جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


پارک ملی گلستان، خیال تجسم یافته انسان است


پارک ملی گلستان، خیال تجسم یافته انسان است
پارک ملی گلستان یکی از پارکهای ملی کشور است که زوایای بکری از گونه گونی های اقلیمی و جانوری را در خود جای داده است. باید جسارت داشت و به درونش رخنه کرد تا گوشه هایی از این زیباییها را از نزدیک دید.
پارک ملی گلستان، نخستین پارکی است که در ایران، عنوان پارک ملی را به خود اختصاص داده است. این پارک در ۱۹ مرداد ۱۳۳۶ به نام منطقه حفاظت شده آلمه و ایشکی تحت حفاظت کانون شکار قرار گرفت. سپس در ۲۳ بهمن ۱۳۴۰ بدون تغییر وسعت، به نام منطقه حفاظت شده آلمه نامیده شد و در ۶ شهریور ۱۳۴۲ به پارک محمدرضاشاه تغییرنام پیدا کرد. در سال بعد، یعنی در ۲۲ فروردین ۱۳۴۳ این منطقه به پارک وحش تغییر عنوان داد. بعد از تشکیل سازمان شکاربانی و نظارت بر صید و انتقال وظایف کانون به آن سازمان، تا سال ۱۳۵۰ تحت همین عنوان اداره می شد. در سال ۱۳۵۳ پس از اصلاح قانون شکار و صید (۳/۱۰/۱۳۵۳) با تغییر عنوان پارکهای وحش به پارک ملی، این منطقه نیز به پارک ملی تبدیل شد. سپس در شهریور۱۳۵۰ محدوده ای در شرق این پارک به نام "مقرخود" با وسعت ۳۴ هزارهکتار به نام منطقه حفاظت شده به آن ملحق شد و در سال ۱۳۵۵ هردو منطقه در هم ادغام شدند و به صورت یک منطقه واحد با وسعت ۱۲۵هزار و ۸۹۵هکتار به نام پارک ملی تحت حفاظت قرار گرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بازهم این دو منطقه از یکدیگر جدا شدند و پارک فعلی با مساحت ۹۱ هزار ۸۹۵هکتار به پارک ملی گلستان، تغییر نام داد.
با خودرو که از جاده هراز بگذریم از گردنه گدوک رد می شویم. البرز با شکوه، کم کم و نم نم قبای سبزی به تن می کشد. روستاها وشهرها را یکی پس از دیگری طی می کنیم. به "ساری" می رسیم و در بازار ماهی فروشان تامل می کنیم و ماهی می خریم.
ساعت ۳ بعدازظهر به گرگان می رسیم: جاده زیبا جنگل باشکوه ناهارخوران، و اداره کل محیط زیست گلستان. مهندس مهاجر مدیرکل محیط زیست استان گلستان برای همکاری، همکارانش رامطلع می کند.
مهندس مهرجو معاون طبیعی اداره محیط زیست استان، همه دستورات لازم را می دهد و مهندس آتابای را که تحصیلکرده همین رشته است، معرفی می کند. او هم محیط بانی را همراه گروه می کند: عبدالرضا قربانپور که حدود ۲۰ سال است در محیط زیست کار می کند و با طبیعت اطراف کاملا آشناست. هم مسیرها را خوب می شناسد و هم طبیعت را، هم عادت جانوران و هم رفتار گیاهان را. قربانپور حرفهای بسیاری دارد: خرس دیده است و پلنگ و چه ها....
نقطه شروع پارک ملی گلستان از قریه تنگراه واقع در ۱۴۵ کیلومتری شمال شرقی گرگان آغاز می شود که منتهی الیه غربی پارک است. از این قریه حد پارک در امتداد جاده ای که می توان آن را جاده کمربندی پارک نامید، به طرف جنوب ادامه یافته و پس از عبور از منطقه جمشیدآباد، در امتداد خط انتقال برق به آسیاب کندسکوه و از دیم زار قریه دشت شاد و تقاطع جاده دشت شاد – آق مزار امتداد پیدا می کند. از این نقطه، حد جنوبی پارک شروع شده، رو به شرق در امتداد همان جاده کمربندی در خط راس جنگل آق مزار به تخته های ایلانلی رسیده و ازدره بید گذشته، به " قریه دشت" می رسد. این مسیر ابتدا جنگلی و سپس عاری از پوشش جنگلی می شود.
بالاتر از قریه دشت در امتداد جاده به طرف شمال، محدوده پارک به شاهراه تهران – مشهد وصل شده و این محدوده در امتداد شاهراه به طرف شرق تا پمپ بنزین عرب شیبانی در۱۲۰ کیلومتری غرب بجنورد ادامه دارد.
حد شرقی پارک از روبه روی همین پمپ بنزین به طرف شمال در امتداد جاده ای که به طرف بهکده رضوی (جذامیان) می رود، شروع شده، پس از طی دشت میرزا بایلو، به گردنه یاغ تیکلان و ارتفاعات قزلق و پاسگاه شکاربانی سولگرد و دهانه بادبر و زمینهای جنوب غربی تخته رسیده و از این نقطه با پیچیدن به طرف غرب، حد شمالی پارک آغاز می شود و در امتداد جاده ای که عنوان جاده کمربندی پارک را دارد به طرف غرب می رود و از جنوب زمینهای لهندور گذشته و تا قریه زاوعلیا امتداد دارد.
از قریه زاو، حد غربی پارک با پیچیدن به سمت جنوب غربی شروع شده و ارتفاعات جنگلی قرغون و قوش چشمه را دور زده، به نقطه اول، یعنی به تنگراه می رسد.
حال در مهمانسرای تنگه گل اقامت می کنیم. به راستی اینجا کجاست؟ گوشه ای از یک بهشت بزرگ؟!
● گشتی در پارک ملی شقه شده
غروب است، گروه می خواهد در پارک ملی گشتی بزند. سرپرست گروه به جاده اصلی مشهد اشاره می کند و می گوید: " بخشی از این جاده از پارک ملی گلستان عبور می کند. سیل در سال پیش آن را تخریب کرد و بخشی را از بین برد. این سیلها بیشتر به خاطر تخریب محیط زیست و جنگلهاست. جنگلها ریه های کره زمین هستند."
گلستان، تنها پارک ملی نیست که جاده از میان آن رد می شود. پارک ملی خجیر هم، همین شرایط را دارد، و وقتی که جاده ای پارک را دو نیم می کند، محیط دو نیمه می شود، یک اکوسیستم دو شقه می شود، یعنی ارتباط جانوران میان دو محیط به حداقل می رسد، تعامل وتعادل زیست محیطی منطقه به هم می خورد و....
طولی نمی کشد که سروکله کلها و بزها در صخره های سمت چپ پیدا می شود. می ایستیم، تصویر می گیریم. دیدن آنها در غروب تماشایی است. از صخره بالا می روند، سرمست و پای کوبان. ابتدا بزها و بعد هم کلها در آن سوی دره ناپدید می شوند. خورشید هم رد آنها را می گیرد. خورشید پشت ستیغ کوه ناپدید می شود. شب فرا می رسد و دوباره همهمه شبانه شب زنده داران این دشت.
خسته از مسیر راه بساط شام را آماده می کنیم و اینانلو در عرض یک ساعت با مخلوط کردن چیزهای عجیب و غریب، غذایی درست می کند که بسیار خوشمزه است. در ویلایی که به صورت اختصاصی در "تنگه گل" به من تعلق گرفته، اتراق می کنم. بقیه اعضای گروه در ویلایی دیگر هستند. پشت پنجره صدای خرخر گراز می آید. چرا نمی ترسم؟! نیمه های شب است. اطلاعات پارک ملی گلستان را برای گردش فردا مطالعه می کنم: " در مجاورت پارک ملی گلستان دو شهر هست: گنبدکاووس در ۵۵ کیلومتری غرب و بجنورد در ۱۱۵ کیلومتری شرق. پارک ملی گلستان از نظر شرایط آب وهوایی به شدت تحت تاثیر رطوبت دریای خزر است و جریانات ناشی از بادهای غربی همواره رطوبت زیادی را به این منطقه می آورند. پوشش گیاهی پارک ملی گلستان، به طور عمده از دو بخش رویشهای هیرکانی و ایران و تورانی و اکوتون حد فاصل آنها تشکیل شده است که هردو رویش از گستره های مهم پوشش گیاهی ایران محسوب می شوند.
● دوباره صبح و دوباره بیداری
در پاسگاه میرزابایلو محیط بانان منتظر، صبحانه ای آماده کرده اند. آدمهایی که خوی و خصلتهایشان را از طبیعت وام گرفته اند و در همین خشونت ظاهری، از محیط و از گل وطبیعت با ظرافتی وصف ناشدنی محافظت می کنند. عباس جعفری هم به ما می پیوندد.
دم دمای صبح دوربینها آماده می شود. یکی دو دسته قوچ میش از دور هویدا می شوند. هوا هم روشن تر می شود و کار اصلی ما آغاز. اینانلو تصویر برمی دارد و خورشید که طلوع می کند، عباس عکس می گیرد، از خورشیدی که در نوک قله است و از یک میش که دقیقا بالای سر ما ظاهر می شود و مرا نگاه می کند. چه حس زیبایی: یک میش به من نگاه می کند، من هم او را!
شاید او طبیعت اطرافش را درست نشناسد. اما با توجه به تمام قوایش و با تکیه بر تمامی غرایز طبیعی اش، از طبیعت اطرافش محافظت می کند. من هم با تمام قوایم و با تکیه بر عقلم، طبیعت اطرافم را تخریب می کنم. او جزیی از کل است و من جزیی متجاوز بر کل.
اینانلو توضیح می دهد که پشت سر این میش، قوچ و میش های دیگری هم بالا می آیند و این میش مسئول نگهبانی از آنهاست و اصولا نگهبانی از هستی و حیات را به عهده جنس ماده گذاشته است. دره آلمه را به سرعت می پیماییم. گرازی که خودش را لجنی کرده، با تانی از کوه بالا می رود. من هم احساساتم را راجع به گراز با خود مرور می کنم. احساساتی که قابل نوشتن نیست، گفتنی هم نیست، حسی شخصی است. اینجا دشت آلمه است. آلمه به ترکی، یعنی سیب اگرچه اینجا سیب ندارد!
● قوچ اوریال
یکی از مهم ترین پستاندارانی که در اینجا زیست می کند، قوچ اوریال است. در ایران، حدود ۵۰ سال است که راجع به قوچها و میشها و کل و بزها تحقیق می شود. قلمرو قوچ ارمنی از آذربایجان تا زنجان است، قلمرو قوچ اوریال در شمال شرق ایران، قوچ البرز مرکزی از کلاردشت تا فیروزکوه. قوچ اصفهان و قوچ شیراز هم داریم و قوچ لارستان هم که کوچک ترین قوچ دنیاست. گروهی از دانشمندان معتقدند در ایران دوگونه قوچ زندگی می کنند: ارمنی و اوریال و بقیه زیرگونه هستند. قوچ اوریال که الان در سرزمینش هستیم، بزرگ ترین و زیباترین قوچ ایران است.
مدتی قوچ را تماشا می کنیم و پیاده به سمت دره دگرمانلی راه می افتیم، به این امید که بتوانیم پلنگی بیینیم. را ه می افتیم در دره دگرمانلی و از این پیاده رفتن لذت می بریم. به تدریج دگرمانلی را با حوصله پایین می رویم. عبدالرضا دوربین می کشد. بازهم قوچ و میش می بینیم که فرار نمی کنند!
دگرمانلی دره ای بسیار زیباست، با درختانی از خانواده سرو و کاج به نام ارس. شکارچیان به آن می گویند اورس یعنی درختی که ریشه اش به آب می رسد. می گویند این کوهها سنگاب دارند، یعنی آب در عمق کوههاست و این درخت هم ریشه هایش را آن قدر در عمق می فرستد تا ریشه هایش به کاسه های آب برسند. یک درخت ارس بریده شده را پیدا می کنیم. با شرحی که افراد می دهند معلوم می شود سن این درخت ۸۰ سال است.
در ایران ۸۲۰۰ گونه گیاهی داریم و با وجود اینکه کشور ما خیلی خشک است، اما تنوع گیاهی آن از قاره سرسبز اروپا بیشتر است.
در ادامه راه، به رد تازه پلنگ می رسیم و عبدالرضا هشدار می دهد همگی مراقب باشیم. این علائم، قلمرو پلنگ را نشان می دهند. پلنگ با این علایم قلمرواش را به رخ دیگران می کشد. در ادامه راه، ردی از خرس هم می بینیم. رد بزرگی است، شبیه ردپای انسان و در کنار آن هم ردی کوچکتر که رد پای توله اش است.
● همای سعادت
با هیجان به پیش می رویم، نه خرس می بینیم، نه پلنگ. اما همای سعادت بر سرمان سایه افکنده است. پرنده ای بزرگ و با شکوه در ارتفاع تقریبا ۴۰ متری چرخ می زند. زیر بدنش پرتقالی رنگ است. پرنده ای شکاری که همیشه گمان می کردم افسانه ای بیش نیست. در لاتین به آن گیپاتوس می گویند و به زبان فرانسه ژیلبر. هما، از جمله پرنده های شکاری است، با شکوه و زیبا که در صخره زارهای مرتفع دارای دیواره، لانه دارد. غذای اصلی اش مغز قلم استخوان پستانداران است. وسعت پرواز روزانه هما ۲۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتر مربع است و فاصله لانه هایشان از یکدیگر حدود یک کیلومتر.
چاره ای نیست، باید بازگردیم. جاده بسیار لغزنده است. یکی دو جا برای تماشای بیشتر طبیعت و کوتاه شدن مسافت به بیراهه می رویم و سرانجام به پاسگاه میرزا بایلومی رسیم. کنار پاسگاه دشتی گسترده است نیمه برفی که آهوان در آن می رقصند و می دوند و در تمام دشت دیده می شوند. آهو، حیوان آسیب پذیری است و محیط بانان برای حفاظت از آنها زحمت بسیار می کشند.عبدالرضا می گوید که میت وانیم به دشت برویم و از قوچها و میشها تصویر بگیریم. پیشنهاد دلپذیری است، اما مشغله های زندگی و کار در تهران انتظارمان را می کشند.
● الزامات حضور در پارک ملی
پارک ملی به محدوده ای از منابع طبیعی کشور- اعم از جنگل، مرتع، تپه های طبیعی، اراضی جنگلی و دشت و آب و کوهستان - اطلاق می شود که نمایانگر نمونه های برجسته ای از مظاهر طبیعی ایران است و به منظور حفظ همیشگی وضع زندگی طبیعی آن و همچنین ایجاد محیط مناسب برای تکثیر و پرورش جانوران وحشی و رشد رستنیها، در شرایط کاملا طبیعی تحت حفاظت قرار می گیرد:
۱) تیراندازی و شکار در پارکهای ملی و آثار طبیعی ملی ممنوع است، مگر در موارد استثنایی که مقتضیات حفظ نسل جانوران وحشی ایجاب نماید، آن هم توسط ماموران سازمان حفاظت محیط زیست.
۲) تعلیف احشام و قطع اشجار و بوته کنی در این مناطق ممنوع است.
۳) اکتشاف و بهره برداری معدن در پارکهای ملی و آثارطبیعی ملی مستلزم تحصیل پروانه یا اجازه از سازمان حفاظت محیط زیست است، مگر احداث جاده های عمومی.
۴) شرایط ورود و عبور و توقف در پارکهای ملی و آثار طبیعی ملی و فصول و ساعات مجاز آن و همچنین نحوه تحصیل پروانه یا اجازه مربوط و بهای آن بر حسب مورد برای هریک از پارکهای ملی و آثار طبیعی ملی، با توجه به مقتضیات مکانی و طبیعی آن، تعیین و به متقاضیان ارایه می شود و حسب مورد به اطلاع عموم خواهد رسید.
۵) حمل هرنوع سلاح در پارکهای ملی و آثارطبیعی ملی برای عموم - به استثنای ماموران ذی ربط سازمان - بدون اجازه کتبی سازمان حفاظت محیط زیست ممنوع است.
منبع : ماهنامه سفر


همچنین مشاهده کنید