چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا
همینگوی علیه دوس پاسوس
جان دوس پاسوس نخستینبار «خوزه رابلز پازوس» را سال ۱۹۱۶ در قطار شبانهای که از تولدو به مادرید میرفت ملاقات کرد.
«دوس یک بچه دیلاق نزدیکبین آمریکایی بود» فرزند ناخلف وکیلی در وال استریت و عاشق پیشهای رادیکال که مقرر بود روزی رمانهایی مانند منهتن، مدار ۴۲ درجه، پول زیاد و انتقال که همگی ماجراجوییهایی در مدرنیسم بودند را بنویسد، رمانهایی که برای مدتی او را در اوج قرار دادند. پپه رابلز نیز چپگرایی بود با کولهباری از بورژوازی.
این دو پسر با هم رفیق شدند. پپه سروانتس، ال گرسو و گاوبازی را به دوس معرفی کرد، جنازه اسپانیای پیر که به زیبایی لباس پوشیده بود و پپه و دوستاناش قصد داشتند ـ در کمال تاسف ـ آن را به خاک سپارند.
بعدها، زمانی که پپه برای اقامت به آمریکا آمد دوس مراقب او بود. اما در سال ۱۹۳۶ جنگ داخلی اسپانیا را از هم گسست و پپه برای خدمت به حکومت جمهوریخواهان به آنجا بازگشت. شبی او را دستگیر و تیرباران کردند و بعدها او را یک جاسوس فاشیست معرفی کردند. هنگامی که دوس پاسوس شروع به جستوجو در اینباره کرد، خود او نیز در مظان همین اتهام قرار گرفت. بدترین چیز این بود که ارنست همینگوی به متهمکنندگان خط میداد، کسی که دوس پاسوس از زمان جنگ جهانی اول او را دوست خود به حساب میآورد. نقطه گسست فاجعه گریزناپذیر یک دوستی تباه شده است، گسستی که به پای شرایط جنگ داخلی، دسیسههای سیاسی و سوئیت هتلهای اسپانیایی که از آنها بوی گند خیانت به مشام میرسید، گذاشته شد.
قوت صدای استفان کوچ، نظر قاطع، کنایهدار او که مناسب رماننویسی است، تابلوی درخشانی که از ستارههای بازیگری ترسیم میکند- از جمله مارتا گلهورن که پوشیده در لباس خز با گامهای محکم در خرابهها راه میرود- پاک انگاران را از زندگینامهای ادبی دلسرد خواهد کرد، اما سرگرمی تمام عیاری برای آنها فراهم میکند. در این روایت پرهیجان از اتفاقات نحس، سیاست و روانشناسی همینگوی همیشه میخواست دوس را با چاقو بزند.
روند خلاقانه او به قربانی کردن ازدواجها، دوستیها و عشاق نیاز داشت – مرگهای کوچکی که با آنها میتوانست خود را از نو بسازد و موقتا جلوی ناامیدی را بگیرد. روزهای نخست، دوس نویسندهای مشهور بود و همینگوی روزنامهنگاری ساده. اما همدیگر را حمایت میکردند. دوس همینگوی را «اولین آمریکایی صاحب سبک بزرگ» میانگاشت و همینگوی دوس را به چشم«یک حقیقتگو» میدید. در زمینه سیاست اما فرق میکردند. کوچ مینویسد«همینگوی نه فقط به سیاست رادیکال بلکه به کل سیاست بیاعتنا بود. اینگونه مزخرفات او را کسل میکرد. » روزگاری در دهه ۱۹۳۰ دوستیشان متزلزل شد «و به نحوی، اسپانیا در آن دخیل بود» سال ۱۹۳۳ جمهوری اعلام شده بود. دوس یکی از هواداران پرشور بود اما همینگوی بیشتر به گاوبازی علاقهمند بود.
هنگامی که دوس عریضهها را امضا میکرد، همینگوی کوسههای «کی وست» را به مسلسل بسته بود و مثلثهای عشقی گوناگون را به قصد دردسر امتحان میکرد. دوس مجسمه نیم تنه همینگوی را در ورودی خا نه دوستاش دید و زد زیر خنده. کوچ مینویسد «اشتباه بزرگ» همینگوی داشت از دست دوس منزجر میشد.
انتقام او طبق معمول پیچیده بود. پس از موفقیتهای اولیه، کوشید معنایی از داشتن و نداشتن به دست دهد، کوششی با بیعلاقگی بر سر چیزی که به سبک روزگار تندروانه بود و به تلخی نوشت که «بهرغم نمونه چشمگیر دوس، وقتی رمانی مینویسم باید از موضوعی به موضوع دیگر برسد. » سرانجام دوس در رمانی با نام ریچارد گوردون ظاهر شد، «مرد خودنمایی با رفتار زنانه، کسی که به هنر و سیاست تظاهر میکند، یک مازوخیست و یک آدم بیکار و بیعار» و البته نویسندهای بیمایه.
کوچ مینویسد «اشاره ضمنی همینگوی مبنی بر اینکه دوس گاهی اوقات سیاحی در رویای خودش است، ناخوشایند ولی هوشمندانه بود.» طرفداران همینگوی ممکن است تصور کنند که وصف کوچ از سادیسم و زنستیزی او بر اثر حرفهای پیش پاافتاده عوض میشود، اما او جذابیت همینگوی، شهامت و موقعیت ادبی او را ارتقا میدهد.
دوس، با وجود همه نیات خوباش، از قریحه همینگوی بیبهره بود و این خودش را – آنطور که ادموند ویلسون گفت- در گفتوگوی بدی که به نظر میرسید هیچکس آن موقع حال خوشی نداشته، نشان داد. با این همه دوس محبوب بود. همینگوی به او غبطه میخورد و دوس داشت خسته میشد.
بر حسب تصادف استالین هم تصمیم مشابهی گرفته بود. دوس، مانند دیگر آوانگاردها، کارش را به انجام رسانده بود و قرار بود به طرزی جدی تصفیه شود. (کوچ که پیش از این درباره جاذبههای استالین برای روشنفکران غربی چیزهایی نوشته بود، در اینجا از این شوخی رذیلانه بسیار لذت میبرد و به شکل ضمنی همینگوی و استالین را با هم جمع میبندد).
کوچ در حالی که با دقت از نظریه توطئه جامع فرهنگ آمریکایی اجتناب میکند، طرحی که همینگوی را به مأوا برد را تحلیل میکند. خیلی کار سختی نبود. همینگوی مردمی را که کشتن را دوست داشتند، دوست میداشت. نمایشنامه ستون پنجم «اثری استثنائا مبتذل»، دلایل موجهی برای قتلهای استالینی عرضه کرد. به راحتی متقاعد شد که دوست قدیمیاش بازیچه هیتلر بوده است. بهار ۱۹۳۸، در حالی که در حالت عادی نبود، به دوس نوشت «جک پاسوی شریف در ازای ۱۵ سنت سه بار از پشت به تو چاقو میزند و جیو وینزا (سرود ملی فاشیستها) را مجانی خواهد خواند.» او کار را با مقالهای تکمیل کرد که در آن «دیدگاهی لیبرال» را که دوستی حین دفاع از یک جاسوس فاشیست به نمایش گذاشته بود، به تمسخر میگرفت.
این جاسوس فاشیست که همینگوی میشناختاش، بعد از «یک محاکمه طولانی و دقیق» تیرباران شد. نقطه گسست پشت سر گذاشته شده بود. یک وارونگی مفهومی محقق شده بود. همینگوی الگوی جدید قهرمان چپگرا بود و دوس مظهر مصالحه؛ همه آنارشیستها در گذشته فاشیست بودند و دو به علاوه دو مساوی بود با پنج.
خیانتهای جنگ داخلی دوس را دل مرده کرد. سیاست و نویسندگیاش را ذره ذره از دست داد. اینها برای همینگوی خبر از روزگاری خوب داشت. در میانه این پاکسازیها، از میان گلولهها جرقهاش را یافت و شروع کرد به نوشتن «زنگها برای که به صدا در میآیند». ارابه موسیقی دوباره به راه افتاده بود. اسپانیا مرده بود و شاهکار دیگری در راه بود.
ترجمه: مهدیه گنجیپور
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران پاکستان دولت مجلس شورای اسلامی رئیسی حجاب سید ابراهیم رئیسی ایران و پاکستان رئیس جمهور مجلس دولت سیزدهم رهبر انقلاب
سیل سلامت طرح ترافیک تهران هواشناسی پلیس شهرداری تهران وزارت بهداشت فضای مجازی قتل سازمان هواشناسی آتش سوزی
قیمت خودرو خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا بازار خودرو ایران خودرو دلار سایپا بورس تورم ارز
کتاب تلویزیون سینمای ایران سریال رادیو فیلم تئاتر سینما فیلم سینمایی
کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان بنیاد ملی نخبگان
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین روسیه جنگ غزه چین اتحادیه اروپا ترکیه عملیات وعده صادق اوکراین
فوتبال استقلال پرسپولیس تراکتور باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس بازی رئال مادرید فوتسال بارسلونا سپاهان لیگ برتر
هوش مصنوعی ایلان ماسک همراه اول استخدام تبلیغات فناوری اپل گوگل تلگرام ناسا
سلامت روان کاهش وزن یبوست پیری صبحانه دوش گرفتن