سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


کلاسیک‌های نو سینما


کلاسیک‌های نو سینما
کلاسیک چگونه ساخته می‌شود؟ ستایش هنر و فضیلت موتسارت و هومر. غالبا پرسش این است که چه کسی اول ایده‌های بزرگ را خلق کرده است. می‌گویند «نویسندگان معمولی به هیچ‌وجه مایل نیستند که گفته شود آنان به رقابت با شکسپیر یا دانته برخاسته‌اند». به نظر البته شوخی می‌رسد چونکه این روزها «بونو» با «بتهوون» رقابت دارد و یک هنرمند زنده مانند استیون اسپیلبرگ رقیب گریفیث یا هیچکاک است. طی ۲۵ سال گذشته فیلمسازهایی صاحب فکر و اندیشه،‌ آثاری به وجود آورده‌اند که احتمالا می‌تواند کلاسیک‌های آینده سینما باشند. شاید این انتخاب‌ها تا حدودی شخصی به نظر آید. خب، باشد. چه عیب دارد؟ می‌توانید کلاسیک‌های خودتان را از ۲۵ سال قبل به این طرف- به سلیقه خودتان- انتخاب کنید. می‌بینید که «پالپ فیکشن» یا «نجات سرباز رایان» و یا «رفقای خوب» در بین کلاسیک‌های نوی ما نیست. نگران نشوید. ۲۵ سال دیگر معلوم می‌شود ما درست گفته‌ایم یا نه.
۱) «تایتانیک» (۱۹۹۷)- Titanic: فیلمی از یک فاجعه که به صورت هنر محبوب عامه درآمد. لئوناردو دی‌کاپریو و کیت وینسلت عشقی شاعرانه را بر پرده نشاندند اما زیبایی حماسه جیمز کامرون در حادثه نفسگیری بود که حتی کوه یخ هم نتوانست آن را درهم بشکند. در «تایتانیک» مرگ است که عشق را جاودان می‌سازد. غرق آن کشتی عظیم- که احساس واقعی بودن را برمی‌انگیزد- یکی از بزرگ‌ترین جلوه‌های ترس و زیبایی در سینماست.
۲) «سه‌گانه ارباب حلقه‌ها» (۲۰۰۳-۲۰۰۱)- The Lord of the Rings Trilogy: پیتر جکسن غیرممکن را ممکن ساخت. او رمانی فیلم‌نشدنی را به فیلم برگرداند. به شمایل یک شعبده‌باز از دیدگاهی تاریک بی‌آنکه به جی‌آر‌آر تالکین بیندیشد، سه‌گانه‌ای ۹ ساعته بر تصویر نشاند. چنان محکم که گویی تمامی‌اش یک فیلم است. با بهره‌گیری کافی از حقه‌های کامپیوتری و مجزا ساختن شخصیت‌ها، یک فانتزی هیولاوار تجاری به‌وجود آورد.
۳) «حس ششم» (۱۹۹۹)- The Sixth Sense : با آغاز و پایانی غیرمنتظره ام‌.نایت شامالان موفق شد یکی از بهترین ترسناک‌های سینما را خلق سازد. چنان با ظرافت و زیبایی مضامین را کنار هم چیده بود [با دیالوگ‌ ماندگار پسر بچه: «من مرده‌ها را می‌بینم»] که در کمتر فیلمی سابقه داشت. شامالان به کمک بروس ویلیس در یکی از قوی‌ترین بازی‌هایش توانستند «روح» را باورپذیر سازند.
۴) «جلیقه تمام‌فلزی» (۱۹۸۷)- Full Metal Jacket: جهنم جنگ را می‌شد آشکارا در این اثر تکان‌دهنده استنلی کوبریک حس کرد. هیچ یک از آثار منتسب به جنگ بیهوده ویتنام [حتی «شکار گوزن»] نتوانسته بود فضا و انسان‌ها را آنقدر سهمگین و هولناک بر پرده آورد.
۵) «نابخشوده» (۱۹۹۲)- Unforgiven: جامعه‌ای تاریک از طریق فضای سیاه غرب کهن به وسیله کلینت ایست‌وود به درخشندگی تمام به نمایش گذاشته شد. خود او- در قالب مرد نیک‌سرشت- و در برابر مورگان فریمن- مرد بدسرشت ماجرا- پرده از فساد و تباهی شهر برداشتند.
۶) «تلما و لوییز» (۱۹۹۱)- Thelma & Louise: پس از «ایزی رایدر»- که سرود تلخ نابرابری‌های دهه ۶۰ بود- این‌بار دو زن طغیانگر انتقام بازستانند. ریدلی اسکات به پایانی مصیبت‌بار اما پیروزمندانه دست پیدا کرد.
۷) «مولن روژ» (۲۰۰۱)- Moulin Rouge: با بهره‌گیری گستاخانه از موسیقی و بی‌پروایی در ترسیم یک رومانس اثیری، این موزیکال مدرن فیلمساز با ذوق استرالیایی باز لورمن تمامی ‌شور و تنش موزیکال‌های قدیم را یکجا در خود گردآورد و آن را به دنیای امروز وصل کرد.
۸) «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱)- Silence of the Lambs: فیلم سریال کیلر جاناتان دمی آنقدر تازه بود که به عنوان بهترین فیلم سال اسکار گرفت و جودی فاستر به نقش مامور اف‌بی‌آی در مواجهه با هیولایی چون آنتونی هاپکینز (در قالب هانیبال لکتر آدمخوار) مخاطب را یخ‌زده برجا می‌نهاد.
۹) «بازیگر» (۱۹۹۲)- The player: پس از افت ناگهانی در دهه ۱۹۸۰، رابرت آلتمن به افتخارهای گذشته بازگشت و در جست‌وجوی جوی هزلی درباره هالیوود از طریق دوربین بی‌قرار نشانه همیشگی کارش و شخصیت‌پردازی‌های شفاف یکی از بزرگ‌ترین آثارش- در مایه شاهکارهای دهه ۷۰- را به وجود آورد.
۱۰) «ماه‌زده» (۱۹۸۷)- Moonstruck : عشقی‌ شگفت‌آور بر زمینه طنزی دلپذیر، این اثر کمدی رمانتیک نورمن جویسن را در مرتبه‌ای بالاتر از دیگر همنوع‌هایش قرار داد. بازی خارق‌العاده شر و ارتباط عشق/ نفرت اما تلخ و شیرین با نیکلاس کیج به یادماندنی است.
۱۱) متریکس (۱۹۹۹)- The Matrix: «اصلا متریکس یعنی چه؟» پاسخش را امروز می‌دانیم و در حقیقت پدر خلف دو دنباله ناخلف است. اما نخستین سفر برادران واشووسکی از درون واقعیتی مجازی، به یک فیلم کلاسیک حادثه‌ای انجامید که در آن گلوله‌ها و مغزها یکی شدند.
۱۲) زن زیبا (۱۹۹۰)- Pretty Woman : از آن قصه‌های سیندرلایی و افسانه‌ای با ماجرای عاشقانه و احساسی میان یک زن خیابانی و یک دیپلمات- هرچند قراردادی- معذلک با نگاهی به آغاز فرهنگ پست فمینیستی که بیش از هر چیز دیگر ما را دلباخته دو بازیگرش جولیا رابرتز و ریچارد گیر می‌کرد.
۱۳) تابش ابدی ذهنی پاک (۲۰۰۴)- Eternal Sunshine of The Spotless Mind: آیا دانشمندان توانسته‌اند حقیقتا روش و طریقه‌ای ابداع کنند تا بتوانند خاطرات گذشته یک عشق ناخوشایند را از ذهن پاک سازند؟ آنچه آشکار است اینکه باید به آنها گفت به آن قسمت از ذهن نباید دست بزنند و فیلمنامه‌نویس چارلی کافمن ذهن را طی دو ساعت در هم می‌ریزد.
۱۴) شیرشاه (۱۹۹۴)- The Lion King: با موسیقی هانس زیمر و فضای دلپذیر آفریقایی که انیماتورهای دیزنی خلق کرده‌اند و طرحی از بلندپروازی‌های «هملت»‌وار، نه‌تنها کودکان بل بزرگان را هم تحت تاثیر قرار می‌داد.
۱۵) فهرست شیندلر (۱۹۹۳)- Schindiers List: حکایتی خردکننده و ویرانگر درباره فداکاری نامحتمل که در چهره شیطانی بروز کرده است. این اثر بسیار طولانی سیاه و سفید استیون اسپیلبرگ بدون تکیه بر ستارگان نامدار، هولوکاست را به تصویر کشیده است.
۱۶) شرک (۲۰۰۱)- Shrek: این نقاشی عروسکی از یک غول سبز زشت اما با باطنی زیبا و با صدای گیرای مایک مایرز، برطبق فرمول همیشه دیزنی و موسیقی متن نشاط بر‌انگیز، دل‌ها را به تسخیر در‌آورد.
۱۷) گلادیاتور (۲۰۰۰)- Gladiator: رم باستان این‌بار در میدانی از شمشیربازی پرتنش، جلوه‌ای تازه در سینما بروز داد. [هرچند می‌دانیم که ریدلی اسکات این حماسه انتقامی هیجان‌آور را در انگلستان و مراکش فیلمبرداری کرده بود]. راسل کرو به نقش «ماکسیموس» نه فقط یک سلحشور بلکه به‌گونه‌ای اسطوره‌ای قهرمان قلب‌ها شد.
۱۸) مرد باران (۱۹۸۸)- Rain Man: آنچه از یک اثر لذت‌بخش عامیانه- بداعت در قصه‌پردازی و درام‌های انسانی- در سینمای امروز غایب است در این فیلم که چندین اسکار هم گرفت، وجود داشت. داستین هافمن نقش آن عقب‌مانده را که زیاد می‌دانست با توانایی بازی کرد.
۱۹) هنا و خواهرانش (۱۹۸۶)- Hannah and Her Sisters: «آنی‌ هال» و «منهتن» فیلم‌های شاخص وودی آلن بودند اما این یکی به روشن‌ترین و تاریک‌ترین شکل نگاه به عشق، ازدواج، خداوند و زندگی داشت، و به غایت پرمایه و عمیق
۲۰) کار درست را انجام بده ‌(۱۹۸۹)- Do the Rhingt Thing: وقتی آهنگ رزی پرز «با قدرت ستیز کن» ‌در تیتراژ آمد، فیلم نشان داد خاص و نامتعارف است. اسپایک لی ما را به دنیایی تاریک و غم‌زده- تنها از طریق ترسیم یک خیابان شهر- برد و با صحنه‌هایی دینامیک و پرتعلیق نفس‌ها را در سینه حبس کرد.
۲۱) ببر خیزان، اژدهای پنهان (۲۰۰۰)- Crouching Tiger/ Hidden Dragon: یگانه فیلم موفق خارجی در دنیاست [فقط در آمریکا بیش از ۱۰۰ میلیون فروش رفته است.] حماسه آنگ‌ لی با هنرهای رزمی- که کمتر در جایی دیده شده- نوع بدیعی از نبردهای خیره‌کننده را به نمایش گذارد.
۲۲) داستان اسباب‌بازی (۱۹۹۵)- Toy Story:این نخستین فیلم عروسکی کامپیوتری نشان از تبحر و مهارت تکنیکی هنرمندان «پیکسار» داشت و زندگی‌های پر رمزوراز را به روشنی و گرمای واقعی ترسیم می‌کرد. طنز و مایه‌های نشاط‌آور آن سیراب‌کننده بود.
۲۳) یادآوری (۲۰۰۱)- Memento: فیلم مستقل یگانه‌ای که قصه‌اش را (با رجعت به قبل و بعد) به صورت غیر قراردادی بازگو می‌کرد و قهرمان نوآر آن به علت از دست دادن حافظه خود برای مدتی کوتاه، در عذاب بود. فیلم در فرم سینما تغییر به وجود آورد و موقعیت کریستوفر نولان را تثبیت کرد.
۲۴) پیانو (۱۹۹۳)- The Piano: تنها همان پنج دقیقه، زمانی که هالی هانتر پیانیست لال دوبار به زیر اقیانوس سفر می‌کند- یک‌بار واقعی و بار دیگر تخیلی- کافی است که این اثر عمیق و زیبای زنانه جین کمپیون را از یاد نبریم.
۲۵) پروژه بلر ویچ‌ (۱۹۹۹)- The Blair Witch Praject: نوع غریبی از یک دکومانتر آلا هیچکاک که در آن ترس- بدون آنکه چیزی مشهود باشد- در نهایت وجود مخاطب نفوذ می‌کند. با پرداختی آماتوری که بعدتر شیوه‌ای جدید در سینمای وحشت شد.
پرویز نوری
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید