دوشنبه, ۲۳ مهر, ۱۴۰۳ / 14 October, 2024
مجله ویستا


تنها هزار بار تکرار می‌کنیم


تنها هزار بار تکرار می‌کنیم
«تلافی» فیلمی دیگر از رده آثار به‌اصطلاح «تین‌ایجرپسند» سینمای تجاری است که می‌کوشد با بهره‌گیری از همه عوامل مورد پسند عامه به فروش سودآور دست یابد.
این قبیل فیلم‌ها در تهران با استقبال و فروشی بالای حد متوسط مواجه می‌شوند و هزینه‌های فیلم معمولا در اکران پایتخت بازمی‌گردد. به این ترتیب فروش اکران شهرستان‌ها برای فیلم‌هایی از این دست به سود خالص بدل می‌شود.
در واقع فیلم‌هایی چون «تلافی» با نگاهی به فروش شهرستان‌ها ساخته می‌شود و چون راهی تضمین‌شده برای بازگشت اصل و سود سرمایه به شمار می‌رود. اغلب تهیه‌کنندگان نیز از تولید چنین آثاری استقبال به عمل می‌آورند.
چهار یا پنج دهه پیش فیلم‌های مفرح سینمای ایران برای موفقیت در نزد تماشاگر از فرمول‌های مشخص و مشابهی بهره می‌بردند.
سال‌ها بعد در نیمه دوم دهه هشتاد شمسی در بر همان پاشنه می‌چرخد و همان فرمول‌های دستمالی‌شده با کمترین جرح و تعدیل به کار می‌آیند و نوه و نتیجه همان سینماروهای پنج‌شش‌دهه قبل را سرگرم می‌کند. آیا بین این نسل‌های نامتوالی و دور از هم هیچ چیزی تغییر نکرده است؟
«تلافی» همان داستان تکراری زن ثروتمند و مرد فقیر است. با اندکی رنگ و لعاب روز و افزودن چاشنی ازدواجی ناموفق که رو به اضمحلال است. زن اول قصه شیک‌پوش و عصبی است. او که در آغاز فیلم به عنوان زنی پول‌پرست معرفی شده در اواخر فیلم به‌طور کاملا ناگهانی و تصادفی مصمم می‌شود تا ثروت قابل توجه خود را به امور خیریه اختصاص دهد.
اینکه آن همه حرص و آز اولیه بی‌هیچ مقدمه‌چینی و پس‌زمینه‌ای در یک چشم به هم زدن جای خود را به بخشندگی و سخاوتی غیرمنتظره می‌دهد نخستین چالش را در ذهن تماشاگر «تلافی» به وجود می‌آورد. از آن سو مرد بی‌پول و نه‌چندان موجهی را داریم که البته با وجود مشکلات مالی، دفتر شیک و پیکی دارد و چند نفری هم برایش کار می‌کنند.
اما پس از اختلاف با همسر و جدا شدن این زوج، ناگهان با مشکلات شدیدی روبه‌رو می‌شود. از طرفی همسر جوان و در ظاهر سلامتش دچار تومور مغزی و بیماری‌های لاعلاجی است که در سینمای تجاری ما این قبیل بیماری‌ها اغلب به سراغ پولدارها می‌آید.
خلاصه طرف مردنی است و مرد نااهل با اطلاع از این موضوع تلاش می‌کند آب رفته را به جوی بازگرداند و در حالی که دختر جوان هیچ خانواده‌ای هم ندارد ارثیه کلان او را تصاحب کند. علاوه بر اینها نقشه‌های موازی چیده شده از طرف مباشر مرد کار را خراب‌تر می‌کند و مرد گاه ناچار است برای نجات جان همسرش دست به فداکاری‌هایی بزند و عاقبت سر از بیمارستان درآورد. در حالی که همسرش هم به‌طور معجزه‌آسایی (این «معجزه» در پیرنگ روایتی سینمای تجاری ما چه کارها که نمی‌کند) از آن بیماری مهلک رسته و همه چیز برای یک آشتی‌کنان حسابی مهیاست. مرد هم که از بازی‌های روزگار درس عبرت گرفته و از این طریق کانون خانواده دوباره مستحکم می‌شود.
این وسط سیروس گرجستانی هم هست که دائم دسیسه می‌چیند و با همان زیرلب حرف زدن‌های متحیرانه و با چشمان خیره به دوردستش، نمک فیلم است. بی‌آنکه در پایان قصه تکلیف این شخصیت بدسیرت مشخص شود احمد پورمخبری هم هست که در یک سکانس به شکل افتخاری یک دهن آواز بخواند و چند تا تکه به ظاهر بامزه بیندازد و به اصطلاح حالی به تماشاگر بدهد و برود.
کیانوش گرامی هم می‌آید و به سهم خود نقش «گنده‌لات» خطرناک همیشگی را جلوی دوربین می‌برد. خلاصه هر کس به فراخور تیپ کلیشه‌ای و ثابتی که بلد است چشمه‌ای اجرا می‌کند وارد ماجرای فیلم می‌شود و بعد هم که سهمش ادا شد ناگهان غیبش می‌زند. مهم این است که حشو و زوائد ماجرا جور باشد تا اصل مطلب بیشتر به چشم آید.
ستارگان ایفاگر نقش‌های اصلی فیلم‌هایی از این دست همان «اصل مطلب» اشاره‌شده در بالا هستند. یعنی کسانی که تنها چهره‌شان برای تولیدکنندگان و احتمالا مخاطبان فیلم مهم است و نه نکات دیگری چون بازی یا اساسا باورپذیری‌شان در نقش‌های تکراری و کلیشه که طی سال‌های اخیر داشته‌اند. حمید گودرزی و نیوشا ضیغمی نوستارگان و «چهره»های جدید این رویکرد تجاری سینما به شمار می‌روند و با توجه به محبوبیت‌شان در نزد مخاطب عام،‌بازگشت مالی سرمایه‌گذار را تضمین می‌کنند.
چند سالی است که حضور در جشنواره فجر شرط اصلی و لازم برای اکران نیست و گروهی از فیلم‌ها بدون احساس نیاز به نمایش جشنواره‌ای،‌ تولید شده و به سرعت روانه اکران می‌شوند. البته جای فیلم‌هایی چون «تلافی» طبعا در جشنواره نیست.
اما آن شیوه سینمای گلخانه‌ای دو دهه پیش که سرنوشت یک فیلم با هر رویکردی را به نمایش در جشنواره فجر منوط می‌ساخت اکنون دارد تناقض‌های خود را بروز می‌دهد. فیلم‌های تجاری که این شرط را سر راه خود نمی‌بینند با سرعتی باورنکردنی و رکوردشکن در معیارهای تولید یک فیلم سینمایی در جهان تولید و روانه سینماها می‌شوند.
همین امر به شتابزدگی‌های اجتناب‌ناپذیری منجر می‌شود که ساختار فیلم‌ها را به کلی ویران می‌سازد و «تلافی» هم از این شتابزدگی‌ها از مرحله نگارش فیلمنامه تا فیلمبرداری و حتی تدوین لطمه بسیار خورده است.
منبع : روزنامه تهران امروز