پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

عناصر، آثار و ابعاد نهضت حسینی


عناصر، آثار و ابعاد نهضت حسینی
● عناصر قیام حضرت ابی‏عبداللَّه الحسین(علیه‏السّلام): منطق و عقل، حماسه و عزت، عاطفه
در باب عاشورا آنچه که عرض می‏کنم - البته یک سطر از یک کتاب قطور است - این است که عاشورا یک حادثه‏ی تاریخیِ صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابی‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) با این حرکت - که در زمان خود دارای توجیه عقلانی و منطقی کاملاً روشنی بود - یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابی‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.
... عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلی است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جمله‏ی این بیانات نورانی، بیان‏کننده‏ی یک منطق مستحکم است. خلاصه‏ی این منطق هم این است که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفه‏ی مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالی‏ترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایی است که از بس تکرار شده، برای ما عادی شده، در حالی که هر یک از این کلمات، تکان‏دهنده است. بنابراین، حتی اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتی شرایط برای اقدام متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوی انسان را بگیرد؛ ملاحظه‏کاری و محافظه‏کاری نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانی نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست. ...
● آثار بلندمدت و کوتاه‏مدت حادثه‌ی عاشورا
هدف این حادثه چه بود؟ هدفش «حسینٌ منّی و انا من حسین» بود. یعنی دین خدا و کوثر جاری الهی باید از این سرچشمه روان شود و در طول تاریخ بماند. اگر نهضت حسینی نبود، اسلام نبود. این تکان و زلزله‏ی شدید توانست اثر خودش را بگذارد و مسیر تاریخ را تعیین کند. البته مثل همه‏ی حوادث دیگر، این حادثه یک آثار کوتاه‏مدت داشت؛ یک آثار بلندمدت داشت. آثار کوتاه‏مدتش «ارتد النّاس بعد الحسین الّا ثلاثة»؛ شدتها و سختی‏ها آن‏قدر زیاد بود که افرادی که در این راه حرکت می‏کردند، دلهایشان پُر شد از رعب و تردید و تزلزل. بعضی از روایات دارد «الّا ثلاثة»، بعضی از روایات دارد «الّا خمسة». «شاخصة ابصارهم ترهقهم ذلّة»؛ چشمها خیره مانده بود. لیکن آثار بلندمدت این است که «ثم انّ النّاس کثروا و لحقوا». امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم‏سلام‏اللَّه) آمدند و بر این پایه، دین خدا را در این پهنه‏ی وسیع گستردند؛ ...
از سوی دیگر این حادثه، سرشار از عشق، شور، مصیبت، داغ، صبر، از خود گذشتگی، از جان گذشتگی و از عزیزان گذشتگی است و دلها را همین‏طور می‏لرزاند. از یک طرف عید است، از یک طرف عزاست. سیدبن‏طاووس در مقدمه‏ی «لهوف» می‏گوید: «اگر نمی‏بود حوادث رقت‏باری که در کربلا اتفاق افتاد؛ با بچه‏ی صغیر آن‏طور برخورد کردند، با شیرخوار آن‏گونه برخورد کردند، با جوان آن‏طوری برخورد کردند؛ اگر آن تشنگی‏ها و آن مصیبتها نمی‏بود، باید روز عاشورا ما عید می‏گرفتیم و جشن برپا می‏کردیم.». این جلوه‏ی عظیم انسانیت، این ایمان، این درخشندگیِ گوهری که اصلاً دین آمده برای این‏که آن را در من و شما زنده کند، یک عید بزرگ است.۳
● ابعاد نهضت عظیم حسینی در طول تاریخ
از سه بُعد و با سه دیدگاه، این نهضت عظیم حسینی را که در تاریخ این‏طور ماندگار شده است، می‏شود نگاه کرد. در هر سه بُعد، آنچه که بیش از همه چشم را خیره می‏کند، احساس عزّت و سربلندی و افتخار است.
یک بُعد، مبارزه حق در مقابل باطلِ مقتدر است که امام حسین علیه‏السّلام و حرکت انقلابی و اصلاحیِ او چنین کرد. یک بُعد دیگر، تجسّم معنویت و اخلاق در نهضت حسین‏بن‏علی است. در این نهضت عرصه مبارزه‏ای وجود دارد که غیر از جنبه اجتماعی و سیاسی و حرکت انقلابی و مبارزه علنیِ حق و باطل است و آن، نفس و باطن انسانهاست. آن‏جایی که ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهای نفسانی در وجود انسان، او را از برداشتن گامهای بلند باز می‏دارد، یک صحنه جنگ است؛ آن هم جنگی بسیار دشوارتر... بُعد سوم که بیشتر در بین مردم رایج است، فجایع، مصیبتها، غصّه‏ها، غمها و خونِ‏دلهای عاشوراست؛ لیکن در همین صحنه سوم، باز هم عزّت و افتخار هست. کسانی که اهل نظر و فکر و تأمّلند، باید هر سه بُعد را دنبال کنند.
در آن بُعدِ اوّل که امام حسین علیه‏السّلام یک حرکت انقلابی به راه انداخت، مظهر عزّت و افتخار بود. نقطه مقابلِ حسین‏بن‏علی چه کسی بود؟ آن حکومت ظالمِ فاسدِ بدکاره‏ای بود که «یعمل فی عباداللَّه بالاثم و العدوان». نمودار اصلی این بود که در جامعه‏ای که زیر قدرت او بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم، عدوان، غرور، تکبّر، خودخواهی و خودپرستی رفتار می‏کرد؛ این خصوصیت عمده آن حکومت بود. چیزی که برایشان مطرح نبود، معنویت و رعایت حقوق انسانها بود. حکومت اسلامی را به همان حکومت طاغوتی که قبل از اسلام و در دورانهای مختلف در دنیا وجود داشته است، تبدیل کرده بودند. ...
امام حسین علیه‏السّلام در مقابل چنین وضعیتی مبارزه می‏کرد. مبارزه او بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل - چه در زمان یزید و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضاء کند؛ «بیعت» یعنی این. می‏خواست امام حسین علیه‏السّلام را مجبور کند به جای این‏که مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید هم بکند!...
در بُعد تبلور معنویت هم همین‏طور است. بارها این را گفته‏ام که خیلیها به امام حسین علیه‏السّلام مراجعه و او را بر این ایستادگی ملامت می‏کردند. آنها مردمان بد و یا کوچکی هم نبودند؛ بعضی جزو بزرگان اسلام بودند؛ اما بد می‏فهمیدند و ضعفهای بشری بر آنها غالب شده بود. لذا می‏خواستند حسین‏بن‏علی را هم مغلوب همان ضعفها کنند؛ اما امام حسین علیه‏السّلام صبر کرد و مغلوب نشد و یکایک کسانی که با امام حسین بودند، در این مبارزه معنوی و درونی پیروز شدند...
در آن صحنه سوم هم که صحنه فاجعه‏آفرینیهای عاشوراست، آن‏جا هم باز نشانه‏های عزّت مشاهده می‏شود؛ آن‏جا هم سربلندی و افتخار است. اگر چه مصیبت و شهادت است؛ اگرچه شهادت هر یک از جوانان بنی‏هاشم، کودکان، طفلان کوچک و اصحاب کهنسال در اطراف حضرت ابی‏عبداللَّه‏الحسین علیه‏السّلام یک مصیبت و داغ بزرگ است؛ اما هرکدام حامل یک جوهره عزّت و افتخار هم هست. ...
● سرکوب کردن قدرتهای طاغوتی یکی از اهداف قیام حسینی
اصلاً انزال کتابهای الهی و ارسال رسل برای این بوده است که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنی نمادهای ظلم و زورگویی و فساد از میان برخیزد. حرکت امام حسین علیه‏السّلام، چنین حرکتی بود. فرمود: «انّما خرجت لطلب الأصلاح فی امّة جدّی». همچنین فرمود: «من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله او تارکا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول‏اللَّه فعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر علیه بقول و لا فعل کان حقا علی اللَّه أن یدخله مدخله»؛ یعنی اگر کسی کانون فساد و ظلم را ببیند و بی‏تفاوت بنشیند، در نزد خدای متعال با او هم‏سرنوشت است. فرمود: من برای گردنکشی و تفرعن حرکت نکردم. دعوت مردم عراق از امام حسین علیه‏السّلام برای این بود که برود و حکومت کند؛ امام هم به همین دعوت پاسخ دادند. یعنی چنین نیست که امام حسین علیه‏السّلام به فکر حکومت نبود، امام حسین علیه‏السّلام به فکر سرکوب کردن قدرتهای طاغوتی بود؛ چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون.
امام حسین علیه‏السّلام می‏دانست که اگر این حرکت را نکند، این امضای او، این سکوت او، این سکون او، چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتی قدرتی همه امکانات جوامع و یا یک جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش می‏گیرد و جلو می‏رود، اگر مردان و داعیه‏داران حق در مقابل او اظهار وجود نکنند و حرکت او را تخطئه نکنند، با این عمل، کار او را امضا کرده‏اند؛ یعنی ظلم به امضای اهل حق می‏رسد، بدون این‏که خودشان خواسته باشند. این گناهی بود که آن روز بزرگان و آقازادگان بنی‏هاشم و فرزندان سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتکب شدند. امام حسین علیه‏السّلام این را برنمی‏تافت؛ لذا قیام کرد. ...
● قیام امام حسین ، برای درهم شکستن سلطه باطل
محرّم از دو جهت مورد اهتمام است: یکی از جهت بزرگداشت یک خاطره بی‏نظیر تاریخ. نه بی‏نظیر در مصیبت و غم و اندوه - که البته هست - بلکه بی‏نظیر در حماسه و بروز برجستگیهای انسان و اهل حق. اگر شما وضعیت امام حسین علیه‏السّلام را ملاحظه کنید، خواهید دید که آن حرکت و قیام، با این خصوصیّاتْ بی‏نظیر است. ما قیامْ خیلی داشته‏ایم؛ اما این قیام با این خصوصیّاتْ بی‏نظیر است. سلطه باطل با قساوت و وقاحت تمام روزبه‏روز رو به افزایش بود. هیچ امر به معروف و نهی از منکری هم ممکن نبود. به‏قدری فضای رعب زیاد بود، که آمرین بالمعروف و ناهین عن‏المنکر، سعی می‏کردند در معرض امر به معروف و نهی از منکر قرار نگیرند. ...
حرکت و قیام امام حسین در آن زمان، برای درهم شکستن این سلطه بود، نه به قصد قدرت‏طلبی: «و امّن لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسدا و لا ظالماً.» افرادی قیام و خروج می‏کنند، می‏زنند و می‏کشند تا این‏که قدرت را قبضه کنند؛ اما قیام امام حسین برای این نبوده است؛ بلکه برای امر به معروف و نهی از منکر بوده است.
برای این کار، دو عاقبت می‏توان پیش‏بینی کرد: یکی این‏که پیروز شود و دیگر این‏که با آن وضع فجیعی که برای آن حضرت، قابل تصوّر بود - ولو بدون علم امامت - کشته شود. خوب؛ معلوم است که آنها هیچ ملاحظه‏ای نداشتند. در چنین شرایطی، امام حسین همان کاری را می‏کند که پیامبر اکرم در روز «مباهله» با نصاری‏ کرد (به نقل از قرآن): اولاد نساء و انفسش را به میدان آورد. امام حسین، عزیزترین سرمایه‏ها و همه موجودی خویش را برای دفاع از حقیقت و قیام للَّه به میدان آورد و بعد صبر کرد. این صبرِ امام حسین، بسیار مهم است.
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید