پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

کلام امام حسین (ع)خطـاب بـه زهیـر بن قین


کلام امام حسین (ع)خطـاب بـه زهیـر بن قین
((لا یبعدنك اللّه یا زهیر! ولعن اللّه قاتلیك لعن الذین مسخوا قردهٔ وخنازیر)). یكی از ملاقاتهای سید الشهدا(ع) در منزل ((زرود)) با زهیر بن قین بن قیس انماری ))است اینكه در این ملاقات چه سخنی رد وبدل شده , تاریخ چیزی ننوشته وشاید هم سخن مهمی گفته نشده , بـلـكـه دیـدن امام حسین (ع) یك مرتبه ((زهیر))راعوض كرد واورا حسینی كرد, چنانچه در روز عاشورا به ((عزرهٔ بن قیس )) می گوید:((فلما رایته ذكرت به رسول اللّه (ص ) ومكانه منه )). نـگاهم كه به چهره حسین (ع) افتاد, به یاد پیامبر(ص ) افتادم واینكه حسین (ع)بجای پیامبر(ص ) نشسته است )). چـنـانچه در محاورات عرفی این سخن زیاد گفته می شود كه ((وقتی فلانی رادیدم به یاد پدرش افتادم واینكه تمام اعمال ورفتارش همانند پدرش می باشد)). ((زهـیر)) نخست عثمانی بوده واز اینكه با سید الشهدا(ع) روبه رو بشود, پرهیزمی كند, اما چگونه وقتی با حضرت روبه رو می گردد, یكمرتبه عوض می شود وعاقبت به خیر می گردد ویا از طرفی هـم افـرادی را مـی بـینیم ویا در تاریخ می خوانیم كه عمری را در عبادت وبندگی خداوند متعال گذراندند اما سرانجام دچار سؤ عاقبت شدند.
● خبر غیبی امیرالمؤمنین (ع)
((كمیل بن زیاد نخعی )) می گوید: در تاریكی شب , همراه امیرالمؤمنین (ع) ازمسجد كوفه خارج وبـه طـرف مـنزل می رفتیم كه صدای دلنشین قرآن , همراه با حزن وگریه , توجه مرا به خودش جلب كرد: (امن هو قانت انا اللیل ساجدا وقائما یحذر الاخرهٔ ویرجوا رحمهٔ ربه )[۱] . ((كـمیل )) لحظه ای تامل كرد وبه حال خود تاسف وبر حال این مرد غبطه خوردوگفت خوشا به حـالـش كـه در دل شب بر خاسته وبا خدای خود مناجات می كند, اما بلافاصله امیرالمؤمنین (ع) خطاب به كمیل فرمود: ((لا یعجبك طنطنهٔ الرجل انه من اهل النار)). ((صوت قرآن این شخص , تورا متعجب نكند, زیرا او اهل آتش است )). سالها از این پیشگویی امام (ع) گذشت تا جریان خوارج نهروان پیش آمد,حضرت در میان مقتولین می گشت تا اینكه نگاهش به جنازه ای افتاد, شمشیررا بر سریكی از این جنازه ها گذاشت وفرمود: ((كمیل ! (امن هو قانت انا اللیل )[۲] .
● مراحل چهارگانه زندگی زهیر
((زهـیـر)) در زنـدكی , مراحل مختلفی را طی كرده است ,
▪ مرحله اول
اوهنگامی است كه از لحاظ عـقـیـده , عـثـمـانی بود وعلاقه ای به اهل بیت نداشت وی ازمحترمین طایفه خود بود در كوفه زندگی می كرد ودر میدانهای جنگ , رشادتهایی ازخود نشان داده است .
در سال شصت همراه خانواده اش به حج رفت ودر مراجعت مسیر حركت اوبا قافله امام حسین (ع) یـكـی گردید, منتها از اینكه با حضرت برخورد كند پرهیزمی كرد به این نحو كه اگر حضرت راه مـی رفت , او می ایستاد واگر امام (ع) توقف می كرد او حركت می نمود تا بالاخره در منزلی به ناچار هـر دو رحل اقامت افكندند,منتها با فاصله از همدیگر, زهیر با خانواده اش مشغول غذا خوردن بود كـه قـاصـد امام حسین (ع) آمد وچنین گفت : ((ان ابا عبداللّه الحسین (ع) بعثنی الیك لتاتیه )) با شـنیدن این پیغام , لقمه غذا از دست همه افتاد وحالت تحیر وسكون به همه آنان دست داد:((كان علی رؤوسنا الطیر)). ((دلـهم بنت عمر)) زوجه زهیر گفت : ((چرا نشسته ای ؟
! ((زهیر)) حركت كردوشرفیاب حضور امام (ع) گشت , در این تشرف چه گفته وشنیده شد, تاریخ مطلبی راضبط نكرده است , همینقدر آمده كه زهیر با حالت خوشحالی وبشارت برگشت واثاثیه خودرا از سایر اثاثیه ها جدا كرد وحسینی شد.
دامن ز هوس پیش تو برچیدم ورفتم
فریاد دل غم زده بشنیدم ورفتم .
با دست تهی پیش تو آمده بودم
این گوهر دل را به تو بخشیدم ورفتم .
وبعد هم رو كرد به همسرش وگفت : ((نمی خواهم تو به خاطر من صدمه ای ببینی , لذا تورا طلاق می دهم )).
گفت جفتش الفراق ای خوش خصال
گفت نی نی الوصال است الوصال .
گفت آن رویت كجا بینیم ما
گفت اندر خلوت خاص خدا.
بـعد به رفقا ودوستانش هم گفت : ((هركس كه به همراه من می آید كه بیایدوالا این آخرین وداع مـن بـا شماست اما در اینجا برای شما خبری را نقل می كنم : در((بلنجر))[۳] مشغول جنگ بـودیـم كه پیروزی وغنیمت زیادی نصیب ما گشت ,سلمان[۴] به ما گفت آیا از فتح امروز خـوشـحـال شـدیـد؟
گـفتیم : آری , گفت : اما وقتی سید جوانان آل محمد(ص ) را درك كردید وهـمـراه او جـنـگـیـدید, بیشتر خوشحال خواهید شد در پایان هم با دوستانش خدا حافظی كرد ورفت )).
▪ مرحله دوم
از زمـانی است كه به امام حسین (ع) ملحق گردید تا عصر تاسوعا وقتی كه ((حربن یزید ریاحی )) جلو حضرت را گرفت , زهیر گفت : ((یابن رسول اللّه ! ان قتال هؤلا اهون علینا من قتال من بعدهم )). الان كه (دشمنان ) در موضع ضعف هستند جنگ با اینان آسانتراست )). امام (ع) فرمود: ((من آغازگر جنگ نخواهم بود)).
▪ مرحله سوم
مـرحـلـه سـوم از زندگی زهیر, سخنان او در عصر روز تاسوعا وشب عاشوراست هنگامی كه عصر تـاسـوعـا, سپاه ((عمر سعد)) قصد جنگ داشتند وحضرت ابو الفضل (ع) آن شب را مهلت گرفت , اصـحاب امام (ع) هریك سخنانی گفتند تا اینكه نوبت به ((زهیر)) رسید رفیق قدیمی زهیر به نام ((عزرهٔ بن قیس )) به زهیر گفت : ((ما كنت عندنا من شیعهٔ هذا البیت , انما كنت عثمانیا)). ((تو عثمانی بودی واز شیعیان این خاندان نبودی ))؟
زهیر گفت : اینكه امروز اینجا هستم دلیل این است كه من از این خاندان هستم البته من نه نامه ای بـرای حـسـیـن (ع) نوشتم ونه قاصدی برای او فرستادم ونه وعده نصرت به او داده بودم ((ولكن الطریق جمع بینی وبینه , فلما رایته ذكرت به رسول اللّه (ص ) ومكانه منه )). بـلـكـه راه , بین من وحسین (ع) جمع كرد ووقتی اورا دیدم به یاد پیامبر(ص )افتادم , لذا تصمیم گـرفـتـم جـانـم را فـدای او كنم در شب عاشورا هم آن وقتی كه امام (ع)بیعت خودرا از اصحاب برداشت ((زهیر)) برخاست وگفت : ((واللّه لـوددت انی قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتی اقتل كذا الف قتلهٔ وان اللّه یدفع بذلك القتل عن نفسك وعن انفس هؤلا الفتیهٔ من اهل بیتك )). ((به خدا قسم ! دوست دارم كشته شوم , بعد زنده شوم , باز كشته شوم وبعد زنده شوم تا هزار مرتبه , تا بدینوسیله خداوند متعال , مرگ را از شما واز جوانان این خاندان دفع كند)).
▪ مرحله چهارم
مرحله چهارم زندگی زهیر, صبح عاشورا وشهادت زهیراست صبح عاشوراامام حسین (ع) زهیررا در میمنه وحبیب را در میسره لشكر قرارداد وزهیر, سوار براسب برای موعظه سپاه عمر سعد جلو آمد وچنین گفت : ((ان حقا علی المسلم نصیحهٔ اخیه الم سلم ونحن حتی الان اخوهٔ وعلی دین واحد وملهٔ واحدهٔ ما لم یقع بیننا وبینكم السیف , فاذا وقع السیف انقطعت العصمهٔ )). ((ای مـردم كـوفـه ! شـمـارا از عذاب الهی بر حذر می دارم !
هر مسلمان وظیفه خیرخواهی برادر مسلمانش را دارد, ما وشما تا الان برادر هستیم واز یك ملت وازیك دین هستیم مادامی كه بین ما وشـماخونی ریخته نشده باشد وبعد از آنكه شمشیردر بین ما كشیده شد, این روابط قطع می شود بـیـایید حسین (ع) را یاری كنید وازهمراهی عبیداللّه دست بردارید اینان (مانند فرعون ) چشمان شمارا كور وپای شماراقطع وشمارا بر درخت خرما آویزان می كنند)). مردم كوفه به جای پذیرفتن نصایح , زهیررا ناسزا گفتند واز عبید اللّه حمایت كردند زهیر گفت : ((اگـر حـاضـر نـیـستید حسین بن علی (ع)را كمك كنید, حد اقل ازكشتن او صرف نظر كنید وحسین (ع) ویزیدرا به حال خود بگذارید ویزید بدون كشتن حسین هم از شما راضی می شود)). ایـنجا بود كه ((شمر)) تیری را به طرف زهیر پرتاب كرد وگفت : ((اسكت , اسكت اللّه نامتك , فقد ابرمتنا بكثرهٔ كلامك , ساكت شو مارا با حرفهایت خسته كردی )). زهـیـر در پاسخ شمر گفت : ((ای عرب بیابانی ! روی سخن من با تو نیست , هماناتو حیوانی بیش نـیـسـتـی ))!, بـعـد رو كرد به مردم وگفت : ((عباد اللّه ! لا یغرنكم عن دینكم هذا الجلف الجافی واشـبـاهه )) ای بندگان خدا! این مرد جلف ونظایر او, شمارا فریب ندهد, هركس دستش به خون فرزندان پیامبر(ص ) آغشته شود, به شفاعت آن حضرت نمی رسد)).
همینطور كه زهیر مشغول موعظه مردم بود, قاصدی از طرف سید الشهدا(ع)آمد وگفت : ان ابا عبداللّه (ع) یقول لك اقبل , فلعمری لئن كان مؤمن آل فرعون نصح لقومه وابلغ فی الدعا, لقد نصحت لهؤلا وابلغت , لو نفع النصح والا بلا غ )). امـام (ع) می فرماید برگرد, به جان خودم سوگند! همچنانكه مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت كرد, تو هم اینان را نصیحت كردی البته اگر نصیحت به حال آنان فایده ای ببخشد)).
● شهادت زهیر
بـعـد از شـهـادت حـبیب , صحنه جنگ داغ شد, موقع ظهر, حضرت , نمازراخواند, زهیر جلو آمد وحمله را آغاز كرد وگفت :
انا زهیر وانا بن القین
اذودكم بالسیف عن حسین .
دوباره خدمت حضرت رسید وبا این اشعار با امام (ع) وداع كرد:
فدتك نفسی هادیا مهدیا
الیوم القی جدك نبیا.
وحسنا والمرتضی علیا
وذا الجناحین الشهید الحیا.
مدتی جنگید تا برزمین افتاد, ابا عبداللّه الحسین (ع) خودش را بر بالین زهیررساند وفرمود: ((لا یبعدنك اللّه یا زهیر! ولعن اللّه قاتلیك لعن الذین مسخوا قردهٔ وخنازیر))[۵] . در زیارت ناحیه , خطاب به زهیر, چنین می خوانیم : ((الـسـلام عـلـی زهیر بن القین البجلی القائل للحسین وقد اذن له فی الانصراف , لاواللّه لا یكون ذلك ابدا ا اترك ابن رسول اللّه اسیرا فی ید الاعدا وانجو انا لا ارانی اللّه ذلك الیوم ))[۶] .
پی‌نوشتها:
۱) زمر/۹.
۲) سفینهٔ ((كمل )) بحار, ۳۳/۳۹۹.
۳) ((بـلـنـجـر)) شـهری در خوراست كه در زمان عثمان به دست ((سلیمان بن ربیعه )) فتح شده است (ابصار, ص ۱۰۰).
۴) سـلـمـان در ایـنـجا ((سلمان بن ربیعه باهلی ))است یا ((سلمان فارسی )) چنانچه ابن اثیر ذكركرده است ابصار, ۱۰۰.
۵) طبری , ۵/۳۹۶ ابصار ان , ۹۵ تاریخ كامل , ۴/۶۳.
۶) بحار الانوار, ۱۰۱/۲۷۲.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید