پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تکامل انسانی لزوماً با توسعه معاش همراه نیست


تکامل انسانی لزوماً با توسعه معاش همراه نیست
دانشگاه امروز، به خلاف گذشته، دیگر محل اخلاقی و برخورد عقاید و افکار نیست. «تحقیق» و «تدریس» آنهم مطابق برنامه و در چشم انداز آرمان «رشد و توسعه» شیوه تولیدی دانشگاه کنونی است.(۱)
...فدا کردن اعتبار، شخصیت، حرمت و حیثیت انسانی به پای بت علم و فن شناسی ]تکنولوژی[، سوغات بزرگ تمدن مصرفی است. و مدرسه مأمور اجرای این مراسم قربانی است.
...شکست تجربه ی کوبا در به وجود آوردن انسان های نوین از طریق مدرسه، درسی بس آموزنده است. دانشگاه هر سال یک ردیف از فارغ التحصیل مصرف کننده بیرون می دهد که میخواهند به سطح بالاتری از مصرف دست یابند. هیچ یک از اقدامات حکومت انقلابی برای ادغام آنان در زندگی مردم عادی ـ از کار یدی ]دستی[ در کارخانه ها گرفته تا بریدن نی شکر در مزارع ـ نتوانسته است بر این گرایش اساسی «دانشگاهی» پیروز شود. در عین حال دانشگاه قادر نیست به اندازه کافی کادر تربیت کند و تازه کادرهائی هم که تربیت می کند، با روحیه محافظه کار خود حاصل کار کادرهای خود آموخته و دانشگاه ندیده را برباد می دهند. عیب از معلم و استاد نیست، اشکال در آنجاست که یک حکومت انقلابی می خواهد در نیروی انسانی سرمایه گذاری کند ولی این کار را از طریق نهادی انجام می دهد که برنامه ضمنی اش تولید یک بوژوازی جهانی است.(۲)
مقصود حقیر این نیست که برای نظام جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کنم. حضرت امام امت (حفظه الله تعالی) با طرح مسئله ی وحدت حوزه و دانشگاه خط مشی آینده ی نهضت اسلامی را ترسیم فرموده اند و جای هیچ نگرانی وجود ندارد. از جانب دیگر، وقتی ما جبهه های نبردمان را دانشگاه جبهه می خوانیم و حضرت امام را معلم انقلاب لقب داده ایم، پر روشن است که از آموزش و دانشگاه مفهومی بسیار وسیع تر از آنچه در غرب معمول است دریافت می کنیم. ما انتظار داریم که مدارس و دانشگاه هایمان محل تعلیم و تربیت به معنای مطلق کلمه باشد و در آنها انسان تربیت شود و بر همین اساس است که تعهد و تزکیه را همواره بسیار فراتر از تعلیم و تخصص می شماریم.
بدین ترتیب، با یقین کامل می توان پیش بینی کرد که نهضت اسلامی ان شاء الله در آینده ای نزدیک نظامی آموزشی متناسب با معتقدات خویش و آرمان های الهی انقلاب خواهد یافت و تا آن روز لاجرم باید این نظام آموزشی موروثی را حفظ کنیم و در عین حال آماده باشیم تا در یک فرصت مناسب تحولات لازم را در آن انجام دهیم. اما از آنجا که این تحول فرع بر شناخت ماهیت علم و ماهیت این سیستم آموزشی و ارزیابی آن از دریچه ی اسلام است، بر ماست که هر چه بیشتر در شناخت ماهیت غرب و مطابقت آن با مبانی اسلامی بکوشیم.
● نظام آموزشی غربی، محصول جدایی علم از دین
اقتصاد ـ با مفهوم کنونی آن ـ سلطان بلامنازع عصر جدید و محور تعیین کننده ی خط مشی های سیاسی، اجتماعی و حتی علمی، فرهنگی و هنری است. نظام آموزشی مدرسه ای و دانشگاهی یکی از تنها مواردی است که در وهله ی اول مستثنا به نظر می رسد و کمتر کسی در سراسر جهان از همان آغاز خواهد پذیرفت که نظام آموزشی کنونی جهان نیز از سلطنت اقتصاد آزاد نیست، چه برسد که قبول کند اصلاً این نظام آموزشی در جهت توسعه ی اقتصادی با روش های معمول پایه گذاری شده است و «آموزش و پرورش» را نباید به مفهوم مطلق «تعلیم و تربیت» فرض کرد. آموزش در جهان امروز دقیقاً به معنای آموزش کادرهای تخصصی مورد نیاز برای توسعه ی اقتصادی به روش های معمول است و حتی اگر روش های دست یابی به توسعه ی اقتصادی را تغییر دهیم، دیگر این نظام آموزشی به درد نخواهد خورد و با تغییر دادن غایات و اهداف، پرروشن است که نظام های آموزشی نیز تغییر خواهد کرد.
برای ادراک بهتر این حقیقت می توان دو نظام آموزشی را با یکدیگر مقایسه کرد که اولی بر اساس این حدیث علوی که ولیکن... همک فی ما بعد الموت بنا شده و دیگری در جهت توسعه ی معاش و تمتع هر چه بیشتر از لذایذ مادی و دنیوی با روش غلبه بر طبیعت و تصرف در عالم. نتیجه چه خواهد بود؟ نظام آموزشی نخستین، تشکلی نزدیک به حوزه های علمیه پیدا خواهد کرد و دیگری نظامی منطبق بر مدارس و دانشگاه های کنونی.
نظام آموزشی کنونی تنها در صورتی نظام تعلیم و تربیت مطلوب خواهد بود که «توسعه ی اقتصادی با روش های معمول» به تکامل روحی و معنوی بشر منجر شود. آیا توسعه ـ با مفهوم کنونی آن ـ به چنین غایتی خواهد رسید و اصلاً برای رسیدن به چنین غایتی است که بنیان گذاری شده است؟ جواب روشن است: خیر. تجربه و تاریخ نیز مؤید این پاسخ هستند. وضعیت کنونی بشر غربی ناشی از همین سیری است که برای توسعه ی اقتصادی در پیش گرفته است.
توسعه و تکامل در جهان امروز دو مفهوم مترادف هستند، اما از نظرگاه اسلام اینچنین نیست. در تفکر امروز غرب و تفکری که به تبع غرب زدگی در سراسر کره ی زمین اشاعه پیدا کرده است تکامل بشر اصولاً در توسعه ی اقتصادی انگاشته می شود، حال آنکه در اسلام تکامل انسان در رسیدن به مقام عبودیت الهی است. انسان کامل از نظر ما «عبدالله» است و پر روشن است که رسیدن به مقام عبودیت لزوماً با توسعه ی معاش همراه نیست.
البته از جانب دیگر نباید پنداشت که عبودیت الله و توسعه ی اقتصادی نقیض یکدیگر هستند و با هم جمع نمی شوند. خیر؛ نمونه هایی هم در قصص مبارکه ی قرآن و هم در سیره ی اولیاء الله وجود دارد که جامع این دو بوده اند. سؤال اینجاست که:
آیا توسعه ی اقتصادی با این روش های معمول به تکامل روحی و معنوی انسان منتهی خواهد شد یا خیر؟
جهان غرب را معمولا «جهان پیشرفته و مترقی» می خوانند و اطلاق این لفظ ـ راقیه و مترقی ـ بر کشورهای غربی در میان ما سابقه ای صد ساله یا بیشتر دارد. از قدیم الایام در کشور ما ملل غربی را ملل راقیه می خواندند و «راقیه» اسم فاعل مؤنث از ریشه ی «رق ی» است و رق ی مفهوم برآمدن و صعود و عروج و اوج گرفتن دارد. «ملل پیشرفته» ترجمه ای است که رفته رفته جانشین کلمه ی «ملل راقیه» شده است و لفظ پیشرفت نیز با معنای تکامل و تعالی قرین است.
بدین ترتیب، نباید گفت که مراد ما از پیشرفت و ترقی چیزی غیر از تکامل و تعالی است. در تفکر غربی همواره نوعی «ترقی و تکامل ایجابی» برای بشر در نظر می گیرند که خواه ناخواه اتفاق می افتد و بشریت همواره نسبت به گذشته ی خویش متکامل تر می شود و از سوی دیگر، این ترقی و تکامل ایجابی نیز در تکامل ابزار تولید و پیشرفت تکنولوژی جلوه می کند و تکامل ابزار تولید نیز خودبه خود به توسعه ی اقتصادی منجر می شود. وقتی ما به جهان غرب، جهان مترقی و پیشرفته اطلاق کنیم، همه ی این سیر تحلیلی را پذیرفته ایم. آیا شما این سیر تحلیلی را می پذیرید؟
پیش از آنکه توضیح بیشتری عرض کنیم باید گفت که چه این سیر تحلیلی را بپذیریم و چه نپذیریم، همه ی تاریخ های تمدن ـ ویل دورانت، توین بی(۳) و غیره ـ بر همین مبنا نوشته شده است. این تحلیل، همان طور که خودشان می گویند، تحلیل تاریخ بر مبنای اقتصاد یا تحلیل اقتصادی تاریخ است و خود مؤیدی بر همین حقیقت است که عصر ما عصر غلبه ی اقتصاد بر سایر وجوه حیات بشر است؛ اگر نه، چگونه ممکن است انسان دچار چنین توهمی شود که تاریخ را صرفاً بر مبنای احوالات اقتصادی بشر، و آن هم با اصالت دادن به ابزار تولید، تحلیل کند؟
اگر ما به این تحلیل معتقد نباشیم هرگز نباید ملل غربی را ممالک پیشرفته یا مترقی بخوانیم. پیشرفت و ترقی الفاظی مترادف با کمال است و انسان کامل انسانی است که به مقام قرب رسیده و صاحب صفات و اخلاق خدایی باشد. رفاه اقتصادی حتما متلازم با کمال روحی نیست و اصلاً این از بزرگ ترین فریب های این تمدن است که لفظ «اقتصاد» را به معنای کنونی آن استعمال می کنند.
«اقتصاد» ترجمه ی لفظ economy است و در تقسیم بندی علوم آنچنان که ارسطو انجام داده، «تدبیر منزل» یا اقتصاد جزئی از «علم سیاست» است. کلمه ی «اقتصاد» از ریشه ی «ق ص د» و به معنای میانه روی و صرفه جویی است. اگر مبنای «علم تدبیر معاش» را آنچنان که در نزد قدما مرسوم بوده بر میانه روی و اعتدال قرار دهیم، اقتصاد ترجمه ای بسیار مناسب برای لفظ «اکونومی» است، و اگر نه، بسیار شگفت آور است اینکه ما کلمه ی اقتصاد را برای علمی که امروز بدان اقتصاد می گویند به کار ببریم. امروز مبنای علم معاش (اقتصاد) نه تنها هرگز بر میانه روی نیست، بلکه بالعکس، مصرف بیشتر نشانه ای از پیشرفت اقتصادی تلقی می شود و اگر هنوز هم بر این علم ـ اگر علم باشد ـ نام اقتصاد می نهند، بر سبیل عادت و از سر مسامحه و جهل است.
البته باز هم برای جلوگیری از هر سوء تفاهمی باید تکرار کنیم که رفاه مادی فی نفسه امری مذموم نیست و حتی حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه یکی از وظایف موالیان و استانداران خویش را تلاش در جهت توسعه بخشیدن به معاش مردم قرار داده اند. اما مطلب ما این بود که آیا لزوماً کمال انسانی در توسعه ی مادی است یا خیر. گذشته از این، آنچه که امروز عنوان رفاه مادی و توسعه ی اقتصادی گرفته، صورتی افراطی و غیر معقول از رفاه و توسعه ی معاش است و اگر بخواهیم منصفانه و از سر عدالت ارزیابی کنیم، باید آن را لذت پرستی و تمتع جویی و شکم چرانی بنامیم.
حال با توجه به آنچه گفته شد می توانیم نتیجه گیری کنیم:
از آنجا که کمال انسانی لزوماً در توسعه ی اقتصادی نیست، اگر ما غایت تعلیم وتربیت را رسیدن به کمال انسانی بدانیم، نظام آموزشی کنونی نه تنها نظامی متناسب و مطلوب نیست بلکه در اکثر موارد نتیجه ای معکوس دارد. این سیستم آموزشی فقط برای دستیابی به توسعه ی اقتصادی - آن هم با روش های معمول - متناسب است و لاغیر، و همان طور که گفتیم، اگر روش دستیابی به توسعه را هم تغییر دهیم باید نظام آموزشی یک بار دیگر تحول پیدا کند.
برای آنکه تصور درست تری از موضوع پیدا کنیم باید نظام آموزشی حوزه های علمیه و سیستم آموزشی مدرسه ای و دانشگاهی را با یکدیگر مقایسه کنیم. این مقایسه باید کاملاً از سر ایجاز و اجمال صورت گیرد، و اگر نه، این مقال نمی تواند تحمل پذیرش آن را داشته باشد.
پیش از هر چیز، بار دیگر باید گفت که معنا و ریشه ی همه ی تفاوت هایی که در این دو نظام آموزشی وجود دارد در غایت آنهاست. غایت نظام تعلیم و تربیت حوزه های علمیه، تفقه در دین و رسیدن به کمال الهی انسان است، حال آنکه غایت نظام آموزشی کنونی تربیت کادرهای تخصصی مورد نیاز این تمدن است. جدایی این دو نظام از یکدیگر به تبعیت از جدایی دین و علم در تفکر کنونی بشر اتفاق افتاده است. جدایی دین از همه ی امور اجتماعی بشر ـ اعم از اقتصاد، سیاست، علم و ـ ... امری غیر قابل اجتناب است که تفکر کنونی غرب بدان منتهی می شود، و به تبعیت از همین جدایی است که کار حوزه های علمیه صرفاً به تعلیم و تربیت دینی و روحانی اختصاص می یابد. اکنون بیشتر از یک قرن است که دیگر در حوزه های علمیه ریاضیات، هندسه، هیأت، نجوم، طب و سیاست تعلیم و تدریس نمی شود، حال آنکه در قدیم مرسوم جز این بوده است.
توضیحی که در همین جا ذکر آن لازم است این است که مقصود حقیر از علومی که مذکور افتاد ـ ریاضیات، هندسه، هیأت و نجوم، طب و سیاست ـ هرگز آن چیزی نیست که امروزه در دانشگاه ها تدریس می شود. سیری که بشر غربی در قرون جدید در جهت جدایی علم و دین از یکدیگر پیموده به تغییری اساسی در مبانی و مفاهیم علم ـ به مفهوم رایج آن ـ منجر شده است، تا آنجا که دیگر نمی توان گفت مقصود امروزی ما از هندسه و هیأت و طب و سیاست و دیگر علوم همان چیزی است که مورد نظر قدما بوده است.(۴)
پی نوشت ها:
۱. قتل عام پزشکی...، ص ۸۸.
۲. قتل عام پزشکی...، صص ۹۱ و ۹۲.
۳ Arnold Toynbee
۴. این مطلب را ان شاء الله مفصلاً در بررسی ماهیت علم مورد بحث قرار خواهیم داد.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید