چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

چرا تروریست‌های خاورمیانه از امریکا متنفرند؟


چرا تروریست‌های خاورمیانه از امریکا متنفرند؟
دولت بوش جنگ با تروریسم را برای ریشه‌کنی و بی‌اعتبار کردن ترویست‌ها طراحی کرد. هردو هدف بیهوده‌اند. ریشه‌های عمیق و پایدار نارضایتی‌های تروریست‌هایی که حملات وحشتناک نیویورک و واشنگتن را در ۱۱ سپتامبر مرتکب شدند، به پیش از ۱۵۰ سال گذشته بازمی‌گردد. تروریست‌ها در نفرتی می‌زیند که هرگر از میان نمی‌رود و نارضایی‌شان با حمله‌ی نظامی بی‌اعتبار نمی‌شود.
مخالف خاورمیانه با غرب فراتر از آن است که پدیده‌ای برساخته‌‌ی اسامه بن لادن یا طالبان باشد یا به ایران، عراق یا فلسطینی‌ها مربوط باشد. این مخالفت‌ها پیوسته از آغاز قرن نوزدهم، به عنوان نیروی مؤثر مخالف با غرب و حکومت‌های سکولار رشد و نمو کرده‌اند. قدرت‌های غربی چشم‌شان را بر نیروهای مخالف خاورمیانه در سراسر قرن بیستم بسته بودند زیرا در زیر سایه‌ی رقابت ابرقدرت‌ها در آن دوران گم شده بودند.
پیشوای اصلی مخالفت با غرب جمال‌الدین افغانی (۱۸۹۷-۱۸۳۸) بود. او پدر اصلاح‌گری اسلامی نامیده می‌شود، الافغانی در ایران، افغانستان و هند تحصیل کرد و برای ترویج «جنبش اصلاح‌گری اسلامی» به سراسر جهان اسلام مهاجرت کرد. به‌کارگیری ایدئولوژی اسلامی او را فراتر از تفاوت‌های نژادی موجود در منطقه قرار می‌داد و باعث می‌شد پیامش را همه بفهمند. او در پی بسیج ملت‌های مسلمان برای مقابله با امپریالیسم غرب و دست‌یابی به قدرت نظامی از طریق تکنولوژی مدرن بود. الافغانی ادعا می‌کرد که بریتانیا، فرانسه و به ویژه روسیه با حکومت‌های خاورمیانه تبانی کرده‌اند تا ثروت مردم را از طریق انعقاد معاملات پرسود به منظور استثمار منابع طبیعی و اقتصادی در منطقه غارت کنند.
نتیجه‌ی مستقیم تلاش‌های الافغانی و پیروانش گروه‌هایی مثل اخوان‌المسلمین بودند که در سراسر منطقه رشد و نمو کردند. این گروه‌ها معمولاً به سه روش در فعالیت‌های سیاسی و مذهبی باور داشتند: پرهیزگاری فردی همراه با تعصب دینی، نوسازی دینی و مقاومت سیاسی در مقابل رژیم‌های سکولار.
از نظر مخالفان اسلامی، دولت‌های غربی سلسله جنایاتی را علیه جهان اسلام مرتکب شده‌اند. پس از جنگ جهانی اول با مردم خاورمیانه تا حد زیادی هم‌چون غنایم جنگی رفتار می‌شد و بنا به خواست قدرت‌های اروپایی تجزیه و دستخوش تغییر می‌شدند. بریتانیا و فرانسه بدون رضایت و مشورت با ساکنان منطقه هر دولتی را که خواستند بنابر منافع‌شان بین دریای مدیترانه و خلیج فارس تأسیس کردند. این مسائل بر خشم بنیادگرایان اسلامی علیه غرب و حاکمان دست‌نشانده‌ی آن‌ها افزود.
پس از جنگ جهانی دوم، در دوران جنگ سرد، ایالات متحد و اتحاد شوروی بر سر ملت‌های خاورمیانه مثل اسباب‌بازی‌های کودکان دعوا می‌کردند. دولت‌های مثل مصر، سودان، عراق و سوریه همواره در فشار بودند که میان غرب و شرق یکی را انتخاب کنند. انتخاب آن‌ها اغلب با «پیش‌کش‌های» نظامی به حاکمان موجود همراه بود. با منابع مالی و نظامی از طرف واشنگتن یا مسکو، حاکمان خاورمیانه به راحتی می‌توانستند بنیادگرایان اسلامی را سرکوب کنند. این مسائل نیز بر خشم مصلحان مذهبی می‌افزود. بدین لحاظ مخالفان دولت، فعالیتِ سیاسی به روش مرسوم را کنار گذاشتند و به سمت روش‌های فرادولتی (تروریسم) رو آوردند تا نارضایتی‌های‌شان را نشان دهند.
ایالات متحد پس از ۱۹۷۲ نماینده‌ی منحصر به فرد غرب شد، زیرا بریتانیای کبیر ضعیف و زبون شده بود و نمی‌توانست نیروهای نظامی خود را در منطقه حفظ کند. واشنگتن برای حفاظت از منابع نفت در مقابل اتحاد شوروی، در اسرتراتژی بدفرجام «پایه‌های دوگانه» به حمایت از شاه ایران و حکومت عربستان پرداخت. این استراتژی پس از انقلاب ایران پایان یافت، انقلابی که معجون آشفته‌ای از ویرانی‌های نظامی و سیاسی برجای گذاشت. زمانی که جنگ عراق و ایران آغاز شد، امریکا از صدام حسین پشتیبانی کرد تا مانع از پیروزی ایران شود. نگرانی از تهاجم‌‌های شوروی به افغانستان باعث حمایت امریکا از طالبان شد. این دو نیروی اهریمنی (صدام و طالبان) تا حد زیادی آفریده‌‌ی امریکا هستند.
آخرین موج خشم زمانی برانگیخته شد، که امریکا سرانجام مجبور شد با عراق، مشتری سابقش در جنگ خلیج فارس مبارزه کند. امریکایی‌ها پایگاه‌های نظامی‌شان را در عربستان سعودی که از نظر مسلمانان مقدس محسوب می‌شد، بنا کردند. مقامات سعودی سال‌ها در برابر چنین اقدامی ایستادگی کردند، زیرا می‌دانستند که این کار خطرات سیاسی هم برای آن‌ها و هم برای امریکایی‌ها دارد. این اقدام ریشه‌ی اصلی مخالفت اسامه بن لادن با ایالات متحد بود.
تمام این دخالت‌ها تنها این ادعا را که غرب یک قرن است که به غارت حقوق و ثروت مردم خاورمیانه می‌پردازد، تأیید می‌کند. انقلابیون فعلیِ منطقه از جمله بن‌لادن شجره‌نامه سیاسی‌‌شان مستقیماً به مصلح اصیل، الافغانی بازمی‌گردد. خواسته یا ناخواسته امریکا این کلیشه‌های قدیمی را تقویت کرده است. لازم است که راهی برای شکستن این الگوها بیابیم، وگرنه در این مناسبات آشفته تا ابد فروخواهیم رفت.
ویلیام بیمن
* ویلیام بیمن در دانشگاه براون انسان‌شناسی تدریس می‌کند. او پژهشگری باسابقه‌ای در مورد خاورمیانه است، کتاب «زبان، شأن و مقام در ایران» و «شیطان بزرگ علیه ملاهای دیوانه» را نوشته است و آثار متعددی در مورد تروریسم و بنیادگرایی مذهبی منتشر کرده است. در ایران جمال الدین افغانی را با عنوان سیدجمال الدین اسدآبادی می شناسیم
منبع : حرف غریب


همچنین مشاهده کنید