سه شنبه, ۱۳ آذر, ۱۴۰۳ / 3 December, 2024
مجله ویستا


دروازه شرق‌شناسی


دروازه شرق‌شناسی
آیا به‌راستی می‌توان ایران را نادیده گرفت؟ تاریخ نشان داده است كه چنین نبوده و نخواهد بود و از دوره‌های باستان تا‌اكنون نویسندگان و دانشمندان جهان در مورد ایران پرسیده، اندیشیده و سخن گفته‌اند. حتی فیلسوفان بزرگ متاخری مانند هگل، نیچه و فوكو بخشهای مهمی از مطالعات و نظریات خود را به ایران اختصاص داده‌اند. اما اینها فقط می‌تواند نشانگر اهمیت ایران‌شناسی برای غربیها باشد و برای دانستن سایر وجوه ضرورت ایران‌شناسی برای غرب، می‌بایست دوره‌های مختلف و شاخه‌های گوناگون این مطالعات را بررسی نمود و انواع ایرانشناس و ایران‌شناسی را به‌دقت معلوم ساخت. این‌كه چگونه ایران‌شناسی پس از گذران دوره‌ای به مدت بیست‌وپنج قرن به جایگاه جهانی فعلی رسیده است، در مقاله حاضر مورد تامل قرار گرفته است.
كسانی ‌كه بخواهند سابقه تمدن و فرهنگ جهان را مطالعه كنند، آنان‌ كه علاقمند باشند جغرافیا و تاریخ را بدانند، افرادی كه مایل باشند سابقه علم و دانش را در این منطقه مرور نمایند، اشخاصی كه در پی شناسایی دانشمندان برجسته نظیر فلاسفه، حكیمان، طبیبان، منجمین، فیزیكدانان، علمای شیمی، فقیهان، حقوقدانان، گیاه‌شناسان و... پیشگام باشند، باید وارد علم ایران‌شناسی شوند. ایران‌شناسی امروز یك علم، هنر و فن است. با ایران‌شناسی می‌توان كلید تمدن و فرهنگ جهان را به‌دست آورد.
امروز در بیش از صد كشور جهان، محققانی مشغول مطالعات و بررسی بُعد یا ابعادی از ایران هستند. آنها جهات مختلف تاریخ، فرهنگ و هنر ایران را بررسی می‌كنند. تنها ایران است كه چندهزار سال سابقه درخشان تاریخ خود را همراه با استقلال حفظ نموده و در برابر همه تجاوزات با استحكام تمام ایستاده است و هر وقت بخشی از سرزمین آن مورد تجاوز قرار گرفته، مردم ایران متجاوزان را در بطن تمدن و فرهنگ خود جذب نموده‌اند.
سابقه ایران‌شناسی طولانی است اما در هر زمان برای شناخت این سرزمین اهداف خاصی وجود داشته است. شناسایی در ادواری به‌صورت مخفیانه و سری انجام می‌گرفت. افرادی مامور می‌شدند تا بدون معرفی خود و به‌طور غیرمجاز وارد كشور شوند و طی برقراری ارتباطات غیرمرئی، تحقیقات موردنظر را در مورد میزان قدرت نظامی، تسلیحاتی و دفاعی به‌دست آورند و در صورت نیاز به حملات نظامی می‌توانستند از این شناسایی قبلی بهره ببرند. بنابراین این نوع ایران‌شناسی در حد امور نظامی و دفاعی بود. همچنین آنها گاه برای فراهم‌كردن زمینه تبلیغ، آمادگی ذهنی مردم ایران را مورد سنجش قرار می‌دادند تا بدانند كه آیا مردم ایران حاضرند از طریق تبلیغات، دین یا مذهب جدیدی را بپذیرند و در چه حد به عقاید دینی خود پایبند هستند و یا چگونه می‌توان در عقاید آنها رسوخ نمود. گاه مساله تجارت در بین بود. یعنی آنها مصرف‌كنندگان ایرانی را مورد شناسایی قرار می‌دادند مبنی‌برآنكه چه تعدادند، به چه میزان آموزش لازم دارند، چه كالاهایی برای آنها ضروری است و می‌توان به ایران صادر كرد، این كالاها چه میزان خریدار دارد و چه مواقعی مصرف تغییر پیدا می‌كند و... . درواقع جهت این ایران‌شناسی و هدف آن، بازاریابی بود. در زمانی هم اشخاص روانه ایران می‌شدند تا درباره معادن و نیز آثار باستانی ایران اطلاعاتی به‌دست آورند و سپس برای نقاط موردنظر امتیاز حفاری كسب می‌كردند. امتیازاتی كه در دوره قاجار به بیگانگان داده ‌شدند، درواقع براساس همین شناساییهای قبلی بودند.
هزاران كتاب در مورد ایران‌شناسی یا مطالب مربوط به ایران به زبانهای مختلف نگاشته شده‌اند. جهانگردان و سیاحان بسیاری در اعصار مختلف به این سرزمین وارد شده و مدتی در ایران به‌سر برده‌اند. آنها به شگفتیهای زیادی برخورد كرده و در نوشته‌های خود بنا بر انگیزه‌ای كه از سیاحت داشته‌اند، به‌نوعی پاره‌ای از مطالب را نقل كرده‌اند.[i] این‌كه مثلا یكباره قرارداد رژی امضا می‌شود و امتیاز نفت بخش وسیعی از كشور به یك‌نفر انگلیسی داده می‌شود، برمبنای اتفاق نیست. درواقع زمین‌شناسانی نقاط مختلف را مطالعه می‌كردند و اطلاعات لازم را به كشور خود می‌بردند. پس از آن، پیشنهاد اكتشاف و استخراج از سوی آنان مطرح می‌گردید و آنان امتیاز را آن‌طوركه می‌خواستند، می‌گرفتند.
● ایران‌شناس كیست؟
لغتنامه دهخدا در برابر كلمه ایران‌شناس می‌گوید: «دانشمند غیرایرانی كه در باب ایران و ایرانیان تحقیق و تتبع كند.» دهخدا در این تعریف برای ایران‌شناسی چهار عنصر ذكر كرده است: ۱ــ غیرایرانی‌بودن ۲ــ دانشمند بودن ۳ــ تحقیق و تتبع ۴ــ موضوع تحقیق، ایران باشد.
بنابراین اگر ایرانی در مقام مطالعه سوابق ایران برآید و در هر مقوله از تاریخ، جغرافیا، فلسفه، شعر و ادب ایران وارد شود، عنوان ایران‌شناس پیدا نمی‌كند. یعنی ممكن است او در زمینه تاریخ ایران و یا در زمینه فلسفه و اراضی كشور صاحب‌نظر و متخصص باشد و سدهای ایران یا معادن كشور و یا ریشه‌های انقلاب ایران را به‌طوركلی بررسی كند، اما به او ایران‌شناس نمی‌گویند. او صرفا در رشته خودش محقق و دانشمند تلقی می‌شود. ممكن است دكترا هم اخذ كرده باشد اما به او استاد، محقق، مدرس و نویسنده می‌گویند و بنا به تعریف مذكور از ایران‌شناسی، عنوان ایران‌شناس به او اطلاق نخواهد شد؛ چون اصل بر این است كه هر ایرانی مملكت خود را به‌خوبی می‌شناسد. حال‌آنكه اتفاقا ایرانی علاقمند به ایران، باید ایران و مردم ایران را به جهان معرفی كند و نباید ایران‌شناسی مختص به بیگانگان باشد. به عبارتی، تعریف یادشده، قابل تغییر است.
عنصر دوم در ایران‌شناسی، شخصیت علمی فرد ایران‌شناس است. ایران‌شناس باید دارای تحصیلات عالیه باشد و به مرحله تحقیق و مطالعه رسیده باشد. به هر توریستی كه وارد ایران می‌شود و از دیدنیهای ایران بازدید می‌كند و احتمالا چند صفحه سفرنامه هم می‌نویسد، نمی‌توان عنوان ایران‌شناس اطلاق كرد. ایران‌شناس باید شخصیت علمی داشته باشد، تحقیق و مطالعه حرفه او تلقی شود و به‌گونه‌ای هدفمند مطالعات را شروع و اطلاعات را جمع‌آوری كند.
عنصر سوم، تحقیق و مطالعه است؛ یعنی صرفا با مطالعه یك یا چند كتاب درباره اوضاع و احوال و مردم ایران، به یك فرد ایران‌شناس اطلاق نمی‌شود. لازمه تحقیق، مراجعه به كتب مختلف، بازدید از مكانهای مختلف و مصاحبه با اشخاص متعدد است. یك ایرانشناس محقق باید موضوعات را از هم تفكیك كند، صحیح و سقیم را به‌خوبی تشخیص دهد و بالاخره مطالعات و تحقیقات او باید در مورد ایران باشد؛ یعنی اگر یك محقق در چارچوب رشته‌ای نظیر جغرافیا همه كشورها و از جمله ایران را در بحثهای خود وارد ‌كند، به او عنوان ایران‌شناس اطلاق نمی‌شود بلكه او یك جغرافی‌دان است. ایران‌شناس می‌تواند در زمینه خاصی از مسائل ایران، مثلا درخصوص جغرافیا، تاریخ و یا بعد دیگری از ایران به تحقیق بپردازد.
یكی از ایران‌شناسان مشهور، ادوارد براون است كه سالها در ایران بود و از محققان و دانشمندان شناخته‌شده محسوب می‌شود كه در چند جلد كتاب، تاریخ ادبیات ایران را مورد تحقیق قرار داده است و ایرانی هم نیست. براون اشتیاق و علاقه و بلكه عشق به شعرای ایران داشت و واقعا در راستای گردآوری این مجموعه، وقت بسیار صرف كرد. كتاب دیگر وی، «یك‌سال در بین ایرانیان» است. نوشته‌های براون یك ایران‌شناس تمام‌عیار را به نمایش می‌گذارند. در لغتنامه دهخدا در تعریف ایران‌شناسی آمده است: «دانش و معرفت به احوال ایران و ایرانیان، رشته تحقیقات فنی و علمی مربوط به ایران.» كسی ‌كه برای تحقیق و مطالعه به ایران بیاید و نقاط زلزله‌خیز ایران را شناسایی كند و با دلایلی ثابت كند كه ایران روی خط زلزله قرار دارد، در محدوده موضوعی كه در مورد ایران تحقیق كرده، ایران‌شناس است. اما اگر همین تحقیق را یك ایرانی انجام دهد، گرچه عمل او هم ایران‌شناسی است اما با تعریف دهخدا، اقدام‌كننده مذكور ایران‌شناس محسوب نمی‌شود و وارد جرگه ایران‌شناسی به‌معنی‌اصطلاحی آن نشده است. حال‌آنكه این طرز تلقی، درست نیست بلكه باید تمامی كسانی را كه با تحقیق و مراجعه به منابع، تمام یا بخشی از واقعیتهای مربوط به ایران و ایرانیان را فراهم می‌آورند، ایران‌شناس اطلاق كرد، خواه فرد مذكور ‌ایرانی باشد یا غیرایرانی. «تاریخ هنرهای ملی و هنرمندان ایرانی از كهن‌ترین زمان تاریخی تا پایان دوره قاجار (از مانی تا كمال‌الملك)» در دو جلد به وسیله عبدالرفیع حقیقت (رفیع) تالیف گردید. این دو جلد با بیش از هزار صفحه، اقدامی ایران‌شناسانه است اما چون محقق آن ایرانی است، كار او در چارچوب تعریف مذكور از ایران‌شناسی قرار نمی‌گیرد؛ حال‌آنكه این نحوه تفكیك درست نیست.
عبدالرفیع حقیقت مقدمه كتاب خود را با این شعر بلند فردوسی آغاز كرده است:
جهان پرشگفتی است چون بنگری
ندارد كسی آلت داوری
كه جانت شگفت‌ است و تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت
درواقع وی وظیفه ایران‌شناسی را برخلاف تعریف دهخدا متوجه خود ایرانیان می‌نماید. در مقام ایران‌شناسی به‌حق باید ابتدا به سراغ حكیم فردوسی و شاهنامه او رفت و مولف كتاب فوق نیز همین كار را كرده است. گرچه محققان طراز اول جهان، در مورد ایران و ژرفای معنویت و توان مردم این سرزمین سخنها گفته‌اند، اما آقای حقیقت سخن حماسه‌سرای ایران را ترجیح داده است كه می‌گوید:
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندانند شیر ژیان را به كس
مولف تاریخ هنر به نكته بسیار دقیقی در مورد هنرمندان ایران اشاره می‌كند كه در دیگر كشورها دیده نمی‌شود: برخلاف هنرمندان غربی بسیار نادر است كه از صد اثر هنری و صنعتی ایران، یك مورد آن امضا داشته باشد. درواقع هنر ایرانی فاقد نام و نشان شخصی است و گویی این اعتقاد در روح هنرمندان با فرهنگ ایرانی رسوخ داشته است كه همه آنان از یك واحدند؛ یعنی در راه یك هدف مقدس ملی و انسانی قدم برمی‌دارند. در حقیقت هنرمند ایرانی، هنر خود را متعلق به جامعه خود می‌دانسته و به خود صرفا به‌عنوان عاملی برای خدمتگذاری به هنر ایران نگاه می‌كرده است؛ به‌عبارت‌بهتر، هدف هنرمند ایرانی، جاویدنگهداشتن هنر ایرانی بوده است و نه نام هنرمند. پس درواقع شعار مقدس آنان این بوده است كه «همه افراد ایران برای ایران و خدای ایران.»[ii]
● هنر موسیقی در دوره پهلوانی
شاهنامه فردوسی از اسناد قابل‌توجه حماسی ایران باستان است. نخستین‌بار پس از دوره جمشید، در دوره منوچهر از ساز و آواز در جشن پیوند زال و رودابه سخن رفته است و این خود آغاز دوره پهلوانی در تاریخ ایران و معادل چهارهزار سال تا چهارهزاروپانصد سال پیش است. در این جشن نام چند ساز ذكر شده است و این مساله نشان می‌دهد موسیقی در مراسم مختلف تفاوت داشته است؛ یعنی موسیقی در هر كدام از زمانهای تولد فرزند، ازدواج، شروع جنگ،[iii] زمان پیروزی، دیدار پس از مفارقت طولانی و... انواع مختلفی دارد.
سرودهای مربوط به سه‌هزاروپانصد سال قبل (۱۵۰۰ سال قبل از میلاد)، یعنی دفتر «گاثا» اشو زردشت، هنوز در دست است. واژه گاثا ــ كه آن را گات هم می‌خواندند ــ در زبان پهلوی به صورت گاس درآمد و طبق قانون زبان «س» در آن به «هـ» تبدیل شد و امروز به نام گاه خوانده می‌شود و می‌گویند دستگاه، سه‌گاه، چهارگاه... .
به فن تركیب اصوات به‌نحوی‌كه به گوش خوشایند باشد، موسیقی می‌گویند؛ چنانكه در ترجمه مجالس‌النفائس آمده است: «مولانا در فن شعر ماهر بوده و در علم ادوار موسیقی كامل و نادر... .»[iv] قدما موسیقی را چنین تعریف كرده‌اند: «معرفت الحان و آنچه التیام الحان بدان بود و بدان كامل شود.»[v] ارسطو موسیقی را یكی از شعب ریاضی می‌دانست و فیلسوفان اسلامی نیز این قول را پذیرفتند اما ازآنجاكه همه قواعد موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیرقابل تغییر نیستند، بلكه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده نیز در آنها دخالت تام دارد، موسیقی را هنر نیز محسوب كرده‌اند. ایرانیان در فن و هنر موسیقی به لحاظ سابقه پیشگام بوده‌اند و در اتصال آن به ملل دیگر، در طول ادوار مختلف كار كرده‌اند. صاحب تاریخ‌الحكما ــ موسوم به نزههًْ‌الارواح ــ می‌گوید: «پس از توجه ایرانیها به دانش و حكمت در زمان شاپور ذوالاكتاف، آلات عجیبه عود را اختراع كردند كه بر جمیع آلات موسیقی برتری دارد و كسی‌ كه آن را پیدا كرده، از بیم آن‌كه مبادا او را به لهو و لعب و بطالت منسوب كنند، نام خویش را مخفی كرده و این چنین آلت در زمان بطلمیوس و نیمقوماخس وجود نداشته، زیرا ایشان آن را در كتب خود ذكر ننموده‌اند.»وقتی عبدالله‌بن زبیر برای ترمیم خانه كعبه از ایران یك عده بنّا به عربستان برد و ایشان با كارگران عرب مشغول تعمیر آن خانه گردیدند، یكی از این كارگران كه به عبدالله‌بن مسجح موسوم بود، ملاحظه كرد كه ایرانیان به زبان خود چیزی می‌گویند و آوازی می‌خوانند. وی طبعا مجذوب‌ لحن و نوای ایرانی شد و تمایل یافت رموز آن را بیاموزد و دقایق فن موسیقی را فراگیرد. وی از بلاد عرب به ایران آمد و پس از تحصیل فن موسیقی به مملكت خود بازگشت و این فن را در میان مسلمانان انتشار داد. به‌علاوه مسلمانان از زبان ایرانی دوره ساسانی (پهلوی) نیز كتب متعددی در زمینه موسیقی به عربی ترجمه كردند.
هنرمندان، موسیقی‌دانان، شاعران و نویسندگان و حتی عالمان دینی مانند تشیط فارسی، ابن سریج، ابوعباد معبد، عزهًْ المیلاء، ابراهیم موصلی ارجانی فارسی، ابومحمد اسحق موصلی ارجانی فارسی، علی‌بن نافع زریاب ایرانی (ابن‌منجم)، ابن‌خردادبه خراسانی، ابوالعبك بختیار، رودكی، ابونصر فارابی، ابوالحسن علی‌بن حسین مسعودی، ابوالفرج علی اصفهانی، ابوعبدالله محمدبن یوسف خوارزمی، ابوالفاء محمد یوزجانی خراسانی، ابوالقاسم حسین راغب اصفهانی، ابوعلی‌سینا، ابوالفرج عبدالله جاثلیق همدانی، ابن‌زیله اصفهانی، ابوالقاسم عبدالكریم قشیری نیشابوری، ابوحامد محمد غزالی طوسی، عمربن ابراهیم خیامی (خیام) و دیگران تا پایان قرن ششم هجری علاوه بر یادگیری و آگاهی بر هنر موسیقی ایرانی فصلی از كتابهای خود را به معرفی ادوار و شعب و شقوق آن اختصاص داده و برخی رساله‌ها و كتابهای مستقل در این باب تصنیف و تالیف كرده‌اند.[vi] مهمترین این افراد، ابونصر فارابی است كه در بخش دوم از قسمت اصلی كتاب موسیقی كبیر، به شرح آلات موسیقی معمول در زمان خود پرداخته و پرده‌بندی آنان را به‌طوردقیق‌ تعیین كرده است. پس از دقت در این اثر ارزنده علمی و هنری، به این باور می‌رسیم كه پرده‌بندی طنبور خراسانی اساس گامهای موسیقی شرقی و غربی است. فارابی از سازهای زهی پرده‌دار ــ كه نت‌ها با تغییر طول تار به‌وسیله انگشتان دست در آنها ایجاد می‌شود ــ عود، طنبور بغدادی، طنبور خراسان و رباب، و از سازهای زهی بدون پرده ــ كه نت با تارهای دست‌ باز در آنها ایجاد می‌شود ــ معازف (انواع قانون و سنتور)، صنوج (انواع چنگ) و از سازهای بادی مزامیر (انواع نی‌) و سرنا را نام برده است.
از بین این سازها فارابی طنبور خراسانی را برای تشریح نظرات علمی خود درباره چگونگی فاصله‌های موسیقی مناسب‌تر می‌داند. اصالت این ساز مسلم است و انتساب آن به خراسان، ایرانی‌بودن آن را می‌رساند.
در ایران‌شناسی این سوابق نسبت به تمامی علوم، فنون و هنرها منعكس شده‌اند.
فارابی صرفا نمونه‌ای از دانشمندان ایرانی و موسیقی صرفا یكی از رشته‌های هنری و علمی ایران هستند وگرنه در تمامی رشته‌های فنی و علمی باید از دانشمندان ایران نام برد و فعالیتهای آنها را برشمرد.
تمدن و فرهنگ ایرانی از همان آغاز یك تمدن و فرهنگ انسانی و دنیایی بود. متفكران، فلاسفه، عرفا، نویسندگان و شعرای ما همواره دیدی جهانی و بشری داشتند و از جنبه معنویت و بشردوستی به سراسر جهان می‌نگریستند؛ چنانكه مایه اصلی ادبیات و حكمت ایران را محبت، عشق، راستی و پیوستگی تشكیل می‌دهد. آنچه اساس تاریخ كهنسال ایران را شكل می‌دهد، همین توجه عمیق به اصول معنویت و اخلاق است.
بااین‌وجود ایران از حیث نظامی و سیاسی نیز پیروزیها و موفقیتهای بسیاری را همواره تجربه می‌كرد اما افكار اصلی ایرانیان اغلب پیروزیهایی را پذیرفته است كه در طول تاریخ به توسعه و تكامل فرهنگ و تمدن بشری كمك كرده‌اند.
پرارج‌ترین سپاهیان ما، طی هزاران سال، مردان و زنانی بودند كه در تمام تاریخ كهنسال ایران مشعل دانش و فرهنگ را در برابر تندبادهای حوادث فروزان نگاه داشتند.
از هنگامی كه آنكتیل دو پرون، دانشمند فرانسوی، اولین ترجمه كامل اوستا را حدود دو قرن پیش در اروپا منتشر ساخت، تاكنون مطالعات علمی مربوط به آثار فرهنگ و تمدن ایران بدون وقفه در دنیای غرب و بعدا در بسیاری از كشورهای دیگر ادامه یافته است. در دو قرن اخیر بیش از هزار تن از دانشمندان خاورشناس ــ البته با برخورداری از سطوح مختلف اهمیت و صلاحیت علمی ــ اساس كار خود در رشته خاورشناسی را بر مبنای مطالعات حوزه ایران قرار داده‌اند[vii] و اكنون حاصل این مطالعات در قالب هزاران كتاب، رساله و مقاله به زبانهای مختلف در اخبار ما موجود است. مجموعه ایران‌شناسی، در زوایای تحقیقات خود ماهیت و شخصیت ایران را در دنیا مشخص می‌سازد كه البته به اغراض خاص ایران‌شناسان نیز باید توجه داشت.[viii]
اولین نقش جهانی‌ تمدنهای فلات ایران، به‌طوری‌كه از كاوشهای باستان‌شناسی در سرزمینهای دوردست آسیای مركزی، آسیای شرقی، سند، آناتولی و... برمی‌آید، ارتباط هنری و فرهنگی مردم این فلات با مردم سرزمینهای مذكور بوده است. نمایشگاههای متعدد هفت‌هزار سال هنر در ایران، در سالهای اخیر در بسیاری از كشورهای اروپایی و امریكایی بر همین اساس برپا می‌شوند. مطالعاتی كه محققان در افغانستان، پاكستان، آسیای مركزی، مغولستان و نواحی دریای سیاه انجام می‌دهند، رابطه وسیع تمدنی را نشان می‌دهد.
درواقع ایران‌شناسی از همان ادوار قبل از میلاد به لحاظ تاثیرگذاری ایران بر كل منطقه وجود داشته و امروز پس از بیست‌وچند قرن، ایران‌شناسی كاملا گستره‌ای جهانی پیدا كرده است.
انقلاب اسلامی ایران را هم باید با توجه به اصل ایران‌شناسی ملاحظه نمود. این انقلاب شگفت‌انگیزترین و تكان‌دهنده‌ترین حادثه قرن محسوب می‌شود. موقعیت ژئوپلتیك ایران، برخورداری از منابع و معادن عظیم نفت، گاز و...، دارابودن نفوذ و تاثیر فرهنگی پرسابقه در كشورهای منطقه خلیج‌فارس و آسیای میانه، ویژگی اسلامی انقلاب و تكیه بر دین و مذهب تشیع، همگی در ایجاد تحول عظیم اجتماعی در كشور ما و اداره امور جامعه به‌گونه‌ای مدرن و تبدیل آن از مهمترین پایگاه انگلیسی ــ امریكایی به مهد و كانون اسلام‌گرایی، آزادگی و استقلال، از مهمترین عواملی هستند كه توجه محافل سیاسی، آكادمیك و مردمی جهان را به خود جلب كرده‌اند.
این تحول ریشه‌ای و سریع، بسیاری افراد و كشورها از جمله سرویسهای اطلاعاتی امریكا، انگلیس و شوروی را غافلگیر ساخت. این پدیده، نظریه‌پردازان و متفكران عالم سیاست، متخصصان تحولات اجتماعی، فرهنگ‌شناسان، دین‌پژوهان، جامعه‌شناسان و بازیگران صحنه سیاسی جهانی را متحیر ساخت و آنها هركدام كوشیدند از دیدگاه خود تصویر و تفسیری از انقلاب اسلامی ارائه دهند و علل و عوامل پیدایش و آثار و نتایج آن را تحلیل كنند؛ چنانكه در طول بیست‌وهفت‌سال، هزاران كتاب و مقاله راجع به انقلاب، ایران و شناسایی ایران به رشته تحریر درآمد و صدها سمینار و كنفرانس به همت مراكز علمی مستقل یا وابسته و نیز از سوی محافل قدرت و سیاست با موضوع بررسی ریشه‌ها و شناخت ماهیت انقلاب برگزار گردید تا ایران را بازشناسی كنند.
در دوران اسلامی فرهنگ، ادب و هنر ایران، رنگ تازه‌ای به خود گرفت و امكانات بیشتری برای توسعه پیدا كرد و در نتیجه طولی نكشید كه علوم، فنون و هنر ایرانی در سراسر قلمرو اسلام ــ از اقصای آسیا تا غرب آفریقا و جنوب غربی اروپا ــ گسترش یافت. بغداد مركز خلافت اسلامی عملا به كانون نفوذ فرهنگ و مدنیت ایرانی تبدیل شد و حكما، فقها و عرفای ایرانی در همه‌جای این قلمرو وسیع، بسیار شاخص شدند.
گرایش ایرانیان به مسائل علمی و فرهنگی، از همان آغاز عصر اسلامی به اندازه‌ای بود كه پیامبر عظیم‌الشان اسلام(ص) ــ طبق حدیث معروفی كه ابن‌خلدون و دیگران نقل كرده‌اند ــ فرمود: «اگر علم در گوشه‌ای از آسمان باشد، باز هم كسانی از مردم ایران بدان دست خواهند یافت.» خود ابن‌خلدون در «مقدمه» مشهور خود، دراین‌باره می‌نویسد: «از غرایب این‌كه در جامعه اسلامی، چه در علوم شرعی و چه در علوم عقلی، غالب پیشوایان علم، ایرانی بودند، جز در مواردی نادر و قلیل. و چنانچه بعضی از آنها منسوب به غرب بودند، زبانشان فارسی و محیط تربیت آنها ایران بود، درصورتی‌كه صاحب شریعت عربی هستند.»[ix]
از همان آغاز عصر اسلامی سنت علمی و فرهنگی دانشگاه بزرگ گندی‌شاپور پایه‌گذار مراكز علمی بغداد شد و سایر دانشگاهها و دارالعلم‌های اسلامی براساس آن پدید آمدند. در رشته‌های مختلف ریاضی، پزشكی، هیات، شیمی، معماری، الهیات، فلسفه، صرف و نحو، لغت، تذكره‌نویسی، تاریخ و جغرافیا، ادبیات، موسیقی و هنرهای زیبا، بزرگان درجه اولی از ایران برخاستند كه تمدن و فرهنگ اسلامی و سرانجام فرهنگ و تمدن مغرب‌زمین تاحدزیادی مرهون آنها است.
از قرون اولیه اسلامی بسیاری از آثار مهم ادبیات پیش از اسلام به عربی ترجمه شدند كه از جمله آنها باید اوستا، زند، دینكرد، مینوی خرد، بندهشن، پندنامه زرتشت، خدای نامك، آبكن نامك، اندرز اوشز دانا، اندرز خسرو گواذان،‌ اندرز آذربه، مهرسپندان، كارنامك اردشیر بابكان، تاج‌نامك، نامه تنسر، گاه‌نامك و وهرام چوبین نامك را نام برد.
ازهمان‌زمان اروپاییان آثار متعدد دانشمندان و حكمای ایرانی را كه غالبا به عربی نوشته شده بودند، ترجمه كردند و انتشار این ترجمه‌ها افق علمی تازه‌ای را به روی آنان گشود. مركز این نهضت ترجمه آثار بزرگ علوم، فلسفه و حكمت اسلامی و ایرانی، اسپانیا و ایتالیا بودند كه با عالم اسلامی پیوند نزدیكی داشتند.
نهضت ترجمه در اواخر قرن دهم میلادی به‌دست پاپ سیلوستر دوم بنیان گذاشته شد و در قرون یازدهم و دوازدهم توسعه بسیار یافت؛ چنانكه عده‌ای از دانشمندان مسیحی برای آشنایی نزدیك با این آثار به اندلس ــ كه در آن زمان به یكی از كانونهای درخشان فرهنگ اسلامی تبدیل شده بود ــ روی آوردند. سه قرن پیش، حدود سیصد كتاب مهم علمی و فلسفی اسلامی به لاتین ترجمه شدند كه لااقل یك‌سوم آنها آثار دانشمندان ایرانی بودند. حدود هفتاد جلد از این كتب به‌تنهایی توسط یكی از دانشمندان برجسته ایتالیایی به نام گرار دو داكرمونا، كه او را باید از پیشكسوتان خاورشناسی مغرب‌زمین به‌شمار آورد، به زبان لاتین ترجمه شدند. داكرمونا به منظور آشنایی مستقیم با آثار ابن‌سینا كه در كتابخانه معروف تولدو نگاهداری می‌شدند، به آن شهر رفت و در آنجا زبان عربی را تكمیل كرد. وی سالها به‌طورمداوم به ترجمه كتابهای متعددی پرداخت كه مهمترین آنها ترجمه وی از كتاب القانون فی الطب، اثر ابوعلی‌سینا، است. این ترجمه پانصدسال كتاب درسی دانشگاههای اروپا بود و پس‌ازآنكه در سال ۱۵۲۴.م نخستین چاپ آن در رم منتشر گردید، تنها در طول یك قرن بیش از بیست‌بار تجدید چاپ شد.ایران‌شناسی در معنای وسیع خود و به‌طورخلاصه یكی از بزرگترین ابواب شرق‌شناسی است. علت توجه خاص به این بخش از خاورشناسی، آن است كه فرهنگ و تمدن ایرانی در مبادی و مبانی بسیاری از فرهنگها و تمدنهای دنیای قدیم و جدید نفوذ كرده و آثار این نفوذ به صور گوناگون در ممالك متعددی از قاره‌های آسیا، اروپا و اقیانوسیه باقی مانده است.
همچنین ایران بر اثر موفقیت ممتاز و مناسب جغرافیایی‌ و قرارگرفتن در مركز فرهنگهای گوناگون و پیشرفته، از دیرباز دارای یك فرهنگ غنی و گسترده بوده است؛ چنانكه آمیخته‌ای از فرهنگهای متنوع را یكجا در دل خود جای داده و تاریخ ایران را به صورت تاریخ توالی رویدادها و تمدنها درآورده است. در این مدت طولانی، اگر هم در برخی سده‌ها كشور ایران از یك حكومت واحد مركزی برخوردار نبوده اما همواره بر اصلی‌ترین ارزشهای اندیشه، دین و اخلاق تكیه داشته و نسبت به فرهنگهای گوناگون از موقعیت مركزی برخوردار بوده است، این فرهنگ به ‌ویژگیهای برجسته، فضایل علمی و اخلاقی و نیز به نشاط، كوشش، هنرهای ظریفه و فلسفه آراسته بود. شناساندن این فرهنگ و تمدن ارزشمند و جلوه‌های گوناگون آن به علاقمندان، یكی از مهمترین وظایفی است كه ایران‌دوستان، پژوهشگران و اهل قلم می‌توانند به آن مبادرت داشته باشند.
ایران‌شناسی، در شكلهای دیگری، در راستای كمك به خواسته‌های جدید غرب قرار دارد. امروز حتی در امریكا و از طریق دستگاه حاكمه آن كشور، بودجه‌هایی صرف می‌شود تا افراد زیادی زبان فارسی بیاموزند و ایران را بازشناسی كنند. بارها مسئولان سیاست خارجی امریكا اعلام داشته‌اند برخی تصمیمات آنها به‌خاطر نداشتن شناسایی كافی از ایران به نتیجه مطلوب نرسیده‌اند. در بیست‌وهفت سال دوران پیروزی انقلاب و تغییر نظام از سلطنت به جمهوری اسلامی، به صور آشكار و بعضا پنهان اقداماتی علیه ایران و برای توقف سیاست مبتنی بر موازین اسلامی از سوی آنها انجام شده كه البته تمامی این اقدامات توام با شكست بوده‌اند. آخرین ترفند آنها در مقابل ایران، مساله استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای است. غرب، ایران اسلامی و انقلابی را مانعی جدی در مقابل اهداف خود تلقی می‌كند و سعی دارد به‌هرشكل‌ممكن از پیشرفت و دستیابی آن به سلاحهای مدرن جلوگیری كند تا شعاع فعالیت ایران از مرزهای جغرافیایی آن فراتر نرود و افكار دینی ایران فراگیر نشود. آنها سعی می‌كنند تاحدی كه ممكن است ایران را از دستاوردهای علمی محروم سازند. آنها تلاش می‌كنند سازمانهای بین‌المللی و دیگر كشورها را نیز علیه ایران با خودشان همراه سازند و رسانه‌های تبلیغی خود را با عناوینی چون اتهام حمایت از تروریسم، سعی در تحصیل سلاحهای اتمی و نقض حقوق بشر به‌كار گیرند و در مقام تهدید حتی شورای امنیت را دخیل نمایند. درواقع این اشتباهات آنها از آنجا ناشی می‌شود كه آنان از یك ایران‌شناسی قوی و مطابق با واقع برخوردار نیستند. آنها مردم ایران، عقاید دینی‌ آنها و ایستادگی‌شان تا پای شهادت را درك نكرده‌اند و به‌همین‌جهت بعید است كه از اقداماتشان نتیجه مطلوب بگیرند. مسئولان ایران باید با قدرت و با اتكا به نیروی الهی و حمایت مردمی مقاومت كنند و حتی در مقام احیای حقوق تضییع‌شده خود برآیند.
مركز مطالعات فرهنگی و بین‌المللی (سازمان فرهنگ‌ و ارتباطات اسلامی) پیرو مصوبه كنگره مطالعات ایرانی (كه در روزهای بیستم و بیست‌ویكم اسفند ۱۳۷۳ با حضور ایران‌شناسان داخلی و خارجی در تهران برگزار گردید) به‌منظور ارائه آخرین مقالات و یافته‌های داخلی كشور در حوزه فرهنگ و تمدن ایران، به انتشار مجموعه مقالاتی با عنوان مطالعات ایران اقدام كرد. هدف از انتشار این مجموعه آشنایی علاقمندان با روند مطالعات ایران در رشته‌های ادبیات، عرفان، هنر، باستان‌شناسی، جامعه، تاریخ، علم و تكنولوژی مردم و سرزمین ایران ذكر شده است.
از جمله مباحث ایران‌شناسی اعتقادات دینی مردم ایران است كه سرمنشا بسیاری از تحولات به‌شمار می‌رود و به مردم در حوادث آرامش می‌بخشد، در میان آنها استحكام ایجاد می‌كند و آنان را آبدیده و مقاوم می‌نماید. دعا و زیارت در فكر و روح و جان مردم ایران تاثیرگذار است. نیایش، انسان را با خدا پیوند می‌دهد و به انسان كمال می‌بخشد و به بالاترین مقام و جایگاه می‌رساند كه همان مقام و جایگاه قرب الهی است. معارف ناب دینی در قالب دعا، دگرگونی ژرفی می‌آفرینند و انسان را از عالم خاكی بر می‌كنند و به ملكوت پرواز می‌دهند. دعاها و متن نیایشها به زبان عربی است و بهتر، عالی‌تر و زیباتر آن است كه به همان زبان عربی زمزمه شوند. علما و صاحب‌نظران دین برای‌اینكه نیایشگران عاشقانه و با سوز و گداز به نیایش بپردازند، شرح و ترجمه‌هایی بر این ادعیه نوشته‌اند.
نمونه برجسته‌ای از شرق‌شناسان (كه درعین‌حال متضمن ایران‌شناسی هم بود) هنری راولینسون است كه با تلاشی قابل‌ تحسین خطوط میخی كتیبه بزرگ داریوش در بیستون را كشف، مطالعه و به جهانیان تشنه فرهنگ و ادب قدیم ایران معرفی كرد. وی با ترجمه متن كامل این كتیبه بزرگ و تسلیم آن به انجمن سلطنتی مطالعات آسیایی در لندن باب بررسی خطوط كهن دیگر همچون هیروگلیف، بابلی و ایلامی را گشود و غوغایی عظیم بپا كرد.
كشف كتیبه داریوش كه نتیجه تلاش راولینسون بود، آشكار ساخت كه ایرانیان ازمنه بسیار قدیم خصائلی برجسته داشته‌اند. در این كتیبه داریوش می‌گوید: خداوند كشور ما را از دروغ حفظ كند. بعدها با ظهور دین مبین اسلام كه بر پایه توحید و خداپرستی استوار است و با معنویت و اخلاق انسان را تربیت می‌نماید، ایرانیان پذیرای آن شدند و از این حیث فرهنگ ایرانی ــ اسلامی تواما از شایستگی ایرانیان حكایت دارد. ویلسون، یك شرق‌شناس دیگر، با صراحت ایران را مشعل‌دار تمدن خوانده و نوشته است: «ایران در گذشته مشعل‌دار تمدن و فرهنگ گیتی به شمار می‌رفته است و در زمان داریوش و خشایارشاه آوازه عظمت آن از آفاق تا آفاق می‌رسید. در آن روزگاران كه ایرانیان به اصول تمدن و فرهنگ آگاه بودند، مردم بخشی از اروپا فرسنگها با كاروان تمدن فاصله داشته و شاید هم در توحش و بربریت به سر می‌برده‌اند.» ایران به‌هرحال از جهات معنوی و مادی به اندازه‌ای اهمیت داشت كه شاردن‌ها، تاورنیه‌ها، پیتر دلاواله‌ها و دهها شرق‌شناس را شیفته خود ساخت و مونتسكیو، ولتر، گوته و علمای دیگر غرب را وادار نمود تا در آثار خود ولو به اجمال به شناخت ایران بپردازند.[x]
اصطلاح شرق‌شناسی نخستین‌بار در سال ۱۷۶۹ در فرهنگ انگلیسی آكسفورد به كار رفت و یك قرن بعد، به سال ۱۸۳۸.م، به فرهنگ علمی فرانسه وارد شد. شرق‌شناسی تمام شاخه‌های علوم و دانشهایی را كه به پژوهش، تحقیق و تفحص درباره همه ملل شرقی و زبان، علوم، آداب و رسوم آنها می‌پرداخت، در بر می‌گرفت. با آغاز قرن هیجدهم، دانش شرق‌شناسی به شیوه علمی اشغال سرزمینهای اسلامی از مصر تا ایران تبدیل شد. افراد خاورشناس، گروههای مختلفی را تشكیل می‌دادند: از كارمندان دایره اطلاعات وزارتخانه‌های بریتانیا و فرانسه تا جهانگردان، شاعران و سیاسیون كه در كل مستشاران دولت متبوع خود در زمینه‌های سیاسی ــ نظامی بودند.
ادوارد سعید، اندیشمند فلسطینی‌الاصل امریكایی، با گرایشی نزدیك به فلاسفه منتقد تجدد مانند آنتونیو گرامشی و میشل فوكو، در كتاب شرق‌شناسی سعی دارد ذهن انسان غربی نسبت به جهان شرق را تحلیل و ارزیابی كند. وی ادعا می‌كند شرق‌شناسی یكسره نوعی تلاش دیگرساز در پارادایم اكتشاف جهان غربی نسبت به جهانهای دیگر بوده است.
شرق‌شناسی در این چارچوب هیچ دستاورد قابل‌توجهی ندارد و آنها گاه حتی در اردوگاه دشمنان شرق نیز بوده‌اند. دسوقی و دیگران معتقدند آنچه چهره اسلام و شرق را در غرب زشت ساخته و بذر نفرت از اسلام و مسلمانان را در دل و درون غربیان كاشته است، درواقع همین شرق‌شناسی است اما آنها هیچگاه نگفته‌اند كه شاید این خود ما بودیم كه بر اندام نورانی و انسانی اسلام پوستین وارونه افكندیم؛ به‌عبارتی تصاویر مغرضانه، ملحدانه و استعماری شرق‌شناسی درواقع بر مبنای همین پوستین وارونه شكل گرفته است و نه از حقیقت تابناك اسلام. عده‌ای شرق‌شناسی را عبارت از «تحریف، تدلیس، تاویل، دست‌كاری، زشت‌سازی، استناد به روایات ضعیف، افسانه‌ها، خرافه‌ها، جعلیات، شایعات، گفته‌های مشركان، احبار، متولیان كلیسا و دیگر تحریفات قرون و اعصار» دانسته‌اند و درخصوص ایران هم می‌گویند اگر سفرنامه‌ها به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند، معلوم خواهد شد كه آنان از مسافرتشان به ایران هدفهای خاصی داشته‌اند، از جمله آنها تبلیغات مذهبی، بهره‌برداریهای سیاسی، كسب منافع تجاری و امتیازات سیاسی و مهمترازهمه فراهم‌آوردن زمینه مساعد برای صدور فرهنگ خود را مدنظر داشته‌اند.
ادوارد براون انگلیسی كه البته از جهتی بهتر از اسلاف خود چون اوژن فلاندن، جرج كرزن، ویلیام جكسون و گوبینو، گوهر ایرانی را شناخته و شناسانده است، در نوامبر ۱۸۸۷.م به ایران آمد. وی وقتی با زبان فارسی آشنا شد، كتاب یكسال در میان ایرانیان را نوشت كه به اعتقاد دنیسون راس، یكی دیگر از شرق‌شناسان، از دلكش‌ترین و آموزنده‌ترین سفرنامه‌های جهان است. اما آیا براون به‌راستی از جهت معنوی شیفته سرزمین ایران بود؟
از دید سیاسی، براون از خواستهای مشروطه‌خواهان دفاع می‌كرد و در كار تحقیقی خود به‌گونه‌ای‌خستگی‌ناپذیر به سخنرانی و نوشتن رسالات و مقالات می‌پرداخت. وی همچنین عهدنامه انگلیس و روس ۱۹۰۷ را تقبیح كرد. وی نقشی فعال در كمیته ایرانی ــ واقع در لندن ــ ایفا كرد و نقل كرده‌اند وقتی وارد شیراز شد، حالت عاشقی را داشت كه به وصال معشوق رسیده باشد.
● معرفی یكی از ایران‌شناسان
یكی از ایران‌شناسان قرن گذشته پروفسور مینورسكی بود. وی در سال ۱۸۷۷.م در كرچوا، واقع در نزدیكی مسكو، متولد شد. كرچوا قصبه‌ای در شمال‌ غربی مسكو بود كه اكنون زیر آب رودخانه ولگا ناپدید شده است. مینورسكی در دانشگاه مسكو ابتدا به تحصیل حقوق پرداخت و سپس به فراگرفتن زبانهای شرقی و از جمله فارسی در موسسه لازارویسكی مشغول شد. وی بعد از آن به وزارت‌خارجه روسیه وارد شد و در سال ۱۹۰۴.م به سمت نایب دوم ژنرال كنسولگری روس در تبریز منصوب گردید. مینورسكی بعدها به سفارت روس در تهران منتقل شد و پس از مسافرتهای زیاد در قسمتهای شمال‌ غربی ایران به پطرزبورگ مراجعت نمود و در این اثنا به تركستان روسیه هم مسافرت كرد.وی بعدا در اوقاتی كه در سفارت كبرای روس در استانبول مشغول كار بود، به عضویت كمیسیون مختلط كه ماموریت تحدید حدود عثمانی و ایران را بر عهده داشت، انتخاب شد. مینورسكی مدتی در همكاری با آن كمیسیون، به همراهی سرآرنولد ویلسون از طرف انگلیس و اعتلاءالملك خلعتبری از طرف ایران و عضوی از وزارت‌خارجه عثمانی، سرحدها را در طول صدها كیلومتر از آرارات در شمال تا محمره در جنوب طی كرد و ماموریت خود را انجام داد تاوقتی‌كه جنگ بین‌المللی اول در سال ۱۹۱۴.م شروع شد. وی سپس به تهران مراجعت كرد و تا آخر جنگ و زمان انقلاب روسیه، به‌عنوان مستشار سفارت روس به فعالیت پرداخت. او سپس به اروپا رفت و در سفارت روس در پاریس مشغول به كار شد. پس‌ازآنكه رژیم تزاری از هم پاشید، مینورسكی وارد مدرسه زبانهای زنده شرقی در لندن شد. وی ده‌سال در آن مدرسه ابتدا به‌عنوان دانشیار و سپس در جایگاه استاد مشغول به كار بود. مینورسكی از ۱۹۲۳.م به تدریس فارسی و سپس به تدریس تركی در مدرسه السنه شرقی پاریس مشغول شد. وی در سال ۱۹۳۰.م به لندن رفت و برای تهیه اشیایی كه جهت نمایش در نمایشگاه صنایع ایران در برلینگتن هاوس جمع‌آوری شده بودند، شش‌ماه كار كرد. از ۱۹۳۲.م به معلمی زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران در مدرسه السنه شرقیه لندن گماشته شد و به همراه سر دنیس راس در ۱۹۳۷.م به‌عنوان استاد فارسی آن مدرسه فعالیت كرد. مینورسكی در ۱۹۴۴.م بازنشسته شد و از آن سال تا آخر عمر با حقوق بازنشستگی خود در كمبریج زندگی كرد. وی در فاصله سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۴۹.م در جامعه (دانشگاه) فواد اول در قاهره درس و كنفرانس داد. مینورسكی در مجمعهای بین‌المللی متعددی شركت كرد و از آن جمله در كنگره فردوسی و كنگره ابن‌سینا در ایران حضور داشت. او در تحقیق و نوشتن كتاب و مقاله خیلی كار می‌كرد. زبانهای روسی، فرانسه، انگلیسی، فارسی و عربی را فراگرفته بود و به همه این زبانها مقاله و كتاب نوشت. مینورسكی زیاد مطالعه می‌كرد و زیاد می‌نوشت. از هركس كه به او دسترسی پیدا می‌كرد، استفاده می‌نمود. تا آخر عمرش از خواندن، یادگرفتن و نوشتن غافل نشد. اشتباهات گذشته خود را در نوشته‌های اواخر عمر اصلاح كرد. وی از ۱۹۰۱ تا ۱۹۱۷.م مقالات خود را به روسی می‌نوشت. مقالاتی كه برای دایرهًْ‌المعارف اسلام نوشته است، به زبان فرانسه هستند و عموما به مباحث تاریخ و جغرافیای ایران اختصاص دارند. از ۱۹۳۱ تا آخر عمر بیشتر مقالات وی به زبان انگلیسی می‌باشند. وی در اغلب تحقیقات خود درباره ایران از علامه قزوینی كسب اطلاع نموده است. محمد قزوینی با او بسیار صمیمی شده بود از جمله یادداشتهای او درباب اهل حق به صورت دو مقاله در ۱۹۲۰.م در پاریس منتشر شد و در ۱۹۲۲.م به‌صورت كتاب درآمد.
فعالیت علمی مینورسكی وسیع بود. تعداد مقالات، رسائل و كتب او را بیش از چند صد عنوان ذكر كرده‌اند. از جمله صدوده مقاله دایرهًْ‌المعارف اسلامی مربوط به او است. بیشتر تحقیقات او به ایران اختصاص دارد. وی از سال ۱۹۴۴.م به بعد، كمبریج را برای سكونت اختیار كرد. هفت كتاب و هفتاد مقاله نوشت اما ضعف چشم در اواخر عمر مانع از فعالیت شدید او شده بود و او به كمك همسرش فعالیتهای تحقیقی خود را ادامه می‌داد. مینورسكی فارسی را خوب می‌نوشت.
در مورد مینورسكی نوشته‌اند كه وی فردی بسیار مهربان بود و در ارائه كمك علمی به دیگران دریغ نمی‌كرد. او به انقلابیون روسیه نپیوست اما مقامات شوروی وطن‌پرستی او را ستودند و در هشتادسالگی از او دعوت كردند تا در كنگره بین‌المللی مستشرقین در مسكو شركت كند. مینورسكی این دعوت را قبول كرد و درخواست نمود او را به‌صورت اختصاصی ببرند و دوباره به انگلیس بازگردانند.
مینورسكی در سال ۱۹۳۲.م كتابی راجع به سلطنت دیالمه نوشت. در ۱۹۳۴.م طرح تاریخ نادرشاه را در دست داشت و رشید یاسمی همان وقت آن را به فارسی ترجمه كرد. كتابی كه راكهارت درباب تاریخ نادرشاه نوشته و به فارسی ترجمه شده، مبتنی بر طرح مینورسكی است. حدودالعالم كتاب جغرافیای فارسی است كه با اصلاحاتی در ۱۹۵۵.م به صورت مقاله به طبع رسید. مینورسكی رساله‌ای به‌نام نصیرالدین طوسی درباب باج و خراج و امور مالیاتی مملكت مغولان نوشته است كه متن فارسی آن با همكاری مجتبی مینوی در ۱۹۴۰.م منتشر گردید. كتاب دیگر وی، تذكرهًْ‌الملوك درخصوص دستگاههای دیوانی و بنیادهای اداری دولتی در عهد صفویه است. مینورسكی مقاله‌ای نیز درباب ویس و رامین نوشته است. مجتبی مینوی در جلسه یادبود او، طی یك خطابه مفصل، می‌گوید: «مینورسكی را از ۱۹۲۹.م (۱۳۰۸.ش) می‌شناختم. در اقطار عالم ــ فرانسه، انگلیس، ایتالیا، آلمان، امریكا، روسیه، تركیه ــ با او بودم و او را همواره دوست و رفیق یافتم. از اول حس كردم كه با یك نویسنده و آموزنده سروكار دارم. مرا به كتابخانه ملی برد و راه و رسم كاركردن در آنجا را به من آموخت. من از انبوه كتاب در آن كتابخانه دچار رعب و هراس شدم و حس كردم كه در آن میان گم خواهم شد و راه به‌جایی نخواهم برد. عبارتی به‌ من گفت كه هنوز به یاد دارم: آقاجان در میان دومیلیارد آدمی كه در روی زمین هست، فلان شخص را چطور پیدا می‌كنی؟ با پنج كلمه اسم مملكت، شهر، خیابان، كوچه و نمره خانه‌اش ــ در میان این چهارپنج میلیون كتاب هم با پنج كلمه می‌شود هر كتابی را یافت و آن پنج كلمه در فهرستهای كتابخانه ثبت است. فقط باید دانست كه چطور آن پنج كلمه را آدم پیدا كند. راه را به من نشان داد و واقعا دیدم كه آسان بود. با موسیقی اروپایی هم مرا آشنا كرد. بعد از آن در ۱۹۳۱ او را در لندن دیدم. مینورسكی در بیست‌وپنجم مارس ۱۹۶۶ در نودسالگی درگذشت.»[xi]
نویسنده: سیدجلال‌الدین مدنی
پی‌نوشت‌ها
[i]ــ در عصر جمهوری اسلامی، ایران‌شناسی برخلاف معنایی كه دارد باید به وسیله ایرانیان مسلط به روح و فرهنگ و تمدن ایران با دقت نگاشته شود و از این طریق به دنیا معرفی گردد.
[ii]ــ عبدالرفیع حقیقت، پیش‌گفتار تاریخ هنرهای ملی، ص۵
[iii]ــ موسیقی جنگ هیاهویی بوده كه هنگام جنگ از سوی سپاه برمی‌خاسته كه با آن ترس در دل خصم می‌افكندند از جمله این هیاهو یكی هم فریاد جنگاوران بوده است. در بسیاری از جنگها گروههایی برگزیده شده بودند كه با بانگ و هیاهوی خویش روحیه دشمن را ضعیف می‌كرده‌اند و از شاهنامه چنین پیدا است كه كرنای یا نای بسیار بلندی كه در آن می‌دمند و هنوز هم در نقاره‌خانه‌ها و به هنگام تعزیه و در جنگ نواخته می‌شد، در دوران پیش از جمشید یعنی دوره تهمورث پیدا شده است.
[iv]ــ ترجمه مجالس النفائس، ص۱۶
[v]ــ شمس‌الدین محمدبن محمود آملی، نفایس الفنون فی عرایس العیون، تصحیح: ابوالحسن شعرانی، ج دوم، اسلامیه، ۱۳۷۷، ص۷۷
[vi]ــ لازم به ذكر است، اكنون كه در سال جاری میلادی اصفهان پایتخت جهان اسلام معرفی شده است، باید برنامه‌هایی ترتیب داده شود تا افراد زیادی از خارج و داخل ایران از این شهر دیدن نمایند و نظر خود را بنویسند. مردم اصفهان، سازمانهای دولتی و شركتهایی كه در ارتباط با مسائل اصفهان فعالیت دارند، باید بدون‌اینكه از فعالیت معمول خود بكاهند، مركز فرهنگی جهان اسلام را آن‌طوركه هست، به دنیا بشناسانند. اصفهان در ادواری مركز اصلی ایران بوده است. كارهای زیادی باید در این راه انجام گیرد. محصولات‌ این شهر و زبان شیرین فارسی اصفهانی باید از اسباب جذب باشند و تئاتر و سینمای این شهر باید تمدن و فرهنگ خلاق ایرانی را به نمایش گذارد. شهر اصفهان دیدنی‌های فراوان دارد. این شهر دانشمندان، فلاسفه، شعرا، عرفا و فقهای زیادی داشته است و همه آنان در این سال و سالهای بعد باید شناسانده شوند. تا به‌حق فعالیتی در جهت ایران‌شناسی و گامی در معرفت تشیع علوی برداشته شود تا بدانند اصفهانی كه در آن تحقیقات هسته‌ای صلح‌آمیز صورت می‌گیرد تازه كشف نشده و جدیدا به كاروان علم نپیوسته است بلكه این شهر حتی قبل از كشف امریكا هم شكوفا بود.
[vii]ــ لازم است مطالعات دقیق صورت گیرد كه چرا خاورشناسی و به‌ویژه ایران‌شناسی رواج پیدا كرده و چرا امروز در امریكا و اروپا این كار ادامه دارد و هزینه این تحقیقات چگونه پرداخت می‌شود، و در چه مواردی از این تحقیقات استفاده می‌شود.
[viii]ــ در دوره‌ای از شاهان پهلوی كار ایران‌شناسی و بزرگ‌نمایی با آن هدف صورت می‌گرفت تا پرده‌ای در برابر دیانت اسلام قرار دهند كه در قلب و روح ایرانیان جای‌گرفته است.
[ix]ــ شجاع‌الدین شفا، جهان ایرانشناسی، تهران، كتابخانه پهلوی، ۱۳۴۸، ص۲۹
[x]ــ محمدتقی قربانعلی، ایران از منظر شرق‌شناسی، مجله مطالعات ایران، شماره ۶
[xi]ــ رك: مقاله مجتبی مینوی راهنمای كتاب، شماره اول، سال نهم، اردیبهشت ۱۳۴۵
منبع:ماهنامه زمانه ، شماره ۴۳
منبع : خبرگزاری فارس