سستی گراییده است، تا آنجا که افرادی برای دریافت مبلغی پول، جسد خود یا برخی از نزدیکان خویش را طی قراردادهایی به فروش رسانده تا پس از مرگ، مورد کالبد شکافی قرار گیرد.
ج) محدودیت دینی; همه ادیان الهی بویژه دین مبین اسلام، در زمنیه احترام به پیکر انسان، وحدت نظر دارند و در این رابطه، تعالیم و آیینهای خاصی دارند. در این نوشتار، برآنیم که حکم تشریح را با توجه به کاربردهای مختلف ذکر شده، از نظرگاه اسلام، مورد کاوش و بررسی قرار دهیم.
● تشریح در اسلام
اصل اولی در چشم انداز اسلامی، به اجماع فقها و با استناد ادله قطعی، عدم جواز شکافتن پیکر میت مسلمان است، و مبادرت به چنین عملی موجب تعلق دیه می‏گردد. (۴) اما آنچه ما را به تحقیقی ژرف و تدقیقی بایسته فرا می‏خواند، شناخت‏حدود واقعی و قلمرو این حکم است; چه بدون کشف آن، نمی‏توان پاسخ در خور و متناسب با نیازهای جهان کنونی به دست آورد. در راستای این پژوهش، نگرش کلی اسلام به نیازها و مقتضیات جوامع بشری در هر عصر، فلسفه و ماهیت‏حکم و نیز قیود و قرائن مقارن آن، هر یک نقش ویژه‏ای خواهند داشت.
● فلسفه و ماهیت‏حرمت
اولین مساله در خور توجه، آن است که بدانیم عدم جواز تشریح پیکر مسلمان، چگونه حکمی است و دارای چه ویژگیهایی می‏باشد. در این زمینه، احتمالات و آرای گوناگونی وجود دارد که هر یک، ثمرات و نتایج ویژه‏ای در پی دارد:
الف) حرمت ذاتی
نگرش نخست آن است که واژه «حرمت‏» به معنای «ممنوعیت‏» است (۵) و استعمال آن در نصوص - در صورت فقدان قرینه بر استعمال در معنای دیگر - حرمت تکلیفی را افاده می‏کند و یکی از حدود مستقل الهی است. چنین فرضی، با قراینی که در دیدگاه بعدی بیان خواهد شد، بعید می‏نماید. به هر روی، پذیرش آن نتایج و پیامدهایی دارد که در ذیل اشاره می‏شود:
۱) بر این اساس، رضایت پیشین صاحب جسد یا اذن اولیا و وارثان، هیچ نقشی ندارد و وصیت‏بدان نافذ نیست. زیرا رضایت و اذن، فقط در قلمرو سلطه و مالکیت‏شخص، نافذ است، نه در دایره حدود الهی.
۲) در فرض فوق، آیا می‏توان از قاعده «اهم و مهم‏» یا «اضطرار» برای جواز تشریح یا قطع عضو سود جست؟ برای مثال، چنانچه کسی گرفتار مرگ مغزی گردیده و قلبش تا لحظاتی دیگر، قطعا از کار خواهد افتاد، آیا می‏توان با پیوند زدن قلب او به دیگری جان شخص دوم را از خطر رهانید؟ در چنین موردی، آنا نسبت‏به حفظ جان یک مسلمان - افزون بر رعایت‏حرمت تکلیفی قطع اعضای دیگری، که در حال مرگ است‏یا تازه از دنیا رفته است - وظیفه‏ای نداریم؟ همچنین آیا رشد علم و دانش که برای جامعه نتایج‏سودمند بسیاری در پی دارد، دارای مصلحتی برتر از ملاک ممنوعیت‏شکافتن پیکر مسلمان نیست؟ در این رابطه دو دیدگاه متفاوت وجود دارد:
۱-۲) برخی از فقها می‏گویند در مواردی که حفظ جان مسلمان وابسته به تشریح یا قطع عضو پیکر مسلمانی دیگر است، در اصل تکلیف نسبت‏به حفظ جان او - با چنین مقدمه حرامی - شک داریم. از طرفی، دلیل خاصی در این زمینه وجود ندارد و اطلاقات موجود، از شمول آن قاصر است. لذا این مساله، مصداق «شک در ثبوت تکلیف است‏» و قاعده اولیه در چنین مواردی «برائت‏» است. با وجود چنین اصلی، ادله حرمت تشریح بلا معارض می‏مانند و حرمت ثابت‏خواهد بود; (۶) و این عمل فقط در مواردی جایز خواهد بود که منتهی به شکافتن یا جداسازی سطحی و رویین شود، یعنی مقداری از پوست‏یا گوشت، در حدی که عرفا جنایت‏بر میت‏یا شخص زنده صدق نکند، از بدن جدا می‏شود.
۲-۲) نظر برخی دیگر آن است که بدون تردید، در اسلام مصالح اجتماعی و گسترش علم، ارزشی فراتر از احکام و مصالح فردی دارند. (۷) از سوی دیگر، بدیهی است که شارع مقدس، برای حفظ جان مسلمانان اهمیت والایی قائل است، تا آنجا که تقیه کردن برای حفظ جان خود یا دیگری را، به عنوان یکی از فرایض بزرگ معرفی کرده است; (۸) و مسؤولیت پذیری از ناحیه حاکم ستم پیشه را - که در شرایط عادی شدیدا محکوم می‏دارد - در راستای چنین هدفی، مجاز می‏شمارد. (۹) همچنین، بسیاری از محرمات را در صورت تزاحم با حفظ جان خود یا دیگری، جایز شمرده و واجباتی را حرام دانسته است. از مجموع این احکام و سایر مقررات اجتماعی اسلام، می‏توان دریافت که اگر رشد علمی جهان اسلام یا حفظ جان مسلمان، بر امر حرامی همچون تشریح یا قطع عضو میت متوقف گردد نه تنها جایز، بلکه در مواردی نیز واجب است. بهترین گواه آن در متون دینی، ادله مربوط به زنان بارداری است که جنینشان دارای روح گردیده، و بدین لحاظ دستور به شکافتن پهلوی مادر و بیرون آوردن فرزند می‏دهد. (۱۰) این دیدگاه نتایجی چند در بر دارد، از جمله:
- در صورت وجوب و تعین تشریح یا قطع عضو، کسب اجازه و جلب رضایت لزومی ندارد، زیرا رضایت در زمانی لازم است که حقی برای صاحب جسد یا اولیا وجود داشته باشد، در صورتی که اگر عدم جواز تشریح از حدود الهی بوده و در موارد خاصی هم - بر اساس ضرورت یا اهمیت مورد - حکم وجوب صادر کند، پس در واقع، حقی برای دیگری نمی‏ماند مگر آنچه شارع وضع کرده باشد، مانند لزوم پرداخت دیه.
- با امکان رفع نیاز از طریق تشریح یا قطع عضو بدن کافر، تشریح مسلمان جایز نیست، زیرا بر این اساس، جواز تشریح مسلمان مبتنی است‏بر ضرورت و رعایت قاعده اهم و مهم; و در صورت عدم تعین تشریح بدن مسلمان، ضرورت و اهمیت منتفی خواهد بود.
- تشریح و قطع عضو، لزوما باید در جهت استفاده مسلمانان باشد، زیرا در غیر این صورت، اهمیت آن در چشم انداز اسلامی ثابت نیست.
ب) حرمت عارضی
دیدگاه دیگر آن است که حرمت‏شکافتن جسد، به دلیل حفظ احترام پیکر مسلمان است; زیرا احترام ویژه‏ای که در زمان حیات دارا بود، پس از مرگ نیز داراست. (۱۱)
از نظر لغوی نیز، یکی از معانی حرمت «احترام‏» (۱۲) است و این کلمه در نصوص دینی مربوطه فقط به همین معنا قابل تفسیر است; زیرا در آنها، پرداخت دیه تشریع گردیده است (۱۳) و این نشان می‏دهد که شکافتن پیکر میت، پاینال ساختن حقی از اوست و باید با پرداخت «دیه‏» جبران شود; در صورتی که اگر حرمت آن، یک حکم تکلیفی مستقل و از حقوق و حدود خاص الهی بوده، می‏بایست‏به جای دیه، «حد» یا «تعزیر» وضع می‏شد و یا به عذاب اخروی اکتفا می‏گردید. این دیدگاه نیز نتایجی چند در پی دارد، از جمله:
۱) اگر حرمت کالبد شکافی به خاطر حفظ احترام شخص باشد، در نتیجه با احراز رضایت و میل او، حرمت‏برداشته می‏شود. پس، چون «شخص‏» صاحب حق است، می‏تواند این حق را از خود سلب نماید و اگر چنین کرد، مانعی برای تشریح باقی نمی‏ماند. به بیان دیگر، حق شخص بر اعضای بدن خود پس از مرگ، مانند حق او در حال حیات است و همانگونه که در زمان حیات و بر اساس اغراض عقلایی، حق هر گونه تصرف در بدن خویش را دارد - مگر آنکه منع خاصی رسیده باشد - چنین حقی را پس از مرگ نیز داراست. ممکن است این توهم پیش آید که چنین تصرفاتی، از مصادیق «اضرار به نفس‏» است و به حکم «لاضرر و لاضرار» ممنوع گردیده است. پاسخ این است که، قاعده «ضرر» در جایی مصداق دارد که غرض عقلایی اهمی در کار نباشد.
۲) بر مبنای فوق، تعلق دیه منوط است‏به نظر و خواست صاحب جسد. بنابراین، اگر شخص وصیت کند که پیکرش را مجانا و یا با قیمتی بیش از مقدار دیه در خدمت آموزشهای پزشکی یا معالجات و...قرار دهند، وصیتش نافذ است و تخطی از آن جایز نخواهد بود; اما اگر وصیت مطلق باشد، اصل جواز تشریح ثابت می‏شود و لزوم دیه نفی نمی‏گردد.
۳) طبق این دیدگاه، تشریح جسد نه فقط پس از مرگ جایز می‏گردد، بلکه در زمان حیات نیز قطع برخی از اجزای بدن برای پیوند به دیگران در صورتی که موجب خطر جدی برای شخص نگردد، جایز می‏شود.
۴) جواز تشریح و قطع عضو مبتنی بر اضطرار و ضرورت نیست; بنابراین، به صرف وجود غرض صحیح عقلایی و مصالح اهم عرفی - در صورت رضایت‏شخص - تشریح جایز می‏گردد، هر چند اضطراری در بین نباشد.
۵) حد مجاز تشریح و شرایط آن بستگی دارد به نظر و رضایت صاحب جسد; بنابراین می‏تواند وصیت کند که قسمتهای خاصی از بدنش، با کیفیت و در شرایط خاصی تشریح می‏گردد. در این صورت تخلف از شرایط جایز نیست.
۶) حرمت تشریح بر اساس نگرش فوق دایر مدار صدق اهانت و بی‏احترامی است. بنابراین، اگر تشریح به گونه‏ای و یا در اعضایی انجام شود که بی‏احترامی به میت تلقی نشود، انجام آن جایز است، اگر چه صاحب جسد به آن وصیت نکرده و اجازه نداده باشد. این امر نسبت‏به جوامع و اشخاص مختلف، ممکن است تفاوت پیدا کند. مثلا نوعی تصرف خاص در بدن ممکن است نسبت‏به یک شخص اهانت تلقی شود اما نسبت‏به دیگری چنین نباشد; و یا در جامعه‏ای آن را اهانت تلقی کنند و در جامعه‏ای دیگر، نه.
۷) بر این مبنا، جواز تشریح به موارد علاج و پیوند به بدن دیگری منحصر نمی‏شود بلکه سایر کاربردهای علمی، آموزشی و تحقیقاتی نیز مجاز خواهد بود.
۸) جواز تشریح پیکر مسلمان، در این صورت، منحصر به زمان عدم دسترسی به اجساد کفار نیست و در صورت اجازه شخص می‏توان بدن وی را تشریح نمود، اگر چه استفاده از اجساد غیر مسلمان به جای آن ممکن باشد.
البته هر یک از آثار فوق در صورتی مرتب است که برای کالبد شکافی، قید و محدودیتی از طریق ادله دیگر شرعی به دست نیاید; اما اگر شارع، راههای دیگری برای این منظور وضع نموده و یا محدودیتهایی ایجاد کرده باشد، نمی‏توان از کالبد شکافی استفاده کرد. برای مثال، چنانچه کسی زن بارداری را به قتل رساند و موجب مرگ جنین نیز گردد، برای تعیین دیه جنین - با فرض امکان شکافتن کالبد مادر و تشخیص جنسیت فرزند - نصف دیه پسر و نصف دیه دختر تعیین گردیده است: «...و ان قتلت امراة و هی حبلی متم فلم یسقط ولدها و لم یعلم اذکر هو او انثی و لم یعلم ابعدها مات ام قبلها فدیته نصفین: نصف دیة‏الذکر و نصف دیة‏الانثی، و دیة‏المراة کاملة...» (۱۴) چنین حکمی به ضمیمه ادله حرمت تشریح، مفید عدم جواز شکافتن کالبد است. (۱۵) در چنین مواردی که هدف، تامین عدالت است، در احکام نورانی اسلام، هم عدالت تامین شده است و هم از سوی دیگر، احترام صاحب جسد و نیز عواطف پاک انسانی، ملاحظه گردیده است.
ج) مثله کردن
احتمال دیگر آن است که شکافتن کالبد، همان «مثله‏» است، چه آن نیز چیزی جز پیکر شکافی و قطع برخی از اعضای بدن نیست، چنین عمل نکوهیده‏ای شدیدا منع و تحریم شده‏است. (۱۶)
در نفی این احتمال، همین بس که صرف شباهت ظاهری، بدون ملاحظه خاستگاههای روانی و برآیندهای متفاوت اجتماعی، نمی‏تواند تشریح را تحت عنوان «مثله‏» قرار دهد; زیرا بر اساس شواهد تاریخی و تصریح ارباب لغت، مثله کردن عملی انتقام‏آمیز و کینه جویانه در برابر دشمنان و نوعی جنگ روانی بوده‏است. (۱۷) از همین رو، مکتب انسان ساز اسلام، با چنین روش خردناپسندی که ناشی از خصلت درنده خویی و کینه ورزی است، سخت‏به پیکار بر خاسته است; در حالی که «تشریح‏» عملی انسانی، خردپذیر و دور از هرگونه گرایشات منفی و ضد انسانی است. بنابراین می‏توان گفت که موضوعا از آن جداست و یا دست کم، صدق عنوان «مثله‏» بر آن مشکوک است و افزون بر این، در حکم مثله فرقی بین مسلمان و کافر نیست و همه روایات و متون مربوط به آن، تعیین کننده چگونگی برخورد مسلمانان با دشمنان پیکارجو می‏باشد. از این رو اگر حرمت تشریح از باب مثله کردن باشد، تشریح سرسخت‏ترین معاندان نیز جایز نبود.
د) تاخیر دفن
وجوب دفن پیکر مرده مسلمان از ضروریات دین است (۱۸) و تاخیر در آن برای مدت طولانی، جایز نیست; و چون تشریح موجب تاخیر یا عدم دفن است، حرام می‏باشد.
با اندک تاملی به دست می‏آید که مساله فوق هرگز نمی‏تواند دلیلی مستقل به حساب آید; زیرا در این صورت، اگر بتوان کالبد شکافی را بدون صرف زمان طولانی انجام داد و سپس جسد را برای تدفین آماده ساخت، خالی از هرگونه اشکال خواهد بود. نیز اگر با صرف وقت اندک بتوان عضوی از بدن تازه گذشته را به بدن دیگری پیوند زد، کاملا بی‏اشکال خواهد بود; زیرا اولا این عمل در فاصله زمانی‏ای انجام گرفته که تاخیر جایز است و حتی می‏توان برخی از این فعالیتها را در مسیر دفن انجام داد; ثانیا، پس از پیوند با بدن شخص دیگری، دیگر عضو میت‏به حساب نمی‏آید و از موضوع لزوم دفن، خارج می‏گردد.
بنابراین، دلیل فوق فقط مواردی را شامل می‏شود که جسد برای مدتهای طولانی در سالن تشریح بماند و یا اصلا دفن نشود. در چنین مواردی نیز بسیار بعید است که در نظر شارع مقدس اسلام اهمیت دفن بیشتر از ثمرات ارزشمند و حیاتبخش تشریح باشد. علاوه بر این، مجموع عللی که در روایت فضل بن شاذان از امام رضا (ع) پیرامون وجوب دفن آمده است، به دو دسته تقسیم می‏شوند: ۱- آنکه زندگان از اثرات فساد و آلودگیهای جسد برکنار مانده و متاذی نگردند; ۲- حرمت صاحب جسد محفوظ بماند. (۱۹)
از تعلیل فوق که با لفظ «انما» آمده و مفید انحصار علت است می‏توان بخوبی نتیجه گرفت که حکم وجوب دفن فوری، شامل تشریح - در صورت رعایت‏شرایط - نمی‏شود; زیرا اولا، چنانکه مذکور افتاد، هنگام کالبد شکافی، پیش از هر چیز نخست‏بدن طی فرایندی، ثابت و ضدعفونی می‏گردد و آنچه در روایت فوق بیان گردیده در آن رخ نخواهد داد; و ثانیا، مساله حرمت صاحب جسد نیز بحث را وارد در دیدگاه «ب‏» می‏کند، که بحث آن گذشت. بنابراین، با استناد به روایت فوق و ادله مشابه آن در جواز کالبد شکافی، دیگر نیازی به استناد به قاعده اهم و مهم نیز نخواهد بود; زیرا تاخیر یا عدم دفن در روند تشریح به گونه‏ای است که علل و موجبات وجوب تسریع در دفن را منتفی می‏سازد.
● تشریح در روند قضایی
شکافتن کالبد برای تشخیص جرم یا مجرم از دو جهت قابل بررسی است:
۱) از نظر حقوق فردی; در نگرش فردگرایانه در صورتی می‏توان کالبد را برای تحقیقات قضایی تشریح نمود که برای اولیای صاحب جسد، همان حقی است که خود او داراست قائل باشیم و یا دست کم، پی گیریهای قضایی آنان را تامین حقوق میت قلمداد نماییم. بدین ترتیب و بر اساس مبنای «ب‏» تشریح جسد بنا به درخواست اولیا مانعی ندارد. البته در این صورت نیز برخی بین صورت قطع به کشف و تردید نسبت‏به آن، تفصیل قائل شده‏اند. (۲۰) بر اساس دیگر مبانی ذکر شده، مشکل تزاحم حق اولیا (یا میت) با حرمت تکلیفی پدید می‏آید و تشریح در صورتی جایز خواهد بود که قائل به تقدم حق اولیای میت‏شویم.
۲) از نظر حقوق اجتماعی; مساله حاکمیت عدالت و ریشه‏کن سازی فساد و بزه‏کاری، یکی از اهداف اسلام است و ادعای اقوا بودن ملاک آن نسبت‏به حرمت تشریح، بر اساس هر یک از مبانی پیشین، سخنی گزاف نیست; بنابراین، هرگاه رسیدن به آرمان فوق، شکافتن کالبد را طلب کند، بلامانع خواهد بود، اگر چه مورد درخواست اولیای مقتول نباشد; زیرا حاکم اسلامی، دادستان عموم است و موظف به ریشه‏کن سازی تبهکاری، تنبیه مجرمان و برقراری عدالت است.
تدوین مقاله حاضر، حاصل سعی و تلاش جمعی از پژوهشگران است. در بخش آناتومی، از مشورتها و راهنماییهای آقایان دکتر مسلم بهادری و دکتر اکبری از دانشگاه تهران و آقای دکتر ابراهیم اسفندیاری از دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و آقای دکتر محسن فاطمی از قم در جهت موضوع‏شناسی مساله استفاده شده و بخشهای فقهی، به مساعدت گروه فقه دفتر بویژه حجة‏الاسلام محمود عبداللهی، به انجام رسیده است. آنگاه مجموعه مطالب همراه با اضافاتی به قلم حجة‏الاسلام حمید رضا شاکرین به رشته تحریر درآمده است.
پی نوشتها
۱- Dr. Ali Esfandiair, An Education on study in learning andTeaching of anatomay p .۲۶.
۲ - نورانی، مهدی; کالبدشناسی; ج ۱۴، شرکت‏سهامی چهر، ۱۳۶۸
۳ - غزالی، امام محمد; جواهر القرآن; به کوشش حسین خدیو جم; ص ۵۱.
۴ - ر.ک: وسایل الشیعه; ج‏۱۹، ص ص ۲۴۷-۲۴۹، ۲۵۱.
۵ - در «مقاییس اللغة‏» ذیل کلید واژه «حرم‏» آمده است: «المنع الشدید، فالحرام ضدالحلال‏»; نیز در «مفردات راغب آمده است: «الحرام الممنوع منه...»
۶ - برگرفته از درسهای خارج فقه آیة‏الله تبریزی; نیز: لمسائل المنتخبة; ج‏۱، ص‏۴۲۴.
۷ - مطهری، مرتضی; اسلام و مقتضیات زمان; ص ۱۴۱.
۸ - وسایل الشیعه; ج‏۱۱، ص ص ۴۷۳،۴۷۵.
۹ - همان; ج ۱۲، ص ص ۵۵، ۱۳۵، ۱۳۹.
۱۰ - همان; ج‏۲، ص ۶۷۳، ۱۱۶۷۴ - مانند «حرمة المسلم میتا کحرمته و هو حی‏». وسایل الشیعه; ج ۱۹، ص ۲۵۱ «دیات الاعضاء».
۱۲ - المصباح المنیر: «الحرمة بالضم، اسم من الاحترام‏».
۱۳ - ر.ک: وسایل الشیعه; ج‏۱۹، ص ص ۲۴۷-۲۵۱.
۱۴ - همان; ج ۱۹; ص ص ۲۳۷-۲۳۸.
۱۵ - مؤمن، محمد; «بهره‏گیری از کالبد شکافی...» مجله فقه اهل بیت; ش ۱ (بهار ۱۳۷۴)، ص ص ۱۱۱-۱۴۵.
۱۶ - وسایل الشیعه، ج‏۱۱، ص ۴۳، ح ۲ و ۳.
۱۷ - تفاوت این دیدگاه با دیدگاه «ب‏» در همین است که انگیزه انتقامجویی را مقوم معنای مثله کردن بدانیم; در غیر اینصورت، میان آنها تمایزی نیست.
۱۸ - ر.ک: وسایل الشیعه; ج‏۲، ص ص ۸۱۵-۸۱۶ «ابواب صلوة الجنازه‏»، ح ۱، ۵ و ۶.
۱۹ - همان; ج‏۲، ص ۸۱۹.
۲۰ - ر.ک: «بهره‏گیری از...» مجله فقه اهل بیت; (بهار ۱۳۷۴)، ص ۱۴۱.
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید