جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


علینقی وزیری موسیقیدان فرهنگ ساز


علینقی وزیری موسیقیدان فرهنگ ساز
هفت سال از درگذشت او در ۱۸ شهریور ۱۳۵۸ گذشته بود. کانون ایران در انگلستان از من به عنوان دبیرکل آن زمان «بنیاد وزیری» و عضو هیات امنای «کانون فرهنگ و تمدن ایران» در آلمان خواست در مراسم گرامیداشت صدمین زادروز استاد کلنل علینقی وزیری در مرداد ۱۳۶۵ درباره او صحبت کنم.
علینقی وزیری به سال ۱۲۶۵ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش موسی خان میرپنج و مادرش بی بی خانم دختر محمدباقرخان رئیس ایل انزان بود. زنی بود نوجو که خود عضو دربار بود و برادرش دکتر حسینعلی خان طبیب ولیعهد و مقیم تبریز. هنگامی که وضع ناخوش دربار حال دکتر را به هم زد آنجا را ترک گفت، به تهران آمد و طبابت کرد و در خلوت خانواده تار خوش نواخت. دایی مادر کلنل پیرمرد دانشمندی بود که مجلس درس داشت و فلسفه و علوم متعارف آن زمان را درس می داد. ریاضی و علم موسیقی را از روی دره التاج قطب الدین شیرازی تدریس می کرد. مادر کلنل اولین مدرسه دخترانه را گشود. کلنل چهارده ساله بود که پدرش به فرماندهی قشون استرآباد و تنکابن منصوب شد و او را که فرمانده قشون قزاق آزمایش کرده و پذیرفته بود با درجه تابینی با خود به استرآباد برد.در این سفر شیپور و مقدمات نت خوانی را از شیپورچی قزاق یاد گرفت و در مراجعت نزد دایی دکترش حسینعلی خان مقدمات نواختن تار را آموخت. در میان افسران دسته موزیک از سلیمان خان ارمنی موزیک نظام درس گرفت و با مطیع الدوله حجازی دوستش
- که ویولن را شروع کرده بود - شاگرد کشیشی شدند که معلم مدرسه سن لویی بود و به آنان موسیقی علمی مغرب زمین و ارگ می آموخت. وی در تمرین تار آنقدر افراط می کرد که به قول مادرش شام و ناهار نداشت. خود را در صندوقخانه منزل حبس می کرد و در تاریکی ساز می زد تا انگشتانش به جای پرده ها عادت کنند. در بیست سالگی که هنوز ستوان هم نشده بود تار او قدرتی یافت که رفقا و نزدیکانش او را به سبب شخصیت سازش، کلنل خطاب می کردند و این نام بر او ماند، گرچه آخرین درجه ارتشی او سرتیپی و شغلش فرماندهی قشون سیستان و قائنات بود. بنابراین کلنل از ابتدای جوانی تا پایان جنگ بین الملل اول شغل نظامی داشت و عشق به موسیقی. آیا ادامه این ترکیب میسر بود؟
سخنی کوتاه، هم درباره اوضاع سیاسی آن زمان و هم درباره هنر موسیقی آن دوره لازم به نظر می رسد.
آزادی مطبوعات و ترجمه کتاب های اروپاییان و انتشار روزنامه ها و تشکیل اجتماعات و انجمن ها و سخنرانی ها از بدو انقلاب مشروطیت و بعد در طول سال های اول مشروطه به قول خالقی «روح پژمرده مردمی را که سال ها زبانشان بسته و پایشان در زنجیر استبداد مقید بود» بیدار کرد. آرزوهای ملی شکل گرفتند. چون به ترکیب طبقات جامعه در مشروطه دست نخورده بود و حکامی چند نام عوض کرده بودند، محمد علیشاه با مشروطه خواهان درافتاد و مجلس را به توپ بست و دوره استبداد صغیر آغاز شد. کلنل در خانواده مشروطه خواه پرورش یافته و در این هنگام به سن ۲۱ سالگی نمی توانست افسر باشد و آرام بنشیند. از این تاریخ فعالیت مخفیانه او در انجمن سری مشروطه طلبان شروع شد. به ویژه که در عزیمت در رکاب پدر با فوج قزاق به کرج برایش اتفاقی افتاد که او را وادار به مبارزه جدی تر کرد. سروان روسی به او بی احترامی کرد و وقتی جواب شدیدتر شنید دستور داد او را خلع درجه کنند و شلاق بزنند. او خود درجه هایش را و پاگونش را کند و فراری شد و به تهران آمد و رسماً عضو مجاهدین مشروطیت شد و کار او جمع آوری اسلحه بود. (۱۲۸۷-۱۲۸۶) کلنل چون بعد از آن امکان ادامه فعالیت نظامی نمی دید، لباس نظام را برای آخرین بار از تن درآورد و به تهران رفت. گرچه بعد درجه سرتیپی به او دادند و حکم فرماندهی قشون قائنات و سیستان او را تازه کردند ولی او نپذیرفت و تصمیم به حرکت به سمت اروپا گرفت تا تحصیل موسیقی کند. امیر شوکت الملک در نامه یی به او نوشت که تو که اجدادت همه نظامی بوده اند، چگونه نظام را رها می کنی و به موسیقی می پردازی؟ در پاسخ کلنل به او نوشت؛ «شمشیر دل ها را می درد و موسیقی به جان و تن روح می دمد.» و با دوستش صمصام الملک بیات در ماه مارس ۱۹۱۹ عازم پاریس شدند.
● مقام موسیقیدان تا درجه مطرب تنزل کرده بود
در آن زمان تحت تاثیر تحریم های مذهبی و عدم آزادی فعالیت های هنری، ملت ایران از دیرباز میراث باربدها و نکیساها را در چارچوب و قالب تعزیه نگاه داشته بود.موسیقی مغموم و منحصر به سه فرم شده بود؛ پیش درآمد، تصنیف و رنگ. کسانی می توانستند موزیسین باشند که به منظور درآوردن نانی خود را چنان پست کنند که به عنوان مطرب از زمره پست ترین طبقات جامعه شناخته شوند و سازها را زیر عبا گیرند و به مجلس درآیند و کناری بنشینند و صاحب مجلسان را با موسیقی مبتذلی - که سینه به سینه آموخته بودند و در هر محفل آن را تکرار می کردند - خوشوقت سازند و پولی گدایانه دریافت کنند و از در پشت منزل آمد و شدشان باشد.استادانی هم اگر بودند مانند «میرزا عبدالله و درویش خان» در اعتلای ارج هنرگامی ننهادند. شخصیت عرفانی آنان در مجلس درویشان یا در کلاس درس شان و شیوه نسبتاً کلاسیک ساز زدن شان، آنان را میرزا عبدالله و درویش خان کرده بود. در این دوران ساز کلنل نه تنها سبک موسیقی و اجرای تازه یی را ارائه می کرد، بلکه احترام او به موسیقی و هنر و غرور او و ساز نزدن در مجالس بزم، شیوه رفتاری تازه یی در ارتباط با هنر موسیقی به وجود آورده بود. تمرین و باز هم تمرین و ساختن سازهای جدید با امکانات صدایی وسیع تر، از آن جمله چهار نوع تار و معجزه نوازندگی او در تار و ساختن آهنگ های تازه و نت نویسی جدید و ترکیبات تازه در قالب گام ۲۴ ربع پرده یی موسیقی ایران، آوای تازه یی بود از هنر تازه یی.
کلنل در تیرماه ۱۳۰۲ به ایران برگشت. فارغ التحصیل کنسرواتوار پاریس شده بود و در برلین هم در مدرسه عالی موسیقی دوره هدایت ارکستر دیده و در همان جا هم کتاب «دستور تار» خود را به چاپ رسانده بود.
● تاسیس مدرسه عالی موسیقی
کلنل چندی پس از مراجعت به وطن مدرسه عالی موسیقی را تاسیس کرد. دو سال بعد کلوپ موزیکال دایر شد. یک سال بعد از آن کلاس دختران و کلوپ خانم ها و سینمای زنان افتتاح شد. شاید همین کارها بود یا قضا که وقتی مدرسه ها در لاله زار در ساختمان جدید با سالن کنسرت مستقر شدند، در شبی که برای خانم ها سینما می دادند، آتشی به پا شد و هستی او و برادرش حسنعلی وزیری نقاش چیره دست و معاون کمال الملک - که تمام تابلوهایش زینت سالن ها و راهروها و اتاق های مدرسه شده بودند ـ با خاک یکسان شد. کلنل دوباره از نو شروع کرد. در سال ۱۳۰۷ ریاست هنرستان عالی موسیقی دولتی به او تفویض شد و در سال ۱۳۱۲ با نوشتن رساله یی زیر عنوان «آرمونی موسیقی ربع پرده» صلاحیت تدریس اش در دانشگاه تهران به تصویب رسید و با مقام استادی به تدریس در دانشسرای عالی مشغول شد. کنسرت ها از همان ابتدا مردم را به سوی موزیسین ها و مدرسه آورد. او به هیچ وجه اجازه نداد ارکستر مدرسه به مجالس اغنیا و حکام برود و هرگز خود در مجلسی ساز نزد. دوستداران ساز او و این موسیقی جدید از جمله سردار سپه به کلوپ موزیکال می آمدند و از کنسرت ها استقبال می کردند. دوست نزدیک او ارباب کیخسرو شاهرخ از بزرگان مملکت دعوتی کرده بود که کلنل هم بود. محرمانه ساز او را که از مدرسه آورده بودند بعد از شام جلوی کلنل گذاشتند. او از ساز زدن اجتناب کرد به این عذر که اگر اینجا بزند در منزل تمام دوستان باید ساز بزند. از مجلس بیرون رفت. در آن موقع ارباب کیسخرو علم مخالفت را با او به دوش گرفت و انتقاد در روزنامه ها شروع شد ولی کلنل اعتنایی نکرد و به کار خود ادامه داد و از هدف مقدس خود - که اعتلای هنر موسیقی وطنش بود - دمی بازنایستاد. از او در سال ۱۳۱۲ خواسته شد که در میهمانی دربار به افتخار ولیعهد سوئد در اتاق جنب ناهارخوری به هنگام صرف شام شاهانه با ارکستر مدرسه ساز بزند و وقتی نپذیرفت و پیشنهاد کرد در یکی از سالن های دربار به منظور استماع ارکستر، کنسرتی بدهند و با این پیشنهاد او مخالفت شد چاره یی جز دریافت ابلاغ خانه نشینی نداشت. از این زمان بود که کار دانشگاهی را شروع کرد. درس های تلفیق شعر و موسیقی، تاریخ موسیقی، عروض نو، تاریخ هنر، آیین نمایش و زیباشناسی از درس های ارزنده او هستند و کتاب هایی که بدین منظور تالیف و چاپ کرده است بهترین شاهدند.موسسه باستان شناسی را پایه گذاری کرد و تا آخر کار دانشگاهی ا ش رئیس اش بود. با این کار و تربیت فارغ التحصیلان و عالمانی در این زمینه، کمک مهمی به باستان شناسی و بی نیازی نسبی مملکت از باستان شناسان خارجی کرد. در زمان جنگ بین الملل دوم ضمن حفظ مقام استادی دانشگاه، ریاست اداره موسیقی کشور و هنرستان عالی موسیقی و موسیقی رادیو به او تفویض و در سال ۱۳۲۴ فرمان ریاست اداره کل موسیقی کشور به نام او صادر شد. این بار در سال ۱۳۲۵ ظاهراً مترقیان او را از این سمت برکنار کردند و پرویز محمود را به جای او گذاشتند. او در نامه یی به دکتر قاسم غنی در تاریخ ۲۸ دی ماه ۱۳۲۶ نوشت؛ «می دانید که محمود را توده یی ها آوردند، زیرا توده یی ها موسیقی سمفونیک را که هنوز توده های آلمان و امریکا و فرانسه هم نمی فهمند، دوست داشتند. بعد از توده یی ها، چون پدرش محمود محمود نماینده مبرز ملی است، هیچ وزیر فرهنگی فکر نکرده است که چرا موسیقی ایرانی باید از آنجا طرد شود و برخلاف برنامه فرهنگ، فقط موسیقی فرنگی تعلیم داده شود؟» و بعد از شرح علل عدم تمایل خود به قبول ریاست انجمن موسیقی ملی که در حال انحلال بود و گل گلاب و دکتر ادیب و خالقی اصرار داشتند که کلنل دوباره دستی از آستین درآورد و کاری بکند، نوشته است؛
«یارب این آتش که بر جان منست
سرد کن زانسان که کردی بر خلیل
من نمی یابم مجال ای دوستان
گرچه او دارد جمالی بس جمیل
پای ما لنگست و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل»
● رشد ملی ایران تقدیم به هموطنان گرامی
از نظر مبارزه سیاسی باز جنبش ملی کردن نفت به او قدرت داد و در تابستان ۱۳۳۰ شروع به ساختن سمفونی نفت کرد که با تار می زد و من حفظ می کردم و می خواندم و او می نوشت.
این اثر را آخرین آفریده موسیقی کلنل می توان دانست. خود کلنل در این باره در نامه یی که به اداره کل انتشارات و تبلیغات نوشته است و تاریخ همان سال را دارد، چنین می نویسد؛ «در این دو سالی که مبارزات استقلال طلبانه ایران شروع گشته و مستمسک آن نفت بوده است، فرزندان این آب و خاک با دلاوری ها و جانبازی های خود موفقیت هایی به دست آورده اند که موضوع نفت در درجه دوم و سوم واقع گشته و امید می رود که طی این مبارزه استقلال واقعی، نفت و بسیاری از مشکلات دیگر ما به نفع خود ما حل و فصل گردد. بدیهی است که هرچه صمیمیت و اتحاد ملت بیشتر گردد، زودتر و بهتر به نتیجه قطعی خواهیم رسید. سرافرازی و افتخار در این موارد، نصیب کسانی است که برای تعمیم حق و عدالت استوار و پابرجا تا به آخر از این اصل کلی عدول ننمایند و همواره بتوانند در مقابل وسوسه ها و غرایز حیوانی خود مقاومت نموده، دیو نفس را در زنجیر بدارند. من نیز که ۶۶ سال پرورده دامان این مام گرامی هستم و عمری در راه هنر نهاده و اندوخته های خویش را داده ام، خوشبختم که در این مبارزه آشکار روان من نیز شرکت جسته، لحظه به لحظه و قدم به قدم در هر کجا با مبارزان بوده، به شور آمده، پیش رفته، ضربه ها زده، زخم ها خورده، فریادها کشیده، اشک ها ریخته، غم و ترس و حرمان ها داشته، ولی هیچ گاه مایوس نبوده و پای از جای پس نکشیده ام. این شور ملی مرا تحریک کرد، قدرت از دست رفته من بازآمد. اکنون خاطرات این مبارزه را با قلم اصوات به هم می پیوندم.
تاریخچه شقاوت ها و فداکاری ها برجسته و صدادار می گردند. دلم می خواهد احساسات ذهنی من عینی گشته و در تمام خانواده هموطنان عزیز توزیع گردد. گرچه به زبان ساده یی نیست و با نظرهای خاص هنری توام است، ولی امید است مقبول طبع صاحب نظران افتد. این قطعات را اگر توفیق افتد و عمر باشد خیال دارم خود اجرا نمایم در تحت عنوان کلی «رشد ملی ایران» و نام های خصوصی، که هر یک تمثالی از واقعات و حادثات ملی است و به وسیله آن اداره تقدیم مبارزان رشید خلق ایران می نمایم.» آخرین مقام دولتی او ریاست شورای عالی موسیقی رادیو در سال ۱۳۴۲ بود و در سال ۱۳۴۴ از خدمات دانشگاهی بازنشسته کردندش. گویا این بیکاری بیش از بیکاری های قبلی به جان او صدمه زد زیرا بلافاصله به بیماری زونا گرفتار شد که تا آخر عمر با درد آن دست به گریبان بود. در بهمن ۱۳۵۰ عنوان استاد ممتازش دادند و این آخری تجلیل از کلنل بود که صورت گرفت و در هتل هیلتون تهران مجلسی به افتخارش برپا کردند. وزیری سرانجام در بامداد روز یکشنبه هجدهم شهریورماه ۱۳۵۸ در ۹۳ سالگی در بیمارستان جم چشم از جهان بست و در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.
● آمیختن آرزوهای ملی در قالب هنر
اهمیت نقش کلنل در فرهنگ هنر ایران، هم آمیختن آرزوهای ملی در قالب های نو هنری با زبان اصیل موسیقی ملی است. شعر به عنوان بزرگترین هدیه ایرانی به جامعه هنر انسانی تنها با موسیقی کلنل برای اولین بار تلفیق درست یافت. مکتبی نو در موسیقی و آموزش موسیقی ایجاد شد و برای تدریس آن کتاب ها تدوین و برای اجرای آن ارکستر تربیت کرد و قطعاتی ساخت. تکنیک نوازندگی تار کمال یافت. وی اولین کسی است که برای آموزش موسیقی ملی و اجرای آن دستور ویولن و دستور تار به زبان فارسی نوشته است.
سرودهای مدارس با اشعار فردوسی متداول شد.
وی موسیقی ایرانی و گام ایرانی را تعدیل مساوی کرد و گام را به ۲۴ ربع پرده مساوی تقسیم کرد و بر اساس آن برای اولین بار چند نوایی یا «پلی فونی» و هماهنگی (هارمونی) در موسیقی ایرانی توسط او راه یافت و اجرا شد. از آن زمان حتی در موسیقی مصر گام ۲۴ ربع پرده مساوی تقسیم شده متداول گشت. خواه فیزیکدانان به سبب اختلاف کوماهای پرده ها این تعدیل مساوی را بپذیرند یا نپذیرند، کاری که باخ در موسیقی غرب کرد و دیگران پذیرفتند، او نیز در موسیقی ایران اجرا کرد و بر آن روال موسیقیدانان ایرانی در اجرای موسیقی ایرانی ولو باز به ابتذال نزدیک شده یا نشده باشد، اجرای ربع پرده یی می کنند.
گسستگی فواصل نغمات از ابتکارات کلنل است. برای ما که در گذشته محال بود در آهنگ هایمان از فواصل چهارم و پنجم درست تجاوز کنیم، فرم تازه یی خلق شد و یکنواختی موسیقی قبلی ایرانی در کارهای او از بین رفت. تابلو موزیکال ها، اپرت های او برای موسیقی ایرانی نوآوری ویژه یی بود. سعید نفیسی درباره تابلو موزیکال «نیم شب» یا «رویای حافظ» که در سال ۱۳۰۴ اجرا شد، می نویسد؛ «من نمی توانم «نیم شب» را تشریح کنم، زیرا که قلم هرچه قادر باشد در موقع توصیف الحان موسیقی عاجزتر از همیشه خواهد بود. تا کسی آن را نشنیده باشد، هرگز آنچه را من حس کرده ام احساس نخواهد کرد. شعرا برای جلب توجه خوانندگان حساس خود به تمام مناظر دلفریب و الحان روح افزا دست زده اند. صدای فرود آمدن زمزمه باد درختان، جریان آب های الماسی رنگ جویبار، امواج لرزنده دریاهای خروشان، ناله مرغان زندباف، ضربان دل های نومید از عشق و تمام نغمات دل انگیز را گرفته اند ولی هیچ یک از ایشان نتوانسته است سرودی مثل «نیم شب» بسازد. چقدر خوشبخت است این حافظ غزلسرا... این شاعر سرشار از احساسات رقیق که اشعار او را در زیر وبم های «نیم شب» می خوانند.»سعید نفیسی پس از تفسیر موسیقی نیم شب کلنل به ویژه در مبحث تلفیق آن با شعر در تمام کلمات و مصرع ها، در پایان چنین می نویسد؛ «... ولی اگر حافظ شاعر شیرین سخن ما در این زمان می بود معتقد می شد که غیر از خنده و جام می و زلف گره گیر، چیز دیگری هم هست که در شکستن توبه ها کمک می کند و آن آهنگ موسیقی «نیم شب» است. بلکه بالاتر؛ اگر خنده و جام می باشد و زلف گره گیر هم باشد ولی نغمات «نیم شب» نباشد، توبه من نمی شکند. برای شکستن توبه من لازم است که موسیقی «نیم شب» و ارکستر مدرسه عالی موسیقی هم باشد.»
● تجسم لطایف روح حافظ از راه حنجره و انگشتان سحرآمیز
حیدرعلی کمالی شاعر آن زمان می نویسد؛ ... «نیم شب» مرا به لطایف روح خواجه آشنا می کند. اوست و تنها او که می تواند افکار یک شاعر را از راه حنجره و انگشتان سحرانگیز خویش تجسم دهد و هم اوست که می تواند آثار معنوی گفتار گوینده را در شنوندگان ایجاد کند و بالاخره باید گفت همه قطعاتی که وزیری به موزیک گذارده است، از چگونگی قضیه رودکی و امیرنصر سامانی حکایت می کند.برای درک بهتر کارهای موزیک کلنل و شیوه ساخت قطعات او باید به کتاب «سرگذشت موسیقی» خالقی مراجعه کرد. خالقی در بخشی از کتابش می نویسد؛ «... موسیقی وزیری را تاکنون همه کس درنیافته است. کسانی که سی سال پیش این آهنگ را با ارکستر مدرسه موسیقی وزیری شنیده اند چیزی در خاطر دارند ولی نسل جوان از آن بی خبر است زیرا این قطعه و نظایر آن در صفحه ضبط نشده است که استماع آن برای آنها مقدور باشد. نظیر این آهنگ ها را باید ارکستری اجرا نماید که نوازندگانش مایه کافی از علم موسیقی داشته و به موسیقی ایرانی هم کاملاً آشنا باشند. متاسفانه در این سی ساله، هر وقت هنرجویان مدارس موسیقی به آنجا رسیده اند که از عهده تشکیل چنین ارکستری برآیند، برنامه مدارس مزبور تغییر کرده و روش دیگری پیش آمده که زحمت های گذشته بی نتیجه مانده است.»... خالقی بعد به کار تاسیس هنرستان موسیقی ملی و آرزوهایش در شروع این کار اشاره می کند و در پایان می نویسد؛ «... آرزومندم که این بار منظور حاصل شود و میوه های آن، کام اهل ذوق را شیرین کند. اگر این بار توفیق یار آمد که اسباب بسی امیدواری است، ولی اگر نشد جای آن دارد که ناامید شویم. این پرونده را ببندیم و بگوییم که این مملکت جای این کارها نیست. اما خدا چنین روزی پیش نیاورد،»دلم نمی آید پاسخ خالقی این شاگرد صدیق و انسان هنردوست و میهن پرست را از زبان خودش نیاورم. در جایی دیگر در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» می نویسد؛ «هر کس دوران عمرش بیشتر است، خاطرات گذشته اش هم زیادتر است.
ملت های کم سابقه و جدید، گذشته یی نداشته اند که خاطره هایش را به یاد آورند. ولی ملت کهنسالی چون ایران که طول زمان تاریخ بزرگی برایش به یادگار گذارده، هر ورقی از آن را بگشاید، مملو از یادبودهای تلخ و شیرین گذشته است. برای جوانان، چون در امید و آرزو زندگی می کنند، یاد گذشته مفهومی ندارد.ولی همین که برف پیری بر سر نشست و امیدها به ناامیدی و آرزوها به نامرادی رسید، خوش ترین لحظات زندگی، یادآوری گذشته هاست.»در پایان سخن، این واقعیتی است که می بینیم در هر حال این هنر ملی کشور ماست که ما را برای او و او را برای ما زنده نگاه داشته است و در عرصه هنری ظاهراً چهار تن جلوه مخصوصی دارند، که می توان به یاد آنان خوش بود و به زندگی آینده هنری کشور امیدوار.اشتباه نشود من از برتری صحبت نمی کنم، بلکه از جلوه خاص سخن می گویم.از این چهار تن یکی فردوسی است، که در زنده نگاه داشتن زبان پارسی و پروراندن برگزیدگانی که ملت و با او میهن و زبان و آیین به نام آنان و یاد آنان احساس غرور و همبستگی کند، یکتاست.یکی هم حافظ است، که در کمال بخشیدن به زبان و شعر و تغزلی آن هم در اوج فهم فلسفی و در مبارزه با آیین حاکم و اشاعه مذهب عرفان ایرانی بی مانند است.یکی کمال الملک غفاری است، نقاش بزرگ و مربی نیکنامی که واقعاً دیدگاه خاطره هر میهن دوست ایرانی است.
با طرح های محکم خود در نقاشی بر اساس اعتقاد به دو اصل مسلم حقیقت و زیبایی و انتخاب رنگ و نور درست، آثاری کم نظیر برای ملت ایران به جای گذاشت. مدرسه او مکتب سقراطی بود و نه فقط مکتب نقاشی. نقاشی مدرن ایران بدون او شاید وجود نمی یافت.و بالاخره یکی هم کلنل وزیری است که در احیای موسیقی ایرانی و گسترش آن بر پایه موسیقی تعدیل یافته در قالب های نو و ایجاد مکتب صحیح و بزرگداشت هنر و هنرمند ایرانی و خلق سبک ماندنی بی نظیر است.این چهار تن و البته بزرگانی دیگر در رشته های فلسفی و ریاضی و علوم به تنهایی آن قدر آثار جاودان در هنر و علوم به جای گذارده اند که به عنوان تخته نجات، نسل فعلی و نسل های آینده، در گرداب های هائل و بیم موج و شب تاریک تاریخشان به کار آید.
● آثار و تالیفات علینقی وزیری
۱) آثار بی آواز
▪ مارش ظفر،
▪ مارش لشگر جنوب،
▪ مارش ایران،
▪ مارش اصفهان بندباز،
▪ دخترک ژولیده،
▪ ژیمناستیک موزیکال،
▪ حاضرباش،
▪ دزدی بوسه،
▪ رقص دختر من،
▪ والس دو نامزد،
▪ سمفونی شوم،
▪ سمفونی نفت
۲) آثار با آواز
الف) سرودها
▪ سرود ورزشکاران،
▪ سرود ای وطن،
▪ سرود پاینده ایران،
▪ مارش حرکت،
▪ سرود مهر ایران
▪ سرود خاک ایران،
▪ مجموعه سرودهای مدارس روی اشعار فردوسی،
▪ مجموعه سرودهای مدارس روی اشعار سعدی
۳) ترانه
▪ وصال دوست،
▪ حسن عهد،
▪ اهل دل،
▪ کنار گلزار،
▪ اسرار عشق،
▪ موسم گل،
▪ راه وصال،
▪ صحبت دل،
▪ بهار،
▪ سوز من،
▪ بسته دام،
▪ ره عشق، پاداش،
▪ جدایی،
▪ دو بلبل
۴) ترانه های کودکان
▪ گنجشک محبوس،
▪ کودک یتیم،
▪ مادر،
▪ تاتی تاتی
۵) آثار غنایی
▪ خریدار تو،
▪ گوشه نشین،
▪ شکایت نی،
▪ نیم شب،
▪ دلتنگ،
▪ دو عاشق،
▪ ناامید،
▪ روی غزل سعدی،
▪ روی شعر مثنوی مولانا،
▪ روی غزل حافظ،
▪ روی شعر گل گلاب
۶) اپرت ها
▪ گلرخ،
▪ شوهر بدگمان،
▪ دایی کچل
۷) درام ها
▪ دختر ناکام،
▪ جدایی،
▪ کودک یتیم
۸) نمایشنامه ها
▪ تشک پر قو،
▪ خانم خوابند
۹) تالیفات (کتاب ها)
▪ دستور تار و تعلیمات موسیقی، چاپ برلن ۱۹۲۲ میلادی
▪ در عالم صنعت، تهران ۱۳۰۴، سرودهای مدارس «از پندهای فردوسی» ۱۳۱۲، عروض نو، ۱۳۱۳، تهران
▪ مقدماتی ۱۳۱۳ تهران،
▪ نظری موسیقی ایرانی و آوازشناسی ۱۳۱۳ تهران،
▪ نظری مفصل موسیقی غربی و آکوردشناسی، ۱۳۱۳ تهران،
▪ آرمنی موسیقی ربع پرده یی «تاریخ تحریر ۱۳۱۴» در دست چاپ، دستور جدید کار ۱۳۱۵، تهران،
▪ دستور ویولن برای دوره مقدماتی، جلد اول، ۱۳۱۵ تهران،
▪ دستور ویولن شامل آوازهای ایرانی، جلد دوم، ۱۳۱۵ تهران،
▪ سرودهای مدارس «از پندهای سعدی» ۱۳۱۶ تهران،
▪ سه پیشاهنگ، ۱۳۱۶ تهران،
▪ خواندنی های کودکان در سه جلد، ۱۳۲۶ تهران،
▪ مرال جنگل، ۱۳۲۸ تهران،
▪ زیباشناسی در هنر و طبیعت چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۲۹،
▪ زیباشناسی تحلیلی اثر پی یر گاستالا ترجمه وزیری، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۲۶،
▪ تاریخ عمومی هنرهای مصور جلد اول، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۲۷،
▪ تاریخ عمومی هنرهای مصور جلد دوم، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۴۶.
خسرو ملاح
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید