چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

شکافنده علوم


شکافنده علوم
شکافنده علوم و شکوفایی علم از همان روزی که جابر بن عبد الله انصاری وعده دیدنت را از رسول خدا(ص) شیند، با شمارش لحظه ها در ذهنش بود تا تو را ببیند؛ چرا که حبیبش فرمود: «ای جابر! آن قدر می مانی تا فرزندم، محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب را که در تورات از او به باقر یاد شده است، ملاقات کنی؛ پس به خاطر بسپار هنگامی که او را دیدی سلام من را به او برسان.»
۱) سال ها از آن پیشگویی می گذشت و زمان، زمان پیشوای چهارم بود. آن روز موعد برای جابر فرا رسید؛ همان روزی که از کوچه های مدینه عبور می کرد که ناگاه نگاهش به او افتاد. او همانی بود که نشانه های پیغمبر با سیمایش مطابقت داشت؛«شخصی از خاندان من، اسمش اسم من، سیمایش سیمای من و کسی که درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود.»
آری! وقتی در شکل و شمائلت سِیر کرد، بی درنگ پرسید: نام تو چیست؟ اسمم محمد بن علی بن الحسین است. این همان لحظه ای بود که چندین و چند سال برایش صبر کرده تا سلامی را که حامل آن بود به صاحبش برساند. پیشانی ات را بوسید، شبیه پیشانی جدت، بهتر از هر گُلی معطر بود و گفت: جدت پیامبر به وسیله من به تو سلام رساند!
از آن تاریخ به بعد به پاس احترام پیامبر و به نشانه جایگاه رفیعت، هر روز دو مرتبه به دیدنت می آمد، در حالی که در مسجد و در میان انبوه مشتاقان می نشستی و هر کس که بر این زیارت خرده می گرفت، پیشگویی پیامبر اعظم(ص) را برایش می خواند.
۲) تو آن چنانی که پدرت علی بن الحسین(ع) توصیفت می کرد:« او امام و پدر امامان است، معدن بردباری و جایگاه علم و دانش، همانند دریایی که آب در آن موج می زند، علم و دانش در سینه اش مواج است و او است که آن را می شکافد و نشر می دهد، به خدا قسم او شبیه ترین مردم به رسول خدا(ص) است.»
۳) همان گونه که قُتاده ـ فقیه اهل بصره ـ پیش پایت زانوی ادب می زد و عرض می کرد: «به خدا قسم! در مقابل فقهای بسیاری حتی پیش روی ابن عباس نشسته ام، در برابر هیچ کدام از آنها قلبم دچار اضطرابی مانند اضطراب و پریشانی که در حضور شما پیدا می کنم، نمی شود.»
۴) جابر بن عبد الله انصاری ـ آن یار کهن سال و قدیمی خاندان رسالت ـ نیز هنگامی که در مقابلت قرار می گرفت، بند بند بدنش به لرزه می افتاد.
۵) چه زیبا و شیوا، هفت مرحلة معرفت را برای جابر بن یزید جعفی تشریح کردی، هنگامی که آمد و در محضرت عرض کرد: سپاس و ستایش سزاوار خداوندی است که به معرفت شما بر من منّت نهاد و فضیلت شما را به من الهام کرد، به فرمان برداری از دستورات شما توفیقم داد و دوستی دوستان شما و دشمنی با دشمنان شما را نصیبم ساخت. و تو فرمودی: ای جابر! آیا می دانی معرفت چیست؟ معرفت هفت مرحله دارد:
▪ اثبات توحید؛
▪ شناخت معانی؛
▪ شناخت ابواب(ابوایی که از طریق آنها می توانی به امام راه پیدا کنی)؛
▪ شناخت مردمان؛
▪ شناخت ارکان(آنها که نقش عمده ای در آفرینش دارند و در حکم ستون خیمه اند)؛
▪ شناخت نقبا که سروران و مهتران هر قوم هستند؛
▪ شناخت نجبا که مردمان پاک طینت و با اصل و نسب اند.
۶) خداوند می فرماید:«قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً»؛ بگو اگر دریا ها مرکب شود برای نوشتن کلمات پروردگارم، هر آینه قبل از آن که کلمات پروردگارم تمام شود، دریا به پایان می رسد؛ حتی اگر دریای دیگری او را یاری دهد.(منظور از کلمات موجودات جهان هستی است که هر کدام حکایت از صفات گوناگون پروردگار دارد.) و در جای دیگر می فرماید:«وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»؛ اگر درختان روی زمین همگی قلم شوند و آب دریاها مرکب، و هفت دریای دیگر هم آن را کمک کند تا کلمات خداوندی نوشته شود، باز هم کلمات پروردگار ناتمام خواهد ماند، همانا خداوند مقتدر و با حکمت است.
۷) ای جابر! اثبات توحید؛ شناخت خداوند بی ابتدای پنهانی است که دیده ها او را نمی بینند؛ ولی او دیده ها را می بیند، او خالق اشیای لطیف و بر همه چیز آگاه است. او ناپیدای پنهان است همان طوری که خویش را وصف کرده است.
اما معانی: اگاه باش که ما معانی و مظاهر توحید در میان شما هستیم، خداوند ما را از نور ذاتش آفرید و امر بندگانش را به ما واگذار نمود و ما با اجازه و فرمان او آنچه را که می خواهیم انجام می دهیم و آنچه می خواهیم همان است که او می خواهد؛ زیرا ارادة ما همان ارادة پروردگار است، و او است که چنین مقام و مرتبه و جایگاهی را به ما مرحمت کرده و از میان بندگانش برگزیده و حجت خود در مملکتش قرار داده است.
اگر کسی فضایل ما و یا گفتار ما را انکار کند و نپذیرد در حقیقت خدا را رد کرده و به آیات پروردگار و پیغمبران و رسولانش کافر شد. هر کس خداوند را با این اوصاف شناخت؛ توحید را اثبات کرده است؛ چرا که این اوصاف مطابق و موافق با قرآن است، در آن جا که خداوند می فرماید:«لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیر»
۸) «از دیدن او دیده ها عاجز هستند و او دیده ها را می بیند.» و می فرماید:«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ»
۹) «هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بینا است.» جابر گفت: ای سرور من! چقدر اندک اند کسانی که با من هم فکر و هم عقیده اند. و آن گاه فرمودی: آیا می دانی روی زمین چقدر یاور داری؟ پاسخ داد: ای فرزند رسول خدا! گمان می کنم در هر شهری بین صد تا دویست نفر، و در هر ناحیه ای بین هزار تا دو هزار نفر که در این صورت در تمام اطراف و نواحی شاید بیش از صد هزار نفر باشند. ای جابر ! با گمانت مخالفت کن و نظرت را نارسا بدان؛ زیرا آن طور که گمان کرده ای، نیست؛ بلکه آنهایی که فکر می کنی همه مقصرند و از نظر فکر و عقیده خود را به کمال نرسانده و ناقص مانده اند، پس نمی توانند همراهان تو باشند. هنگامی که جابر پرسید: چه کسی مقصر است؟ فرمودی: کسانی که در معرفت و شناخت امامان امر و روح که خدا بر آنها واجب کرده است، کوتاهی کرده اند...
۱۰) جابری که بیش از هفتاد هزار حدیث ناگفته به دیگران را از شما می شنود، با بار سنگینی از علوم و اسرار مواجه می شود که بر دوشش نهادی، و گاه در سینه اش طوفانی بپا می شود که حالتی شبیه جنون به او دست می دهد. وقتی کسی را برای بازگو کردن این احادیث پیدا نمی کند، چه کند؟ ای جابر! وقتی چنین حالتی برایت پیش آمد سر به صحرا بگذار و در آن جا گودالی حفر کن، و سر خود را در میان آن داخل کن، سپس بگو: محمد بن علی به من چنین فرمود...
۱۱) آه...! که هیچ سینه ای را مجالی برای درک تو نیست، و زمین باید پذیرای آن باشد. اینها همه به خاطر عظمت و بزرگی اسرار شما اهلبیت(ع) است. تو ای شکافندة علوم و گشایندة درهای دانش، چه زود چهرة درخشان علمت درخشید و به پیشگویی پیامبر اسلام عینیت بخشید. در سخت ترین و نامساعد ترین شرایط عصر خودت نهضت بزرگ علمی را پایه گذاری کردی و به اشاعة حقایق و معارف الهی و حل و تشریح مشکلات علمی پرداختی که این جنبش علمی مقدمات تأسیس دانشگاه بزرگ اسلامی را که در حیات فرزندت حضرت صادق(ع) به اوج شکوفایی رسید، پی ریزی کردی.
پی نوشت ها:
۱. بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۲۵؛
۲. بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۲۶؛
۳. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۸۸؛
۴. بحار الانوار، ج ۱۰، ص ۱۵۵؛
۵. بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۵۸؛
۶.بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۱۳؛
۷. بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۳۴۰؛
۸. انعام، ۱۰۳؛
۹. شورا،۱۱؛
۱۰. لقمان، ۲۷؛
۱۱.کهف، ۱۰۹.
منبع : خبرگزاری رسا


همچنین مشاهده کنید