دوشنبه, ۱۲ آذر, ۱۴۰۳ / 2 December, 2024
مجله ویستا
سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران
پس از تسلط اعراب بر ایران، در قرن هفتم میلادی و برچیده شدن خاندان پادشاهی ساسانیان، ایرانیان به چند دسته تقسیم شدند:
۱) عدهای اسلام آوردند،اما در لباس اسلام به فهرنگ و زبان و میهن خدمت کردند.
۲) دسته دیگر با پرداخت جزیه به کیش آبا و اجدادی باقی ماندند در ایران با هر گونه سختی خو کردند و دست از میهن برنداشتند. بازماندگان همین دسته از ایرانیاناند که امروز به نام جماعت زرتشتی در ایران شناخته شدهاند. زرتشتیان، در میان مردم ایران، براستی و درستی و صداقت و امانت مشهورهستند.
۳) دسته سوم، بنام پارسیان نام گرفتهاند، این مردم که اکثریت آنها در شبه قاره هند و پاسکتان روزگار بهسر میبردند، جزو طبقه اول و از شاهزادگان ایران بودند. محل سکونت ایشان خراسان بزرگ و از بزرگان پارتی بودند و به همین جهت نام پارسی بر خویشتن نهادند. این گروه آواره از وطن، از راه بندر هرمز به جانب هندوستان روانه شدند و آنطور که در روایات پارسیان، بخصوص در کتاب «قصة سنجان» آمده است با شرایطی چند به این مردم اجازة سکونت در هندوستان داده شد. برای این مردم آواره از میهن، هیچ جا مناسبتر از هند نبود. زیرا بهسوی برادران خود روی میبردند. بهجانب فرهنگ تمدنی میرفتند که با فرهنگ و تمدن گذشته خودشان، نقاط مشترک فراوانی داشت. ساکنین این دو سرزمین، از همان روزگاران بسیار دور، در بسیاری از شئون، از قبیل زبان، مذهب، آداب و اخلاق با هم مشترک بودند و پس از جدائی نیز،محل سکونتشان از هم دور نبوده است.
داستان این مهاجرت را موبدی پارسا که نامش بهمن پورکیقباد پورهرمز دیار و اهل سنجان بود در سنه ۹۶۹ یزدگردی برابر با ۱۰۰۸ هجری و مطابقه ۱۶۰۰ میلادی، تحت عنوان «قصه سنجان» برشتة نظم کشیده است. در قرن هشتم میلادی گروهی از زرتشتیان مرکب از مرد و زن و کودک با سه کشتی از خلیج فارس به سوی هند روانه شدند، پس از چندی دریانوردی، به ساحل گجرات رسیدند. راجا Raja یا حکمران محل به نام «جادی رانا» Jadi-Rana چون لباس و الات و ادوات جنگی آنان را بدید، از برای تاج خود بیاندیشید.
از دین و آئین آنان پرسید، پس از آنکه اطمینان حاصل نمود که از طرف آنان گزندی نخواهد دید به ایشان با شرایطی اجازة اقامت داد. قطعه زمینی به آنان واگذار شد که سراسر جنگل و بیابان و ویران بود. ایرانیان تازه وارد،آنجا را آباد نموده« سنجان » نام نهادند.
این نام یادآور یک نام ایرانی است،یاقوت در کتاب معجم البلدان، از چهار سنجان که همه در خراسان بزرگ بودهاند، نام میبرد. نخست اسم قلعهای در دروازه مرو و آن را دژ سنگان خوانند و دوم جایی در نیشابور نام دهی برد. پس اگر پارسیان اولین جایگاه سکونت خود را سنجان، نام دادند، بواسطه شدت علاقهای بود که به میهن آباء و اجدادی خود داشتند.
مر او را نام سنجان کرد دستور بسان ملک ایران گشت معمور
این شدت علاقه از آنجا نیز پیداست که پس از مدتی اقامت در سنجان ـ پیشوای ایشان نزد راجای Raja محل رفته و خواهش رخصت برای ساختن پرستش گاه نمودند.
پس از کسب اجازه ـ نخستین پرستشگاهی که ساختند بهیاد کشور ایران و پادشاه آن «ایرانشاه» نام نهادند.
پروفسور جکسن Prof.Jackson امریکائی مینویسد که «زرتشتیان در سال ۷۱۶ میلادی یعنی شصت و پنج سال بعد از کشته شدن یزدگرد سوم ، آخرین پادشاه ساسانی، وارد سنجان شدند. گروهی دیگر در سال ۷۷۵ میلادی به آنان پیوستند».
در همان اوقاتی که گروهی از ایرانیان به هندوستان پناه بردند، عدهای نیز بهجانب چین رفتند.
شاید اینان همان کسانی هستند که به همراهی پسر یزدگرد سوم، به چین رفتند. یکی دیگر از شهرهای ساحلی هند که در آن ساکن بودند و بنام ناگ مندال Nag-Mandal خوانده میشد، به نام «نوساری Navosari» یعنی ساری نو، یا جدید تبدیل کردند. این شهر در استان برودا Baroda واقع است و بسیاری از دانشمندان پارسی از این شهر برخاستهاند.
در روز فروردین از ماه فروردین بهسال ۵۱۱ یزدگردی (برابر با ۱۱۴۲ میلادی) ما پارسیان وارد شهر ناگ مندال Nagmanadal و ساکن این شهر شدیم.
چون آب و هوای این شهر را از جمیع جهات مانند شهر «ساری» در شمال ایران یافتیم، نامش را از ناگ مندال به نوسازی یعنی ساری جدید یا نو تبدیل نمودیم.
پارسیان هند تا قبل از سدة شانزدهم میلادی و دهم یزدگردی در شهرهای مختلف گجرات مانند سورت Surat نوسازی Novosari بروچ Bruch انکلسار Anklesar سنجان Sanjan بلسار Bulsar و غیره پراکنده بودند و به کارهای کشاورزی و درودگری و کشتی سازی و مانند آن مشغول بودند.
پارسیان هند بواسطه پراکندگی در گجرات و دوری از یکدیگر، بتدریج خواندن و نوشتن اوستای پهلوی را میرفت از یاد ببرند. موبدان مناطق مختلف در برخی از آداب و سنن و مسائل دینی با یکدیگر اختلاف نظر حاصل کردند. چون از حل برخی مسائل عاجز ماندند، به برادران دینی خود در ایران متوسل شدند این ارتباط تقریباً مرتب و مستمر شد و زرتشتیان یزد و کرمان، که از جامعة زرتشتیان هند و فعالیتهای آنها را کمتر داشند، با آغوش باز پارسیان مسافر را پذیرا میشدند. در سال ۸۴۷ یزدگردی چاپار مخصوص با پرسشهای بسیار روانة یزد نمودند . موبدان ایران، علاوه بر پاسخ به پرسش ایشان، نسخ کتب دینی را برای آنها فرستادند، این پرسش و پاسخها در مجموعهای بنام روایات در دو جلد و بوسیلة شخصی به نام مانکجی رستم اونوالا و در هندوستان و در سال ۱۹۲۲ میلادی به چاپ رسیده است.
بدین ترتیب در قرن پانزدهم تا هفدهم میلادی پارسیان هند در مسائل مذهبی شاگردان زرتشتیان ایران محسوب میشدند و ایرانیان با محبتی برادرانه آنان را راهنمائی میکردند، در همین زمان یعنی در سال ۱۰۸۹ یزدگردی (قرن هجدهم میلادی) بود که از کرمان موبدی به نام جاماسب ولایتی، برای تعلیم مسائل دینی و اوستا و پهلوی بزرتشتیان هند، به شهر سورت Surat رفت و به آموختن اوستا و پهلوی به برادران پارسی همت گماشت. تقریباً تمام نسخ اوستائی و پهلوی و فارسی، قبل از ورود جاماسب نامبرده، به وسیلة پیکها به هندوستان رفته بود. این نسخ خطی فعلاً با کمال توجه در کتابخانههای بنگاه شرقشناسی خورشید جی کامه و ملافیروز در بمبئی و کتابخانة مهرجی رانا Meherjirana در نوساری و سورت Surat & Navosari و غیره نگهداری میشود. نسخة خطی دینکرد نیز در سال ۱۲۵۲ یزدگردی به هندوستان برده شد . همین کتاب بود که بعدها مورد استفادة دانشمندان ایران شناس اروپا و هند قرار گرفت. شخصی به نام دستور نیریوسنگ دهاول که در اواخر قرن دوازدهم میلادی و در سنجان میزیسته است، برای اولین بار اوستا را به زبان سانسکریت ترجمه نمود. این ترجمه بعدها مورد توجه دانشمندان اروپا قرار گرفت و ایشان را در ترجمة اوستا به زبانهای اروپایی یاری بسیار کرد.
در اواخر قرن شانزدهم میلادی بود که گجرات ضمیمه قلمرو اکبر شاه، پادشاه مغولی هند شد و بندر سورت یکی از مراکز معتبر و مهمی برای نجات با غرب شد. پارسیان برای تجارت و داد و ستد، در آنجا گرد آمدند و در همین بندر بود که در اوایل قرن هفدهم میلادی اروپائیان برای اولین بار، با پارسیان تماس حاصل نمودند. اکبر پادشاه مغول که علاقة فراوانی به درک حقایق ادیان مختلف داشت،یکی از مبودان مشهور به نام مهرجی رانان به دربار پادشاهی و مورد محبت اکبرشاه قرار گرفت. در این زمان بود که دین الهی بوجدو آمد و برخی از مبانی دین مزدیسنا در دین الهی وارد شد. باید اضافه نمائیم که دربار شاهنشاه مغول را در هند، میتوان چون فرهنگستانی تعبیر کرد. دانشمندان ادیان مختلف از اطراف و اکناف کشور، به دربار دعوت شدند و فعالیت کردند. به راستی دورة مغول، دوره درخشان هند بود همایون شاه عاشق کتاب بود و همواره در مسافرتهای خود، کتابخانة نفیش خویش راهمراه داشت. اکبر پسر و جانشین همایون از پدر پیشی گرفت. او خود عاشق اشعار صوفیانة فارسی بود. اکبرشاه در تمام مراحل زندگی با محبوب خویش یگانه بود. پارسیان نیز در این دوره به ادبیات و زبان فارسی، تا حد توانایی خدمت کردند. و بسیاری از کتب اوستا و پهلوی را به زبان فارسی ترجمه کردند و حتی کتابهایی چند دربارة آداب و رسوم مذهبی به شعر فارسی سرودند. باید اضافه کرد که پارسیان هند،از آغاز ورود به هندوستان تا به امروز، هیچگاه از زبان فارسی و یاد گرفتن آن غافل نبودند اگر چه رفته رفته زبان گجراتی زبان مادری ایشان شد ولی هرگز ارتباط خود را با زبان فارسی قطع نکردند. هنوز هم د رخانة پارسی یک جلد شاهنامه و یک جلد دیوان حافظ وجود دارد.
در قرن هفدهم میلادی، هنگامی که بمبئی جزء مستعمرات انگلیس درآمد، پارسیان در آنجا گرد آمدند و در توسعه و پیشرفت سهم شایانی داشتند. در طی دو قرن بعد بمبئی با داشتن چندین محل برای عبادت، به صورت بزرگترین مرکز زرتشتیان جهان درآمد، اما نوساری و اودوادا بصورت دو مرکز پرقدرت مذهبی باقی ماد. در قرن نوزدهم اروپائیان ارتباط بیشتری با زرتشتیان هند آغاز نمودند. یکی به منظور تجارت و دیگری برای آموختن کتب مذهبی آنان، پارسیان نیز به نوبة خود از فعالیتهای علمی اروپائیان تا حد امکان بهره بردند و به تقویت ادبیات دینی و نوشتههای مذهبی خود پرداختند، که به زودی از آنها یاد اوستا و پهلوی و پژوهش و ترجمة آنها به زبان های انگلیسی و گجراتی، در شهرهای بمبئی و نوساری و سورت و غیره ایجاد شد.
نخستین اروپائیایکه برای تحصیل زبانهای ایران قدیم به هندوستان رفت انکتیل دوپرون فرانسوی بود که در هفتم ماه فوریه ۱۷۵۵ میلادی از فرانسه به کشتی نشسته عازم هندوستان شد. پس از شش ماه مسافرت در دهم اوت همین سال به پوند یشری رسید و در سال ۱۷۵۸ میلادی بسورت رفت و تا سال ۱۷۶۱ میلادی در شهر سورت ماند و به مدت سه سال از استاد خود دستور داراب، یکی از شاگردان دستور جاماسب ولایتی (که برای سرکشی برادران پارسی خود به هندوستان رفته بود) زبان فارسی آموخت و اوستا را ترجمه نمود و پس از مراجعت به کشور خویش فرانسه در ترجمة مذکور کارکرد و سرانجام پس از ده سال به سال ۱۷۷۱ میلادی آن را منتشر کرد. پس از انتشار این ترجمه، اوستاشناسی در اروپا آغاز شد و دانشمندان سایر کشورهای اروپائی نیز به آن علم روی آوردند. آنچه با فرانسوی ها آغاز شد با آلمانها به حد کمال رسید.
در همان سال ورود انکتیل دوپرون فرانسوی به هندوستان در قریه بروچ طفلی چشم به جهان می گشود که بعدها خدمات زیادی به شعر و ادب فارسی می نمود. این نوزاد ملافیروز بود که تولدش به سال ۱۱۲۷ یزدگردی بود. چون به سن هشت سالگی رسید، با خانواده به شهر سورت که در آن موقع از جهت بازرگانی موقعیت مهمی داشت، نقل مکان کردند. دو سال پس از آن با پدر رهسپار ایران شد و سه سال در یزد و در نزد موبدان آنجا، به تحصیل علوم دینی و اوستا و پهلوی و فارسی پرداخت. سپس از آنجا به اصفهان رفت و در محضر علمای آنروز به تحصیل حکمت و فلسفه و منطق و الهیات و زبان عربی پرداخت ملا فیروز پس از مراجعت به هندوستان، به تعلیم و تدریس پرداخت. شمارة تألیفات نامبرده بسیار زیاد است که از آن میان باید از سفرنامه و خرددین و پندنامه یاد کرد. اما از همه مهمتر کتاب جارج نامه است در سه مجلد و شامل چهل هزار بیت به بحر تقارب است این کتاب به چاپ رسیده اما بسیاری از تألیفات نامبرده به صورت خطی و در کتابخانة مرکز خاورشناسی کاما در بمبئی نگهداری میشود.
ملافیروز به جمع آوری کتب خطی نیز پرداخت ودر حدود دو هزار جلد کتاب خطی اوستا و پهلوی و فارسی تهیه نمود که فعلاً به نام خودش و در قسمتی از کتابخانه خاورشناسی کامه نگهداری میشود.
در سال ۸۶۴ یزدگردی،یک نفر به نام رستم پوراسفندیار، بهمن یشت را از روی یک نسخه پازند خطی، به فارسی درآورد. این ترجمه فقط سه درصد واژههایش یا کمتر تازی است.
هیربد بهمن جیدهابردر فهرست کتب خطی از این کتاب یاد میکند و نیز یادآور میشود که رستم پور اسفندیار کتاب سد در پهلوی را نیز به نظم فارسی درآورده است، اکنون نسخة خطی بهمن یشت در کتابخانه دانشگاه بمبئی نگهداری میشود ولی ترجمه کتاب سد درکه به نظم فارسی است، در کتابخانه مهرجی رانا حفظ میشود.
در میان سالهای ۱۶۰۰ و ۱۸۰۰ میلادی ترجمههای اوستا به زبان فارسی صورت گرفت. اما در سال ۱۸۱۸ میلادی و به فاصله زمانی پنج ماه دو ترجمه از خرده اوستا به زبان گجراتی انجام گرفت. یکی به وسیله دستور فرامجی سهراب جی نوشری والا و دیگری توسط دسترو ادلجی داراب جی سنجانا صورت گرفت.
هیربد فرامجی اسفندیارجی ربادی ترجمه وندیداد را در سال ۱۸۲۴ میلادی گجراتی انجام داد. فرزند نامبرده نیز به نام اسنفدیارجی ربادی، ترجمه یسنا را به زبان گجراتی و به سال ۱۸۴۹ میلادی منتشر نمود.
ترجمههای فوقالذکر از راه زبان پهلوی انجام شد. زیرا معنی اوستا به درستی برای دانشمندان پارسی قابل فهم نبود. ممکن بود که در شرح بعضی از واژههای اوستا اختلافی پیش آید، و آن را روا نمیدانستند. این ترجمهها که ذکر کردیم، امروز چندان قابل استفاده نیست ـ زیرا پس از آشنایی با تحقیقات مغرب زمین، ترجمه های مستندتری را به جهان دانش عرضه کردند. گفتیم که پارسیان قبل از اینکه به ترجمه اوستا به زبان گجراتی اقدام نمایند ترجمة کتب مذهبی خود را به زبان فارسی انجام میدادند. به فاصله دو قرن، پارسیان اوستا را به زبان فارسی درآوردند ولی پس از آشنایی باتحقیقات اروپائیان و آشنایی با زبانهای اروپائی، به روش مغرب زمین به کار تحقیق پرداختند و در میان پارسیان دانشمندان بسیار نامبردار با تألیفات بسیار گرانبها به وجود آمدند فقط نامهای چند نفر که از همه نامبردارتر هستند یاد میشود.
با انتشار ترجمه اوستای انکتیل دوپرن دانشمندان اروپائی، با کمال جدیت و با گامهای سریع بایرانشناسی روی آوردند. قبل از هر چیز به چاپ یک متن انتقادی و درست اوستا پرداختند و سپس شروع به ترجمه و نوشتن زبان نمودند.
خورشیدجی رستم جی کامه که در میان این سالها میزیسته است، نخستین پارسی است که زبان اوستا را در اروپا و نزد پروفسور شپیگل فرا گرفت. پس از مراجعت از اروپا مدرسهای در بمبئی و با خرج خود تأسیس نمود والان علم تازه را مجاناً به علاقمندان تعلیم داده در میان شاگردان او سه نفر از همه نامبردارتر و مشهورتر انکل ساریا است. از این میان است که پارسیان با ترجمه دقیق و چاپهای صحیح اوستا برخوردار میشوند. هیربد کاوس جیکانگا که از دست پروردگان خورشید جیکامه بود یسنا و ویسپرد و یشتها و وندیداد و خرده اوستا را شرح و تفسیر کرد و در پنج مجلد به زبان گجراتی ترجمه نمود که با استقبال کم نظیر پارسیان روبرو شد. آثار دانشمندان نامبرده تاکنون مکرر تجدید چاپ شده است. فرهنگهای اوستا انگلیسی و انگلیسی اوستا را نیز نوشت . اگرامر اوستای او هنوز مورد استفاده طلاب این علم است. شهریارجی بروچا بیشتر به کار نوشتن دستور زبان پهلوی و اوستا جهت تدریس در دبیرستانها پرداخت و نیز در فرهنگ کوچک یکی اوستایی به انگلیسی و بالعکس و دیگری پهلوی انگلیسی و بالعکس را تنظیم کرد که بکار دانش آموزان دبیرستان و دانشجویان دانشگاه میآید . همین زمان است که تحصیلات اوستا و پهلوی و فارسی باستان، جزو مواد رسمی دانشگاه بمبئی قرار میگیرد و تا امروز نیز قرار دارد. دانشجویان می توانند دوره های لیسانس و فوقلیسانس و دکترا را در زبانهای قدیم تحصیل نمایند.
سومین تعلیم یافته خورشید جی کامه که از نامداران است،تهمورس دینشاه انکلساریا است که بیشتر به چاپ متون انتقادی، و یا عکسی پهلوی پرداخته است. اما از فرزندان وی بهرام گور تهمورس انکلساریا که در پنجاه سال اخیر میزیسته است. از دانشمندان بسیار مشهوری است که هیچ شرقی شناسی از استفاده از آثار او بینیاز نیست. دانشمند نامبرده دارای تألیفات متعدد است که بیشتر آنها پس از مرگش و به کوشش دختر فاضلهاش به چاپ رسیده است. از آن جمله، ترجمه گاتها، وندیداد، زند و هومن یسن و غیره را باید یاد نمود. مرحوم صادق هدایت نیز از محضر همین دانشمند استفاده میبرده و این چند ترجمه را که به چاپ رسانیده، نزد بهرام گور خوانده است. همزمان با انتشار ترجمه کتب مربوط به ایران قدیم پارسیان نسبت به زبان و ادبیات فارسی نیز غافل نماندند.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است که بوسیله دو برادر به نام کوتار ترجمه بسیار زیبائی از شاهنامه به زبان گجراتی منتشر میشود. این ترجمه با استقبال گرم روبرو زبان نیز از آن بهره میبردند. چند کتاب لغت از فارسی به گجراتی و بالعکس بوسیلة پارسیان تهیه میشود.
شاهنامه خوانی و شاهنامه شناسی در میان پارسیان رواج دارد که از آن میان باید از پروفسور واچا و سرکویاجی یاد نمود. سر رستم مسانی که خود، مدتی مدید ریاست دانشگاه بمبئی را عهدهدار بوده است، ترجمه بسیار زیبائی از منطق الطیر عطار، با مقدمهای که از متن بگذرد به زبان انگلیسی منتشر کرده است. این کتاب چند سال در دانشگاه بمبئی جزو کتب درسی بوده است. بسیاری از شاهکارهای ادبیات فارسی،توسط دانشمندان پارسی به زبانهای گجراتی و انگلیسی ترجمه شدهاند که بیشتر برای تدریس در دبیرستانها و کلاسهای دانشکدهها مورد استفاده قرار میگرفتند. یکی از استادان زبان فارسی در دانشگاه بمبئی به نام مهرجیبائی انوشیروان جیکوکا، کتابی تحت عنوان (لطایف و ظرایف و خوشمزگیها در زبان فارسی و به سال ۱۹۲۳ و در بمبئی منتشر نمود که در اروپا و هند مورد استقبال فراوان قرار گرفت و به چاپهای مکرر و متعدد رسید. اما دریغا که استادان زبان فارسی در ایران با این مجموعه ارزنده، بیگانهاند.)
همزمان با تأسیس دانشگاه بمبئی و دهلی و کلکته و مدرس ـ دانش پژوهان برای استفاده از دانش دنیای غرب دسته دسته بدان دیار رهسپار میشدند. به همراه این گروه، جوانان پارسی نیز بودند و ازمیان جوانان پارسی تعدادی به منظور فرا گرفتن زبانهای ایران پیش از اسلام روانه غرب شدند. علمی را که خود به اروپائیان آموخته بودند، اکنون برای دانستن آن احتیاج به آنها داشتند.
در میان این اروپا رفتگان وتحصیل کردهگان آمریکا چند نفر آنها در علم ایران شناسی به مقام شامخ علمی رسیدند و دارای تألیفات متعدد شدند، از آن جملهاند دکتر جمشید مانکجی اونوالا، که نه تنها یک زبان شناس بود و کتب متعدد را از پهلوی ترجمه نمود، بلکه یک سکهشناس و باستانشناس نیز بود. کتاب «سکههای تبرستان» تألیف نامبرده هنوز نیز از اسناد معتبر سکه شناسی است. او شاگرد پروفسور بارتولومة آلمانی بود. دکتر ایرج جهانگیر تاراپوروالا نیز یکی دیگر از دانشمندانی است که راه دیار غرب در پیش گرفت و از استادان فرانسوی و آلمانی استفادهها نمود. او نیز شاگرد دیگر پرفسور بارتولومة آلمانی بود. کتاب «نغمههای آسمانی زرتشت» یا (ترجمه گاتها) به زبان انگلیسی از تألیفات گرانقدر اوست که حاصل متجاوز از سی سال تحقیقات اوست. این دانشمند سالها در دانشگاه مدرس، استاد زبان سانسکریت بود.
یک ایرانی به برهمنان سانسکریت می آموخت. اگر بخواهیم همةاروپا و امریکا را نام ببریم فهرستی بسیار طولانی خواهد شد ولی به نام یک نفر دستور دانشمند دیگر بسنده میکنیم و او دستور دکتر مانکجی نوشیروان جیدالاست. این دانشمند دستور بزرگ کراچی بود. او شاگرد پرفسور جکسن امریکایی بود. صاحب تألیفات متعدد در زمینههای مختلف است. او در نزد دانشمندان مغرب زمین مشهورتر از آن است که در سرزمین ایران. از دانشگاه بمبئی نیز تعداد زیادی دانشمند و با تألیفات متعدد در زمینه فرهنگ و تمدن ایران به وجود آمدند که باید از آن میان این چند تن را نام برد.
دستور پشوتن بهرام سنجانا و پسرش دستور دکتر داراب پشوتن سنجانا که کتاب دینکرد را در ۱۹ مجلد بزرگ و بین سالهای ۱۸۷۴ تا ۱۹۱۹ بانگلیسی و گجراتی و فرهنگ لغات مشکل را چاپ و منتشر کردند. پدر یعنی دستور پشوتن، تعدادی از اندرزهای پهلوی، تحت عنوان گنج شایگان بدو زبان انگلیسی و گجراتی منتشر نمود. پسر یعنی دستور دکتر داراب سنجانا، بادانستن زبانهای فرانسوی و آلمانی بسیاری از آثار دانشمندان اروپائی را به انگلیسی برگردانید.
این پسر و پدر نیز در میان اروپائیان یا به طور کلی مستشرقین معروف و مشهورند. دکتر جیوانجی جمشید جی مدی، از پرکارتین دانشمندان پارسی است که تألیفات و آثار او از پنجاه مجلد در میگذرد که برخی به صورت پرحجم و بعضی کم حجم هستند . از آثار معروف وی باید کتاب «آداب و رسوم زرتشتیان و کتاب پهلوی «جاماسب نامه» و «پارسیان در دربار اکبرشاه» و چاپ چند متن انتقادی پهلوی را نام برد. مقالات زیادی از وی منتشر شده که همه در مجلههای معتبر علمی مانند مجلة انجمن آسیائی لندن و بمبئی و بنگال و بنگاه خاورشناسی کاما بوده است.
از دانشمند دیگر پارسی که پس از تحصیلات لیسانس دانشگاهی به آلمان رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست باید کنیم، این دانشمند دکتر جهانگیر تاوادیا است. او صاحب تألیفات دقیق و پرارزشی چون ترجمة کتاب پهلوی «شایسته نشایست» و «تاریخ زبان پهلوی» و غیره است.
انجمن ایران شناسان تهران
دکتر فریده معتکف
دکتر فریده معتکف
منبع : ایراس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست