سه شنبه, ۱۷ مهر, ۱۴۰۳ / 8 October, 2024
مجله ویستا
خشونت علیه کودکان، ازدواج در میان جوانان
● مبانی نظری خشونت در خانواده علیه کودکان
در بخش نخست این نشست، دکتر ساروخانی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: بحث درباره پدیده خشونت علیه کودکان مسأله بسیار مهمی است؛ چرا که از یک سو، این جریان در دنیای امروز بسیار رایج است و از سوی دیگر، روند افزایش آن بسیار بالاست. به عنوان مثال، در استرالیا در سال ۱۹۹۸ حدود ۸ هزار مورد آزار کودکان کمتر از ۱۷ سال در میان خانوادههای جمعیت کمتر از ۴ میلیونی وجود داشته است. در انگلستان نیز بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۴، ۱۱ هزار مورد از این دست گزارش شده است که در سال بعد تقریباً این رقم دو برابر میشود. این در حالی است که البته آمارهای دیگری نیز در مورد شدت آزار وجود دارد. به همین دلیل است که انجمنهای حمایت از کودکان و مراکز بینالمللی در این زمینه به وجود آمدهاند.
وی تاکید کرد: تاثیر این مساله بر تعیین سرنوشت یک جامعه به هیچوجه قابل انکار نیست؛ چرا که وقتی شما از ابتدا کودکی را با تنبیه و شکنجه بزرگ میکنید، نباید انتظار داشته باشید که این کودک در بزرگسالی یک شهروند متعادل شود. درواقع، آزار کودکان باعث میشود کودک در دادگاه خود والدین تنبیهگر را محکوم کرده و آنها را به هیولا تبدیل میکند و این مسأله باعث به وجود آمدن فاصله میان عزیزترین افراد خواهد شد. به تعبیر دیگر، بنا بر تحقیقات زیادی که انجام شده و سنت دیرینهای که وجود دارد، همواره دیکتاتور قربانی دیکتاتور دیگری است.
ساروخانی در ادامه با بیان اینکه در ذهنیت و سنت انسان گذشته، به نوعی کودک جزئی از مایملک خانواده به حساب میآید و اصالت فردی تقریباً به کلی وجود ندارد؛ به بیان مثالهایی از سوابق تاریخی در این باره پرداخت و گفت که در بسیاری از موارد، این مساله حتی در قتل کودکان نیز تاثیرگذار بوده است. او تأکید کرد که ما تئوری Victimization یا "بزهزدگی" را برای سنین بالا داریم؛ مثلاً اگر از کسی دزدی شود، خود او نیز به دلیل مراقبت نکردن از مال خود تا حدی مقصر است ولی این مسأله در مورد کودک صادق نیست.
وی در بخش دیگری از بحث خود، گفت: هر نوع آزار جسمی، روحی، فیزیکی، جنسی و سوء استفاده و حتی بیتوجهی و بدرفتاری با کودکان زیر ۱۸ سال توسط فردی که حضانت و سرپرستی کودک را به عهده دارد، کودکآزاری تعریف میشود. علاوه بر این، در گونهشناسی کودک آزاری در خانواده، بحث از کودک آزاری عاطفی نیز مطرح است و بنا بر آن، هر رفتار ناپسندی که بر روح و روان کودک تأثیر منفی داشته باشد؛ نوعی آزار کودکان محسوب میشود. همچنین بیتوجهی پدر و مادر به کودک و برخورد منفعلانه با او نیز نمونهای دیگر از مصادیق این مساله اجتماعی است.
مدیر گروه جامعهشناسی خانواده انجمن جامعهشناسی ایران، در ادامه با طرح این سؤال که "چه عواملی موجب این پدیده زشت انسانی و خطرناک در سرنوشت جامعه میشود؟"، به بیان برخی دیدگاههای نظری در این زمینه پرداخت. او گفت: برخی معتقدند اساس نظام پدرسالار باعث بروز این مسائل میشود و در چنین شرایطی، جامعهپذیری جز با اعمال تحکم، فشار و تحمیل ممکن نیست. در عین حال باید به خاطر داشت که خشونت علیه کودکان همیشه در جهت اهداف منفی نیست ولی مسأله اساسی در این بحث، شیوه عمل است که حتی گاهی در خلاف جهت هدف مورد نظر عمل میکند. چنین روشی براساس دیدگاههای روانشناسی فروید میتواند به تولید عقده ادیپ و شخصیت اتولیتر بیانجامد. همچنین بر اساس تئوری دیگری، خشونت در فرهنگ خرد تبلور پیدا کرده و شناخته میشود. نظریه منابع نیز بیان میکند که در خانواده، قدرت به کسانی تفویض میشود که منابع بیشتری را به خانه بیاورند و چون کودکان هیچ دستاوردی ندارند، ناچار مظلومان خانواده هستند؛ بنابراین مورد آزار قرار میگیرند. در تئوریهای غیرساختارگرا گفته میشود فردی که خشونتی نسبت به کودک اعمال میکند، دچار نوعی بیماری روانی است. در کنش متقابل نمادین نیز برای بررسی این مساله، تنها به فرد نگاه نمیشود بلکه روابط او با دیگر افراد مورد توجه قرار میگیرد. کارکردگرایان هم در این میان معتقدند که خشونت علیه کودکان کارکرد خاصی داشته و به نوعی در خانواده ایجاد تنوع رفتاری میکند.
دکتر ساروخانی همچنین با اشاره به نظریات فمینیستی، یادگیری اجتماعی، نظریه نقشها، نظریات آسیبشناختی روانی و نظریات روانشناسی به عنوان دیگر تئوریهای مطرح در این زمینه، به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: در دیدگاه من که تحت عنوان "درآمدی بر نظریه عمومی خشونت علیه کودکان" مطرح شده، نخست طرح ژنتیک و فیزیولوژیک، دوم طرح تکاملی و سوم طرح روانشناختیگرایی و در عین حال طرح انتزاعگرایی مطرح است. به گونهای که به نظر من، پدیده خشونت علیه کودکان پدیدهای چند عاملی و شبکهای است. براساس این نظریه، خانواده را نمیتوان از بستر جامعه جدا کرد و اساسا در جامعهای که ارزشهای کودک آزاری و پدر سالاری وجود دارد، نمیتوان از خانواده انتظار زیادی داشت. درعین حال، باید تاکید کرد که پدیده فرهنگی، پدیدهای اعتباری و نسبی بوده در امتداد تاریخ مطرح است. من در نظریات خود به سراغ بینشهای کیفی رفتهام و فکر میکنم در تئوری سازی برای خشونت علیه کودکان گریزی از تحلیلهای کیفی نیست.
وی ادامه داد: به نظر من، عمل خشونت علیه کودکان از یک سو ناشی از دیدی بنیادی است. بر این اساس، خشونت علیه کودکان را میتوان در گونهشناسی تام - جزئی، نسبی ـ تفاضلی و تامیت ثانونی و تفاضلی ثانوی دستهبندی کرد. علاوه بر این در کنار کودک، سنت خانواده و سرمایه فرهنگی نیز بسیار مهم هستند. در عین حال در این مدل سرمایه اقتصادی نیز مهم است؛ بدین معنا که خواه ناخواه جزئی از بار فشار اقتصادی خانواده به کودک نیز اعمال میشود و برای آسیب شناسی مساله کودک آزاری در خانواده، لازم است که همه این مسائل در کنار هم مورد بررسی قرار گیرند.
بررسی علل افزایش سن ازدواج در ایران
در ادامه نشست گروه جامعهشناسی خانواده، دکتر امید علیاحمدی موضوع دیگری را با عنوان علل افزایش سن ازدواج در کشور مطرح کرد. وی ابتدا مهمترین سوالات خود را در ارتباط با موضوع که منجر به انجام پژوهشی در این زمینه شده، اینگونه شمرد: آیا اساساً مسألهای اجتماعی باعث بالا رفتن سن ازدواج در جامعه ما شده است؟ در این صورت، چه عواملی در پیدایش این پدیده مؤثر بوده و کدام راهحلها پیشبینی شده است؟ علاوه بر این، در ابهامات مفهومی مطرح است که چه تفاوتی میان تأخر در ازدواج، تنگنای ازدواج و ... افزایش سن ازدواج وجود دارد؟ آیا تأخیر در ازدواج یک مسأله یا بحران اجتماعی است؟ و آیا وظیفه کارگزاران اجتماعی و جامعهشناسان در این مسیر یکسان است؟
وی همچنین گفت: بر این اساس چند اشکال را میتوان در مفهوم تأخیر ازدواج مطرح کرد. از جمله اینکه آیا به تأخیر انداختن زمان ازدواج با میل شخصی باز همان مسأله تأخیر در ازدواج است؟ براساس چه معیاری سن ازدواج در ایران بالا رفته است؟ آیا حفظ سن ازدواج به شکل سنتی آن موجب تولید ناهنجاری اجتماعی نخواهد شد؟ آیا در گذشتههای تاریخی نیز بالا رفتن سن ازدواج، تأخیر تلقی میشد؟ آیا برای هر دو جنس، بالا رفتن سن ازدواج به یک اندازه به عنوان مسأله تلقی میشود؟ آیا تأخیر ازدواج فقط به معنای به تعویق افتادن مناسبات جنسی است و یا مسأله تعویق تشکیل خانواده نیز مطرح است؟ و آیا اقدامات انجام شده توانسته است در روند تأخیر در ازدواج مؤثر باشد؟
دکتر علیاحمدی خاطرنشان کرد: هنجارهای دینی و عرفی زیادی در جامعه ما به شکلی بسیار سختگیرانه برای روابط میان دو جنس تعریف شدهاند. این در حالی است که تغییر معناشناختی و جایگاه روابط جنسی در زندگی، تنوع و شیوع بیماریهای مقاربتی، افزایش عوامل رسانهای تحریک جنسی و ... نگرانیهایی را در جامعه به وجود آورده است. در مروری بر برخی تحلیلهای نظری، شاید بتوان گفت که اساس همه این موضوعات در مسأله مدرنیسم و تحولات ناشی از آن مطرح است. در دیدگاه گیدنز، صنعتگرایی، سرمایهداری و تسلط ارزشهای سرمایهمدارانه، تقویت نهادهای نظارت اجتماعی، قدرت سازماندهی و پویایی نهادهای عصر تجدد و جهانی شدن از جمله ویژگیهای دوران مدرنیته شناخته میشوند. همچنین در اندیشه این نظریهپرداز اجتماعی، علل پویایی و تحرک خارق العاده عصر تجدد با سه عامل شناخته شدهاند؛ جدایی زمان و فضا که بسیاری از پدیدههای محلی را به وقایعی جهانی تبدیل کرده است، ساختکارهای تکهبرداری شده (نشانههای نمادین و نظامهای کارشناسی)، بازتابندگی نهادین یا حساسیت فوقالعاده سازمانهای جامعه مدرن برای پذیرش تغییراتی که براساس مشاهدات به سرعت در خانواده منعکس میشوند.
وی افزود: اگر دیگر ویژگیهای مدرنیسم مثل خردگرایی، فردگرایی، افسونزدایی، پوچگرایی و دگرگونی را نیز در نظر بگیریم، باز هم در هر کدام از آنها میتوانیم تحولات را توضیح دهیم اما مساله آنجاست که مدرنیته و ابعاد مختلف آن، بدون واسطههای تغییر مانند شهرنشینی، کاهش نفوذ نظام خویشاوندی، تحرک جغرافیایی، تکنولوژی و تکنولوژی اطلاعات، اشتغال زنان، جنبش حقوق زنان و تنوعپذیری نهادهای اجتماعی نمیتوانستند در خانواده مؤثر باشند. به بیان دیگر، تغییری که در جامعه مدرن اتفاق افتاده، باعث شده برخی ویژگیهای ازدواج در جامعه سنتی، مانند نوع انتخاب همسر و دخالت در آن، ازدواجهای فامیلی، چند زنی، قابلیت فرزندآوری، پایین بودن سن ازدواج، فاصله سنی زن و مرد، پدیده ازدواج مجدد و ... تغییر کنند.
علیاحمدی در بخش دیگری از سخنان خود، به بیان تحلیل مساله در سطحی میانی پرداخت و در این زمینه با اشاره به دیدگاه میشل فوکو، گفت: فوکو معتقد است که با تزاید جمعیت در غرب، این موضوع به امری حکومتی تبدیل شد و در پی آن تجسس در امور جنسی مردم، راه را برای تبدیل امری خصوصی به موضوعی حکومتی فراهم کرده و در پی آن امور جنسی گفتمانی شده است. به اعتقاد من، این مسأله در پیدایش مسأله تأخیر در ازدواج در ایران مؤثر بوده و این موضوع را بیشتر به گفتمانی دولتی حکومتی مربوط کرده است.
وی ادامه داد: دیدگاه دیگر در این سطح از تحلیل، بر گرفته نظریات گیدنز است که طی آن، کاهش نفوذ گروههای خویشاوندی، انتخاب آزادانهتر همسر، به رسمیت شناخته شدن حقوق زنان و خانواده، کاهش ازدواجهای خانوادگی، آزادی جنسی و توجه به حقوق کودکان، از جمله تغییرات عمدهای است که در خانواده اتفاق افتاده است. کاستلز نیز معتقد است که تغییراتی که در حوزه کار یا آگاهی زمان اتفاق افتاده، به واسطه اقتصاد اطلاعاتی جهانی و دگرگونی تکنولوژیک، در تولید مثل بشر و دگرگونی خانواده پدرسالار موثر بوده است. او بر این اساس، به تأخیر انداختن سن ازدواج و زندگی مشترک بدون ازدواج را از جمله نشانههای بحران در خانواده میداند.
دکتر علیاحمدی پس از بیان این نظریات، با اشاره به پژوهش خود در این زمینه گفت: شواهد نشان میدهند که سن ازدواج در ایران نسبت به سالهای گذشته افزایش پیدا کرده اما این مساله مختص کشور ما نیست و عمدتا کارگزاران اجتماعی در دیگر نقاط دنیا این پدیده را یک مساله و یا بحران اجتماعی نمیدانند. علاوه بر این، آمارها نشان میدهند که در ایران و بسیاری دیگر از کشورها فاصله سنی زوجین در حال ازدواج و همچنین پراکندگی یا انحراف معیار سن زنان در هنگام ازدواج در حال کاهش است. از سوی دیگر ازدواج زودرس در سالهای اخیر سیری نزولی داشته است.
وی در بیان تفاوتهای کشور ما با جوامع دیگر گفت: برخلاف بسیاری از کشورهای جهان، درصد زندگی مشترک خارج از ازدواج به هر دلیل در ایران بالا نیست. همچنین میزان سقط جنین بسیار کم است و نرخ رشد جمعیت نیز در ایران مثبت بوده یعنی نیاز به اقداماتی برای افزایش جمعیت در ایران وجود ندارد. از سوی دیگر، نرخ تجرد قطعی در کشور ما در مقایسه با سایر کشورها چندان بالا نیست اما نگرانیهایی در حوزه مناسبات بین دو جنس وجود دارد.
این جامعهشناس با اشاره به برخی آمارهایی که در این زمینه وجود دارد، گفت: در تحقیقات ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سالهای ۸۰ و ۸۲، میانگین سن مناسب برای ازدواج مردان، از نظر پاسخگویان، ۲۵ سال و برای زنان ۹/۲۰ سال شناخته شده است. همچنین در بین حدود ۴۵۰۰ نفر از شهروندان ایرانی، حدود ۵۲% با اولویت ازدواج فامیلی مخالف بودهاند. در مورد معاشرت پسر و دختر قبل از ازدواج، حدود ۳۸% اعلام موافقت کرده و حدود ۲۹% از افراد جامعه در مورد خواستگاری دختر از پسر برای ازدواج گزینه موافق را انتخاب کردهاند. حدود ۹۲% نیز مخالف تعدد زوجات بودهاند. این آمارها همچنین نشان میدهند که نگرشهای مربوط به کار زنان در خارج از خانه نیز بسیار متحول شده است. به همین نسبت ۴۶% افراد مساله طلاق و ۵۶% روابط نامشروع را به عنوان مسائل جدی اجتماعی میشناسند. این بدان معناست که با وجود آنکه بسیاری از افراد اعلام کردهاند که در ایران با موضوعی جدی با عنوان روابط نامشروع مواجه هستیم، اما میتوان گفت که در همه این موارد شاهد بروز تحولات جدی در نگرش افراد جامعه هستیم.
وی در جمعبندی از سخنان خود، چند عامل تاثیرگذار در مسأله تأخیر در ازدواج را تغییر در هویت جنسی زنان، باز تعریف زنانگی شامل تمایل به اشتغال، تحصیل و مواردی از این قبیل، بازتعریف مردانگی که با مشکلات اشتغال و بیکاری، بلوغ اجتماعی دیررس همراه است و هزینههای گزاف، شرایط سنگین ازدواج و ... معرفی کرد. به گفته او، در این زمینه، باید به تغییرات کلان در جامعه نیز توجه داشت و بر همین اساس، عدم ثبات در بازار اشتغال و تسلط ارزشهای اقتصادی را از جمله تحولات اقتصادی تاثیرگذار میتوان شمرد. در حوزه تغییرات سیاسی نیز دخالت و نظارت دولت بر افکار عمومی، حکومتی شدن امور جنسی، شکاف ارزشهای رسمی و غیررسمی، نظارت و تهدید عرصه عمومی و ... قابل ذکر است. در زمینه تحولات فرهنگی هم میتوان به تغییر در الگوها و هنجارهای ازدواج، دنیاگرایی در گزینش اهداف زندگی، لذتگرایی و تنوعطلبی، تغییر در تعریف حدود اخلاق جنسی، تنوعپذیری ملاکهای زیباشناختی و ... اشاره کرد. در میان تغییرات اجتماعی نیز در تحلیل این مساله، کاهش سرمایه اجتماعی، تغییر در ملاکهای منزلت اجتماعی، جدایی و تفکیک هر چه بیشتر جنسیتی، ناچیز بودن و عدم گسترش کافی عرصه عمومی، ناکارآمدی خانواده در حمایت از جوانان و به طور کلی ضعف شبکههای حمایت اجتماعی، ضعف نظامهای تأمین اجتماعی، دسترسی سهلتر برای داشتن مناسبات جنسی خارج از زناشویی، عدم توازن در توزیع فرصتهای اجتماعی بین دو جنس، گسترش و تنوعپذیری شیوههای ارتباط بین دو جنس و ناکارآمدی شیوههای نظارت قابل بررسی و در نهایت در عرضه تغییرات جمعیتشناختی، به هم خوردن توازن دو جنس در بازار ازدواج، افزایش سن اولین ازدواج و عدم توازن جمعیت جنسی مهاجران داخلی و بینالمللی نیز قابل اشاره است.
دکتر علیاحمدی در پایان این بخش از سخنان خود، تاکید کرد که پدیده تأخیر ازدواج پدیدهای پیچیده است که سطوح مختلف کلان و میانی و خرد و به طور کلی، تغییرات در تمام ابعاد اجتماعی در جامعه بر روی این تحول مؤثر بوده است. بنابراین برای نگاهی دوباره و تحقیقی ژرف کاوانه در مورد آن، باید موضوع را بیش از گذشته مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
او همچنین در پاسخ به پرسش "چه باید کرد؟"، گسترش فضای عمومی و تنوع بخشیدن فرصتهای تعامل اجتماعی بین دو جنس، دخالت کمتر دولت در حوزه عمومی و خصوصی، کاهش شکاف ارزشی دولت و مردم، تقویت شبکههای حمایت اجتماعی و سعی در تقریب تعاریف، ارزشها و هنجارهای ازدواج توسط گروههای مرجع کارشناسی، دینی و سیاستگذاران اجتماعی را از جمله مهمترین راهکارها در این زمینه دانست.
منبع : انجمن جامعه شناسی ایران
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست