پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


رفتار دوگانه غرب در سیمای دروغین هالیوود


رفتار دوگانه غرب در سیمای دروغین هالیوود
رفتار دوگانه غرب با مقوله انسان و نژادها از طریق دستگاه تبلیغی- سرگرمی هالیوود نشانگر خوی سلطه طلبی حاکمان در ظاهر طرفدار حقوق بشر اما تمامیت خواه آمریکایی است.
به گزارش راه فیروزه، سینمای آمریکا ازهمان ابتدا به عنوان یک ابزار دراختیار سیاستمداران قرار داشته و از همان روزهای آغازین سینما با ترسیم چهره دروغین از رفتار سلطه گرایان نظام سرمایه داری در جهان، انحراف افکار عمومی و توجیه سیاست های غلط تجاوزگری حاکمان سلطه را در دستور کار داشته است.
در سال ۱۹۱۵ «گریفیث» فیلمساز دوران سینمای صامت که از نخستین کارگردانان سینما به شمار می رود با ساخت فیلم «تولد یک ملت» با استفاده از نظریات نژادپرستانه رفتارهای غیر انسانی دولت آمریکا را جنبه مشروع بخشید. این فیلم با نمایش چهره ای محق از سفیدهای آمریکایی و ارایه تصویری مخدوش و هراس انگیز از سیاهان آمریکا، قتل و تجاوز به حقوق انسانها را بدیهی و طبیعی خواند.
قصه این اثر که درباره زندگی قاضی ثروتمندی به نام کامرون است، ازاینجا آغاز می شود که قاضی کامرون زندگی کاملا آرام خویش را در جوار دوستان جنوبی خود از جمله یک نماینده مجلس جنوب می گذراند. جنگ داخلی در می گیرد و با شکست ایالات جنوبی به پایان می رسد. سیاهان که تا آن موقع در ایالات جنوب برده بودند، با استیلای ارتش شمال بر ایالات جنوب آزادی خود را به دست می آورند و یک ارتش سیاه تشکیل می دهند. ارتش سیاه به خانه قاضی کامرون حمله برده و یک گروهبان سیاه پوست دختر او را به قتل می رساند.
برادر دختر که پسر همان قاضی کامرون و یک سرهنگ جنوبی است، به قصد انتقام، گروه کوکلوس کلان را تشکیل می دهد. رهبر سیاه ها شخصی به نام لینچ دستور محاصره خانه نماینده مجلس را می دهد. سیاهان آن رامحاصره می کنند و در همین میان گروه کوکلوس کلان سر می رسد و مانند فرشتگان نجات با لباس های سفیدشان سیاهان را سرکوب کرده و خانواده نماینده مجلس را آزاد می کنند. در این فیلم حتی از بازیگران سیاه پوست نیز استفاده نشد، بلکه عده ای سفید پوست را با صورتی رنگ کرده به هیات سیاهان درآورده و جلوی دوربین فرستادند.
امپریالیسم آمریکا این بار با تشخیص این که حضور سیاهان و حق طلبی این انسانها برای تفکر سرمایه داری و برده داری آمریکایی خطر است، از سینما و گریفیث کمک می گیرد تا آنان را مستحق شنیع ترین حرکات نماید.
موفقیت تجاری این فیلم و البته پیشرفت فنی ای که این فیلم داشت سینمای آمریکا را جولانگاه سرمایه و سرمایه داران غربی کرد و از آن زمان به بعد بود که استعمار سینمای آمریکا آغاز شد.
در طول جنگ جهانی اول از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۶ با وجود مخالفت عامه مردم با ورود آمریکا به جنگ، سینمای آمریکا بلندگوی مقامات جنگ طلب این کشور شد و از حضور آمریکا در جنگ حمایت کرد.
در سال ۱۹۱۶ فیلم دیگری به عنوان «تعصب» توسط گریفیث ساخته شد که تا زمان حاضر به عنوان خیزگاه فلسفی سینمای غرب به شمار می رود.
تعصب با توجیه تغییرات سریع مدرنیسم تمام ارزش های انسانی را نسبی و قابل تغییر می داند و به قدرتمداران آمریکایی کمک می کند که منطق زور خود را به هر وسیله ای به مردم جهان غالب کنند. گریفیث بورژوازی را یک امر غیر قابل توقف می داند و حضور فرهنگ مصرف گرایی را یک اتفاق ناگزیر.
این کارگردان در فیلم دیگرش با نام «آیا زندگی عالی نیست»، در سال ۱۹۲۴ شکل کاملاً واضح تری به خود گرفته است. آیا زندگی عالی نیست برای تماشاگر توضیح می دهد که انسان با خوش بینی و پذیرش متواضعانه واقعیت می تواند بر کلیه ناراحتی ها چیره شده و زندگی برایش مقبول افتد. این فیلم ارزش واقعی گریفیث را در نزد بورژوازی آمریکا به خوبی روشن می کند.
با تغییر سیاست آمریکا در سال ۱۹۱۷ جهت ورود به جنگ مشاهده می شود که فیلمهایی در آمریکا ساخته و پرداخته می شود که ماموریت شان توجیه سیاست جدید آمریکا می باشد. همین گریفیث ضد سیاه این بار برای جذب سیاهان به همکاری و شرکت فعال در جنگ در فیلم خود سرباز سفیدپوستی را وا می دارد که تا یک سیاه پوست محتضر را مورد محبت قرار دهد، در حالی که تا آن زمان حتی با این منطق رایج هالیوود هم که از سیاهان فقط می توان بعنوان واکسی یا کارگر راه آهن استفاده کرد مخالف بود. این بار سیاه پوست آمریکایی حاضر شده بود که در لباس سرباز جان خود را برای آمال ایالات متحده فدا نماید و لازم بود که از او تقدیری به عمل آید. این بار نوک حمله گریفیث به جای سیاهان، آلمانی های خبیث و بد هیبت بودند.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید