شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا
گذار شعر از وضعیت تصرف
با نگاه و بررسی مسیر حرکت شعر از گذشته تا امروز در جامعه ادبی ایران شاهد فراز و نشیب یا تغییر و تحولات خاص در هر دوره به لحاظ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستیم، که تحتالشعاع شرایط ویژه حاکم مربوط به آن دوره از وجود نخبگان و بزرگان گرفته تا تاثیرپذیری از معیارها و مصادیق نو و نیز تاثیرگذاری عوامل بیرونی نظیر دخالتهای ادبی و غیرادبی و حتی نظارتها و هدایتهای حکومتی، قرار گرفتهاند. اما با وجود تمام اتفاقات تاثیرگذار، توجه به این نکته مهم است که بهرغم ایجاد وضعیتهای خاص از ایجاد سبکهای متفاوت در شعر کلاسیک ایران گرفته تا انقلاب نیمایی همواره جایگاه ماهیت اصلی برخوردار از پایههای مستدل و قابل دسترس در آثار حفظ شده است و آن چیزی که مسلم است پیشروان سبکهای خاص یا وضعیتهای جدید هیچگاه داعیه حکومت بر گستره شعر سرندادهاند و حتی تبلیغات بیرونی جز ارائه پیشنهادهای تازه و غیر تکراری در قالب آثارشان به راه نینداختهاند.
این مسائل از وقوف نسبت به کار و توانایی در شناخت ایجاد وضعیت جدید نشأت گرفته است که بر پایه آگاهی و آشنایی با ظرفیتها و قابلیتهای نهفته در شعر و زبان و اندیشه خاصه در فرهنگ ایرانی صورت پذیرفته و در جایجای مسیر حرکت ادبیات و شعر شاهد وجود ابداعات و پیشنهادها قابل توجه بودهایم که همین پیشنهادها عامل موثق و موفقی برای بهرهگیری و بهرهبرداری محققان و تئوریسینهای اروپایی بوده است. اما آنچه در این مقاله برخوردار از اهمیت است نگاهی به روند همین حرکت در شعر معاصر بهخصوص بعد از پایان یافتن دهه ۶۰ (نه بهعنوان مرز شعری بلکه بهعنوان معیار زمانی) است. اینکه آیا هنوز ایجاد شگفتیها به لحاظ معرفی شدن آثار توانمند صورت میگیرد یا افراد میبایست به تعریف یا تحمیل خود یا دیگران بپردازند؟
به نظر میرسد حتی با رسیدن نبوغ و بلوغ شعر به دوره نیما و دگرگونیهای ایجاد شده توسط او در وضعیت شعر کلاسیک و ورود به مرحله نیمایی و سپس شعر آزاد هیچ تلاش یا جاروجنجالی برای به ثمر رسیدن به جز ارائه آثار و پرداختن به تئوریهای منطبق بر اصول و ادله قابل دفاع مطرح نبوده و این روند حتی در به اوج رسیدن شعر معاصر در دهههای ۴۰ و ۵۰ و معرفی شدن چهرههای برجسته ادبیات، معاصر و شعر آزاد توسط آثار و فعالیتهایشان ادامه یافته است. با نگاهی به دهه ۶۰ میبینیم که در کنار فعالیتهای روبه رشد در شعر معاصر و ادامه ارائه پیشنهادها در قالب آثار، توسط فعالان آن دوره چون محمدشمس لنگرودی، سیدعلی صالحی، احمدرضا احمدی، علی باباچاهی، نصرت رحمانی و... که سبقه فعالیتشان از دهههای قبل بوده و حتی جوانترهای وارد شده به جرگه شعر در آن زمان، روند پویا و بهدور از دغدغه شهرتطلبی ادامه یافته است اما با ورود به دهه ۷۰ و رسیدن به نیمههای آن به یکباره دغدغههای جدیدی وارد تصورات برخی از اهل قلم در زمینه شعر شد، البته توجه به این مسئله ضروری مینماید که بستر موجود در دهه ۷۰ نیاز غیر قابل انکاری به تحرک و انفعال را ایجاد کرده بود، بستری که ادبیات را با توجه به شرایط خاص عبور جامعه از شرایط سخت جنگ و رکود نسبی فرهنگی تا حدودی به محفلی شدن و دولتی شدن سوق داده بود و این زمینه مناسبی برای بروز اتفاقات جدید و تحولات ویژه بود، و به نظر میرسد گنجایش آن دهه حتی بیشتر از ظرفیتهای ایجاد شده نیز بوده است، اما متاسفانه روند جریانسازی و گروهگرایی از سوی برخی از فعالان به دغدغهای برای داعیه مالکیت تبدیل شد و توان اصلی به جای اینکه صرف تغییر و ایجاد تفاوت در آثار شود بیشتر صرف به رخ کشیدنهای شخصی و گروهی شده و هر کس بوق بزرگتری بهدست گرفته بود سر و صدای بیشتری ایجاد کرد، کارگاهی شدن شعر در زمینه ورود پیشنهادها (خاصه در حوزه زبان) به یکباره سیر تجربهاندوزی و تعمق را تغییر داد و کسانی که میتوانستند از امکانات ارتباطی برخوردار باشند خود را سردمدار تلقی کردند و تاخت و تاز خود را در عرصه شعر آغاز کردند،؛ که دامنه این قضایا به دهه ۸۰ نیز منتقل شده و بهدلیل عدم بازنگری در اشتباهات صورت گرفته این روند هنوز ادامه دارد. وجود برخی از فعالان و شبهفعالان ادبی دهه ۷۰ در صحنه اصلی دهه ۸۰ که بهنظر میرسد بسترش تا حدودی مطبوعات و عمدهتر عرصه ادبیات الکترونیکی و فضای مجازی بهدلیل امکان دسترسی بیقید و بند است، باعث شده هنوز دامنه تفکرات و دیدگاههای آن دهه که شاید مورد نیاز فضای جامعه ادبی در آن دوره بود به این دهه نیز انتقال یابد، و این در شرایطی است که با توجه به ظرفیتهای موجود پتانسیل قویتری از به هدر رفتن در این دهه حس میشود.
متاسفانه در عرصه ادبیات بهخصوص در سالهای اخیر سودجویانی در کمین یافتن نقاط آسیبپذیر نشستهاند که ناکامیهای خود را جبران کنند و اگرچه روح ادب و شعر دارای بکارت و اصالت است اما گاهی غبار غرضورزی آن را تیره میکند. گذار و عبور شعر از ذهن و مخیله شاعران به معنای واقعی و منتقدان آگاه و بیغرض در دورههای مختلف همواره باعث پیدایش دستاوردهای کلانی اعم از تجربه و پیشنهاد برای آیندگانی بوده که گرایش به این مقوله داشتهاند. همیشه در کنار پیدایش آثار ادبی، نیاز مبرم و غیرقابل انکاری به منتقدان خبره و کاربلد احساس میشود که بهدور از پرداختن به نام مولف یک اثر را آگاهانه موشکافی کنند و این در ادبیات ما دارای وضعیت بسامانی نیست و معمولا افراد با سلایق و خوشپنداری خود و با ترکیب علایق و روابط (بسته به حسنه بودن یا جبههگیری) یک اثر را سلاخی میکنند و این وسط آنچه فراموش میشود خود ماهیت شعر است و آنچه نیاز نسل نو و جامعه ادبی است.
با در نظر گرفتن اوضاع تاثیرگذار مربوط به هر دوره از معیارها و مصادیق فرهنگی گرفته تا دگرگونیهای اجتماعی و دخالتهای سیاسی و نیز نظریات و نگرشهای صاحبان قلم و اندیشه در شعر میتوان شاهد بود که همه در نهایت منجر به بروز تجربیات غنی و پیشنهادهای اصولی برای آینده و روند حرکت شعر رو به جلو گردیدهاند در همین راستا از آگاهان و صاحبنظران در این دوره هم چنین انتظاری میرود که در سرو سامان دادن به کجرویهای ایجاد شده ساکت ننشینند تا عدهای عرصه بیراهه رویهای خود را باز ببینند و شعر را برای حتی مقطع کوتاهی به قهقرا ببرند. توجه به این مسئله نیز ضروری است که در نهایت این ذهن صیاد شاعر است که در کنار جهانبینی بهدست آمده از تجربیات درونی خود بهترین و مستدلترین دادهها را خارج از گرفتار شدن در دامهای ایجاد شده در این گستره وسیع صید میکند، شاعری آگاه که آگاهانه تمامی موارد پیرامون خود را جهت آفرینشی دوباره و به نفع شعر به کار میگیرد و در وضعیت موجود دغدغه بهرهوری جمعی را دارد و نه سودآوری شخصی.
اگر از کلینگری بالا نگاه خود را منحصرا به وضعیت پیش آمده در سالها و دهههای اخیر خاصه دهه ۷۰ و ۸۰ معطوف کنیم آنچه واقعیت است اینکه باز هم همان روال عبور بکارت و اصالت شعر از تجربههای مختلف اتفاق افتاده اما چیزی که بیشتر از قبل رخ مینماید چنگاندازیها و غرضورزیهایی در این سالها از طرف افراد یا گروههاست که به وضوح قابل تشخیصند و خود تحت تاثیر عوامل بسیاری از قبیل محدودیتها، دخالتها، سوداگریها و... یا حتی وهماندیشیها بهوجود آمدهاند و هیچ ربط و سنخیتی با اصالت شعر و ماهیت هنر ندارند بلکه با نگاهی دقیق میتوان دریافت نشأت از سرخوردگی کسانی گرفته که جایگاهی برای خود در عرصه اصیل و پایدار ادبیات و شعر نمیدیده و نمیبینند و تنها با آویزان شدن از القاب و چنگاندازی دست و پا میزنند، شاید اهدافشان را پوشش دهند. شاید یکی از بزرگترین دلایلی که قلهها در شعر تکرار نمیشوند و در ادبیات معاصر انگشتشمار ماندهاند همین موضوع است که دیگر کسی به ماهیت واقعی شعر و اینکه خودش در این بستر چقدر توانایی دارد نمیپردازد و تخریبهای عدهای بهمنظور منفعتطلبی باعث رکود روند صعودی آثار شده است. در چنین اوضاعی با توجه به رشد دادهها، گستردگی عرصه، تحولات در ادبیات جهان و حرکت صعودیاش با برخورداری از نقد سالم و منتقدان آگاه از علم و صناعت، نیاز به آگاهی و دقت بیش از پیش احساس میشود. بد نیست به جملهای از ناظم حکمت اشارهای کنیم که اگر آثار من نتوانند از خود دفاع کنند و معرف من باشند دیگر هر تلاشی از طرف خودم بیهوده خواهد بود.
علیرضا عباسی
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
اسرائیل ایران اصفهان انفجار ایران و اسرائیل استان اصفهان حمله ایران به اسرائیل حسین امیرعبداللهیان سفر استانی ارتش جمهوری اسلامی ایران وعده صادق جنگ ایران و اسرائیل
فراجا طرح نور پلیس سیل تهران هواشناسی قتل فضای مجازی قوه قضاییه سیلاب شهرداری تهران سازمان هواشناسی
بانک مرکزی قیمت خودرو واردات فرودگاه قیمت طلا دولت خودرو بازار خودرو قیمت دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان قیمت سکه
تلویزیون سینمای ایران احسان علیخانی کتاب دفاع مقدس موسیقی تئاتر
اینترنت
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا عراق جنگ غزه سازمان ملل امیرعبداللهیان اتحادیه اروپا چین اسراییل حماس
استقلال فوتبال شمس آذر قزوین پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر صنعت نفت آبادان لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بازی بارسلونا لیگ برتر فوتبال ایران
هوش مصنوعی گوگل تلگرام فناوری سامسونگ ناسا اپل وزیر ارتباطات عیسی زارع پور
خواب گیاهان دارویی