چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

از محراب مسجد تا میدان پیکار


از محراب مسجد تا میدان پیکار
آنگاه كه پرتو زرین خورشید سال ۱۲۹۴(۱۹۱۵میلادی ـ رجب ۱۳۳۳ هجری قمری) طلایه‌دار نوروزی، خرمی و سبزی با شكوفه‌ها و جوانه‌ها پیا‌م‌آور بهار طبیعت و نویدبخش غلبه روشنایی و شادی بر تیرگی و سردی شد، در جنگل‌های انبوه گیلان جرقه‌ای زبانه‌كشیده و درخشیده بود كه امیدآفرین و زندگی‌ساز بود.آغازگر این حركت امیدآفرین و زندگی‌ساز كسی جز میرزاكوچك نبود، گیلمردی از تبار بویه‌زادگان كه درس عدالت‌خواهی و پیكار با پلیدی و زشتی را در مكتب اسلام و در هنگامه نبرد در كمیته ستارخان آموخته بود.
تحلیل پدیده تاریخی نهضت جنگل جهت درك واقعیت و ماهیت و سبب شكست و بدفرجامی آن از اموری است كه باید صادقانه و بصیرانه دنبال گردد، زیرا یكی از معانی تاریخ وجدان بشریت است و هیچ اندیشمندی كه به شخصیت انسانی خویش واقف باشد، حاضر نیست وجدان خود را زیر پا بگذارد. واقعیت این است كه در طیف نهضت جنگل كه درحقیقت یك جبهه متحد از قشرها و گروه‌ها با اندیشه‌های مختلف بود حرف‌ها و حدیث‌های بسیاری گفته شد و هر یك از صاحب‌نظران و اندیشه‌وران از دیدگاه مذهبی و مسلكی و ملی به نتایجی رسیدند كه گاهی متضاد و غیراصولی است. خیزش جنگل در ماهیت خود فریاد خشمگینانه ملتی مظلوم تحقیرشده و ستم‌كشیده در پهنه تاریخ بود كه می‌خواست با پاروكردن طومار سیاه قانون زور و خودكامگی و گسستن زنجیر استبداد هزاران ساله داخلی و خارجی آزادی را به ملت ایران هدیه كند، زیرا آزادی تنها بستری است كه انسان می‌تواند در پرتو آن و در سایه‌سار آن شخصیت خود را بشناسد و بسازد تا آنچه را در استحقاق و استعداد اوست كسب كند، زیرا بدون ‌آزادی هرگز استقلال نمی‌تواند خود را نشان دهد و بستر زندگی جلوه كند.
آزادی اندیشه و تنفس، كمترین حق انسان در زندگی است. اگرچه تعریف آزادی از دیدگاه منتقدان مكاتب اجتماعی از لیبرالیزم تا سوسیالیسم و فاشیسم متفاوت است، ولی آزادی در وجه كلی خود چیزی جز توان گزینش بدون احساس ترس و دلواپسی و مانعی در درون و بیرون زندگی نیست، چیزی كه تا دهه نخستین قرن بیستم برای ایرانیان نه مفهوم داشت و نه كسی آن را تجربه كرده بود. فقط در سال ۱۹۰۶ یعنی ۹۹ سال پیش آزادگان ایران با رقصیدن در پای چوبه دار و شناكردن در خون خود نهال آن را آبیاری كرده بودند، ولی افسوس كه نتوانسته بودند از نتیجه جانفشانی‌های خود بهره‌مند شوند، زیرا بار دیگر اهریمن خودكامگی بر سر ایران سایه شوم خود را گسترده بود.
اگرچه از همان روزهای شكست و پرپرشدن گل‌های آزادی در گوشه‌وكنار ایران اقداماتی به ظهور رسیده بود، ولی نباید از تضاد سیاسی جهانی و رقابت دولت‌های پیشرفته از روس، انگلیس، فرانسه، هلند، آلمان و اتریش غافل بود كه با تحریكات و ترفندهای چندی در خیزش و زایش بعضی حوادث موثر بوده است.
میرزاكوچك‌خان در سپیده‌دم سال ۱۲۶۰ خورشیدی در محله دوراشتاد، استادسرای رشت در خانه شماره ۱۵ در یك خانواده مذهبی چشم به جهان گشود و به‌نام یونس نام‌گذاری شد. طبق سنت متداول برای سوادآموزی به تنها مكتب سوادآموزی آن دوران یعنی حوزه علمیه رفت و در كسوت روحانیت پس از دانش‌اندوزی از محضر استادان مدرسه صالح‌آباد رشت به حوزه محوریه تهران به فراگیری علوم قدیمه فقه و اصول و صرف‌ونحو در سطوح مختلف و احیاناً درس خارج پرداخت و حجت یافت و چون پدرش به میرزا بزرگ مشهور بود، او از همان اوان طلبگی به میرزاكوچك ملقب گردید، به‌گونه‌ای كه دیگر كسی او را با نام شیخ یونس نمی‌شناخت. این طلبه جوان در اوج جوانی پس از شنیدن زمزمه مشروطیت و تأسیس عدالت‌خانه درس و تحقیق و لباس‌ها را رها كرد و در كسوت مجاهدان آزادی از محراب مسجد به میدان پیكار زندگی همدوش دیگر آزادیخواهان شد و بدون این‌كه از ساختار عدالت از نظر جامعه‌شناختی مفهوم درستی داشته باشد، در حلقه مشروطه‌خواهان به كمیته ستار رشت پیوست و تا پایان حیات ایستاد و سرانجام سر را در راه كسب آزادی و سرافرازی ایران به باد داد.
اگرچه میرزاكوچك در جنبش مشروطیت در كمیته ستار به پیكار برخاسته بود و پوزه دیو خودكامگی محمدعلی‌شاه را به خاك ساییده بود ولی از برقراری مشروطیت با روندی كه یافته بود راضی نبود. با این‌كه همراهان او به‌اصطلاح به مشروطیت رسیده بودند، او همچنان كه خود را در هیچ زمینه‌ای طلبكار مردم نمی‌دانست عنصری ناراضی بود و به عناصر به قدرت رسیده با دیده انتقاد می‌نگریست و درصدد جستن راهی برای خروج از بن‌بست موجود بود.
البته فقر، ستم و تحقیر و اجحاف مایه و پایه هر نوع اعتراض و قیام است و در جنبش جنگل نیز نابسامانی ایران و محرومیت و فقر حاكم بر آن یكی از موجبات خیزش نهضت جنگل بوده است، یعنی همان عواملی كه موجب به جان آمدگی مردم در جنبش مشروطیت شده بود.
از لحاظ خارجی، روسیه تزاری و استعمار انگلیس كاملاً بر كشور مسلط بودند، به‌گونه‌ای كه تمام سازمان‌های اجتماعی تابعی از سیاست آنان بوده است؛ بویژه این‌كه برقراری كاپیتولاسیون نیز هر نوع شخصیت مستقل را از مردم سلب كرده بود. در چنین فضایی، ژاپن در سال ۱۹۰۴ روسیه را شكست داد و روس‌ها برای جبران این شكست به مشرق یورش آوردند و ایران را با همكاری انگلیس زیر مهمیز سیاسی با اخذ امتیازات اقتصادی قرار دادند و انقلاب سال ۱۹۰۵ روسیه و شكست آن بسیاری از گروه‌های انقلابی را در مناطق شمالی ایران، خراسان، گیلان، آذربایجان و مازندران سوق داد و آنان در این شهرها برای مصون ماندن از یورش پلیس تزاری اسكان یافته بودند كه این خود عاملی دیگر در بیداری بخش عظیمی از ایرانیان در خیزش مشروطیت در سال ۱۹۰۶ بوده است.
پس از شكست انقلاب نارس ۱۹۰۵ روسیه، زمزمه مشروطیت در فضای ایران به گوش رسید و سرانجام؛ "چنان‌كه افتد و دانی" مشروطیت ایران در سال ۱۹۰۶ با خسارتی اندك برقرار شد.
در سال ۱۹۰۷ انگلستان با روسیه بر سر تقسیم ایران به توافق رسید و ایران را به سه منطقه تقسیم كرده بودند؛ شمال، جنوب و حد فاصل و حائل بین این دو منطقه اشغالی. این قرارداد باز هم با مخالفت فرانسه، آلمان، هلند و امریكا روبه‌رو و لغو شد.
در سال ۱۹۰۸ همزمان با سقوط استبداد صغیر و فرار محمدعلیشاه در مسجدسلیمان برای نخستین‌بار نفت با فوران خود امید تازه‌ای در دل استعمار انگلیس می‌افكند و در سال ۱۹۱۰ به پالایشگاه آبادان سرازیر می‌شود و به همین جهت با استفاده از اوضاع آشفته از طریق دست‌آموزانی جیره‌خوار ضمن ایجاد تفرقه بین آزادیخواهان كم‌تجربه ایران از طریق ناصرالملك نایب‌السلطنه احمدشاه مجلس را به تعطیلی می‌كشاند، زیرا روس‌ها نیز به بهانه نفوذ امریكایی‌ها در ایران با اولتیماتوم خود پایتخت را به تهدید گرفته، خواستار اخراج شوستر امریكایی شده بودند. تغییر پایتخت از تهران به اصفهان و آمدن دونفر از اندیشمندان تركیه به ایران برای به‌وجودآوردن "اتحاد اسلام"، سلسله حوادثی بودند كه با هدایت ایادی مرموز در پهنه ایران رخ نموده بود.
مجموعه این حوادث كه خوشه‌های خشم را در نهال آزادی به بار آورده بود، انگیزه نهایی میرزاكوچك برای تشكیل نهضت جنگل با عنوان اتحاد اسلام شد. البته فكر اتحاد اسلام در حدود یك ربع قرن پیش از ظهور مشروطیت در ایران در سال ۱۸۸۴ در میان مسلمانان هندی جان گرفته بود. دلیل آنان در این زمینه قیام مسلمانان هندی برای نخستین‌بار برای از قوه به فعل درآوردن این اندیشه بوده است، ولی بعضی از پژوهشگران دیگر، آرمان اتحاد اسلام را از ابتكارات سیدجمال‌الدین افغانی معروف به اسدآبادی می‌دانند و به احتمالی گفته‌اند كه او در سفر دوم خود به هندوستان و اقامت در دكن به این اندیشه رسیده بود. گروه دیگر، اندیشه اتحاد اسلام را از تركیه می‌دانند كه از طریق هدایت كارشناسان آلمان سازمان داده شده بود، زیرا آلمانی‌ها می‌خواستند با نفوذ در مناطق مسلمان‌نشین عراق، ایران، تركیه و دیگر مناطق كه از انگلیس‌ها بیزاری و نفرت داشته‌اند، نیرویی برای سركوب رقبا و دشمنان جهانی خود به‌وجود آورند. به‌هرحال اتحاد اسلام در ایران از طریق تركیه به‌وسیله دوتن از بزرگان ترك به‌نام‌‌های "بهار بیك" و "روشن‌بیك" صورت پذیرفت. ولی هرگز سازمان اتحاد اسلام مورد بحث از یك برنامه مدون سیاسی و اقتصادی برخوردار نبود. فقط با قبول شعارهای عاطفی و مذهبی و ملی و تعلقات ناشی از آن می‌خواستند اتحادی از آنان علیه دولت‌های انگلیس و روس و فرانسه به‌وجود آورند.
ورود این دو اندیشمند ترك در شرایطی بود كه ایران دچار بحران كودتای محمدعلیشاهی و فوران نفت و حركت آزدیخواهان علیه استبداد صغیر از رشت، تبریز و اصفهان بوده است. در این آشفتگی‌ها در شرایطی كه جهان در آستانه جنگ اول بود این دونفر ترك به ایران آمدند و با آزادیخواهان رابطه برقرار كردند. اگرچه چندان توفیقی نیافته بودند، ولی در آخرین روزهای اقامت خیلی ضعیف توانسته بودند مجالسی با این عنوان ترتیب دهند و اینان می‌خواستند با یگانگی و اتحاد مسلمانان جهان، نقشه عبدالحمید پاشا را تحقق بخشند تا دوباره تركیه به مركز خلافت اسلامی تبدیل شود. بنیانگذاران اولیه اتحاد اسلام در ایران عبارت بودند از "حاج محتشم‌السلطنه، حاج معینی بوشهری، سیدرضا مساوات، سیداحمد كمره‌ای، ناصرالله سلام، آیت‌الله مدرس، محمد عبده و امثال آنان." این كانون مورد حمایت آلمان بود، میرزا كوچك‌خان كه یكی از آزادیخواهان مشروطیت و در این شرایط عنصری ناراضی و نسبت به مشروطه‌خواهان اعتراض داشت با واسطه و معرفی سیدرضا مساوات به این كانون پیوست، سران اتحاد اسلام در اندیشه ایجاد یك هسته مقاومت در شمال ایران بودند تا همانند دوره استبداد صغیر با یورش به تهران به آرمان خود توفیق یابند.
حركت میرزا به گیلان و تشكیل نهضت جنگل با عنوان اتحاد اسلام پاسخی به این ضرورت و اندیشه بوده و او موفق به تشكیل كانونی مركب از ۱۵ تن به‌عنوان اتحاد اسلام در گیلان شد كه عبارت بودند از دكتر حشمت طالقانی، حاج‌احمد كسمایی، میرزا محمد افشایی، حاج‌شیخ‌علی علم‌الهدی( حلقه سری)، حاج‌سیدمحمود روحانی، حاج‌سید‌عبدالوهاب صالح ضیابری، میرزاهادی لاكانی، شیخ محمود كسمایی، شیخ عبدالسلام عرب مشهور به شهید مكی، ابراهیم كسمایی، شیخ محمدباقر میزان املشی و محمد پیربازاری.
حال باید دید میرزاكوچك چه كرد و چه شد و سرانجام این تشكیلات به كجا رسید. واقعیت این است كه نهضت جنگل یك حركت و اعتراض سیاسی مسلحانه و انقلابی در كسوت مذهب علیه بیگانگان و ایادی داخلی آنان برای برقراری آزادی و عدالت اجتماعی بود، نه یك حركت انقلابی و متعالی علیه فئودالیسم و یا یك حركت انقلابی روشنفكران ایران جهت برقراری نظام سوسیالیستی و نه حتی حركت كور و شتابزده انقلابیون علیه دشمنان آزادی. نهضت جنگل پس از هفت سال نبرد و فرازوفرود و پس از سه مرحله مشخص در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ خورشیدی (دوم ربیع‌الثانی ۱۳۴۰ـ سوم دسامبر ۱۹۲۱) با یورش رضاخان میرپنج و حامیان خارجی آن و بریدن سر سرفراز میرزاكوچك‌خان پایان یافت. اگرچه نهضت جنگل ـ كه عمر هفت‌ساله داشت ـ از آنچه در اول بود به چیز دیگری تبدیل شده بود؛ كه صد البته یك امر طبیعی بود، زیرا طول زمان و دوام آن خود به خود موجب تحت‌تأثیر قرارگرفتن ضرورت‌ها و انگیزه‌ها و سعی و كوشش نوینی می‌شود كه از لحاظ ساختار و بافت اعم از سیاسی و ایدئولوژی و اقتصادی در سطح دیگری جلوه می‌كند از آنجا كه ضرورت‌های نوین مایه و پایه این دگرگونی‌ها و حتی دگردیسی‌هاست. هستی، دانش، كنش و گرایش‌ها در نهضت جنگل نمی‌توانست از این اثرگذاری‌ها به دور باشد، زیرا همان‌گونه كه فقر مادر همه انحرافات است انقلاب نیز مادر اندیشه‌ها و ساختار مربوط به آن است و این پاسداری و پرستاری از انقلاب برای بالندگی و خلق رهروان جدید از پدیده‌های الزامی و ناشی از ماهیت هر انقلاب است.
با تمام این دانستن‌ها میرزاكوچك و نهضت جنگل یك مقوله واحد بودند و حتی همزاد یكدیگر به گونه‌ای كه نمی‌توان آنها را از یكدیگر جدا كرد و این از موارد نادر تاریخ است كه سرنوشت یكی در سرنوشت دیگری در هم تنیده می‌شود. بر فرار این آگاهی‌ها هیچ‌چیز همیشگی نیست و همیشه نمی‌ماند ولی تا زمانی‌كه جاودانگی وجود دارد، این‌گونه شخصیت‌ها جاودانه می‌مانند. به‌طوركلی نسبت به بعضی از شخصیت‌ها آن‌گونه احساس احترام وجود دارد كه انسان به‌رغم مخالفت‌‌ها و آرمان‌هایش احساس می‌كند كه ناچار از احترام‌گذاشتن به آنهاست، به همین جهت این‌گونه شخصیت‌ها در زیر خاك و در گور خود محتشم‌تر، بزرگتر و محترم‌تر از زمان حیات خود می‌شوند و این چیزی نیست جز هنر زندگی كردن؛ و میرزاكوچك چنین بود. میرزاكوچك هیچ‌گاه حتی در مواقع حساس نهضت، برای برخورداری از مزایای زندگی بر سر نهضت به معامله ننشست و خود را نفروخت. با نقل قولی از این مرد سرفراز و بی‌ادعا مطلب را به پایان می‌بریم: "كشف شدن حقیقت برای ما بهترین لذات خواهد بود." در آرزوی كشف این راز.
سیدنوری كیافر
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران


همچنین مشاهده کنید