چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

کسی در عزای عزیزانش شمشیر به مغز خود می کوبد؟


کسی در عزای عزیزانش شمشیر به مغز خود می کوبد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین . والصلاهٔ والسلام علی سیدنا محمد وآله الطاهرین .
درباره مسائل مربوط به محرم دو نوع مطلب وجود دارد : یكی سخن درباره نهضت عاشوراست . اگر چه درباره فلسفه قیام امام حسین علیه السلام بسیار گفته اند و نوشته اند و حرفهای بسیار قیمی در این مقوله زده شده است ; اما حقیقتا یك عمر می شود سخن از این حقیقت درخشان گفت . هرچه درباره عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام فكر كنیم متوجه می شویم كه این قضیه از ابعاد مختلف دارای كشش و گنجایش اندیشیدن و بیان كردن است .
یك مقوله دیگر كه به مناسبت محرم قابل بحث است و در این زمینه كمتر صحبت می شود مقوله عزاداری حسین بن علی علیه السلام و بركات احیای عاشوراست . تحقیقا یكی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان این است كه جامعه شیعه برخوردار از خاطره عاشوراست . از همان روزی كه موضوع ذكر مصیبت حسین بن علی علیه السلام مطرح شد چشمه جوشانی از فیض و معنویت در اذهان معتقدین و محبین اهل بیت علیهم السلام جاری گشت .
این چشمه جوشان تا امروز همچنان ادامه و جریان داشته است ; بعد از این هم خواهد داشت و بهانه آن هم یادآوری خاطره عاشوراست .
بیان ماجرای عاشورا فقط بیان یك خاطره نیست . بلكه بیان حادثه ای است كه ـ همان طور كه در آغاز سخن عرض شد ـ دارای ابعاد بی شمار است . پس یادآوری این خاطره در حقیقت مقوله ای است كه می تواند به بركات فراوان و بیشماری منتهی شود.
لذا شما ملاحظه می كنید كه در زمان ائمه علیهم السلام قضیه گریستن و گریاندن برای امام حسین علیه السلام برای خود جایی دارد. مبادا كسی خیال كند كه در زمینه فكر و منطق و استدلال دیگر چه جایی برای گریه كردن و این بحثهای قدیمی است ! نه ! این خیال باطل است . عاطفه به جای خود و منطق و استدلال هم به جای خود هر یك سهمی در بنای شخصیت انسان دارد.
خیلی از مسائل است كه باید آنها را با عاطفه و محبت حل كرد و در آنها جای منطق و استدلال نیست . شما اگر در نهضتهای انبیا ملاحظه كنید خواهید دید وقتی كه پیغمبران مبعوث می شدند در وهله اول كه عده ای دور آنها را می گرفتند عامل اصلی منطق و استدلال نبود.
در وهله اول حركت حركتی احساسی و عاطفی است . البته در خلال هر احساسی كه صادق باشد یك برهان فلسفی وجود دارد. اما بحث سراین است كه نبی وقتی می خواهد دعوت خود را شروع كند استدلال فلسفی مطرح نمی سازد; بلكه احساس و عاطفه صادق را مطرح می كند. اول توجه را به ظلمی كه در جامعه جاری است ; اختلاف طبقاتی ای كه وجود دارد و فشاری كه « انداد الله » از جنس بشر و شیاطین انس بر مردم وارد می كنند معطوف می سازد. این همان عواطف و احساسات است .
البته بعد كه حركت وارد جریان معقول و عادی خود شد نوبت استدلال منطقی هم می رسد.
حادثه عاشورا در ذات و طبیعت خود یك دریای خروشان عواطف صادق است . یك انسان والا، پاك، منور و بدون ذره ای شائبه تردید در شخصیت ملكوتی والای او، برای هدفی كه همه منصفین عالم در صحت آن كه مبتنی بر نجات جامعه از چنگ ظلم و جور و عدوان است متفقند حركت شگرفش را آغاز می كند فلسفه حركت خود را مقابله با جور قرار می دهد بحث بر سر مقدسترین هدفهاست كه همه منصفین عالم آن را قبول دارند. چنان انسانی در راه چنین هدفی دشوارترین مبارزه را تحمل میکند.
دشوارترین مبارزه مبارزه غریبانه است . كشته شدن در میان هیاهو و هلهله دوستان و تحسین عامه مردم چندان دشوار نیست . چنان كه در یكی از جنگهای صدر اسلام وقتی كه دو لشكر حق و باطل در مقابل هم صف كشیدند و پیغمبر از سپاهیان خود پرسید : چه كسی حاضر است به میدان برود و فلان جنگجوی معروف سپاه دشمن را از پای درآورد جوانی از سپاهیان اسلام داوطلب شد. پیغمبر دستی بر سر او كشید و او را بدرقه كرد. مسلمانان هم برایش دعا كردند و او به میدان نبرد رفت جهاد كرد و كشته شد.
این یك نوع كشته شدن و جهاد كردن است . نوع دیگر جهاد كردن جهادی است كه وقتی انسان به سمت میدان نبرد می رود آحاد جامعه نسبت به او یا منكرند یا غافلند یا كناره می جویند و یا در مقابلش می ایستند. كسانی هم كه قلبا وی را تحسین می كنند ـ و تعدادشان كم است ـ جرات ندارند زبانی به تحسینش بپردازند.
حتی كسانی مانند « عبدالله بن عباس » و « عبدالله بن جعفر » كه خودشان جزو خاندان بنی هاشم و از همین شجره طیبه اند جرات نمی كنند در مكه یا مدینه بایستند فریاد بزنند و به نام امام حسین علیه السلام شعار بدهند. چنین مبارزه ای غریبانه است و مبارزه غریبانه سخت ترین مبارزه هاست . همه با انسان دشمن .
همه از انسان رویگردان . در مبارزه امام حسین علیه السلام حتی برخی از دوستان هم معترض اند. چنان كه به یكی از آنها فرمود : « بیا به من كمك كن . » و او به جای كمك اسبش را برای حضرت فرستاد و گفت : « از اسب من استفاده كن!»
غربت از این بالاتر و مبارزه از این غریبانه تر ! آن وقت در این مبارزه غریبانه عزیزترین عزیزانش در مقابل چشمش قربانی شوند. پسرانش، برادرزاده هایش، برادرانش و پسرعموهایش ; این گلهای بنی هاشم پرپر شوند و در مقابلش روی زمین بریزند و حتی كودك شش ماهه اش هم كشته شود!
علاوه بر همه این مصیبتها می داند به مجرد این كه جان از جسم مطهرش خارج شود عیالات بی پناه و بی دفاعش مورد تهاجم قرار خواهند گرفت . می داند كه گرگهای گرسنه به دختران خردسال و جوانش حمله ور می شوند دلهای آنها را می ترسانند; اموال آنها را غارت می كنند; آنها را به اسارت می گیرند و مورد اهانت قرار می دهند. می داند كه به دختر والای امیرالمومنین علیه السلام زینب كبری سلام الله علیها كه جزو شخصیتهای بارز دنیای اسلام است جسارت می كنند. اینها را هم می داند.
بر همه اینها تشنگی خود و اهل و عیالش را اضافه كنید : كودكان خردسال تشنه . دختر بچه ها تشنه . پیرها تشنه . حتی كودك شیرخواره تشنه . می توانید تصور كنید كه این مبارزه چقدر سخت است انسانی چنان والا پاك مطهر و منور كه ملائكه آسمان برای تماشای جلوه او بر یكدیگر سبقت می گیرند و آرزومند تماشای حسین بن علی علیه السلام هستند تا به او متبرك شوند; انسانی كه انبیا و اولیا آرزوی مقام او را می كنند در چنان مبارزه ای و با چنان شدت و محنتی به شهادت می رسد. شهادت چنین شخصیتی حادثه ای شگرف است . كدام انسانی است كه عاطفه اش از این حادثه جریحه دار نشود ! كدام انسانی است كه این حادثه را بشناسد و بفهمد و نسبت به آن دلبسته نشود؟
یك وقت است كه كسی از داشتن نعمتی بی بهره است و در مقابل نعمت نداشته از او سوالی هم نمی شود. اما یك وقت كسی از نعمتی بهره مند است و از آن نعمتی كه دارد از وی سوال می شود. یكی از بزرگترین نعمتها نعمت خاطره و یاد حسین بن علی علیه السلام ،یعنی نعمت مجالس عزا ،نعمت محرم و نعمت عاشورا برای جامعه شیعی ماست . متاسفانه برادران غیر شیعی ما از مسلمین خود را از این نعمت برخوردار نكردند. اما می توانند از این نعمت بهره مند شوند و امكانش هم وجود دارد.
اكنون كه ذكر محرم و عاشورا و یاد و خاطره امام حسین علیه السلام در بین ما رایج است از این ذكر و خاطره و جلسات بزرگداشت چه استفاده ای باید كرد و شكر این نعمت چیست؟ این همان مطلبی است كه می خواهم مطرح كنم .
این نعمت عظیم دلها رابه منبع جوشش ایمان اسلامی متصل می كند. كاری می كند كه در طول تاریخ كرد و ستمگران حاكم از عاشورا ترسیدند و از وجود قبر نورانی امام حسین علیه السلام واهمه داشتند. ترس از حادثه عاشورا و شهدای آن از زمان خلفای بنی امیه شروع شده و تا زمان ما ادامه یافته است و شما یك نمونه اش را در دوران انقلاب خودمان دیدید. در گزارشهای برجا مانده از آن رژیم منحوس اشارتها بلكه صراحتهایی وجود دارد كه نشان می دهد آنها با فرارسیدن محرم دست و پایشان را حسابی گم می كردند.
این یك نمونه از جلوه های نعمت ماه محرم و مجالس ذكر و یاد امام حسین علیه السلام است كه شما دیدید. لذا هم مردم و هم روحانیون باید از این نعمت استفاده كنند. استفاده مردم این است كه به مجالس عزاداری سیدالشهدا علیه السلام دل ببندند و این مجالس را ـ در سطوح مختلف ـ هرچه می توانند بیشتر اقامه كنند. مردم باید مخلصانه و برای استفاده در مجالس عزاداری حسینی شركت كنند; نه برای وقت گذراندن یا به صورت عامیانه ای فقط به عنوان ثواب اخروی مسلما شركت در مجالس مذكور ثواب اخروی دارد; اما ثواب اخروی مجالس عزا از چه ناحیه و به چه جهت است ؟
مسلما مربوط به جهتی است كه اگر آن جهت نباشد ثواب هم نیست . بعضی از مردم متوجه این نكته نیستند.
همه باید در این مجالس شركت كنند قدر مجالس عزاداری را بدانند از این مجالس استفاده كنند و روحا و قلبا این مجالس را وسیله ای برای ایجاد ارتباط و اتصال هرچه محكم تر میان خودشان و حسین بن علی علیه السلام خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. این از وظایفی كه در این خصوص مربوط به مردم است .
و اما در ارتباط با وظایف ،روحانیون مساله دشوارتر است . چون قوام مجالس عزا به این است كه عده ای دور هم جمع شوند و یك فرد روحانی با حضور یافتن در میان آنها اقامه عزا كند تا دیگران از اقامه عزای او مستفید شوند. یك روحانی چگونه اقامه عزا خواهد كرد؟
این سوال من از همه كسانی است كه نسبت به چنین قضیه ای احساس مسوولیت می كنند. به اعتقاد بنده مجالس عزاداری حسینی باید از سه ویژگی برخوردار باشد :
۱) چنین مجالسی باید محبت به اهل بیت علیهم السلام را زیاد كند. چون رابطه عاطفی یك رابطه بسیار ذی قیمت است . شما روحانیون باید كاری كنید كه محبت شركت كنندگان در مجالس مذكور روزبه روز نسبت به حسین بن علی علیه السلام خاندان پیغمبر و مناشی معرفت الهی بیشتر شود. اگر شما خدای ناكرده در مجالس مذكور وضعی را به وجود آورید كه مستمع یا فرد بیرون از آن فضا از لحاظ عاطفی به اهل بیت علیهم السلام نزدیك نشد بلكه احساس دوری و بیزاری كرد نه فقط چنین مجالسی فاقد یكی از بزرگترین فواید خود شده بلكه به یك معنا مضر هم بوده است .
حال شما كه موسس یا گوینده چنین مجالسی هستید ببینید چه كاری می توانید بكنید كه عواطف مردم براثر حضور در این مجالس نسبت به حسین بن علی علیه السلام و اهل بیت پیغمبر علیهم افضل صلواه الله روزبه روز بیشتر شود.
۲) باید در این مجالس، معرفت مردم نسبت به اصل حادثه عاشورا روشنتر و واضحتر گردد. این طور نباشد كه ما در مجلس حسین بن علی علیه السلام به منبر برویم یا سخنرانی كنیم اما حضار آن مجلس ـ به این فكر فرو بروند كه « ما به این مجلس آمدیم و گریه ای هم كردیم ; اما برای چه؟ قضیه چه بود؟ چرا باید برای امام حسین علیه السلام گریه كرد اصلا چرا امام حسین علیه السلام به كربلا آمد و عاشورا را به وجود آورد؟ »
بنابراین به عنوان منبری یا سخنران باید به موضوعاتی بپردازید كه جوابگوی چنین سوالاتی باشد. باید نسبت به اصل حادثه عاشورا معرفتی در افراد به وجود آید.
۳) سومین ویژگی لازم در این مجالس، افزایش ایمان و معرفت دینی در مردم است . در چنین مجالسی باید از دین نكاتی عنوان شود كه موجب ایمان و معرفت بیشتر در مستمع ومخاطب گردد. یعنی سخنرانان و منبریها یك موعظه درست یك حدیث صحیح بخشی از تاریخ آموزنده درست تفسیر آیه ای از قرآن یا مطلبی از یك عالم و دانشمندبزرگ اسلامی را در بیانات خود بگنجانند و به سمع شركت كنندگان در این مجالس برسانند.
این طور نباشد كه وقتی بالای منبر می رویم یك مقدار لفاظی كنیم و حرف بزنیم و اگر احیانا مطلبی هم ذكر می كنیم مطلب سستی باشد كه نه فقط ایمانها را زیاد نمی كند بلكه به تضعیف ایمان مستمعین می پردازد. اگر این طور هم شد ما از جلسات مذكور به فواید و مقاصد مورد نظر نرسیده ایم .
متاسفانه باید عرض كنم كه گاهی چنین مواردی دیده می شود. یعنی بعضا گوینده ای در یك مجلس به نقل مطلبی می پردازد كه هم از لحاظ استدلال و پایه مدرك عقلی یا نقلی سست است و هم از لحاظ تاثیر در ذهن یك مستمع مستبصر و اهل منطق و استدلال ویرانگر است .
مثلا در یك كتاب بعضی مطالب نوشته شده است كه دلیلی بر كذب و دروغ بودن آنها نداریم . ممكن است راست باشد، ممكن است دروغ باشد. اگر شما آن مطالب را بیان كنید ـ ولو مسلم نیست که خلاف واقع باشد ـ و با شنیدن آنها برای مستمعتان كه جوان دانشجو یا محصل یا رزمنده و یا انقلابی است ـ نسبت به دین سوال و مساله ایجاد می شود و اشكال و عقده به وجود می آید نباید آن مطالب را بگویید. حتی اگر سند درست هم داشت ; چون موجب گمراهی و انحراف است نباید نقل كنید; چه رسد به این كه اغلب این مطالب مندرج در بعضی كتابها سند درستی هم ندارد. یك نفر از زبان دیگری مطلبی را مبنی براین می شنود كه من در فلان سفر فلان جا بودم كه فلان اتفاق افتاد.گوینده از روی مدرك یا بدون مدرك چنان مطلبی را می گوید. شنونده هم آن را باور می كند و در كتابی می نویسد و این كتاب به دست من و شما می رسد. من و شما چرا باید آن مطلب را كه نمی تواند در یك مجمع بزرگ برای ذهنهای مستبصر و هوشیار و آگاه توجیه شود بازگو كنیم ! مگر هر مطلبی را هرجا نوشتند انسان باید بخواند و بازگو كند !
امروز عموم جوانان كشور ـ از دختر و پسر گرفته تا زن و مرد و حتی غیرجوانان ـ ذهنشان باز است . اگر دیروز ـ قبل از انقلاب ـ جوانان دانشجو از این ویژگی برخوردار بودند امروز مخصوص آنها نیست و همه مسائل را با چشم بصیرت و با استبصار نگاه می كنند و می خواهند بفهمند. یك بخش مهم از حادثه فرهنگی در جامعه امروز ما این است كه اینها در معرض شبهات قرار می گیرند. یعنی دشمنان شبهه القا می كنند. دشمنان هم نه ; منكرین فكر من و شما به القای شبهه می پردازند. مهم این است كه مطلبی كه شما می گویید برطرف كننده شبهه باشد و آن را زیاد نكند.
بعضی از افراد بدون توجه به این مسوولیت مهم به بالای منبر می روند و حرفی می زنند كه نه فقط گره ای از ذهن مستمع باز نمی كند كه گره هایی هم به ذهن او می افزاید. اگر چنین اتفاقی افتاد و ما در بالای منبر حرفی زدیم كه ده نفر جوان یا حتی یك نفر جوان در امر دین دچار تردید شد و بعد از پای سخنرانی ما برخاست و رفت و ما هم او را نشناختیم بعدا چگونه می شود جبران كرد؟ آیا اصلا قابل جبران است؟ آیا خدا از ما خواهد گذشت؟ قضیه مشكل است .
نمی گوییم همه منبرها باید برخوردار از همه این خصوصیات باشند و به همه موضوعات بپردازند; نه . شما اگر یك حدیث صحیح از كتابی معتبر را نقل و همان را معنا كنید كفایت می كند. برخی منبریها بعضی اوقات یك حدیث را آن قدر شاخ و برگ می دهند كه معنای اصلی اش از بین می رود. اگر شما یك حدیث صحیح را برای مستمع خود درست معنا كنید ممكن است بخش مهمی از آنچه را كه ما می خواهیم داشته باشد. .
اگر برای ذكر مصیبت كتاب « نفس المهموم » مرحوم « محدث قمی » را باز كنید و از رو بخوانید برای مستمع گریه آور است و همان عواطف جوشان را به وجود می آورد. چه لزومی دارد كه ما به خیال خودمان برای مجلس آرایی كاری كنیم كه اصل مجلس عزا از فلسفه واقعی اش دور بماند !
من واقعا می ترسم از این كه خدای ناكرده در این دوران كه دوران ظهور اسلام بروز اسلام تجلی اسلام و تجلی فكر اهل بیت علیهم الصلاه والسلام است نتوانیم وظیفه مان را انجام دهیم . برخی كارهاست كه پرداختن به آنها مردم را به خدا و دین نزدیك می كند. یكی از آن كارها همین عزاداریهای سنتی است كه باعث تقرب بیشتر مردم به دین می شود.
این كه امام فرمودند « عزاداری سنتی بكنید » به خاطر همین تقریب است . در مجالس عزاداری نشستن روضه خواندن گریه كردن به سروسینه زدن و مواكب عزا و دسته های عزاداری به راه انداختن از اموری است كه عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر پرجوش می كند و بسیار خوب است . در مقابل برخی كارها هم هست كه پرداختن به آنها كسانی را از دین برمی گرداند.
بنده خیلی متاسفم كه بگویم در این سه چهار سال اخیر برخی كارها در ارتباط با مراسم عزاداری ماه محرم دیده شده است كه دستهایی به غلط آن را در جامعه ما ترویج كرده اند. كارهایی را باب می كنند و رواج می دهند كه هر كس ناظر آن باشد برایش سوال به وجود می آید.
به عنوال مثال در قدیم الایام بین طبقه عوام الناس معمول بود كه در روزهای عزاداری به بدن خودشان قفل می زدند! البته پس از مدتی بزرگان و علما آن را منع كردند و این رسم غلط برافتاد. اما باز مجددا شروع به ترویج این رسم كرده اند و شنیدم كه بعضی افراد در گوشه و كنار این كشور به بدن خودشان قفل می زنند! این چه كار غلطی است كه بعضی افراد انجام می دهند!
قمه زدن نیز همین طور است . قمه زدن هم از كارهای خلاف است . می دانم عده ای خواهند گفت : « حق این بود كه فلانی اسم قمه را نمی آورد. » خواهند گفت : « شما به قمه زدن چه كار داشتید عده ای می زنند; بگذارید بزنند! » نه ; نمی شود در مقابل این كار غلط سكوت كرد.
اگر به گونه ای كه طی چهار پنج سال اخیر قمه زدن را ترویج كردند و هنوز هم می كنند در زمان حیات مبارك امام رضوان الله علیه ترویج می كردند قطعا ایشان در مقابل این قضیه می ایستادند.
كار غلطی است كه عده ای قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند. این كار را می كنند كه چه بشود ! كجای این حركت عزاداری است؟! البته دست بر سر زدن به نوعی نشانه عزاداری است . شما بارها دیده اید كسانی كه مصیبتی برایشان پیش می آید برسروسینه خود می كوبند. این نشانه عزاداری معمولی است . اما شما تا به حال كجا دیده اید كه فردی به خاطر رویكرد مصیبت عزیزترین عزیزانش با شمشیر برمغز خود بكوبد و از سر خود خون جاری كند ! كجای این كار عزاداری است !
قمه زدن سنتی جعلی است. از اموری است كه مربوط به دین نیست و بلاشك خدا هم از انجام آن راضی نیست . علمای سلف دستشان بسته بود و نمی توانستند بگویند « این كار غلط و خلاف است». امروز روز حاكمیت اسلام و روز جلوه اسلام است . نباید كاری كنیم كه آحاد جامعه اسلامی برتر یعنی جامعه محب اهل بیت علیهم السلام كه به نام مقدس ولی عصر ارواحنافداه به نام حسین بن علی علیه السلام و به نام امیرالمومنین علیه الصلاه والسلام مفتخرند در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان عالم به عنوان یك گروه آدمهای خرافی بی منطق معرفی شوند.
من حقیقتا هر چه فكر كردم دیدم نمی توانم این مطلب ـ قمه زدن ـ را كه قطعا یك خلاف و یك بدعت است به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم . این كار را نكنند. بنده راضی نیستم . اگر كسی تظاهر به این معنا كند كه بخواهد قمه بزند من قلبا از اوناراضی ام . این را من جدا عرض می كنم .
یك وقت بود در گوشه و كنار چند نفر دور هم جمع می شدند و دور از انظار عمومی مبادرت به قمه زنی می كردند و كارشان تظاهر ـ به این معنا كه امروز هست ـ نبود. كسی هم به خوب و بد عملشان كار نداشت ; چرا كه در دایره محدودی انجام می شد. اما یك وقت بناست كه چند هزار نفر ناگهان در خیابانی از خیابانهای تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان و یا شهرهای خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر برسر خودشان ضربه وارد كنند. این كار قطعا خلاف است . امام حسین علیه السلام به این معنا راضی نیست . من نمی دانم كدام سلیقه هایی و از كجا این بدعتهای عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامی و جامعه انقلابی ما می كنند !
اخیرا یك بدعت عجیب و غریب و نامانوس دیگر هم در باب زیارت درست كرده اند! بدین ترتیب كه وقتی می خواهند قبور مطهر ائمه علیهم السلام را زیارت كنند از در صحن كه وارد می شوند روی زمین می خوابند و سینه خیز خود را به حرم می رسانند! شما می دانید كه قبر مطهر پیغمبر صلواه الله علیه و قبور مطهر امام حسین امام صادق موسی بن جعفر امام رضا و بقیه ائمه علیهم السلام را همه مردم ایضا علما و فقهای بزرگ در مدینه و عراق و ایران زیارت می كردند. آیا هرگز شنیده اید كه یك نفر از ائمه علیهم السلام و یا علما وقتی می خواستند زیارت كنند خود را از در صحن به طور سینه خیز به حرم برسانند ! اگر این كار مستحسن و مستحب بود و مقبول و خوب می نمود بزرگان ما به انجامش مبادرت می كردند. اما نكردند.
حتی نقل شد كه مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه آن عالم بزرگ ومجتهد قوی و عمیق و روشنفكر عتبه بوسی را با این كه شاید مستحب باشد منع می كرد. احتمالا استحباب بوسیدن عتبه در روایت وارد شده است .
در كتب دعا كه هست . به ذهنم این است كه برای عتبه بوسی روایت هم وجود دارد. با این كه این كار مستحب است ایشان می گفتند « انجامش ندهید تا مبادا دشمنان خیال كنند سجده می كنیم ; و علیه شیعه تشنیعی درست نكنند. » اما امروز وقتی عده ای وارد صحن مطهر علی بن موسی الرضا علیه الصلاه والسلام می شوند خود را به زمین می اندازند و دویست متر راه را به طور سینه خیز می پیماند تا خود را به حرم برسانند! آیا این كار درستی است نه ; این كار غلط است . اصلا اهانت به دین و زیارت است . چه كسی چنین بدعتهایی را بین مردم رواج می دهد نكند این هم كار دشمن باشد ! اینها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن كنید.
دین، منطقی است . اسلام، منطقی است و منطقی ترین بخش اسلام تفسیری است كه شیعه از اسلام دارد; تفسیری قوی . متكلمین شیعه هر یك در زمان خود مثل خورشید تابناكی می درخشیدند و كسی نمی توانست به آنها بگوید « شما منطقتان ضعیف است ».
این متكلمین چه از زمان ائمه علیهم السلام ـ مثل « مومن طاق » و « هشام بن حكم » ـ چه بعد از ائمه علیهم السلام ـ مثل « بنی نوبخت » و « شیخ مفید » ـ و چه در زمانهای بعد ـ مثل مرحوم « علامه حلی » ـ فراوان بوده اند. ما اهل منطق و استدلالیم . شما ببینید درباره مباحث مربوط به شیعه چه كتب استدلالی قوی ای نوشته شده است !
كتابهای مرحوم « شرف الدین » و نیز « الغدیر » مرحوم « علامه امینی » در زمان ما سرتاپا استدلال بتون آرمه و مستحكم است . تشیع این است یا مطالب و موضوعاتی كه نه فقط استدلال ندارد بلكه « اشبه شی بالخرافه » است ! چرا اینها را وارد می كنند ! این خطر بزرگی است كه در عالم دین و معارف دینی مرزداران عقیده باید متوجهش باشند.
البته: عده ای وقتی این حرف را بشنوند مطمئنا از روی دلسوزی خواهند گفت « خوب بود فلانی این حرف را امروز نمی زد». نه ; من بایستی این حرف را می زدم . من باید این حرف را بزنم . بنده مسوولیتم بیشتر از دیگران است .
البته آقایان هم باید این حرف را بزنند. شما آقایان هم باید بگویید. امام بزرگوار خطشكنی بود كه هرجا انحرافی در نكته ای مشاهده می كرد با كمال قدرت و بدون هیچ ملاحظه ای بیان می فرمود. اگر این بدعتها و خلافها در زمان آن بزرگوار می بود یا به این رواج می رسید بلاشك می گفت . البته عده ای هم كه به این مسائل دل بسته اند متأذی خواهند شد كه چرا فلانی به موضوع مورد علاقه ما این طور بی محبتی كرد و با این لحن از آن یاد نمود.
آنها هم البته اغلب مردمان مومن و صادق و بی غرضی هستند; اما اشتباه می كنند. وظیفه بزرگی كه آقایان روحانیون و علما در هر بخش و هرجا كه هستید باید برعهده داشته باشید همانهاست كه عرض شد. مجلس عزای حسین علیه الصلاه والسلام مجلسی است كه باید منشأ معرفت و محل جوشش آن سه ویژگی كه عرض كردیم باشد.
امیدواریم كه خداوند متعال شما را موفق بدارد تا آنچه را كه موجب رضای پروردگار است با قدرت، با شجاعت، با تلاش و با جد و جهد پیگیری و بیان كنید و ان شاء الله وظیفه خودتان را به انجام برسانید. والسلام علیكم ورحمهٔ الله وبركاته.
سخنان مقام معظم رهبری در حرمت قمه زنی
این سخنان در جمع روحانیون کهگیلویه و بویر احمد بیان شده بود.
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران


همچنین مشاهده کنید