چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

دکامرون - Il Decamerone


دکامرون - Il Decamerone
سال تولید : ۱۹۷۱
کشور تولیدکننده : ایتالیا، فرانسه و آلمان‌غربی
محصول : آلبرتو گریمالدی
کارگردان : پی‌یر پائولو پازولینی، بر مبنای داستان‌هائی نوشته جووانی بوکاچو.
فیلمنامه‌نویس : پی‌یر پائولو پازولینی، بر مبنای داستان‌هائی نوشته جووانی بوکاچو.
فیلمبردار : تونینو دلی کولی
آهنگساز(موسیقی متن) : انیو موریکونه و پازولینی
هنرپیشگان : فرانکو چیتی، نینه‌تو داوولی، آنجلا لوچه، پاتریتسیا کاپارلی، یووان یووانوویچ، جانی ریتزو، سیلوانا مانگانو و پازولینی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۱ دقیقه.


هشت داستان از دکامرونِ بوکاچو. آندروچو اهل پروجا: زنی که ادعا می‌کند خواهر گم‌شده «آندِروچو» (داوولی) است، اموال او می‌دزدد. «آندروچو» نیز به دو دزد که می‌خواهند به قبر کاردینالی دستبرد بزنند، ملحق می‌شود. آنان «آندروچو» را به درون تابوت سنگی می‌فرستند تا حلقه انگشتر مرده را بیاورد، ولی بعد در را به رویش می‌بندند. فردای آن روز کشیشی در تابوت را باز می‌کند، و وقتی «آندروچو» پایش را گاز می‌گیرد، کشیش از ترس فرار می‌کند و اجازه می‌دهد «آندروچو» با انگشتری که به دست آورده، برود. موزتو و راهبه‌ها: «موزتو» که وانمود کرده کر و لال است، در صومعه‌ای باغبان می‌شود. راهبه‌ها یکی‌یکی با اعتماد به سکوت همیشگی او، سعی می‌کنند اغوایش کنند. «موزتو» که از این وضع خسته شده، وقتی خود مادر روحانی با شکرگزاری برای شفاء او، اصرار می‌کند که «موزتو» به‌عنوان قدیس در صومعه بماند.
پرونلا: «پرونلا» (لوچه) ‌که زود آمدن شوهرش به خانه جاخورده، محبوبش را در یک کوزه بزرگ پنهان می‌کند. وقتی شوهرش می‌گوید که پول خوبی برای کوزه به او پیشنهاد کرده‌اند، «پرونلا» می‌گوید که خودش پیشنهاد بهتری دریافت کرده و خریدار هم الآن در کوزه دارد امتحانش می‌کند. محبوب بیرون می‌آید و وقتی شوهر برای تمیز کردن کوزه به داخلش می‌رود، «پرونلا» و محبوبش به مغازله‌شان ادامه می‌دهند.
چاپِلِتو: «چایلتو» (چینی) مردی لاابالی و بدنام است که پدرش او را برای تجارت به شهری در شمال اروپا می‌فرستد. اما آنجا بیمار می‌شود و از کشیشی می‌خواهد تا به اعترافات طولانی و قلابی او گوش بدهد، کشیش آنقدر تحت تأثیر قرار می‌گیرد که سیسیلی، دل‌باخته فقیر خواهرشان را می‌کشند. دختر محل دفن محبوبش را پیدا می‌کند و پس از بازکردن در قبر به کمک ندیمه‌اش سر جسد را جدا کرده و آن را در ظرفی از ریجان پنهان می‌کند. کاترینا: «کاترینا» پنهانی ترتیبی می‌دهد تا شب را با محبوبش، «ریکاردو»، روی تراس خانه‌شان بگذراند. صبح روز بعد، پدر و مادرش خشمگینانه آن دو را می‌بینند، ولی وقتی می‌فهمند که «ریکاردو» دوک جوان مانتوآست، او را می‌بخشند، به شرط این که با «کاترینا» ازدواج کند. تینگوچو و میوچو: دو جوان عیاش نگران عقوبت پس از مرگ هستند. پس از آنکه یکی از آن دو، «میوچو»، بر اثر زیاده‌روی در هرزگی می‌میرد، روحش بر «تینگوچو» ظاهر می‌شود تا به او اطمینان دهد که با آنکه اکنون در جهنم است، اما برای هرزگی‌هایش مجازات نشده است. در اینجا «تینگوچو» شادمانه به سراغ محبوبه‌اش می‌رود. دون جانی: کشیشی، زن و شوهر دهقانی را متقاعد می‌کند که می‌تواند زن را به یک اسب تبدیل کند و پس از جلب موافقت آن دو، از زن می‌خواهد که لباس‌هایش را درآورد. به‌زودی شوهر در کمال تعجب می‌بیند که کشیش قصد دست‌درازی به همسرش را دارد.
* فیلمی اپیزودیک برمبنای داستان‌های قرون وسطائی از دکامرونِ بوکاچو (به جز «چاپِلتو»). نخستین و بهترین از سه گانه قرون وسطائی پازولینی (دو قسمت دیگر: داستان‌های کنتربری، 1972 و هزار و یک شب، 1974). شاهکاری از دوره پایانی فعالیت هنری استاد و نقطه ایده آلی برای رسیدن به ساختار مورد نظر هنرمند آنگونه که در آثار پیشینش در جست‌وجوی آن بود: جهانی هجوآلود، بی‌پروا و هراس‌آور. با بازی بازیگران غیرحرفه‌ای. پازولینی در این فیلم آگاهانه از پیچیدگی‌های تمثیلی تئورما (1968) و خوکدانی (1969) دور شده است و به دنیائی تخیلی که «سرزمینی» وجدآمیز، پُر از انسان و سرشار از روشنائی است رو آورده است. فیلم را نشانه‌ای برای شیفتگی پازولینی به زندگی در قرون وسطا تعبیر کرده‌اند، اما به دور از همه این تفاسیر، توصیف خود او از زبان نقاش، «جوتو» - که خود پازولینی نقش او را بازی می‌کند و در فاصله اپیزودها ظاهر می‌شود - زمانی که نقاش دیواری‌اش را کامل کرده است، بیش از هر چیز به شخصی بودن دنیائی که خلق کرده حکم می‌کند. آنجا که می‌گوید: «چرا یک اثر هنری را تمام کنیم، وقتی که در رویای آن بودن تا این حد لذت‌بخش است».


همچنین مشاهده کنید