جمعه, ۲۰ مهر, ۱۴۰۳ / 11 October, 2024
مجله ویستا

واکاوی عوامل خطر شیوه زندگی پزشکان


واکاوی عوامل خطر شیوه زندگی پزشکان
در گذشته هنگامی‌که راجع به پزشکان یا عموم مردم صحبت می‌شد، تاکید بیشتر بر شخصیت آنها بود. یعنی خصوصیات فردی پزشک؛ البته ما می‌دانیم که غیر از خصوصیات فردی، افراد خصوصیات مشترک فرهنگی و قومی نیز ‌دارند. یعنی ممکن است افراد در یک شهر بزرگ مانند تهران، رفتار و روابط شان با رفتار افراد در یک شهر یا روستای کوچک بسیار تفاوت داشته باشد. گاهی، نیز تفاوت ناشی از حرفه و گروهی است که فرد به آن تعلق دارد. چنین وضعیتی برای تمامی‌گروه یا صنف ممکن است یک «سبک زندگی» یا life style به وجود آورد...
بنابراین هیچ تردیدی نیست که حرفه و سبک زندگی افراد در خصوصیات فردی آنها نیز بسیار تاثیر دارد. اینکه برای مثال یک دلال که حق کمیسیون می‌گیرد و تمام توجهش به کسب درآمد است، با معلمی‌که زندگی خود را صرف آموزش کرده و پول، غالباحرف اول را در زندگی‌اش نمی‌زند، بسیار متفاوت است. عوامل دیگری می‌توانند این معلم را راضی نگاه دارند؛ مانند رشد و پیشرفت دانش‌آموزانش. به همین گونه است زندگی یک پزشک، که گرچه ممکن است، جراح باشد، درآمد نسبتا خوبی هم کسب کند، ولی باز هم لذتی که از موفقیتش در عمل جراحی می‌برد، شاید بیش از خوشحالی درآمدی باشد که داشته است. کار معلم و پزشک کاری فرهنگی است.
امروزه کار فرهنگی به یک حرفه تبدیل شده است. به طوری که تقریبا هیچ کار فرهنگی وجود ندارد که به یک حرفه و صنعت تبدیل نشده باشد. پزشکی نیز یکی از همین حرفه‌هاست که در حال تعامل با صنعت‌های دیگر است.
به عنوان مثال، پزشکی با صنعت داروسازی، تجهیزات پزشکی، ساختمان برای مکان‌های پزشکی، سیستم‌های سیاسی و...
نکته دیگر اینکه پزشک در واقع نزدیک‌ترین شخصیت علمی ‌(از نظر علم نوین) به توده‌های مردم است، زیرا هنگامی‌که مردم درد یا درد‌دلی دارند، پزشک را محرم خود می‌دانند و با او درددل می‌کنند و چاره می‌جویند. هر چه قدر جوامع پیشرفته‌تر شوند، انسان کمتر برای درد و دل، افراد نزدیک خود را انتخاب می‌کند. از ترس اینکه فرد نزدیک به او بخواهد از اطلاعاتش سوء‌استفاده کند؛ ممکن است یک درمانگر یا مشاور را انتخاب می‌کنند.
از این روست که پزشکی جایگاه والایی را در جامعه به خود اختصاص داده است. یعنی پزشک علاوه بر تشخیص و درمان بیماری‌ها و بهبود وضع سلامت جامعه، در ارتباطی که با بیماران و خانواده آنها برقرار می‌کند، جایگاه مهمی‌در انتقال مفاهیم فرهنگی بر عهده دارد و به جایگاهی برای حمایت از مردم و پناهگاهی برای آنها تبدیل شده است. طبعا این جایگاه و نیز این رابطه‌های شغلی و گروهی یک سبک زندگی را ایجاد خواهد کرد. یعنی یک شیوه زندگی که خاص این گروه، صنف و یا اقلیت است.
پزشک در قبال جان مردم مسوولیت دارد و مردم نیز، اختیار جان خود را در دست او قرار می‌دهند. این رابطه حساس به یک علاقه‌مندی خاص به حرفه منجر شده‌، از این روست که حرفه پزشکی در زندگی پزشکان به اولویت تبدیل می‌شود، به گونه‌ای که غالبا بسیاری از پزشکان (حتی بدون آنکه بخواهند یا از آن آگاه باشند) آن را بر خانواده، تفریح، اوقات فراغت و فعالیت‌های دیگر خود مقدم می‌شمرند. به همین دلیل بسیاری از پزشکان اوقات فراغتی ندارند.
پزشک همیشه در جامعه قابل احترام بوده و به عنوان قشر مرفه در نظر گرفته می‌شده است. در سایر نقاط دنیا و به‌ویژه در کشور‌های پیشرفته نیز به دلیل سال‌های تحصیلی‌اش که از رشته‌های دیگر بیشتر است و مسوولیت سنگینی که بر عهده دارد، از او به عنوان یک تحصیل کرده مرفه یاد می‌کنند و این رفاه را حق او می‌دانند. مانند جامعه ما نیست که به دلیل تبلیغات ناروا در مورد پزشکان، مرتب به حقوق حقه آنها اجحاف روا دارند و هر وقت اسم پزشک بشنوند بخواهند سر او کلاه بگذارند و قیمت اجناس و یا خدمات را از او چند برابر بگیرند!
گذشته از اجحاف به پزشکان و با وجود آن، از سوی دیگر مردم انتظار ندارند که پزشک را در صف اتوبوس یا پیاده در خیابان ببینند. آنها جایگاه بالایی را از نظر رفاهی برای پزشک متصورند! به همین دلیل هزینه زندگی پزشکان بالاست. هم باید همه چیز را در خور این شغل و این سبک زندگی برای خود و خانواده خود تهیه کنند و هم همه چیز را گران‌تر از قیمت معمولش بخرند. این سبک زندگی طبعا هزینه بالایی دارد. مانند سبک زندگی یک سیاست‌مدار، که دیگر نمی‌تواند در نقاط پرجمعیت شهر زندگی کند یا لباس نامتناسب بپوشد و یا یک هنرپیشه. هنر پیشه اگر بخواهد سوار اتوبوس شود، هم نظم اتوبوس و هم آرامش شخصی خود را مختل می‌کند، زیرا شناخته شده است. پزشک نیز در محله یا شهری که رفت و آمد می‌کند چنین جایگاهی دارد و شناخته شده است، بنابراین بسیاری از کارهایی را که مردم عادی، مجاز به انجام آن هستند، او نمی‌تواند انجام دهد.
نکته دیگر در سبک زندگی یک پزشک، وابستگی‌ شغلی‌شان است. به عنوان مثال اگر نیمه شب با افراد عادی تماس گرفته شود و آنها را از خانه بیرون بکشند، بسیار ناراحت‌کننده است، اما برای یک پزشک و به‌خصوص یک جراح، این بخشی از سبک زندگی‌اش است که گویی نباید انتظار داشته باشد تمام شب را آسوده بخوابد! ممکن است هر ساعت و دقیقه به حضور او نیاز احساس شود. همسر و فرزندان پزشکان نیز اغلب این مساله را می‌پذیرند. بنابراین پزشکان ممکن است تا ساعات دیروقت در مطب یا بیمارستان باشند و یا آن‌قدر خسته به خانه بازگردند که دیگر توان شرکت در یک شب‌نشینی را هم نداشته باشند. پس این بخش یعنی روابط اجتماعی نیز از سبک زندگی‌شان حذف می‌شود و یا بسیار محدود است، بنابراین یک سبک زندگی بسیار محدود و خصوصی دارند.
یعنی نمی‌توانند با همه مردم مراوده داشته باشند و یا در هر میهمانی شرکت کنند. پس رابطه‌شان به روابط خانواگی محدود می‌شود. به این ترتیب، چون اغلب روابط اجتماعی پزشکان به مراجعان‌شان محدود می‌شود، این سبک زندگی موجب می‌شود اطلاعات فرهنگی و اجتماعی آنها به رشته تخصصی‌شان محدود شود و ما کم‌کم پزشکانی خواهیم داشت که تفکر وسیعی نسبت به مسایل اجتماعی ندارند و این به طور قطع به کارشان لطمه می‌زند. وقت محدود موجب می‌شود نه فرصت شرکت در تعاملات اجتماعی را داشته باشند و نه فرصت مطالعه که این موجب می‌شود که دید محدودی پیدا کنند.
پزشکان در برخی موارد تحت فشار‌های مالی هستند. آنها که سرمایه‌های مهمی‌ برای سیستم سلامت جامعه هستند، وارد مشاغل دیگر پردرآمد می‌شوند. هنگامی ‌که با مشکلات مالی مواجه می‌شوند، برای جبران کمبود‌های خود گاهی علاوه بر چند شیف کار، دوشغله نیز می‌شوند که این کار به طور قطع آسیبی جدی به جامعه وارد خواهد کرد، بنابراین جامعه نباید فکر کند که با زرنگی، چنین فشارهایی را بر پزشکان وارد کند چرا که روزی تاوان آن را خواهد داد.
سبک زندگی پزشکان صدمه دیگری برای خانواده آنها دارد و ارتباط آنها با فرزندانشان محدود می‌شود. پزشکان اغلب وقت کافی به عنوان مادر یا پدر برای فرزندانشان صرف نمی‌کنند و این به دلیل آن است که برای بیماران اهمیت بیشتری قایل‌اند، البته بعضی از مادران نیز چون به این مساله آگاهی دارند، به صورت وسواسی از فرزندانشان مراقبت می‌کنند و در واقع از ترس خام پختن، غذا را می‌سوزانند. در هر دو صورت مساله، تعادل وجود ندارد و پزشکان باید حتما در این بخش از سبک زندگی خود تجدید نظر کنند. فرزندان آنها قرار نیست تاوان ایثارگری آنها را بپردازند.
در رشته‌هایی که با دارو سروکار دارند، افراد در معرض خطر اعتیاد قرار می‌گیرند. برای برخی پزشکان این خطر خیلی بالاست. دلیل ابتلا را می‌توان در ارتباط دوران حرفه‌ای شان یافت، بنابراین مصرف مواد انتقال پیدا می‌کند و گاهی شایع می‌شود.
سبک زندگی پزشکان فرسودگی بالایی دارد. استرس در کار بسیار بالاست و پزشک باید از این امر آگاهی داشته باشد که رویین‌تن نیست. همان طور که بیماران او سکته می‌کنند، او نیز ممکن است سکته کند یا به یک سرطان مبتلا شود. با علم به این موضوع که هر چه‌قدر میزان استرس بالا برود، احتمال بروز بیماری‌های خطرناک نیز جدی‌تر می‌شود، درک اهمیت این موضوع ساده‌تر می‌شود.
متاسفانه سبک زندگی پزشکان موجب می‌شود که آنها به وضع خود توجهی نداشته باشند. یعنی اگر مشکل پزشکی هم داشته باشند، به دلیل اینکه فکر می‌کنند پزشک هستند و دوستان و همکارانش آماده‌اند او را درمان کنند، کمتر به فکر خود هستند. مانند اینکه در پس ذهنی‌شان می‌گذرد که رویین‌تن هستند. اغلب مشاهده می‌شود که پزشکان با سرطان‌های پیشرفته مواجه‌اند. در صورتی که به راحتی می‌توانستند پیشگیری کنند. این یکی از خصوصیات مهم سبک زندگی پزشکان است و ذهنیت‌شان که موجب می‌شود به وضع بهداشتی و سلامت خود نرسند. باید توجه کرد که اگر پزشکی یک حرفه است، شرایط کاری آن نیز باید مانند یک حرفه بشود و مردم دیگر نباید از پزشک انتظار داشته باشند که در غیر ساعات کاری به مداوای آنها بپردازد. بیمارستان و اورژانس برای همین موارد وجود دارند. پزشک مسوول بهداشت و درمان کشور نیست!
دولت مسوول است و باید برای افراد بی‌بضاعت هزینه کند و سوبسید به پزشک و بیمه از مالیات و نه از جیب پزشک بپردازد! بیمه‌ها نیز حق بیمه می‌گیرند، درآمد کلانی دارند و مسوول درمان بیمه‌شونده هستند. حق ندارند کمبود سود خود را از جیب پزشک جبران کنند! نه دولت‌ها، نه بیمه‌ها و نه مردم حق ندارند از پزشکان به بهانه‌های گوناگون باج‌گیری عاطفی و مادی کنند. پزشک نیز مانند بقیه افراد نیاز به رفاه و استراحت دارد، حتی به دلیل سبک زندگی خاص خود رفاه و استراحت بیشترنیاز دارد، و به دلیل سال‌های طولانی تحصیلات، مسوولیت سنگین و فرسوده کننده و شغل ایثارگرش حق دارد درآمد و رفاه بیشتر داشته باشد.
در پزشکانی که با ریسک بالا سرو کار دارند، فشار جسمی ‌و روحی بسیار زیادی وجود دارد. این فشار به قدری است که گاهی پزشکان را می‌سوزاند و خیلی زود فرسوده می‌کند. درجه افسردگی این گونه متخصصان در قبال سبک زندگی‌شان بالاست. پس هزینه سنگینی را از زندگی خود می‌پردازند و جامعه باید از آنها حفاظت کند؛ وگرنه در آینده سیستم بهداشت و درمان مناسبی نخواهیم داشت. یعنی با این وضع دیگر نباید انتظار داشت که داوطلبان پزشکی از افراد باهوش و درجه اول باشند. بنابراین اگر جامعه بخواهد در قبال کسانی که این گونه در حال خدمت‌گزاری هستند رفتار کند و در حق آنها اجحاف روا دارد، زیانش به خود جامعه خواهد رسید.
به هر حال، باید مردم، بیماران و مراجعان انتظارات خود را پایین بیاورند و متوجه شوند که به این فردی که به او این قدر نیازمندند، چه قدر مستقیم و غیرمستقیم آسیب می‌رسانند و برای او بیش از حد معمول محیط استرس‌زایی پدید می‌آورند. به این دلیل فکر می‌کنم که هر پزشکی نیز باید این آگاهی را پیدا کند که چه‌قدر در مقابل جامعه محدود و چه‌قدر مسوول است؟ به بیان دیگر باید پزشکان تکلیف خود را مشخص کنند و تکلیف جامعه با پزشک نیز مشخص‌تر شود.
تمامی ‌اینها به دلیل تصویر ذهنی است که پزشک از خود دارد و جامعه از او موجودی رویین‌تن ساخته که انگار هیچ‌گاه دچار بیماری نمی‌شود. در صورتی که به عقیده من پزشکان به دلیل استرسی که به آنها وارد می‌شود اگر دایم از خود مراقبت نکنند و پیشگیری‌های لازم را انجام ندهند، بیش از سایر اقشار در معرض فرسودگی، بیماری و مرگ هستند.
دکتر محمد صنعتی - استاد گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
منبع : هفته نامه سپید